انتقال نور حضرت زهرا به صلب پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نور حضرت زهرا (سلاماللهعليها)، صلب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، ميوه بهشتي.
پرسش: آيا نور حضرت زهرا (سلاماللهعليها) از طريق ميوه بهشتي به صلب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) منتقل شد؟
پاسخ: نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوهای بهشتی که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
شب معراج از آن استفاده کردهاند، به وجود آمده است. عدهای از مخالفان به این موضوع اشکالاتی وارد کردهاند که در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته میشود.
اولا: سندهای این
روایت از نظر
شیعه صحیح و معتبر است که در قسمتهای بعد مفصل بررسی شده و نظر علمای شیعه درباره صحت سند آنها آورده میشود.
افزون بر این، این روایت در منابع
اهل سنت نیز با اسناد متعدد از طریق
صحابه همانند:
عمر بن خطاب (با دو سند)،
عایشه همسر رسول خدا (با چهار سند)،
ابنعباس (با چندین سند)
امسلیم صحابیه و
سعد بن مالک نقل شده است.
و از نظر قاعده رجالی اهل سنت نیز، اگر یک روایت تعدد طرق داشته باشد، هرچند سندهایش ضعیف باشد،
حجت است و برخی تصریح کردهاند که اینچنین روایتی، تبدیل به «
حسن» میشود.
ثانیا: از نظر روایات صحیح شیعه، ولادت
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) سال پنجم
بعثت بوده است؛
ثالثا: متون
روایات در اینکه نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از کدام میوه بهشتی منعقد شده، مضطرب نیست؛ بلکه هر کدامیک نوعی از میوهها را بیان کرده و در برخی روایات هم تصریح شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تمام میوههای بهشتی تناول کرده و در نتیجه
نطفه ایشان از همه میوهها به وجود آمده است.
متأسفانه تعدادی از سایتهای مخالف وقتی به روایاتی میرسند که میگوید نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوهای بهشتی که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
شب معراج از آن استفاده کردهاند، به وجود آمده میرسند، اشکالاتی مطرح میکنند؛ از جمله اینکه:
اولاً: اسناد این
روایات را زیر سؤال میبرند؛
ثانیاً: با استناد به این که
معراج رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از
ولادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به وقوع پیوسته، این روایت را موضوع میدانند؛
ثالثا: اضطراب متن روایت را که نطفه حضرت زهرا از کدام میوه بهشتی به وجود آمده، دلیل دیگری بر ساختگی بودن آن اقامه کردهاند.
حالا در ادامه به بررسی این موضوعات پرداخته میشود.
اولا: سندهای این روایت از نظر
شیعه صحیح و معتبر است که در قسمتهای بعد مفصل بررسی شده و نظر علمای شیعه درباره صحت سند آنها آورده میشود.
افزون بر این، این روایت در منابع
اهل سنت نیز با اسناد متعدد از طریق
صحابه همانند:
عمر بن خطاب (با دو سند)،
عایشه همسر رسول خدا (با چهار سند)،
ابنعباس (با چندین سند)
امسلیم صحابیه و
سعد بن مالک نقل شده است.
و از نظر قاعده رجالی
اهل سنت نیز، اگر یک روایت تعدد طرق داشته باشد، هرچند سندهایش ضعیف باشد، حجت است و برخی تصریح کردهاند که اینچنین روایتی، تبدیل به «
حسن» میشود.
ثانیا: از نظر روایات صحیح شیعه، ولادت
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) سال پنجم
بعثت بوده است؛
ثالثا: متون روایات در اینکه نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از کدام میوه بهشتی منعقد شده، مضطرب نیست؛ بلکه هر کدام یک نوعی از میوهها را بیان کرده و در برخی
روایات هم تصریح شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تمام میوههای بهشتی تناول کرده و در نتیجه نطفه ایشان از همه میوهها به وجود آمده است.
در تفصیل بحث ابتدا روایات شیعه را بررسی کرده و پس از آن روایات اهل سنت را متذکر خواهیم شد.
از
امام هشتم (با سند صحیح) انقعاد نطفه از خرمای بهشتی بوده است:
در روایت صحیح ذیل امام هشتم (علیهالسّلام) چند مطلب را با استناد به
آیات قرآن و روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ به سؤالات
ابوصلت هروی که یکی از شیعیان مقربین و یاران خاص آن حضرت بوده، خبر داده است:
۱. در پاسخ این سؤال که
مؤمنان چگونه در منازل بهشتی پروردگارشان را
زیارت میکنند فرمود:
اطاعت و زیارت پیامبر در
دنیا و
آخرت، همانند اطاعت و زیارت خداوند است؛
۲. در پاسخ سؤال از روایتی که
ثواب «
لا اله الا الله» گفتن را نگاه به چهره الهی میداند، فرمود: خداوند که
چهره ندارد اما
انبیاء، رسولان و
حجت الهی همانند
امامان معصوم (علیهمالسلام)، «وجه»
خداوند هستند که مردم به وسیله آنان به سوی خدا، دین خدا و
معرفت الهی روی میآوردند.
۳. سؤال سوم اباصلت ابن بود که آیا
بهشت و
جهنم الآن خلق شدهاند؟
امام فرمود: بلی
خلق شدهاند و رسول خدا در
معراج وارد
بهشت شد و
آتش را دید و کسی که منکر آنها شوند رسول خدا را تکذیب کردهاند.
آنگاه امام هشتم (علیهالسّلام) در ادامه به داستان خوردن میوه بهشتی (
رطب) در بهشت و انعقاد نطفه فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از این میوه، تصریح نموده است.
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام): یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِمَا تَقُولُ فِی الْحَدِیثِ الَّذِی یَرْوِیهِ اَهْلُ الْحَدِیثِ اَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ (علیهالسّلام) یَا اَبَا الصَّلْتِ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَّلَ نَبِیَّهُ محمد
[۱] (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِیَارَتَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ زِیَارَتَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّه وَ قَالَ: «اِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ اِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَیْدِیهِمْ».
وَ قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِی اَوْ بَعْدَ مَوْتِی فَقَدْ زَارَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ دَرَجَةُ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی الْجَنَّةِ اَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ اِلَی دَرَجَتِهِ فِی الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی الْخَبَرِ الَّذِی رَوَوْهُ اَنَّ ثَوَابَ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ اِلَی وَجْهِ اللَّهِ فَقَالَ (علیهالسّلام): یَا اَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ کَالْوُجُوهِ فَقَدْ کَفَرَ وَ لَکِنَّ وَجْهَ اللَّهِ اَنْبِیَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ هُمُ الَّذِینَ بِهِمْ یُتَوَجَّهُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلَی دِینِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ اِلَّا وَجْهَهُ فَالنَّظَرُ اِلَی اَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ علیهم السلام فِی دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِیمٌ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَنْ اَبْغَضَ اَهْلَ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی لَمْ یَرَنِی وَ لَمْ اَرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ اِنَّ فِیکُمْ مَنْ لَا یَرَانِی بَعْدَ اَنْ یُفَارِقَنِی یَا اَبَا الصَّلْتِ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُوصَفُ بِمَکَانٍ وَ لَا یُدْرَکُ بِالْاَبْصَارِ وَ الْاَوْهَامِ.
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَاَخْبِرْنِی عَنِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ اَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْوَاِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَاَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ اِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَاِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ اِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ (علیهالسّلام) مَا اُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ اَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَی شَیْ ءٍ وَ خُلِّدَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ. یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ.
وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله: لَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَاَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَاَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ اِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَة.
عبدالسلام بن صالح هروی میگوید به امام رضا (علیهالسّلام) گفتم یابن رسولاللَّه! چه فرمانی درباره این روایت که
مؤمنان پروردگارشان را در منازل بهشتی خودشان زیارت کنند؟
فرمود: ای اباصلت! به راستی خدای تبارک و تعالی پیغمبر خود را بر همه خلقش برتری داد از
انبیا و
ملائکه و طاعتش را طاعت خود مقرر کرد و متابعتش را متابعت خود و زیارتش را زیارت خود در
دنیا و آخرت قرار دارد و فرمود: هر که رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و فرمود: به راستی کسانی که با تو
بیعت کنند همانا با خدا بیعت کردهاند دست خدا بالای دست آنها است.
پیغمبر هم فرمود: هر که مرا در
زندگی یا پس از مرگ زیارت کند خدای جلجلاله را زیارت کرده، درجه پیغمبر در
بهشت بالاترین درجه است هر که او را در درجه بهشتی او را زیارت کند خدا را زیارت کرده. ابوصلت میگوید به حضرت عرض کردم یا ابن رسول اللَّه! چه معنی دارد آن خبری که روایت کردهاند
ثواب لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ نظر به روی خداست؟
فرمود: ای
اباصلت هر که خدا را به رویی چون چهرهها وصف کند کافر است، مقصود از وجه خدا، پیغمبران و حجج اویند که به وسیله آنها به سوی خدا روند و
دین و معرفت او.
خدا فرموده: هر که بر روی
زمین است فنا شود و وجه پروردگارت بماند. و خدا فرمود: هر چیزی فانی است جز روی او. نظر به انبیای خدا و رسولان و حجج او در درجاتشان ثواب بزرگی برای مؤمنان دارد در
روز قیامت و پیغمبر فرمود هر که دشمن دارد
اهل بیت مرا و خاندانم را
روز قیامت مرا نبیند و من او را نبینم و فرمود در میان شما کسانیست که پس از جدای من مرا نبینند.
ای اباصلت به راستی خدای تبارک و تعالی به مکان وصف نشود و بدیده و وهم درک نشود.
ابوصلیت میگوید: به ایشان عرض کردم یا ابن رسولاللَّه به من خبر بده از بهشت و
دوزخ که امروزه خلق شدهاند؟ فرمود آری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بهشت وارد شد و
دوزخ را هم دید هنگام معراج خود، به ایشان عرض کردم جمعی معتقدند که امروز مقدرند و مخلوق نیستند. فرمود: آنها از ما نیستند و ما هم از آنها نیستیم هر که منکر وجود فعلی بهشت و دوزخ است پیغمبر و ما را تکذیب کرده و از اهل ولایت ما نیست و در
آتش دوزخ مخلد است خدا فرموده: اینست دوزخی که مجرمان آن را
دروغ میشمردند میان آن و
حمیم داغ میگردند.
