داستان یوسف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: داستان یوسف.
پرسش: چرا برخی «صحت قصه یوسف» را در قرآن از محالات میدانند؟
پاسخ: داستان یوسف آنگونه که بعضی پنداشتهاند، یک داستان عشقی نیست. این داستان به شکلی که در قرآن آمده سراسر پند است، و در لابهلای این داستان عالیترین مضامین اخلاقی و تربیتی نهفته است. داستان یوسف ما را با
شخصیت دو گروه از انسانها آشنا میکند. گروهی که پرچم
ایمان،
تقوا و
توکل به خدا را به دست گرفته و خود را به دست توانای حق سپردهاند و در همه حال از او طلب
فیض دارند و گروهی دیگر که دیو نفس بر روحشان زنجیر زده و به خود وابسته کرده است، هرچه
هوای نفس میگوید، مطیع هستند و چشمبسته در وادی برهوت
شهوت و
غفلت میتازند،
سرنوشت گروه اول
عزت، بزرگی و وصال است و سرنوشت گروه دوم سرافکندگی، خجلت و
پشیمانی است.
داستان یوسف نشان میدهد چهگونه انسان میتواند
عفت و
تقوا و
فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوا و هوسهای خود برتری دهد و به ما میآموزد که چهگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه
حق منحرف نشویم. زندان و تاریکی و تنهایی را به جان بخریم و قدمی برخلاف
اخلاق برنداریم. این داستان شعله
امید را در دلها زنده میدارد و فاصله میان قعر چاه و سریر عزت را کوتاه میسازد. فرجام نیک پرهیزکاران را
آشکار میکند و رسوایی و ناکامی خطاکاران را برملا میگرداند و لذت
عفو و اغماض و خویشتنداری را به نوع بشر میشناساند.
قرآن مجموعه
وحی خداست که به
زبان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله جاری گشته و در آن بیان هر چیزی که در
هدایت انسانها لازم است، وجود دارد.
قرآن کریم از
معجزات جاوید پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و از نظر
فصاحت و
بلاغت و حقایق و معارف عالی
معجزه بوده و انسانها از آوردن مثل آن عاجز هستند.
شواهد عقلی و نقلی نشان میدهد که دست تغییر و
تحریف به این
کتاب آسمانی نرسیده؛
قرآنی که در دست ماست، عین همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نازل شده است.
برای اثبات
تحریفناپذیری قرآن به دو
آیه زیر استناد میکنیم:
قرآن مجید قاطعانه میفرماید: «
لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»؛ از پیش و پس،
باطل به قرآن راه نمییابد.
و در مورد پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ که گیرنده
آیات قرآن و ابلاغکننده آن است، میفرماید: «
و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی»؛ «او (پیامبر) از روی هوا و هوس
سخن نمیگوید. آن نیست مگر به او
وحی میشود».
پس ایمان به قرآن که
کلام خداوند و کتاب آسمانی
شریعت ماست،
واجب است و
انکار حتی سورهای یا آیهای از آن موجب خارج شدن از
دین است.
با این حال کسانی بودند که از بدو به وجود آمدن دین
مقدس اسلام و
نزول وحی و قرآن، لحظهای از کینهتوزی و عناد دست برنداشته، و به اشکال مختلف درصدد خاموش کردن
نور مبین
اسلام بودهاند و با شبههپراکنی و اشکالتراشی، کلام
خداوند را زیر سؤال میبردند. اکنون نیز افرادی هستند که شبهات زیادی به قرآن وارد میکنند و متأسفانه در بین
مسلمانان و در داخل کشورهای اسلامی، قلم و زبان و امکانات عدهای به ظاهر
مسلمان، دستگاه تبلیغاتی
دشمنان اسلام و قرآن گردیده است که در واقع تخریب
چهره منور اسلام به دست این عده بیشتر صورت میگیرد!
درست است که
سوره یوسف، داستان
زندگی یکی از
پیامبران الهی است، اما یکی از زیباترین
داستان های قرآن به شمار میرود که خداوند متعال در همین
سوره میفرماید:
«
نحن نقص علیک أحسن القصص بما اوحینا إلیک هذا القران »؛
«ما از طریق وحی این قرآن به تو، بهترین سرگذشتها را برای تو بازگو کردیم».
این قصه بهعنوان یک رویداد مهم تاریخی که جذابیت خاص و جنبههای اخلاقی ارزشمندی دارد، از زمانِ رخداد آن، بر سر زبانها بوده است. قدیمیترین متن مذهبی که این داستان را باز گفته،
تورات است
و پس از آن نیز توسط گویندگان و نویسندگان به گونههای مختلف نقل گردیده است؛ متأسفانه قصه
یوسف به مرور زمان به دست صنفی از ناقِلان، جلوههای واقعی خود را از دست داد و به داستان عاشقانه و شهوتانگیز مبدل گشت تا اینکه با
بعثت رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن،
خدای متعال یکبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را بهوسیله پیک
وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای «
احسن القصص» را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است.
قصه یوسف بعد از
اسلام نیز از پیرایههای جماعتی از نویسندگان و شاعران در امان نماند. به حدی که در ردیف داستانهای عشقی «لیلی و مجنون» قرار گرفت.
ولی با توجه به حقانیت قرآن و
روایات معتبر
اهل بیت علیهمالسلام که در شرح و
تفسیر این قصه در دست است، میتوان به دور از پیرایههای دیگران، قصه یوسف را باز گفت.
داستان یوسف آنگونه که بعضی پنداشتهاند، یک داستان عشقی نیست. این داستان به شکلی که در قرآن آمده سراسر پند است، و در لابهلای این داستان عالیترین مضامین اخلاقی و تربیتی نهفته است. داستان یوسف ما را با
شخصیت دو گروه از انسانها آشنا میکند. گروهی که پرچم
ایمان،
تقوا و
توکل به خدا را به دست گرفته و خود را به دست توانای حق سپردهاند و در همه حال از او طلب
فیض دارند و گروهی دیگر که دیو نفس بر روحشان زنجیر زده و به خود وابسته کرده است، هرچه
هوای نفس میگوید، مطیع هستند و چشمبسته در وادی برهوت
شهوت و
غفلت میتازند،
سرنوشت گروه اول
عزت ، بزرگی و وصال است و سرنوشت گروه دوم سرافکندگی، خجلت و
پشیمانی است.
داستان یوسف نشان میدهد چهگونه انسان میتواند
عفت و
تقوا و
فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوا و هوسهای خود برتری دهد و به ما میآموزد که چهگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه
حق منحرف نشویم. زندان و تاریکی و تنهایی را به جان بخریم و قدمی برخلاف
اخلاق برنداریم. این داستان شعله
امید را در دلها زنده میدارد و فاصله میان قعر چاه و سریر عزت را کوتاه میسازد. فرجام نیک پرهیزکاران را
آشکار میکند و رسوایی و ناکامی خطاکاران را برملا میگرداند و لذت
عفو و اغماض و خویشتنداری را به نوع بشر میشناساند.
ای خوشا چشمی که عبرت بین بُوَد ••• عبرت از نیک و بدش آیین بُوَد
۱.
تفسیر نمونه، سوره یوسف ج ۹، ص ۲۹۲.
۲.
همراه با پیامبران در قرآن، عفیف عبدالفتّاح طبّاره، ص ۲۰۱، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ ۱، سال ۱۳۷۹.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «داستان یوسف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۲.