تأویل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تأویل،
قرآن مجید، متشابه، الفاظ،
باطن قرآن.
پرسش: آیا میتوان تأویل را ضابطهمند کرد؟
پاسخ: تأویلپذیری
آیات قرآن از مباحثی است که در میان مفسران و قرآنپژوهان سابقه دیرینه دارد، تمام کسانی که به بطون
قرآن اعتقاد دارند به مقتضای اعتقاد و نوع نگاه خود به موضوع بطون درباره آن سخن گفتهاند. در این نوشتار پس از بررسی مفهوم تأویل به اهم شرایط و ضوابط تأویل اشاره میشود.
تأویل از ماده اول، به معنای بازگشت دادن چیزی به هدف نهایی آن میباشد و چیزی که به هدف نهایی خود برمیگردد ممکن است،
علم و سخن باشد و یا فعل و کار باشد.
اصطلاح تأویل از لحاظ کاربردی چهار معنا دارد که سه معنای آن در قرآن مطرح شده است که عبارتند از:
متشابه گاهی در کلام و قول و
سخن است که همان تأویل متشابه کلامی است؛ مانند
آیه شریفه «
مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»
و گاهی تأویل در عمل است؛ مانند آیه شریفه «
سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ یَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً» .
سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ یَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً وقتی
موسی علیهالسلام، از کارهای شبههانگیز استاد و راهنمای خود سؤال کرد، او در جواب گفت: تأویل این
عمل را به تو میگویم.
تأویل به این معنا هشت بار در
سوره یوسف به کار رفته است؛ از جمله «
هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ».
آیه شریفه «
ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً»
یا «
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ»
به این معنا اشاره دارد.
تأویل به این معنا در قرآن به کار نرفته و در اصطلاح
روایات است.
آنچه مورد بحث است، تأویل به معنای توجیه متشابه به معنای بطن میباشد. خواه
متشابه کلام متشابهی باشد، یا عمل که به شبهه و ریب منجر گردد. بدیهی است که تأویل به این معنا در قرآن مختص به
آیات متشابه است. اما تأویل «بطن» در مقابل «ظهر» اختصاص به آیات متشابه نداشته و بر همه قرآن
سایه میگستراند.
حال که معانی تأویل و نیز محدوده بحث روشن شد. باید دید تأویل، با توجه به کدامیک از معانی ذکر شده قابلیت ضابطهمندی را داراست.
اما تأویل در کارِ متشابه، اگر کار مربوط به خدا و
پیامبران باشد (مانند داستان
حضرت موسی و
خضر علیهماالسلام) این موضوع مربوط به نظام تکوینی پنهان است و هیچکس جز
خدا و پیامبر از ضابطه آن خبر ندارد و در برخی موارد، بعضی پیامبران نیز بیاطلاع بودند؛ همچنانکه حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ نمیدانست خداوند برای آنکه بندگان را تسلیم خود نماید میخواست گوشهای از کار حکیمانه خود را به آنان نشان دهد.
اما تأویل در کلام
متشابه که مقصود ما آیات متشابه است ضابطهاش آن است که با علم به محکمات، آیات متشابه را باید به محکمات ارجاع داده و آنها را تبیین کرد. در غیر این صورت باید به «راسخان در علم» که
ائمه معصومان علیهمالسلام میباشند، ارجاع داد. اما دانشمندانی که
دانش خود را از
اهل بیت علیهمالسلام اخذ نمودهاند؛ میتوان جزء راسخان در علم به شمار آورد یا نه محل
اختلاف است. اگر ابن عباس خود را جزء این گروه معرفی نموده و میگوید: من از راسخان در علم هستم و تأویل قرآن را میدانم.
برخی معتقدند مقصود از این تأویل،
تفسیر، و مراد از راسخان، همان راسخانِ در علم حصولی و مفهومیِ
تفسیر خواهد بود.
اما ضابطه در تأویل معانی باطنی، که این معنا بیشتر مورد نظر سؤال بوده و
مفسران و
دانشمندان علوم قرآن پیرامون آن سخن گفتهاند. آنگونه که برخی مفسران معتقدند: حقیقت تأویل از قبیل مفاهیم و مدلولهای الفاظ نبوده؛ بلکه از امور عینیهِ خارجیه است که از افهام عمومی بالاتر بوده و در تحت الفاظ قرار نمیگیرد و خداوند متعال برای نزدیک کردن به ذهن بشر در قالب
الفاظ بیان نموده است.
با توجه به این نکته، ضابطه تأویل معانی باطنی قرآن از طریق قانونمندی در ظاهر الفاظ ممکن نیست؛ زیرا درک مفاهیم باطنی از قبیل قانون ادبی ظاهر الفاظ و دلالتهای لفظیه نیست. تمام کسانی که به بطون معانی قرآن اعتقاد دارند، با توجه به نوع نگاهی که به این موضوع دارند، شرایط و زمینههایی را برای فهم آن ضروری دانستهاند که میتوان به شرایط زیر اشاره نمود:
شرایط فهم قرآن، بدین قرار است:
بهطور قطع، هدف خداوند از انزال قرآن،
هدایت مردم است و قصد مبهمگویی و طرح معما در کار نیست؛ ازاینرو بیشک آن را در الفاظ و عباراتی بیان میکند که حاکی از مقاصد او باشد. چنانچه
آیات قرآن نیز به این مطلب تصریح نموده است. با توجه به اینکه معانی، بسیار گسترده، ولی الفاظ محدود است، برای درک معانی مورد نظر گوینده علاوه بر لزوم آشنایی با
زبان و سبک بیان آن، فراهم آمدن زمینههای دیگری نیز لازم است.