پیغمبر فرمود: چون مرا به
آسمان بردند
جبرئیل دست مرا گرفت و به بهشت برد و از خرمایش به من داد و خوردم و در صلب من
نطفه شد و چون به
زمین آمدم با
خدیجه مواقعه کردم و به فاطمه آبستن شد و فاطمه حوراء انسیه است و هرگاه مشتاق بوی بهشت شوم، فاطمه دخترم را میبویم.
اسناد روایت به شرح ذیل میباشند:
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) ایشان را پس از نقل روایتی، توثیق کرده است:
«قال مصنف هذا الکتاب رضی الله عنه: لم اسمع هذا الحدیث الا من احمد بن زیاد ابن جعفر الهمدانی رضی الله عنه بهمدان عند منصرفی من حج بیت الله الحرام، وکان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةاللهعلیه) ورضوانه؛
مصنف این
کتاب (یعنی خود شیخ صدوق) گفته است: . . این روایت را تنها از
احمد بن
زیاد بن جعفر همدانی هنگامی که از حج خانه خدا برمیگشتم در همدان از وی شنیدم. او مرد موثق، متدین و فاضل بود که
رحمت و رضوان خداوند بر ایشان باد.»
علامه حلی نیز مینویسد:
«احمد بن زیاد بن جعفر الهمذانی - بالذال المعجمة -کان رجلا ثقة دینا فاضلارضی الله عنه.»
نمازی شاهرودی مینویسد:
«احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی ابو علی: من مشایخ الصدوق، کان رجلا ثقة، دینا، فاضلا؛
احمد بن زیاد بن جعفر همدانی از اساتید شیخ صدوق، مرد موثق، متدین و فاضل بوده است.»
«علی بن ابراهیم بنهاشم ابو الحسن القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب؛
علی بن ابراهیم هاشم... در روایت موثق، مورد
اعتماد در نقل، و صحیحالمذهب است.»
سید بن طاووس در سندی که
ابراهیم بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته:
«ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق.»
ابوصلت هروی از اصحاب خاص امام هشتم (علیهالسّلام) است که
نجاشی در توثیق ایشان مینویسد:
«عبد السلام بن صالح ابوالصلت الهروی روی عن الرضا علیه السلام، ثقة، صحیح الحدیث. له کتاب وفاة الرضا علیه السلام؛
عبدالسلام بن صالح کنیهاش ابوصلت هروی از
امام رضا (علیهالسّلام) روایت نقل کرده، فرد موثق و صحیحالحدیث است.»
شیخ طوسی ایشان را سنی مذهب میداند؛ اما
آیتالله خویی علاوه بر اثبات وثاقتش، این اشکال را نیز رفع کرده و سخن شیخ طوسی را از باب سهو قلم میداند. لذا میفرماید:
«بقی هنا شئ وهو ان عبد السلام بن صالح ابا الصلتلا اشکال فی وثاقته، ولعلها من المتسالم علیه بین المؤالف والمخالف، ولم یضعفه الا الشاذ من العامة کالجعفی والعقیلی.... انما الاشکال فی مذهبه، فالمشهور والمعروف تشیعه، وهو ظاهر عبارة النجاشی، لکن عرفت من الشیخ انه عامی، والظاهر انه سهو من قلمه الشریف، فان ابا الصلت مضافا الی تشیعه کان مجاهرا بعقیدته ایضا، ومن هنا تسالم علماء العامة علی انه شیعی، صرح بذلک ابن حجر وغیره؛
در این جا نکتهای باقی مانده و آن این که در
وثاقت عبد السلام بن صالح (ابوصلت) اشکالی نیست و این مسئله در میان موافق و مخالف مورد قبول است. تنها عده کمی از سنیها وی را تضعیف کردهاند؛ اما اشکال در
مذهب اوست؛ مشهور و معروف این است که وی
شیعه است و ظاهر کلام نجاشی نیز همین است. اما شیخ وی را عامی میداند. ولی ظاهر این مطلب از سهو قلم ایشان است؛ زیرا که ابوصلت شیعهای بوده که اعتقاداتش را
آشکار میکرده است...».
در نتیجه این روایت صحیح و معتبر است و ثابت میکند که نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوه بهشتی منعقد شده است.
در روایت دیگر از
امام صادق (علیهالسّلام) آمده است که
خداوند فاطمه را قبل از خلقت
آدم از نور خودش آفرید و آن را در
عرش قرار داد. رسول خدا فرمود: خداوند نور فاطمه را در سیب بهشتی قرار داد و بعد از اینکه من از نسل آدم به وجود آمدم،
جبرئیل آن را برایم آورد که هدیه خداوند است و در نتیجه فاطمه از این میوه بهشتی که در حقیقت
نور الهی است به وجود آمده است.
«حدثنا محمد بن موسی بْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَن عبدالله بن جعفر الْحِمْیَرِیِّ عَنِ یعقوب بْنِ یَزِیدَ قال: حدثنا الحسن بن علی بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابیه، عن جده (علیهمالسّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ (علیهاالسّلام) قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ الْاَرْضَ وَ السَّمَاءَ.
فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ اِنْسِیَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ قَالَخَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِقَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ آدَمَ اِذْ کَانَتِ الْاَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَی آدَمَ قِیلَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ اَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا قَالَ التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِیدُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ اَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ وَ اَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ یُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِی الْجَنَّةِوَ اَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ (علیهالسّلام) فَقَالَ لِی السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا مُحَمَّدُ قُلْتُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ قُلْتُ مِنْهُ السَّلَامُ وَ اِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ قَالَ یَا مُحَمَّدُاِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ اَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّةِفَاَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا اِلَی صَدْرِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَاَیْتُ نُوراً سَاطِعاً وَ فَزِعْتُ مِنْهُ.
فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَاْکُلْ کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَاِنَّ ذَلِکَ النُّورَ لِلْمَنْصُورَةِ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةُ قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَةَ لِاَنَّهَا فُطِمَتْ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ اَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّیهَ.»
امام صادق (علیهالسّلام) از جدش
علی بن الحسین روایت کرده است که رسول خدا فرمود:
نور فاطمه قبل از اینکه زمین و آسمان خلق شوند آفریده شد. بعضی از مردم گفتند: ای رسول خدا! پس او از جنس بشر نیست؟
پیامبر فرمود: فاطمه حوریّهای در لباس
انسان است.
گفتند: ای رسول خدا! چگونه امکان دارد که کسی
حوریّه و در عین حال انسان باشد؟
فرمود: خداوند متعال قبل از اینکه
حضرت آدم را بیافریند فاطمه را در آن هنگامی که ارواح مخلوقات را خلق میکرد، از
نور خود آفرید، پس هنگامی که آدم را آفرید، فاطمه را به او نشان داد.
گفته شد: ای رسول خدا! فاطمه در آن زمان کجا بود؟
فرمود: نور او در حفرهای زیر ساق عرش قرار داشت.
گفتند: ای رسول خدا!
طعام وی چه بود؟
فرمود:
تسبیح و
تقدیس و
تهلیل و
تحمید؛ هنگامی که خدا حضرت آدم را آفرید و مرا از صلب او خارج نمود (متولّد شدم)،
اراده نمود که فاطمه را از صلب من خارج کند، پس آن نور را در سیبی قرار داد و جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و گفت: ای محمّد! سلام،
رحمت و برکات خدا بر تو باد.
گفتم: ای حبیب من! بر تو باد
سلام و رحمت و برکات او.
جبرئیل گفت: ای محمّد! خدا به تو سلام میرساند.
گفتم: هر چه سلام (سلامتی) است از طرف اوست و به سوی او باز خواهد گشت.
گفت: ای محمّد! این سیب تحفهای است که خداوند مهربان آن را از بهشت برای تو فرستاده. و من آن سیب را گرفته و به سینه خود نهادم.
جبرئیل گفت: ای
محمّد! خداوند میفرماید که این
سیب را بخوری. هنگامی که آن سیب را تکّه کردم نوری از آن ساطع گردید که موجب تعجّب من شد، و جبرئیل که تاخیر و تامّل مرا در خوردن سیب مشاهده کرد، گفت: ای رسول خدا! چرا آن را نمیخوری؟
بخور و نترس، زیرا آنچه دیدی نور بانویی است که در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» خواهد بود.
گفتم: ای جبرئیل! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است؟
گفت: در زمین فاطمه نامیده شد برای اینکه پیروان و شیعیان خود را از آتش نجات میدهد و دشمنانش از
محبّت او محروم خواهند بود، و در آسمان به این جهت منصوره است که خدا فرمود: «در روز قیامت،
مؤمنان از نصر و یاری خدا خشنود میشوند، و خداوند هر که را خواهد یاری کند»، و مقصود از نصرت خدا برای مؤمنان، همانا
شفاعت و امداد فاطمه برای
شیعیان و دوستدارانش میباشد.
افراد موجود در روایت به شرح ذیل هستند:
ایشان یکی از مشایخ
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) و مورد اعتماد شیعه است.
علامه حلی دربارهاش مینویسد:
«محمد بن موسی بن المتوکل، ثقة.»
نمازی شاهرودی نیز مینویسد:
«محمد بن موسی بن المتوکل: ... وبالجملة هو ثقة. قاله العلمان العلامتان الحلی فی الخلاصة والمج فی الوجیزة وغیرهما؛
محمد بن موسی بن المتوکل... خلاصه ایشان
ثقه است. این
سخن را دو علامه بزرگوار، حلی در خلاصه و
مجلسی در وجیزه و غیر آنها نیز گفتهاند.»
