• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعداد اسماء حسنای الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قرآن کریم، خداوند، اسماء حسنی.

پرسش: اسماء حسنی چه تعداد است؟



علّامه سید محمدحسین طباطبایی می‌گوید:
عبارتی در آیات قرآن کریم نیست که تعداد اسمای حُسنا (نام‌های خدا) را معیّن کند؛ بلکه از ظاهر سخن خداوند در این آیه‌ها:
«اللَّهُ لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ لَهُ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَی؛ خداوند که بجز او خدایی نیست، اسمای حسنا دارد».
«وَ لِلَّهِ الاَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا؛ اسمای حُسنا از آنِ خداست. پس او را به آنها بخوانید».
«لَهُ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ؛ اسمای حسنا از آنِ اوست. هر چه در آسمان‌ها و زمین هست، او را تنزیه می‌کند».
و آیه‌هایی شبیه اینها، چنین برداشت می‌شود که هر نام زیبایی و بلکه زیباترینِ همه نام‌ها (از جهت معنا)، از آنِ خدای متعال است. پس اسمای حسنای او، به هیچ شماره‌ای محدود نمی‌شوند.
و آنچه از این نام‌ها که در الفاظ کتاب‌الهی آمده‌اند، صد و بیست و‌ اندی نام است که عبارت‌اند از:
الف ـ اله (خدا)، اَحَد (یگانه)، اوّل (نخستین)، آخِر (واپسین)، اَعلی (برتر)، اَکرم (گرامی)، اَعلم (داناترین)، اَرحمُ الراحمین (بخشنده‌ترینِ بخشندگان)، اَحکمُ الحاکمین (حاکم‌ترینِ حاکمان)، اَحسنُ الخالقین (بهترینِ آفرینندگان)، اَهل التقوی (شایسته پروا)، اهل المغفره (شایسته آمرزیدن)، اقرب (نزدیک‌ترین)، اَبقی (پاینده‌ترین)؛
ب ـ بارئ (آفریدگار)، باطن (نهان)، بدیع (نوآور)، بَر(نیکوکار)، بصیر (بینا)؛
ت ـ توّاب (بازگردنده)؛
ج ـ جبّار (جبران کننده)، جامع (گردآورنده)؛
ح ـ حکیم (فرزانه)، حلیم (بردبار)، حی (زنده)، حق، حمید (ستوده)، حسیب (بسنده)، حفیظ (نگاهدار)، حَفیّ (پذیرنده)؛
خ ـ خبیر (آگاه)، خالق (آفریدگار)، خلّاق، خیر (نیک)، خیر الماکرین (بهترینِ چاره‌گران)، خیر الرازقین (بهترینِ روزی رسانان)، خیر الفاصلین (بهترینِ فیصله دهندگان)، خیر الحاکمین (بهترینِ حکم دهندگان)، خیر الفاتحین (بهترینِ گشایشگران)، خیر الغافرین (بهترینِ پوشانندگان)، خیر الوارثین (بهترینِ میراث بَران)،خیر الراحمین (بهترینِ مهربانان)، خیر المُنزلین (بهترینِ جای‌دهندگان)؛
ذ ـ ذو‌العرش (دارای سریر روایی    ذو‌الطَّول (باسخاوت)، ذو‌الانتقام (انتقام گیرنده)، ذو‌الفضل العظیم (دارای فضل بزرگ)، ذو‌الرحمه (دارای رحمت)، ذو‌القوّه(نیرومند)، ذو‌الجلال و الاکرام (صاحب جلال و شکوه)، ذو‌المعارج (دارای والایی‌ها)؛
ر ـ رحمان (بخشاینده)، رحیم (بخشنده)، رئوف، رَب (پروردگار)، رفیع الدرجات (بلندْمرتبه)، رزّاق (روزی رسان)، رقیب (مراقب)؛
س ـ سمیع (شنوا)، سلام (سلامت بخش)، سریع‌الحساب (زود حسابرس)، سریع‌العقاب (زود کیفردهنده)؛
ش ـ شهید (گواه)، شاکر (قدردان)، شکور (بسیار سپاس گزار)، شدید‌العقاب (سخت کیفر)، شدید‌المِحال (سخت‌گیر)؛
ص ـ صمد (در اوج شکوه؛ آن‌که در هر نیازی، بدو روی می‌آورند)؛
ظ ـ ظاهر (پیدا)؛
ع ـ علیم (بس دانا)، عزیز (همیشه پیروز)، عَفُو (درگذرنده)، عَلی (والا)، عظیم (باعظمت)، علّام الغیوب (دانا به نهان‌ها)، عالم الغیب و الشهادة (آگاه به غیب و حضور)؛
غ ـ غنیّ (توان‌گر)، غفور (آمرزش‌گر)، غالب (مسلّط)، غافر الذنب (پوشاننده گناه)، غفّار (بسیار آمرزنده)؛
ف ـ فالق الاصباح (شکافنده سپیده)، فالق الحَبّ و النوی (شکافنده دانه و هسته)، فاطر (پدیدآورنده)، فتّاح (گشایشگر)؛
ق ـ قویّ (نیرومند)، قُدّوس (منزّه)، قیّوم (برپادارنده)، قاهر (چیره)، قهّار (بسیار چیره)، قریب (نزدیک)، قادر (توانا)، قدیر (همیشه پُرتوان)، قابل التّوب (توبه پذیرنده)، القائم علی کُلّ نفسٍ بما کَسَبَت (چیره بر هر آنچه انسان به دست می‌آورد)؛
ک ـ کبیر (بزرگ)، کریم، کافی (کفایت‌کننده)؛
ل ـ لطیف (ریزبین)؛
م ـ مَلِک (فرمان‌روا)، مؤمن (پناه‌دهنده)، مُهَیمِن (پُرهیمنه)، متکبّر (بس سترگ)، مصوِّر (تصویرگر)، مجید (باشکوه)، مُجیب (اجابت کننده)، مُبین (آشکار)، مولی (اختیاردار)، محیط (فراگیر)، مُقیت (نگه‌دارنده)، متعالی (والا)، مُحیی (زنده‌کننده)، متین (استوار)، مقتدر، مستعان (آن که از وی کمک خواهند)، مُبدئ (آغنازگر)، مالک المُلک (صاحب حقّ فرمان‌روایی)؛
ن ـ نصیر (یاور)، نور؛
و ـ وهّاب (بخشنده)، واحد (یکتا)، ولی، والی، واسع (وسعت دهنده)، وکیل، ودود (مهرورز)؛
ه ـ‌ هادی (راهنما).
گذشت که گفته قرآن: «وَ لِلَّهِ الاَْسْمَاءُ الْحُسْنَی؛ و نام‌های زیبا، از آنِ خداست»، «و لَهُ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَی؛ و نام‌های زیبا، برای اوست»، ظاهرش این است که معانی این نام‌ها، به‌طور حقیقی و اصیل، از آنِ خداست و به تَبَع، از آنِ غیر اوست. پس او مالک حقیقیِ اسم‌هاست؛ ولی غیر او، تنها آنچه را از این میان دارد که خدا به او داده باشد، و با این همه، آنچه را خدا به غیر خود داده، از مِلک او بیرون نمی‌رود. برای مثال، حقیقت علم، از آنِ خدای سبحان است و غیر خدا، بهره‌ای از آن ندارد، مگر علمی را که خدا به او بخشیده باشد و با این همه، علم، از آنِ خداست و از مِلک و سلطنت خدا بیرون نمی‌رود.