در مسیر فهم
آیات قرآن، دسترسی هرچه بیشتر به حکمتهای آنها، دایره معانیشان را وسیعتر میکند و درک حکمتهای قرآن و آیات آن، محتاج فهمی است که با عبور از فشار الفاظ و مفاهیم، به عمق و لبّ معانی و حقایق برسد، قرآن، افراد صاحب چنین فهمی را «اولوالالباب»
مینامد.
کسی که هر آیهای را با حکمتهای آن بداند، در تطبیق آیات قرآن بر افراد، مصادیق و حوادث زمان، دچار مشکل نخواهد شد.
در روایتی از
علی علیهالسلام رسیده است که فرمود: تأویل را کسانی میدانند که دارای ذهنی صاف و قدرت تمییز و تشخیص باشند.
کسانی که ماهیت
باطن را ماهیتی فرا لفظی میدانند، بر این باورند که برای فهم
باطن قرآن، باید تزکیه نفس و سلوک عرفانی داشت. در این نگاه بدیهی است که تنها برگزیدگان و انسانهای نخبه قادر به فهم باطن قرآن خواهند بود و انسانها در این میدان معرفتی است که با یکدیگر تفاوت مرتبه خواهند داشت و از یکدیگر فاصله میگیرند، پس از آنکه همگی در فهم
ظاهر قرآن و لایه نخستین مفاهیم مترتب و متراکم آن، یکسان و شریکاند.
کسانی که معتقدند، منظور از معانی باطنی قرآن، معانی و اشارات علمی است که برای بشر در طول
تاریخ روشن خواهد شد، تکامل خرد و
دانش را شرط راهیابی به معانی باطنی قرآن دانستهاند.
تأویل قرآن و تطبیق آن برای شرایط و حوادث و افراد و مصادیق زمانی صائب است که
تفکر و
تعقل تأویلکننده، بر پایههای
علم و دانش، استوار باشد، مهمترین دانشهای لازم در تأویل قرآن، به قرار ذیل است:
شناخت خداوند شرط لازم برای فهمیدن بسیاری از آیات قرآن است، به ویژه آیاتی که موضوع آنها ذات اَقدس حق، افعال،
اسماء و
صفات اوست، بنابراین، عدم
شناخت صحیح از خداوند، عدم درک درست آیات متشابه را موجب شده، گرفتار آمدن به دام
تشبیه و
تجسم و تعطیل را باعث میگردد.
شناخت زمان و مکان نزول و ویژگیهای افرادی که آیات درباره آنها یا خطاب به آنها نازل شده، در درک معانی مورد نظر
خداوند سهم به سزایی دارد؛ چراکه هر سخنی در مواقع و موقعیتهای مختلف، معانی متفاوتی دارد؛ بنابراین کسانی که شرایط زمان نزول آیات را با تمام وجود لمس کردهاند،
تأویل قرآن را بهتر از دیگران میدانند.
تبیین بسیاری از مسائل
قرآن کریم بر عهده پیامبر گرامی ـ صلیاللهعلیهوآله ـ گذاشته شده است.
چگونگی
اقامه نماز،
آداب روزه و دیگر احکام فقه اسلامی، از این دسته است. بنابراین، تأویل آیاتی که به تبیینِ پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ محتاج است (آیات مجمل) مستلزم آشنایی با سخنان آن حضرت خواهد بود.
آیتالله معرفت
تأویل را همانند تفسیر دارای ضابطه میداند و برای آن دو ضابطه بیان نموده است که عبارتند از:
وقتی جنبههای خاص آیهای را فرا گرفته باشند، باید طبق قانون سبر و تقسیم هر یک از این خصوصیات را با هدف آیه بسنجیم و ببینیم کدامیک از آنها در هدف آیه دخالت دارد و کدامیک دخالت ندارد. مسئله سبر و تقسیم همان روشی است که در فقه هم کاربرد و علت مستنبطه از همین راه به دست میآید.
بطن استخراج شده نباید با ظاهر در تضاد باشد، بطن در حقیقت همان ظاهر میباشد؛ اما افقش گستردهتر است و در واقع سطحینگری کنار گذاشته شده و به عمق نگریسته شده است.
حال اگر براساس همین دو معیار به سراغ تأویلاتی که بسیاری از عرفا و صوفیان نسبت به آیات قرآنی مرتکب شدهاند برویم، خواهیم دید که خطاهای بزرگی مرتکب شدهاند، اگر از آنها سؤال شود که این تأویل را روی چه ضابطهای و کدام مبنا و قاعده انجام دادهاید؟ پاسخ میدهند که ذوق ما اقتضا کرده است؛ درحالیکه ذوق یک امر شخصی است.
از آنچه که گفته شد روشن میشود، همانگونه که تفسیر ضابطه دارد، تأویل هم ضابطه دارد، همانطور که فهم ظاهری قواعد و مقررات دارد، بطن آیه هم قواعد و مقررات دارد.
۱. علی نصیری، نشریه
بینات، تأویل از نگاه تحقیق، شماره ۱۷، ۱۸ و ۱۹.
۲. محمدهادی معرفت،
تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه التمهید، ج ۱، ص ۲۸ ـ ۳۳.
۳. سید ابراهیم سجادی، فصلنامه پژوهشهای قرآنی:
بازنگری در حقیقت تأویل، شماره ۲۱، ص ۹۶.
۴. مرکز فرهنگ و معارف قرآن،
علوم القرآن عند المفسرین، قرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۷۵، ج ۳.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اولواالعزم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۲.