مرحوم
آیتالله خویی نیز مینویسد:
«محمد بن موسی بن المتوکل: ... والظاهر انه کان یعتمد علیه. وقد وثقه العلامة... وادعی ابن طاووس فی فلاح السائل: الفصل (۱۹)، فی فضل صلاة الظهر وصفتها، عند ذکر الروایة الواردة عن الصادق علیه السلام، انه ما احب الله من عصاه: الاتفاق علی وثاقته. وقد مر ذلک فی ابراهیم بنهاشم، فالنتیجة ان الرجل لا ینبغی التوقف فی وثاقته؛
ظاهر این است که وی مورد
اعتماد است. علامه او را
توثیق کرده و
ابنطاووس در
فلاح الوسائل بعد از روایت امام صادق گفته: بر وثاقت او
اجماع است. در نتیجه جای تردیدی در وثاقتش نیست.»
ایشان نیز از نظر علمای رجال شیعه موثق است:
«عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجهه؛
عبدالله بن جعفر... شیخ قمیون و بزرگشان است.»
شیخ طوسی نیز بر توثیق ایشان تصریح کرده است:
«عبدالله بن جعفر الحمیری، قمی، ثقة.»
نجاشی ایشان را ثقه و صدوق میداند و مینویسد:
«یعقوب بن یزید بن حماد الانباری السلمی، ابو یوسف، ... وکان ثقة صدوقا.»
شیخ طوسی نیز مینویسد:
«یعقوب بن یزید الکاتب ب الانباری، کثیر الروایة، ثقة.»
ایشان گرچه
فطحی بوده ولی از آن برگشته و علمای شیعه بر وثاقت و جلالتش تصریح کردهاند. شیخ طوسی مینویسد:
«الحسن بن علی بن فضال، کان فطحیا ... کان جلیل القدر، عظیم المنزلة، زاهدا ورعا، ثقة فی الحدیث وفی روایاته؛
حسن بن علی بن فضال فطحی بوده ... او جلیلالقدر و دارای منزلت بزرگ، زاهد،
پرهیزکار و در نقل روایت روایت موثق و مورد اعتماد است.»
شیخ در کتاب دیگریش نیز مینویسد:
«الحسن بن علی بن فضال، مولی لتیم الرباب، کوفی، ثقة.»
ایشان را شیخ طوسی و
ابنداود حلی دوبله توثیق کرده است:
«عبد الرحمن بن الحجاج البجلی مولاهم، کوفی، ... وکان ثقة ثقة، ثبتا، وجها.»
ابنداود حلی علاوه بر توثیق، آورده است که امام صادق (علیهالسّلام) بهشت را برایشان بشارت داد:
«عبد الرحمن بن الحجاج البجلی... وکان ثقة ثقة، شهد له الصادق (علیهالسّلام) بالجنة.»
اسم ایشان
سدیر بن حکیم، کنیهاش ابوالفضل و از اصحاب
امام سجاد،
امام باقر و امام صادق (علیهمالسّلام) بوده و از نظر علمای شیعه موثق و مورد اعتماد است.
کشی روایتی را از امام صادق (علیهالسّلام) در مدح ایشان اینگونه نقل کرده است:
«حدثنا علی بن محمد القتیبی، قال: حدثنا الفضل بن شاذان، عن ابن ابیعمیر، عن بکر بن محمد الازدی، قال: وزعم لی زید الشحام، قال: انی لاطوف حول الکعبة وکفی فی کف ابی عبدالله (علیهالسّلام) فقال: ودموعه تجری علی خدیه، فقال: یا شحام ما رایت ما صنع ربی الی، ثم بکی ودعا، ثم قال لی: یا شحام انی طلبت الی الهی فی سدیر وعبد السلام بن عبد الرحمن وکانا فی السجن فوهبهما لی وخلی سبیلهما.»
زید بن شحام میگوید: من دور
کعبه طواف میکردم و کف دستم در کف دست امام صادق (علیهالسّلام) بود، دیدم اشکهایش روی گونههایش جاری شد. فرمود: ای شحام! میدانی
خداوند با من چه کار کرد؟ سپس
گریه کرد و
دعا نمود و به من فرمود: ای شحام در بار
سدیر و
عبدالسلام بن عبدالرحمن از خداوند خواستم و آنها در زندان بودند، خداوند دعایم را مستجاب کرد و آنها را رها ساخت.
مرحوم
میرزای نوری در
مستدرک به صحت این روایت تصریح کرده است:
«واما سدیر: ففی الکشی بطریق صحیح علی الاصح: ان الصادق (علیهالسّلام) قال لزید الشحام حول الکعبة.»
علامه حلی نیز این روایت را معتبر میداند و تصرح میکند که روایت بر علو درجه سدیر و عبدالسلام دلالت دارد:
«وهذا حدیث معتبر یدل علی علو مرتبتهما.»
صاحب معالم نیز همین عقیده را دارد:
«والذی اقول: ان هذا حدیث معتبر السند، ظاهر فی علو مرتبتیهما.»
آقای
نمازی شاهرودی با توجه به این
روایت، ایشان را موثق میداند:
«ومن ذلک کله ظهرحسنه وکماله ووثاقته.»
نکته دیگر در توثیق ایشان این است که تعدادی از اصحاب اجماع از وی روایت نقل کردهاند و این دلیل بر
وثاقت این سدیر از نظر آنها است.
مرحوم میرزای نوری میگوید:
حسن بن محبوب،
فضاله،
عبدالله بن مسکان، و... از وی روایت نقل کردهاند:
و اما سدیر: ...
«ویروی عنه من اصحاب الاجماع: الحسن بن محبوبفی الکافی فی باب ادخال السرور علی المؤمن، وفضالةفیه فی باب الغیبة، وعبدالله بنمسکان فیه فی باب آخر من درجات الایمان، وفی باب التسلیم وفضل المسلمین، وفی باب آخر من فضل الزراعة، وفی کتاب الروضة. وبکر بن محمد، والعلاء بن رزین، وعلی بن رئاب، وعقبة - الذی یروی عنه ابن ابی عمیر - وجمیل بن صالح، والحسین بن نعیم الصحاف، وابراهیم بن ابی البلاد، واسحاق بن جریر، وهشام اوهاشم بن المثنی - الذی یروی عنه ابن ابی عمیر - وعمرو بن ابی نصر، وغیرهم.»
و در پایان تصریح میکند:
«والناظر فی اخبارهم بعین التاملیعلم انه من اکابر الشیعة، ومن خواص الائمة (علیهمالسّلام)؛
کسی که در اخبار آنها تأمل کند، میداند که وی از بزرگان
شیعه و از خواص ائمه (علیهمالسّلام) بوده است.»
نتیجه: ایشان از نظر علمای شیعه موثق است.
نتیجه: این روایت نیز از نظر سند معتبر است و نشان میدهد که نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوه بهشتی منعقد شده است.
امام صادق (علیهالسّلام) در این روایت، تصریح میکند که در
شب معراج، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از میوهای بهشتی تناول فرمودند و پس از آن که به زمین آمدند،
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) به
فاطمه (سلاماللهعلیها) باردار شد و رسول خدا چون از دخترش بوی میوههای بهشتی را استشمام میکرد، او را زیاد میبوسید و میبویید. و ضمناً امام صادق (علیهالسّلام) در این روایت بر اسم سؤالکننده که عایشه باشد، نیز تصریح کرده است.
متن روایت به نقل
علی بن ابراهیم قمی چنین است:
«(قَالَ عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ حَمَّاد) قَالَ وَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صیُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَةَ (علیهاالسّلام) فَغَضِبَتْ مِنْ ذَلِکَ عَائِشَةُ وَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنَّکَ تُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَةَ (علیهاالسّلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا عَائِشَةُ اِنَّهُ لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَاَدْنَانِی جَبْرَائِیلُ ع مِنْ شَجَرَةِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَاَکَلْتُهُ - فَلَمَّا هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ حَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی- فَوَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا اِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَی مِنْهَا.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه زهرا را زیاد میبوسید.
عایشه بوسیدن فاطمه را انکار کرد (یعنی برایش این ماجرا ناخوشایند بود).
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای عایشه! هنگامی که مرا در آسمان بردند، وارد
بهشت شدم، جبرئیل مرا نزدیک
درخت طوبی برد و از میوههای آن به من داد و من خوردم. خداوند آن را تبدیل به
آب در پشت من کرد. وقتی به زمین نزد
خدیجه آمدم، او به فاطمه حامله شد، هیچ زمانی فاطمه را نبوسیدم مگر اینکه بوی همان درخت طوبی را از وی استشمام کردم.
نکته مهم این که طبق این روایت، از تمام میوههای بهشتی به وجود آمده است:
وناولنی من ثمارها فاکلته.
چنانچه در روایات
اهل سنت که از طریق
ابن عباس نقل شده، نیز تعبیر این است:
فَاَطْعَمَنِی مِنْ جَمِیعِ ثِمَارِهَا.
پس طبق این روایت، اشکال
اضطراب روایات هم برطرف میشود.
در این روایت که از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده، حضرت به صورت سربسته اشاره میکند که جبرئیل به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میوه (سیب) بهشتی داد و نطفه فاطمه از آن منعقد شده است:
«وروی عن ابیجعفر (علیهالسّلام) انه قال: قیل لرسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): انک لتلثم فاطمة وتکثر منها وتدنیها منک
[
وتفعل بها
]
ما لا تفعله مع احدی بناتک الاخر؟ ! فقال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): ان جبرئیل اتانی بتفاحة من تفاح الجنة فاکلتها فتحولت ماء فی صلبی، ثم واقعت خدیجة فحملت بفاطمة، فانا اشم منها رائحة الجنة.»
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفته شد، شما فاطمه را زیاد میبوسید و او را نزد خود فرا میخوانید، به گونهای با او رفتار میکنید که با دیگر دخترانت رفتار نمیکنید. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: جبرئیل سیب بهشتی را برایم آورد و من آن را تناول کردم و در صلب من به آب تبدیل شد؛ پس از آن نزد خدیجه آمدم که او به فاطمه باردار شد. من از
فاطمه بوی بهشت را استشمام میکنم.