امّا آنچه که هر دو فرقه (شیعه و اهل‌سنّت)، به‌طور مستفیض (مستفیض، به روایتی می‌گویند که از چندین طریق نقل شده است؛ ولی به حدّ تواتر نمی‌رسد.) از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند که: «خداوند، نَوَد و نُه نام دارد؛ صد نام، منهای یکی. هر که آنها را به شماره آورَد، به بهشت درمی آید» یا شبیه به این جملات، هیچ دلالتی بر توقیفی بودن اسمای الهی ندارند. این، از نگاه بحث تفسیری است؛ امّا حکم شرعی آن، مربوط به علم فقه است و احتیاط در دین، اقتضا می‌کند که در نام بردن، به همان نام‌هایی بسنده شود که از طریق نقل رسیده‌اند. البته جاری کردن [دیگر نام‌ها بر زبان] و اطلاق نمودن [آنها بر خداوند]، بدون این که آنها را «نام» بشمریم، آسان [و بی‌اشکال] است.


۱. طه/سوره۲۰، آیه۸.    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۳. حشر/سوره۵۹، آیه۲۴.    
۴. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۵۶-۳۵۹.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «تعداد اسماء حسنای الهی» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۵/۹.    


رده‌های این صفحه : مقالات حدیث‌نت




جعبه ابزار