پیامهای داستان حضرت یوسف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: داستان یوسف، آسیب،
حسادت،
غبطه، گرگهای دروغین،
شهوت، زندان، مقام.
پرسش: داستان حضرت یوسف (عليهالسلام) و آسیبهایی که او را تهدید میکرد، برای جوانان عصر حاضر چه پیامی دارد؟
پاسخ: آسیبهای زیادی، حضرت یوسف (عليهالسلام) را
تهدید میکرد که برخی از آنها، عبارتاند از: ۱. حسادت در هسته اصلی
خانواده که برادران او هستند؛ ۲. گرگان دروغین که همیشه
تاریخ، در کمین جوانان غیور هستند؛ ۳. چاههای چنبری بر سر راه حضرت یوسف؛ ۴. آتشفشان
شهوت؛ ۵.
زندان؛ ۶. شهوت
مقام و غیره.
از آنجایی که
قرآن مجید کتاب جهانی و جاودانه است، میتوان همه این آسیبها را عصری کرد و جوانان قرآنی را بدان توجه داد و با الگو قرار دادن حضرت یوسف (عليهالسلام)، چهگونه زیستن و خدامحورانه زندگی کردن را ـ حتی در عصر فضا ـ از او آموخت.
۱. داستان
حضرت یوسف (علیهالسلام) در
قرآن مجید به «احسن القصص»
یعنی بهترین سرگذشتها معرفی و معروف گشت. به خاطر اینکه حاکمیت
اراده خدا را به همه چیز در این داستان بهخوبی مشاهده میکنیم.
۲. داستان نقش فراوانی در زندگی انسانها دارد. داستانهای پیشینیان مجموعهای است از پرارزشترین تجربیات آنها و میدانیم که محصول زندگی چیزی جز
تجربه نیست.
تاریخ آیینهای است که تمام قامت جوامع انسانی را در خود منعکس میسازد، زشتیها، زیباییها، کامیابیها، ناکامیها، پیروزیها و شکستها و عوامل هر یک از این امور را.به همین دلیل
مطالعه تاریخ گذشتگان عمر انسان را ـ درست بهاندازه عمر آنها ـ طولانی میکند؛ چراکه مجموعه تجربیات دوران عمر آنها را در
اختیار انسان میگذارد.
۳. در مسیر تکامل، توجه داشتن به عوامل کامیابی و ناکامی مهم است که از جمله عوامل ناکامی،
شیطان است. به خاطر همین باید با چشم دشمن به او نگاه کرد و پیوسته با دیده دشمن
آشکار به او نگریست؛ از جمله درسهایی که این بخش از
آیات به ما میدهند، درس حفظ
اسرار است که گاهی حتی در مقابل برادران نیز باید عملی شود... .
از آنجایی که قرآن مجید دارای تطبیق کلی بر مصداق بارز است و «یتجری کما یجری الشمس و القمر»، مانند
آفتاب و
ماه در جریان است؛
از داستان حضرت
یوسف (علیهالسلام) هم میتوان درسهای بزرگ آموخت و برای تمام انسانها، در هر عصر و مصری که باشند، پیامآموز باشد.
۴. این داستان در زندگی انسانها نقش اساسی ایفا میکند. چرا؟
أ. چون تاریخ، آزمایشگاه مسائل گوناگون زندگی بشر است، آنچه که
انسان در
ذهن خود با دلایل عقلی ترسیم میکند در صفحات
تاریخ به صورت عینی باز مییابد... .
ب. از این گذشته تاریخ و داستان جاذبه مخصوصی دارد و انسان در تمام ادوار عمر خود از
سن کودکی تا پیری تحت تأثیر این جاذبة فوقالعاده است... .
ج. داستان و تاریخ برای همه کس قابل فهم و درک است، برخلاف استدلالات عقلی که همه در آن یکسان نیستند!
مجموعه این جهات نشان میدهد که قرآن در بیان این همه تاریخ و
داستان، بهترین راه را از نظر
تعلیم و تربیت پیموده است.