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) در باب (۱۴۷) ذیل عنوان «العلة التی من اجلها کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکثر تقبیل فاطمة (علیهاالسّلام) » دو روایت را در موضوع بحث آورده و در روایت نخست آن از
جابر بن عبدالله نقل کرده است که نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از سیب بهشتی منعقد شده است:
«حدثنا احمد بن الحسن القطان قال: حدثنا الحسن بن علی السکری قال: اخبرنا محمد بن زکریا قال: حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة الکندی قال: حدثنی ابی، عن جابر عن ابی جعفر محمد بن علی (علیهالسّلام) عن جابر بن عبدالله قال: قیل یا رسول الله انک تلثم فاطمة وتلتزمها وتدنیها منک وتفعل بها مالا تفعله باحد من بناتک؟
فقال: ان جبرئیل (علیهالسّلام) اتانی بتفاحة من تفاح الجنةفاکلتها فتحولت ماء فی صلبی، ثم واقعت خدیجة فحملت بفاطمة فانا اشم منها رائحة الجنة.»
جابر بن عبدالله میگوید: به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفته شد: شما فاطمه را میبوسید و نزد خود مینشانید و با او رفتاری دارید که با سایر دخترانت ندارید؟ فرمود: جبرئیل سیبی از سیبهای بهشتی برایم آورد، من آن را خوردم و در صلب من تبدیل به آب شد؛ پس از آنکه با خدیجه همبستر شدم، به فاطمه حامله شد؛ پس من از فاطمه بوی بهشت را استشمام میکنم.
روایت ششم از عایشه با طرق متعدد بیان شده:
در این روایت که از طریق ابن عباس نقل شد، عایشه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلیل بوسیدن فاطمه را سؤال کرد. حضرت داستان
معراج و خوردن میوه رطب بهشتی را یاد آورد شد و تصریح نمود که نطفه فاطمه از این میوه منعقد شده است:
«وبهذا الاسناد
[
احمد بن الحسن القطان قال: حدثنا الحسن بن علی السکری
]
ِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی الْعَبْسِیُّ قَالَ اَخْبَرَنِی جَبَلَةُ الْمَکِّیُّ عَنْ طَاوُسٍ الْیَمَانِیِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ هُوَ یُقَبِّلُ فَاطِمَةَ فَقَالَتْ لَهُ اَ تُحِبُّهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّی لَهَا لَازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً اِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ اَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ اَقَامَ مِیکَائِیلُ.
ثُمَّ قِیلَ لِی ادْنُ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ اَتَقَدَّمُ وَ اَنْتَ بِحَضْرَتِی یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ نَعَمْ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَ اَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَکَ اَنْتَ خَاصَّةً فَدَنَوْتُ فَصَلَّیْتُ بِاَهْلِ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ ثُمَّ الْتَفَتُّ عَنْ یَمِینِی فَاِذَا اَنَا بِاِبْرَاهِیمَ (علیهالسّلام) فِی رَوْضَةٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ قَدِ اکْتَنَفَهَا جَمَاعَةٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ثُمَّ اِنِّی صِرْتُ اِلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ وَ مِنْهَا اِلَی السَّادِسَةِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ نِعْمَ الْاَبُ اَبُوکَ اِبْرَاهِیمُ وَ نِعْمَ الْاَخُ اَخُوکَ عَلِیٌّ فَلَمَّا صِرْتُ اِلَی الْحُجُبِ اَخَذَ جَبْرَئِیلُ (علیهالسّلام) بِیَدِی فَاَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَاِذَا اَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ اَصْلُهَا مَلَکَانِ یَطْوِیَانِ الْحُلَلَ وَ الْحُلِیَّ فَقُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ؟
فَقَالَ هَذِهِ لِاَخِیکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَ هَذَانِ الْمَلَکَانِ یَطْوِیَانِ لَهُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تَقَدَّمْتُ اَمَامِیفَاِذَا اَنَا بِرُطَبٍ اَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ اَطْیَبَ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ وَ اَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ فَاَخَذْتُ رُطَبَةً فَاَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِی صُلْبِیفَلَمَّا اَنْ هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ فَاِذَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ فَاطِمَةَ.»
از جبله مکّی، از
طاووس یمانی، از ابن عبّاس نقل شده که وی گفت: عائشه بر رسول خدا وارد شد در حالیکه حضرت، فاطمه (علیهاالسّلام) را میبوسید، عائشه عرض کرد: یا رسول اللَّه آیا او را دوست دارید؟
حضرت فرمودند: آگاه باش اگر میدانستی میزان محبت من به او را حتما محبت تو به او زیاد میگشت، هنگامی که مرا به آسمان چهارم بردند جبرئیل
اذان و
میکائیل اقامه گفت، سپس به من گفته شد: یا
محمد نزدیک شو و جلو بایست.
من به جبرئیل گفتم: جلو بروم با این که تو در حضور من هستی؟! جبرئیل عرضه داشت: آری، خداوند عزّوجلّ
انبیاء خود را بر فرشتگان مقرّبش برتری داده و خصوص تو را تفضیل ویژهای بر جمله
ملائکه داده است، من جلو رفته و با اهل آسمان چهارم نماز گزاردم سپس به جانب راست خود توجّه کرده جناب
ابراهیم (علیهالسّلام) را در بستانی از بساتین بهشت دیدم در حالی که فوجی از
فرشتگان دورش حلقه زده بودند سپس از این آسمان گذشته و به آسمان پنجم و از آن به آسمان ششم رفتم به این آسمان که رسیدم
نداء آمد:
یا محمّد خوب پدری است، پدرت
ابراهیم و خوب برادری است، برادرت علی از آنجا گذشته و وقتی به مقام حجب رسیدم جبرئیل دست مرا گرفت و به بهشت داخل نمود در این اثناء به درختی از نور برخوردم که در اصل و ریشه آن دو فرشتهای که حلل و زیورها به خود پیچیده بودند قرار داشتند به جبرئیل گفتم:
حبیب و دوست من آن درخت از آن کیست؟
جبرئیل گفت: این درخت تعلق به برادرت
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) دارد و این دو
فرشته تا
روز قیامت حلل و زیورها را به خود پیچیدهاند سپس به جلو رفتم به درخت خرمایی بر خوردم که خرمایش نرمتر از کف و خوشبوتر از مشک و شیرینتر از عسل بود یک خرما چیدم و خوردم این خرما مبدّل به نطفه در صلب من شد وقتی به
زمین فرود آمدم با خدیجه خاتون مواقعه نمودم، او به فاطمه حامل شد پس فاطمه حوراء انسیه است (یعنی فرشتهای است به شکل انسان) و هرگاه من مشتاق بهشت شوم بوی فاطمه علیها السّلام را استشمام میکنم.
روایت عایشه از طریق هشام بن عروه نیز نقل شده و در آن نوع میوه بهشتی مشخص نشده است:
عن هشام بن عروة عن عائشة قالت کنت اری رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یفعل بفاطمة (علیهاالسّلام) شیئا من التقبیل والالطاف فقلت یا رسول الله تفعل بفاطمة لم ارک تفعله قبل؟ فقال یا حمیراء انه لما کانت لیله اسری بی الی السماء دخلت الجنة فوقفت علی شجرة من شجر الجنةلم ار شجرة فی الجنة احسن منها حسنا ولا انضر منها ورقا ولا اطیب منها ثمرا فتناولت ثمره من ثمرهافاکلتها فصارت نطفة فی ظهری فلما هبطت الی الارض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة فانا اذا اشتقت الی الجنة سمعت ریحها من فاطمة یا حمیراء ان فاطمة لیست کنساء الآدمیین ولا تعتل کما یعتللن - یعنی به الحیض.
عایشه گفت: رسول خدا را دیدم که فاطمه را بگونهای میبوسید و او را مورد لطف قرار میداد، که قبل از آن از حضرت ندیده بودم. دلیل آن را سؤال کردم حضرت فرمود: ای
حمیراء در
شب معراج وارد
بهشت شدم در کنار درخت بهشتی توقف کردم، درخت زیبایی را مشاهده کردم، که مزین با برگهای سبز و خوشبوترین میوهها بود. از میوه آن تناول کردم که به صورت نطفه در آمد و هنگامی که زمین آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله شد، هنگامی که مشتاق بهشت میشوم بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم. ای حمیراء، .......
در نقل حذیفه یمانی نیز آ مده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب معراج از رطب بهشتی تناول فرمودهاند و نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از آن منعقد شده است:
عن حذیفة الیمانی قال: دخلت عائشة علی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وهو یقبل فاطمة (علیهاالسّلام)، فقالت: یا رسول الله اتقبلها وهی ذات بعل؟ فقال لها اما والله لو عرفت ودی لها لازددت لها ودا، انه لما عرج بی الی السماء الرابعة اذن جبرئیل (علیهالسّلام) واقام میکائیل ثم قال لی: اذن. قلت: اؤذن...
ثم اخذ جبرئیل (علیهالسّلام) بیدی فادخلنی الجنة وانا مسرور... ثم تقدمت امامی فاذا انا برطب الین من الزبد، واحلی من العسل، فاخذت رطبة فاکلتها وانا اشتهیها فتحولت الرطبة نطفة فی صلبی، فلما هبطت الی الارض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة، ففاطمة حوراء انسیة، فاذا اشتقت الی رائحة الجنة شممت رائحة ابنتی فاطمة (علیهاالسّلام).
عیاشی از علمای قرن چهارم این روایت را از
ابان بن تغلب نقل کرده و در آ ن آمده است که رسول خدا از درخت طوبی میوه بهشتی تناول فرمودهاند:
عن ابان بن تغلب قال: کان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکثر تقبیل فاطمة، قال: فعاتبته علی ذلک عایشة، فقالت: یا رسول الله انک لتکثر تقبیل فاطمة؟ فقال لها: ویلک لما ان عرج بی الی السماء مر بی جبرئیل علی شجرة طوبی، فناولنی من ثمرها فاکلتها، فحول الله ذلک الی ظهری، فلما ان هبطت الی الارض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة علیهما السلام، فما قبلت فاطمة الا وجدت رائحة شجرة طوبی منها.
از
عمار بن یاسر (میوه درخت از نور فاطمه خلق شده است)
در این روایت علاوه بر این که داستان جالبی را از گستره علم فاطمه (سلاماللهعلیها) نقل کرده، از
زبان خود آن حضرت نقل کرده است که همان میوهای را که رسول خدا از آن استفاده کرد، در حقیقت نور فاطمه بوده است که در آن درخت امانت گذاشته شده بود. متن روایت این است:
وروی عن حارثة بن قدامة قال حدثنی سلمان الفارسی قال حدثنی عمار وقال اخبرک عجبا قلت حدثنی یا عمار قال نعم شهدت علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) وقد ولج علی فاطمة (علیهالسّلام) فلما بصرت به نادت ادن لاحدثک بما کان وما هو کائن وبما لم یکن الی یوم القیامة حین تقوم الساعة قال فرایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) یرجع القهقری فرجعت برجوعه اذ دخل علی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال له ادن یا ابا الحسن فدنا فلما اطمان به المجلس قال له تحدثنیام احدثک فقال الحدیث منک احسن یا رسول الله فقال کانی بک وقد دخلت علی فاطمة وقالت لک کیت وکیت فرجعت فقال علی (علیهالسّلام) نور فاطمة من نورنا فقال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اولا تعلم فسجد علی شکرا لله تعالی قال عمار فخرج امیرالمؤمنین وخرجت بخروجه فولج علی فاطمة (علیهالسّلام) وولجت معه فقالت کانک رجعت الی ابی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاخبرته بما قلته لک قال کان کذلک یا فاطمة فقالت اعلم یا ابا الحسنان الله تعالی خلق نوری وکان یسبح الله جل جلاله ثم اودعه شجرة من شجر الجنةفاضائت فلما دخل ابی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی الجنة اوحی الله تعالی الیه الهاما ان اقتطف الثمرة من تلک الشجرة وادرها فی لهواتک ففعل فاودعنی الله تعالی صلب ابی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثم اودعنی خدیجة بنت خویلد (علیهالسّلام) فوضعتنی وانا من ذلک النور اعلم ما کان وما یکون وما لم یکن یا ابا الحسن المؤمن ینظر بنور الله تعالی.
سلمان فارسی میگوید: عمار به من گفت: یک خبر عجیبی به شما بدهم؟ گفتم بگو. عمار گفت: خودم شاهد بودم که علی بن ابیطالب بر فاطمه وارد شد. وقتی علی را دید فرمود: بیا تا برایت از خبرهای گذشته، الان و آینده تا
روز قیامت به شما بگویم. دیدم امیرمؤمنان (علیهالسّلام) عقب عقب برگشت و نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفت. آن حضرت به علی فرمود: نزدیک بیا ای ابوالحسن! علی نزدیک پیامبر آمد وقتی مجلس آرام شد فرمود: من سخن بگویم یا شما؟
علی (علیهالسّلام) فرمود: سخن گفتن شما نیکو است ای رسول خدا! حضرت فرمود: گویا میبینم نزد فاطمه رفتی و برایت چنین و چنان گفت و آنگاه برگشتی.
علی فرمود: نور فاطمه از نور ما است. پیامبر فرمود: این را میدانستی؟ آنگاه علی
سجده شکر برجای آورد.
عمار میگوید: من همراه امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از نزد پیامبر بیرون شدیم و نزد فاطمه آمدیم. فاطمه فرمود: گویا نزد پدرم رفتی. ای اباالحسن! بدان همانا خداوند متعال خداوند نور مرا آفرید درحالیکه مشغول
تسبیح خداوند بود، سپس آن را در درختی از درختان بهشت به
امامت نهاد، آن درخت نورانی شد وقتی پدرم وارد بهشت شد، خداوند به ایشان
وحی نمود که میوه را از آن درخت بچیند و آن را در دهانش بگذارد. پدرم همین کار را کرد؛ پس خداوند مرا در صلب پدرم نهاد و ایشان در رحم خدیجه دختر
خویلد. مادرم مرا به
دنیا آورد. و من از آن
نور هستم؛ من به تمام خبرهای گذشته، حال و آینده با خبرم. ای ابوالحسن
مؤمن با نور خداوند نگاه میکند.
تا اینجا برخی طرق این روایت که نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوه بهشتی منعقد شده بیان شد و ثابت شد، علاوه بر صحت و اعتبار برخی اسناد روایت، از نظر سند نیز مستفیض است.
کلام حضرت
آیتالله وحید خراسانی در صحت روایت:
علمای شیعه، این روایت را از نظر سند صحیح و معتبر میداند. در اینجا تنها به ذکر سخن یکی از فقهای شیعه بسنده میکنیم:
قد ورد فی روایات العامة والخاصةانه کان من ثمار الجنة: منها: ما عن عائشة، ...
وفی الصحیحعن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکثر تقبیل فاطمة، فانکرت ذلک عائشة...
بررسی منابع
اهل سنت، نیز نشان میدهد که این روایت از طرق و اسناد متعدد از جمله از طریق
عمر بن خطاب،
ابن عباس و عایشه نقل شده است:
روايت اول از عمر بن خطاب با دو سند بیان شده:
در این روایت عمر بن خطاب خوردن رطب بهشتی را که نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از آن به وجود آمد، در شب بیست و چهارم
ماه مبارک رمضان نقل کرده است:
اَنْبَاَنَا اَبُو الْفَتْحِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْبَاقِی بْنِ اَحْمَدَ، اَنْبَاَنَا اَبُو الْفَضْلِ ابْنُ خَیْرُونٍ، اَنْبَاَنَا اَبو عُمَرَ بْنُ دُرُسْتَ، وَاَبُو بَکْرِ بْنُ عُدَیْسَةَ، قَالا: اَنْبَاَنَا اَبُو بَکْرٍ الشَّافِعِیُّ، حَدَّثَنِی سِمانَةُ بِنْتُ حَمْدَانَ بْنِ مُوسَی الاَنْبَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی اَبی، حَدَّثَنَا عُمَرُ بُن زِیَادٍالثَّوْبَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی زَیْدُ بْنُ اَسْلَمَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ لَمَّا اَنْ مَاتَ وَلَدِی مِنْ خَدِیجَةَ اَوْحَی اللَّهُ اِلَیَّ اَنْ اُمْسِکَ عَنْ خَدِیجَةَ، وَکُنْتُ لَهَا عَاشِقًا، فَسَاَلْتُ اللَّهَ اَنْ یَجْمَعَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، فَاَتَانِی جِبْرِیلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةَ اَرْبَعٍ وَعِشْرِینَوَمَعَهُ طَبَقٌ مِنْ رُطَبِ الْجَنَّةِ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، کُلْ مِنْ هَذَا وَوَاقِعْ خَدِیجَةَ اللَّیْلَةَ، فَفَعَلْتُ، فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ، فَمَا لَثَمْتُ فَاطِمَةَ اِلا وَجَدْتُ رِیحَ ذَلِکَ الرُّطَبِ وَهُوَ عِتْرَتِهَا اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
اسلم از عمر بن خطاب نقل کرده است که رسول خدا فرمود: وقتی فرزندم که از خدیجه بود از
دنیا رفت، خداوند به من وحی کرد که از خدیجه خودداری کنم در حالی که
عاشق او بودم، از خداوند خواستم بین من و خدیجه جمع کند.
جبرئیل در
ماه رمضان شب ۲۴ با یک طبق از خرمای بهشتی نزد من آمد و گفت: ای محمد! از این
خرما تناول بفرما و با خدیجه همبستر شو. من طبق فرمان
عمل کردم و خدیجه به فاطمه حامله شد. هر زمانی که فاطمه را بوسیدم این بوی خوش خرما را از او استشمام کردم و این بوی خوش در عترت فاطمه تا روز قیامت وجود دارد.
سند دوم نیز با همان مضمون از خود
زید بن اسلم نقل شده است:
اَنْبَاَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِکِ، اَنْبَاَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْجَوْهَرِیُّ، حَدَّثَنَا ابْنُ حَیَّوَیْهِ، حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرِ بْنُ الاَنْبَارِیِّ، حَدَّثَنَا اَبُو الْعَبَّاسِ بْنُ مَسْرُوقٍ، حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ الْحَسَنِ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زِیَادٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ الدَّرَاوَرْدِیُّ، عَنْ زَیْدِ بْنِ اَسْلَمَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَمَّا مَاتَ وَلَدِی مِنْ خَدِیجَةَ اَوْحَی اللَّهُ اِلَیَّ اَنْ لا تَغْشَهَا وَکُنْتُ لَهَا عَاشِقًا، فَسَاَلْتُ اللَّهَ اَنْ یَجْمَعَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، فَاَتَانِی جِبْرِیلُ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ لَیْلَةَ اَرْبَعٍ وَعِشْرِینَ مِنْ رَمَضَانَوَمَعَهُ طَبَقٌ فِیهِ رُطَبٌ، فَقَالَ: کُلْ مِنْ هَذَا الرُّطَبِ وَاَغْشِ خَدِیجَةَ، فَفَعَلْتُ، فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ، فَمَا لَثُمْتُ فَاطِمَةَ قَطُّ اِلا وَجَدْتُ رِیحَ ذَلِکَ الطِّیبُ فِیهَا
این روایت ابن عباس در منابع شیعه نیز نقل شد، که در آ ن، عایشه از رسول خدا دلیل بوسیدن فاطمه را سؤال میکند و حضرت جریان معراج را توضیح میدهد و در این روایت آمده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تمام میوةهای بهشتی تناول کردند:
اَنْبَاَنَا یَحْیَی بْنُ عَلِیٍّ الْمُدِیرُ، قَالَ: اَنْبَاَنَا اَبُو مَنْصُورٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْعُکْبَرِیُّ، حَدَّثَنَا اَبُو اَحْمَدَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَرَضِیُّ، اَنْبَاَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَوَّاصُ، حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ الاَبْزَارِیُّ، حَدَّثَنِی اِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنِی الْمَاْمُونُ، عَنِ الرَّشِیدِ، عَنْ الْمَهْدِیِّ، عَنِ الْمَنْصُورِ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ یُکْثِرُ قُبَلَ فَاطِمَةَ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، تُکْثِرُ قُبَلَ فَاطِمَةَ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ: لَیْلَةَ اُسْرِیَ بِی دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَاَطْعَمَنِی مِنْ جَمِیعِ ثِمَارِهَافَصَارَ مَاءٌ فِی صُلْبِی، فَحَمَلَتْ خَدِیجَةُ بِفَاطِمَةَ، فَاِذَا اشْتَقْتُ اِلَی تِلْکَ الثِّمَارِ قَبَّلْتُ فَاطِمَةَ فَاُصِیبُ مِنْ رَائِحَتِهَا تِلْکَ الثِّمَارَ الَّتِی اَکَلْتُهَا.