۵. نکته دیگر که قابل بیان است، این است که
تأویل رؤیا و روشنبینی مخصوص
انبیاء است. در آیه ۷
سوره یوسف آمده: در داستان یوسف و برادرانش نشانههای هدایت برای سؤالکنندگان بوده؛ منظور از
آیات، نشانهها و درسهای زیاد است که از این داستان به دست میآید.
۶. از
آیه ۹ به دست میآید که: آدمهای فاسد در زندگی خط قرمز ندارند یا خط قرمز نمیشناسند و
خدا را نادیده میگیرند و اگر خدا نادیده گرفته شود، همه چیز و همه کارها جایز میشود.
۷. از «یَخْلُ لَکُم» در آیه ۹ به دست میآید که
خلقت آفرینش غبطه بود برای تکامل، منتهی افراد پست آن را تبدیل به حسد کردند.
به اضافه اینکه از «قَوْماً صالِحِین» در آیه ۹ به دست میآید که فلسفه همیشگی
گناهکاران برای
آرامش،
وجدان است و سپس
توبه میکنند و این نوعی خودفریبی است.
۸. از آیه ۱۰ به دست میآید که: «لا تَقْتُلُوا یُوسُف...» یکی از برادران این
اندیشه نجاتبخشی را مطرح کرد که حاکی از
سلامتی فطرتش بود که تأثیر در نسل او کرد و آنها هم
پیامبر نجاتبخش شدند.
۹. آیه ۱۰، درس مهم دیگری برای مربیان دارد و آن اینکه ترجیح در محبت، موجب حسد و انحراف دیگران میشود.
۱۰. اما آیه ۱۱ از
سوره یوسف: خورد کردن سنگر
استقامت پدر از طریق
تهمت زدن به او که تو نسبت به ما بدبین هستی و این
تهمت در ظاهر با
مقام نبوت منافات داشت، مجبور شد کمی به آنها بها بدهد و این برنامه عمر متجاوزان است که از طریق جنجال و مظلومنمایی کسب
اعتماد و سپس
خیانت میکنند: «قالُوا یا اَبانا ما لَکَ لا تَاْمَنَّا عَلی یُوسُفَ...».
۱۱. «وَ اِنَّا لَهُ لَناصِحُون»، یعنی بحث
توطئه دوستان خطرناک و دشمن سیاسی در لباس دوست، دوم اینکه نقشه نابودی او را در پوشش عالیترین
احساسات و عواطف برادرانه پنهان میسازد؛ احساسی که هم برای
یوسف تحریکآمیز بود و هم برای پدر ظاهراً قابل قبول. (هم بحث سیاست و جوانان و هم بحث معاشرتی که چه نوع رفیقی باشد).
۱۲. آیه ۱۲ گردش و
تفریح سالم، از نیازهای طبیعی بشر است که
جوانان بیش از همه بدان احتیاج دارند، منتها این تفریح و گردشگری باید سالم باشد و غرض خاص در آن نباشد. به همین دلیل حضرت یعقوب هیچ پاسخی ندارد و عملاً آن را پذیرفت. از اینجا معلوم میشود که
عقل سالم نمیتواند این نیاز فطری را
انکار نماید.
۱۳. آیه ۱۳: «قالَ اِنِّی لَیَحْزُنُنِی...»؛ از این آیه
فلسفه عشق پدر، برای حفظ فرزند از
حوادث به دست میآید؛ ولی گاهی باید برخلاف
عشق و
محبت فرزند را از خود جدا کنند، به خاطر
استقلال و
اعتماد به نفس فرزندان؛ زیرا اگر فرزندان همچون یک نهال نورس برای همیشه در سایه یک درخت تنومند قرار گیرند (در سایه پدر)،
رشد و نمو لازم را نخواهند یافت.
این یک مسئله بسیار مهم تربیتی است که باید بدان توجه داشت...
همچنین از آیه ۱۳ به دست میآید که کار بد و
دروغ را نباید به فرزندان و بچهها
تلقین کرد.
۱۴. آیه ۱۵: «وَ اَجْمَعُوا اَنْ یَجْعَلُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ»؛ از این آیه درس
توحید فرا گرفته میشود.