همانگونکه در روایات شیعه بیان شد، این
روایت از عایشه نیز نقل شده، و در منابع اهل سنت چند سند و طریق برای آن
ذکر کردهاند.
اَنْبَاَنَا هِبَةُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَیْنِ، اَنْبَاَنَا اَبُو طَالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ غَیْلانَ، اَنْبَاَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُزَکِّی، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَاصِمٍ، اَنْبَاَنَا اَحْمَدُ بْنُ الاَحْجَمِ الْمَرْوَزِیُّ، حَدَّثَنَا اَبُو مُعَاذٍ النَّحْوِیُّ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَالَکَ اِذَا قَبَّلْتَ فَاطِمَةَ جَعَلْتَ لِسَانَکَ فِی فَمِهَا کَاَنَّکَ تُرِیدُ اَنْ تُلْعِقَهَا عَسَلا؟ قَالَ: یَا عَائِشَةُ، اِنَّهُلَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَدْخَلَنِی جِبْرِیلُ الْجَنَّةَ فَنَاوَلْنِی تُفَّاحَةً فَاَکْلَتُهَا فَصَارَتْ نُطْفَةً فِی صُلْبِی، فَلَمَّا نزلت مِنَ السَّمَاءِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ، فَفَاطِمَةُ مِنْ تِلْکَ النُّطْفَةِ کُلَّمَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّةِ قَبَّلْتُهَا.
اَنْبَاَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقَزَّازُ، اَنْبَاَنَا اَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ ثَابِتٍ، اَنْبَاَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ، حَدَّثَنَا اَبُو الْحُسَیْنِ اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُقَیْلٍ الْفَقِیهُ، حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ طَرَّخَانَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْخَلِیلِ الْبَلْخِیُّ، حَدَّثَنَا اَبُو بَدْرٍ شُجَاعُ بْنُ الْوَلِیدِ السَّکُونِیُّ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَالَکَ اِذَا جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَقَبَّلْتَهَا تَجْعَلُ لِسَانَکَ فِی فِیهَا کُلَّهُ کَاَنَّکَ تُرِیدُ اَنْ تُلْعِقَهَا عَسَلا؟ قَالَ: نَعَمْ یَا عَائِشَةَ، اِنِّی لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَدْخَلَنِی جِبْرِیلُ الْجَنَّةَفَنَاوَلَنِی مِنْهَا تُفَّاحَةً فَاَکَلْتُهَا فَصَارَتْ نُطْفَةً فِی صُلْبِی، فَلَمَّا نزلت وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ، فَفَاطِمَةُ مِنْ تِلْکَ النُّطْفَةِ وَهِیَ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ کُلَّمَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّةِ قَبَّلْتُهَا.
اَنْبَاَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ، اَنْبَاَنَا اَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْخَیَّاطُ، اَنْبَاَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دُرُسْتَ، اَنْبَاَنَا اَبُو الْحُسَیْنِ عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ الاُشْنَانِیُّ، حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْعِجْلِیُّ، حَدَّثَنَاعَبْدُ الْعَزِیزِبْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِیُّ، قَالَ: کُنْتُ اَنَا وَاَبُو عَلِیٍّ الْقُوقَسَانِیُّ فِی جَمَاعَةٍ فِیهِمْ غُلامُ خَلِیلٍ فَذَکَرُوا فَاطِمَةَ، فَقَالَ غُلامُ خَلِیلٍ حَدَّثَنِی حُسَیْنُ بْنُ حَاتِمٍ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَالِی اَرَاکَ اِذَا قَبَّلْتَ فَاطِمَةَ اَدْخَلْتَ لِسَانَکَ فِی فِیهَا کَاَنَّکَ تُرِیدُ اَنْ تُلْعِقَهَا عَسَلا؟ قَالَ: نَعَمْ، اِنَّ جِبْرِیلَ الرُّوحَ الاَمِینَ نزل اِلَیَّ بِعُنْقُودٍ قُطِفَ مِنَ الْجَنَّةِ فَاَکَلْتُ وَجَامَعْتُ خَدِیجَةَ، فَوَلَدَتْ فَاطِمَةَ، فَاِذَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّةِ قَبَّلْتَهَا فَهِیَ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّةٌ.
در پایان روایت، عبدالعزیز بن عبدالله تصریح میکند که این روایت با همین سند از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است.
قَالَ: فَقَالَ عَبْدُ الْعَزِیزِ: لا اِلَهَ اِلا اللَّهُ هَذَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ بِهَذَا الاِسْنَادِ، وَاللَّهِ لا کَتَبْتُهُ اِلا قَائِمًا عَلَی رِجْلِی وَلا کَتَبْتُهُ اِلا فِی وَرَقَّةٍ تِهَامِیَّةٍ بِمَاءِ الذَّهَبِ. قَالَ: فَقَامَ عَلَی رِجْلَیْهِ، وَجَاءُوهُ بِوَرَقَةٍ تِهَامِیَّةٍ وَبِمَاءِ الذَّهَبِ فَکَتَبَ الْحَدِیثَ.
عبدالعزیز میگوید: خدایی جز خدای یگانه نیست، این روایت از رسول خدا با این
سند نقل شده، به خدا سوگند من آن را در حال ایستاره روی زانویم در ورقه تهامیه با آب طلا نوشتم...
اَنْبَاَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی طَاهِرٍ، اَنْبَاَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، عَنْ اَبِی الْحُسَنِ الدَّارَقُطْنِیِّ، عَنْ اَبِی حَاتِمٍ الْبُسْتِیِّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الدِّمَشْقِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ ثَابِتِ بْنِ حَسَّانٍ الْهَاشِمِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَاقِدٍ اَبُو قَتَادَةَ الْحَرَّانِیُّ، عَنْ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، اَنَّ النَّبِیَّ کَانَ کَثِیرًا مَا یُقَبِّلُ نَحْرَ فَاطِمَةَ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اَرَاکَ تَفْعَلُ شَیْئًا لَمْ تَفْعَلْهُ.
قَالَ: اَوَ مَا عَلِمْتِ یَا حُمَیْرَاءُ اَنَّ اللَّهَ لَمَّا اَسْرَی بِی اِلَی السَّمَاءِ اَمَر جِبْرِیلُفَاَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ وَوَقَفَنِی عَلَی شَجَرَةٍ مَا رَاَیْتُ اَطْیَبَ مِنْهَا رَائِحَةً وَلا اَطْیَبُ ثَمَرًا، فَاَقْبَلَ جِبْرِیلُ یَفْرُکُ وَیُطْعِمُنِی، فَخَلَقَ اللَّهُ فِی صُلْبِی مِنْهَا نُطْفَةً، فَلَمَّا صِرْتُ اِلَی الدُّنْیَا وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ، کُلَّمَا اشْتَقْتُ اِلَی رَائِحَةِ تِلْکَ الشَّجَرَةِ شَمَمْتُ نَحْرَ فَاطِمَةَ فَوَجَدْتُ رَائِحَةَ تِلْکَ الشَّجَرَةِ مِنْهَا وَاَنَّهَا لَیْسَتْ مِنْ نِسَاءِ اَهْلِ الدُّنْیَا، وَلا تَعْتَلُّ کَمَا یَعْتَلُّ اَهْلِ الدُّنْیَا.
سند این روایت در
معجم الکبیر، کمی متفاوت از این سند نقل شده است:
حدثنا عبد اللَّهِ بن سَعِیدِ بن یحیی الرَّقِّیُّ ثنا اَحْمَدُ بن ابی شَیْبَةَ الرَّهَاوِیُّ ثنا ابو قَتَادَةَ الْحَرَّانِیُّ ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ قالت کنت اَرَی رَسُولَ اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم یُقَبِّلُ فَاطِمَةَ فقلت یا رَسُولَ اللَّهِ انی اَرَاکَ تَفْعَلُ شیئا ما کنت اَرَاکَ تَفْعَلُهُ من قَبْلُ.
امسلیم یکی از زنان
انصار و اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. ایشان نیز این روایت را اینگونه نقل کرده است:
حدثنی ابوالقاسم محمود بن عبد الرحمن البستی (صدوق) انبا ابو بکر بن خلف انا الحاکم ابو عبدالله الحافظ نا مکی بن بندار الزنجانی ببغداد نا عصمة بن ابی عصمة البعلبکی نا ابو عبدالله محمد بن بکیر البصری نا عبدالله بن المثنی الانصاری ابو محمد حدثنی ابی عن ثمامة بن عبدالله عن انس عنام سلیم زوجة ابی طلحة الانصاری انها قالت لم تر فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم دما قط فی حیض ولا نفاس وکانت تصب علیها من ماء الجنة وذلک ان رسول الله صلی الله علیه وسلملما اسری به دخل الجنة واکل من فاکهة الجنة وشرب من ماء الجنةفنزل من لیلته فوقع علی خدیجة فحملت بفاطمة فکان حمل فاطمة من ماء الجنة.