از عبارت اَجْمَعُوا نیز به دست میآید که همه برادران در به چاه افکندن یوسف اتفاق نظر داشتند؛ هرچند در کشتن یوسف متفق نبودند. (از نشانههای جامعه آگاه آن است که در کار توحیدی متحد میشوند و در جامعه متوسطه، همیشه
اختلاف وجود دارد و در جامعه
فاسد، اتحاد در کارهای فاسد و
خرافات.)
درس دیگری که از
آیه ۱۵ به دست میآید این است که همیشه امداد غیبی برای
صابرین،
متقین و
متوکلین است. این
وحی الهامی بود تا بدانند او تنها نیست؛ بلکه حافظ و نگهبانی دارد که موجب
نور امید و
طهارت باشد...؛ از این جهت باید گفت در حوادث، توکل برای همه ضرورت دارد؛ به ویژه برای جوانان.
۱۵. آیه ۱۶: این آیه درس معاشرت به
جوانان میدهد؛ چون ممکن است
دوستی چنان فریبنده باشد که از نظر عاطفی، فرد برای انسان
گریه کند و
احساسات انسان را تحریک کند؛ ولی مؤمن باید زیرک باشد و تحت تأثیر احساسات و عواطف فریبنده قرار نگیرد. گریه هم باید از سر دلسوزی انجام بگیرد نه به صورت مصنوعی؛ لذا در اعتماد کردن به دیگران باید بیدار بود.
۱۶. آیه ۱۷: «اِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِق...»: در این آیه از یک مسابقه دروغین سخن به میان میآید؛ ولی نشانگر این حقیقت است که این مسئله میان جوانان آن زمان و میان پیامبرزادگان جنبه عملی داشت و
حضرت یعقوب هم از آن
عیب نگرفت و در کل، مسابقات علمی و بدنی سالم میتواند در
زندگی جوانان نقشآفرینی کند.
درس دیگری که از آیه ۱۷ یاد میگیریم این است که ولو چیزی واقع نشده، ولی این
عمل خلاف تعهد و نشانگر یک حقیقت است. در علوم تربیتی قرآنی آمده است از چند عمل بپرهیزید که انسان را
منافق و دوشخصیتی درست میکند. عمل به تعهد، ادای
امانت،
صداقت و راستی است که به انسان
شخصیت میدهد.
۱۷. نکته دیگری که پیرامون آیه ۱۷ قابل بیان میباشد، این است که
گرگ در فرهنگ
جهان و
اسلام نشانههایی دارد:
۱. نشانه سبعیّت و زندگی؛
۲. آگاه نبودن از ارزشها؛
. غافلگیرکننده؛
۴. در وجود
ترحم و
عاطفه؛
۵. از همه مهمتر بیزبان بودن و مظلومیتش که انسانهای از گرگ برتر،
گناه خود را به گردن او میگذارند و از خود
دفاع میکنند؛
۶. در تجسم صفات سبعیت در انسان که در ظاهرِ انسان میباشد؛ ولی از خطرناکترین موجود میباشد؛ چون از
علم و
فکر خود در جهت گرگیّت استفاده میکند؛ در صورتی که گرگ واقعی این اسلحه را ندارد.
بره پیش گرگ امانت مینهی
گرگ و
یوسف را مفرما همرهی...
خلاصه اینکه آسیبهای زیادی،
حضرت یوسف (علیهالسلام) را
تهدید میکرد که برخی از آنها، عبارتاند از:
۱.
حسادت در هسته اصلی
خانواده که برادران او هستند؛
۲. گرگان دروغین که همیشه
تاریخ، در کمین جوانان غیور هستند؛
۳. چاههای چنبری بر سر راه حضرت یوسف؛
۴. آتشفشان شهوت؛
۵.
زندان؛
۶. شهوت
مقام و غیره.
از آنجایی که
قرآن مجید کتاب جهانی و جاودانه است، میتوان همه این آسیبها را عصری کرد و جوانان قرآنی را بدان توجه داد و با الگو قرار دادن حضرت
یوسف، چهگونه زیستن و خدامحورانه زندگی کردن را حتی در عصر فضا از او آموخت.
۱. تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۹، ص۳۰۲ـ۳۴۰.
۲. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۶۶.
۳. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۶.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «پیامهای داستان حضرت یوسف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۲۳.