امسلیم میگوید: فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز در
حیض و
نفاس خونی ندید و آب بهشتی بر آنها ریخته میشد. این به خاطر این است که رسول خدا در
شب معراج وارد بهشت شد، و از میوههای بهشتی تناول فرمود و از آب بهشتی نوش جان کرد، وقتی از معراج برگشت با خدیجه همبستر شد و خدیجه به فاطمه حامله شد؛ پس فاطمه از آب بهشتی به وجود آمده است.
در طریق دیگر این روایت،
سعد بن ابی وقاص قرار دارد و این روایت را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده و در آن آمده است که حضرت از میوه «به» بهشتی استفاده کرده است.
حاکم نیشابوری روایت این چنین آورده است:
حدثنا الحاکم الفاضل ابو عبدالله محمد بن عبدالله املاء غرة ذی القعدة سنة اثنتی واربعمائة ثنا ابو الحسین عبد الصمد بن علی بن مکرم بن اخی الحسن بن مکرم البزار ببغداد ثنا مسلم بن عیسی الصفار العسکری ثنا عبدالله بن داود الخریبی ثنا شهاب بن حرب عن الزهری عن سعید بن المسیب عن سعد بن مالک قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم اتانی جبریل علیه الصلاة والسلامبسفرجلة من الجنة فاکلتها لیلة اسری بی فعلقت خدیجة بفاطمةفکنت اذا اشتقت الی رائحة الجنة شممت رقبة فاطمة.
سعد بن ابیوقاص میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) فرمود:
جبرئیل میوه بهشتی «به» را از بهشت برایم آورد و من آن را در شب معراج خوردم. پس از آن خدیجه به فاطمه حامله شد و زمانی که من به این بوی بهشتی مشتاق میشدم، گردن فاطمه را میبوییدم.
همانگونه که در قسمت روایات شیعه، ملاحظه میشود، این روایت از نظر شیعه صحیح و معتبر است و بزرگان به صحت آن تصریح کردهاند.
در منابع اهل سنت نیز حداقل از پنج طریق که ناقلان آن همه صحابه هستند این روایت گزارش شده است. حال ممکن است برخی در اسناد روایات نقل شده از اهل سنت اشکالی داشته باشند، و یا اشکالات
ابن جوزی و برخی دیگر را تکرار نمایند. برای تنویر اذهان و رفع شبهات نکاتی را متذکر میشویم.
نکته اول در باب فضائل به روایت ضعیف عمل میشود:
ممکن است برخی بگویند که اسناد این روایات ضعیف است و قابل
احتجاج نیست. در پاسخ باید متذکر شد که از دیدگاه علمای اهل سنت و حتی برخی سران مذاهب روایاتی که در باب مناقب و فضائل وارده شده نیاز به بررسی و تصحیح سند نیست.
مقدسی بعد از عنوان «فصل فی العمل بالحدیث الضعیف وروایته والتساهل فی احادیث الفضائل» مینویسد:
... والذی قطع به غیر واحد ممن صنف فی علوم الحدیث حکایة عن العلماء انهیعمل بالحدیث الضعیف فیما لیس فیه تحلیل ولا تحریم کالفضائلوعن الامام احمد ما یوافق هذا...
بسیاری از علمای
علوم حدیث قطع دارند که به حدیث ضعیفی که در مورد
حلال و
حرام نباشد، عمل میشود؛ مانند روایات باب فضائل. و از امام احمد موافق این نظر نقل شده است.
علاءالدین مرداوی حنبلی نیز همین مطلب را در کتابش آورده است.
نووی از علمای شافعی نیز میگوید:
«اهل العلممتفقون علی العمل بالضعیففی غیر الاحکام واصول العقائد؛
علماء در عمل به خبر ضعیفی که در باره احکام و اصول عقائد نباشد؛ اتفاق دارند.»
عبدالقادر دمشقی از احمد بن حنبل نقل میکند:
تتمة: «ذهب الامام احمد وتبعه موفق الدین المقدسی والاکثر الی انهیعمل بالحدیث الضعیف فی الفضائل؛
امام احمد و موفق الدین مقدسی و بسیاری از علما بر این عقیده هستند که به روایت ضعیف در باب فضائل عمل میشود.»
بدون
شک روایاتی که درباره
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نقل شد، بینظیرترین فضیلت را برای آن حضرت بیان میکنند. برفرض که سند این روایات در منابع اهل سنت ضعیف باشند، طبق این قاعده مورد عمل علمای اهل سنت، این روایات اعتبار دارد.
نکته دوم تعدد طرق باعث تقویت و
علم به صدور روایت است:
نکته قابل توجه دیگر در این روایات این است که طرق آنها در منابع اهل سنت متعدد بود. و در این قسمت نیز شیخالاسلام وهابیت؛ یعنی
ابن تیمیه قاعدهای را به دست میدهد که طبق آن، تعدد طرق باعث تقویت اسناد روایات میشود تا جایی که علم به صدور برای
انسان حاصل میشود.
و بالاتر از آن اگر
راویان روایت،
فاجر و
فاسق هم باشند، باز روایت تقویت میشود و علم به صدور آن سر جایش باقی است. متن سخن او این چنین است:
«فان تعدد الطرق وکثرتها یقوی بعضها بعضاحتی قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا فکیف اذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر فی حدیثهم الغلط؛
تعدد طرق و کثرت طرق روایت، برخی روایت برخی دیگر را تقویت میکند تا آنجایی که علم به صدور آن حاصل میشود هرچند راویان آن انسانهای فاجر و
فاسق باشند؛ چه رسد به این که راویان عالمان
عادل باشند و حدیثشان هم پر از غلط باشد.»
برخی علمای اهل سنت همانند ملا علی قاری قاعده دیگری را بیان کرده است که تعدد طرق روایت، یک روایت ضعیف را به روایت حسن تبدیل میکند.
وی در کتاب «مرقاة المفاتیح» بعد از ذکر حکم کراهت تحریمی شطرنج میگوید:
«ولا ینافیه ما ذکره المنذری من انه قد ورد ذکر الشطرنج فی احادیث لا اعلم لشیء منها اسناداً صحیحاً ولا حسناً علی ما نقله میرک عنهلان تعدد الطرق یورث الحدیث حسناً؛
با آنچه که ما گفتیم روایاتی را که منذری آورده و صحت و حسنیت سندشان را نمیدانیم، منافات ندارد؛ زیراکه تعدد طرق حدیث را به روایت حسن تبدیل میکند.»
سخاوی نیز از نووی و
بیهقی نقل کرده است که آنها تعدد طرق را باعث تقویت روایت و تبدیل آن به حسن دانستهاند:
«قال النووی رحمه الله فی بعض الاحادیث وهذه وان کانت اسانید مفرداتها ضعیفةفمجموعها یقوی بعضه بعضا ویصیر الحدیث حسنا ویحتج بهوسبقه البهیقی فی تقویة الحدیث بکثرة الضعیفة؛
نووی درباره برخی روایات گفته است: این روایت هرچند سندهای آن ضعیف است، اما مجموع آنها برخی دیگر را تقویت میکند و روایت تبدیل به حسن میکند و به آن احتجاج میشود. قبل از نووی بیهقی کثرت طرق ضعیف را باعث تقویت دانسته است.»
در نتیجه، روایتی که در منابع اهل سنت بیانگر انعقاد نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوه بهشتی است، سخن
ابن تیمیه و قواعدی که بیهقی، نووی و ملاعلی قاری بیان کردند، حسن و قابل احتجاج است؛ هرچند برخی همانند
ابن جوزی و
ذهبی در تضعیف آن تلاش کردهاند.
در اینکه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بعد از
بعثت متولد شده یا قبل از آن، میان علمای شیعه و اهل سنت اختلافنظر است.
یک قول در میان علمای اهل سنت تولد آن حضرت در سال پنجم بعثت است که بیان شد.
علمای شیعه، جز سه تن آنها همانند
شیخ مفید،
شیخ طوسی و
کفعمی عاملی همه به استناد روایات صحیح گفتهاند که آن حضرت بعد از بعثت و درسال پنجم بعثت متولد شده است.
مرجع تقلید شیعه حضرت آیتالله العظمی وحید خراسانی میفرماید:
«مع ان المروی عن ائمة اهل البیت وهم ادری بما فی البیت ان ولادتها بعد البعثة؛
طبق روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) که داناترین فرد به خانه خودشان هستند، ولادت آن حضرت بعد از
بعثت است.»
معراج از نظر شیعه و سنی در کدام سال واقع شده است؟
کسانی که به روایات انعقاد نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوههای بهشتی اشکال گرفتهاند،
معراج رسول خدا را در انکار این فضیلت بینظیر بهانه کرده و گفتهاند که فاطمه قبل از معراج به
دنیا آمده پس اصل داستان ساختگی است.
برای پاسخ به این شبهه لازم است در این قسمت اقوال شیعه و اهل سنت را درباره معراج متذکر شویم:
روایات آنها، به شدت در ذکر تاریخ معراج دچار پراکندگی است و اقوال متعددی را ارائه کردهاند.
یک قول اهل سنت بر اساس برخی روایات این است که معراج آن حضرت قبل از بعثت بوده است.
فخر رازی مینویسد:
و نقل صاحب (الکشاف) عن انس والحسن انه کان ذلک قبل البعثة.
این قول را بسیاری از آنها قبول ندارند و رد کردهاند.
گفتهاند که
نماز در شب معراج
واجب شد؛ اما در تاریخ معراج میان آنها گفتگو است. یک قول این است که معراج یک سال بعد از بعثت بوده است و در نتیجه تاریخ وجوب نماز هم مشخص میشود.
مرداوی حنبلی مینویسد:
الثَّانِیَةُ فُرِضَتْ الصَّلَاةُ لَیْلَةَ الْاِسْرَاءِ وهو قبل الْهِجْرَةِ بِنَحْوِ خَمْسِ سِنِینَ وَقِیلَ سِتَّةٍ وَقِیلَ بَعْدَ الْبَعْثَةِ بِنَحْوِ سَنَةٍ.
قول دیگر این است که معراج پانزده ماه بعد از بعثت بوده است:
واختلفوا فی وقت الاسراء: فقیل: کان بعد البعثة بخمسة عشر شهرا
ابن عبدالبر و برخی دیگر از قول ابوبکر محمد بن علی ذهبی (یا رعینی) نقل کردهاند که وی معراج را هجده ماه بعد از
مبعث میداند:
واختلفوا فی تاریخ الاسراء فقال ابو بکر محمد بن علی بن القاسم الذهبی فی تاریخه ثم اسری بالنبی صلی الله علیه وسلم من مکة الی بیت المقدسوعرج به الی السماء بعد مبعثه بثمانیة عشر شهرا
بنابر اقوالی که معراج را بعد از بعثت میدانند، روایات شیعه و اهل سنت درباره انعقاد نطفه حضرت زهرا از میوههای بهشتی با آنها مطابقت دارد و دلیلی برای انکار آن نیست.
برخی علمای اهل سنت تصریح کردهاند که معراج رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سی بار واقع شده است؛ بر این اساس، یکبار آن قبل از تولد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بوده است. حلبی در سیرهاش قول حاتمی را اینگونه نقل کرده است.
«اعلم انه لا خلاف فی الاسراء به صلی الله علیه وسلم اذ هو نص القرآن عل سبیل الاجمال وجاءت بتفصیله... ومن ثم ذهب الحاتمی الصوفی الی انالاسراء وقع له صلی الله علیه وسلم ثلاثین مرة؛
بدان که در معراج رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختلافی نیست؛ زیرا
قرآن اجمالا به آن اشاره کرده و تفصیل آن در روایات آمده... ازاین جهت است که حاتمی صوفی عقیده دارد که معراج برای آن حضرت سی بار واقع شده است.»
روایات
صحیح بخاری و مسلم نیز نشان میدهد که معراج پیامبر به دفعات اتفاق افتاده است.
در
صحیح مسلم آمده که در زمان کودکی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جبرئیل آمده قلبش را شکافت و شستوشو داد:
«حدثنا شَیْبَانُ بن فَرُّوخَ حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ حدثنا ثَابِتٌ الْبُنَانِیُّ عن اَنَسِ بن مَالِکٍ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اَتَاهُ جِبْرِیلُ صلی الله علیه وسلم وهو یَلْعَبُ مع الْغِلْمَانِفَاَخَذَهُ فَصَرَعَهُ فَشَقَّ عن قَلْبِهِ فَاسْتَخْرَجَ الْقَلْبَ فَاسْتَخْرَجَ منه عَلَقَةًفقال هذا حَظُّ الشَّیْطَانِ مِنْکَ ثُمَّ غَسَلَهُ فی طَسْتٍ من ذَهَبٍ بِمَاءِ زَمْزَمَ.
ثُمَّ لَاَمَهُ ثُمَّ اَعَادَهُ فی مَکَانِهِوَجَاءَ الْغِلْمَانُیَسْعَوْنَ الی اُمِّهِ یَعْنِی ظِئْرَهُ فَقَالُوا اِنَّ مُحَمَّدًا قد قُتِلَ فَاسْتَقْبَلُوهُ وهو مُنْتَقِعُ اللَّوْنِ قال اَنَسٌ وقد کنت اری اَثَرَ ذلک الْمِخْیَطِ فی صَدْرِهِ؛
انس بن مالک میگوید: رسول خدا با
کودکان بازی میکرد که جبرئیل نازل شد و او را گرفت سینهاش را شکافت و قلبش را بیرون آورد و از میان قلبش خون لخته شده را در آورد و گفت: این بهره
شیطان از تو است.
سپس قلبش را در میان طشت طلایی با آب زمزم شستوشو داد و سرجایش گذاشت. کودکان نزد مادرش آمدند و گفتند: محمد کشته شد. آنها با محمد رو به رو شدند درحالیکه خون آلود بود. انس میگوید: اثر بخیه را در سینهاش دیدم.»
مسلم نیشابوری بعد از نقل روایت فوق، حدیث دیگری آورده که رسول خدا باز هم در آن تصریح به شکافتن قلب و شستشوی آن کرده و نکته مهم این است که فرموده بعد از آن جبرئیل ایشان را به معراج برد:
«قال عَبْدَانُ اخبرنا عبد اللَّهِ اخبرنا یُونُسُ عن الزُّهْرِیِّ ح حدثنا اَحْمَدُ بن صَالِحٍ حدثنا عَنْبَسَةُ حدثنا یُونُسُ عن بن شِهَابٍ قال قال اَنَسُ کان ابو ذَرٍّ رضی الله عنه یحدث اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال فُرِجَ سَقْفُ بَیْتِی وانا بِمَکَّةَ فَنَزَلَ جِبْرِیلُ فَفَرَجَ صَدْرِی ثُمَّ غَسَلَهُ بِمَاءِ زَمْزَمَ ثُمَّ جاء بِطَسْتٍ من ذَهَبٍ مُمْتَلِئٍ حِکْمَةً وَاِیمَانًا فَاَفْرَغَهَا فی صَدْرِی ثُمَّ اَطْبَقَهُثُمَّ اَخَذَ بِیَدِی فَعَرَجَ بِی الی السَّمَاءِفلما جاء الی السَّمَاءِ الدُّنْیَا قال جِبْرِیلُ لِخَازِنِ السَّمَاءِ افْتَحْ قال من هذا قال هذا جِبْرِیلُ قال مَعَکَ اَحَدٌ قال مَعِی مُحَمَّدٌ قال اُرْسِلَ الیه قال نعم فَافْتَحْ...؛
به نقل انس
ابوذر میگفت که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: سقف خانه من در
مکه شکافته شد و جبرئیل نازل گردید، سینه مرا شکافت، سپس آن را با آب زمزم شستوشو داد و بعد از آن، طشت طلایی آورد که مملو از
حکمت و
ایمان بود آن را در سینه من ریخت وسپس قلبم را پوشاند. بعد از آن دستم را گرفت به آسمان برد....».
وقتی این دو روایت را در کنار هم قرار دهیم روشن میشود که رسول خدا در زمان کودکی خود هم بعد از شرح صدر و شستوشوی قلبی به معراج برده شده است.
در روایات شیعه نیز آمده است که معراج حضرت منحصر به یکبار و یا دوبار نبوده؛ بلکه فراتر از صد مرتبه بوده است.
محمد بن حسن صفار از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت را اینگونه آورده است:
«علی بن محمد بن سعید عن حمدان بن سلیمان عن عبدالله بن محمد الیمانی عن منبع عن یونس عن صباح المزنی عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قالعرج بالنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی السماء مائة وعشرین مرةمامن مرة لا وقد اوصی الله (النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بولایة علی والائمة من بعده اکثر مما اوصاه بالفرایض؛
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: پیامبر را ۱۲۰ بار به معراج بردند؛ در هر بار، خداوند متعال درباره ولایت علی و ائمه دیگر به ایشان بیشتر از فرایض دیگر سفارش کرده است.»
با توجه به این نظریه، به این نتیجه میرسیم که پیامبر معراج مکرر داشته و در یکی از معراجش، در
بهشت از میوههای آن استفاده کرده که در نهایت نطفه حضرت زهرا از آن منعقد شده است.
البته اقوال دیگر آنها، رخداد معراج را در سال پنجم بعثت و یا سالهای نزدیک به
هجرت میدانند. که از ذکر بقیه آنها صرف نظر میکنیم.
قول مشهور در میان شیعه این است که معراج حضرت در سال سوم بعثت بوده است.
سید جعفر مرتضی یکی از محققان شیعه، بعد از نقل اقوال مینویسد:
«وقیل فی الثالثة -وهو الارجح عندنا...؛
و گفته شده است که معراج حضرت در سال سوم بعثت بوده است و این قول راجح در نزد ما است.»
مرحوم طبرسی نیز عقیده دارد که معراج در سال دوم بعثت بوده است:
وعرج به الی السماء بعد البعثة بسنتین.
روایتی که نقل شده نیز همان سال سوم بعثت را تأیید میکند:
«ومنها: ما روی عن علی علیه السلامانه لما کان بعد ثلاث سنین من مبعثهصلی الله علیه وآلهاسری به الی بیت المقدس، وعرج به منه الی السماء لیلة المعراج؛
از جمله
روایات این است که علی (علیهالسّلام) فرمود: بعد از سه سال بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله، آن حضرت به سوی
بیت المقدس برده شد و از آنجا به آسمان عروج داده شد.»
سید جعفر مرتضی بعد از نقل این روایت میگوید:
وهذاهو الاصح والمعتمد.
۱. براساس روایات صحیح شیعه، نطفه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از میوه بهشتی منعقد شده است؛ اما روایات اهل سنت نیز در اینباره از طریق
صحابه نقل شده و بر اساس قاعده آنها روایتی که طرق متعدد داشته باشد، تبدیل به حسن میشود.
۲. در برخی روایات تکتک میوههای بهشتی نامبرده شده و اشکال اهل سنت بر اضطراب متن با توجه به برخی روایات صحیح از شیعه و برخی روایات
اهل سنت که همه میوهها را ذکر کرده مرتفع میشود؛ زیرا که روایات وجهالجمع دارد.
۳. اگر دلیل انکار اهل سنت، معراج رسول خدا است، خود آنها طبق چند قول، معراج حضرت را در سال اول، پانزده ماه بعد از بعثت و هجده ماه بعد از آن میدانند. علاوه بر آن، تعدد معراج نیز از روایات آنها استفاده میشود. بنابراین یکی از معراج حضرت قبل از تولد
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) بوده است.
۴. اگر اشکال اهل سنت براساس روایات شیعه است، شیعیان معتقدند که معراج حضرت بنابر قول صحیح، سال سوم بعثت بوده و تولد حضرت زهرا نیز بنا به روایات صحیح در سال پنجم بعثت اتفاق افتاده است. در نتیجه اعتقاد ما طبق روایات صحیح خود ما و حتی روایات شما درست است و در نهایت اشکال شما بیاساس خواهد بود.
مؤسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا نور حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از طریق میوه بهشتی به صلب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) منتقل شد؟».