حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها).
پرسش: درباره شخصیت، فضایل و ویژگیهای امالمؤمنین حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) مطالبی را بیان کنید؟
پاسخ: خدیجه (سلاماللهعلیها) دختر
خویلد بن
اسد بن
عبدالعزی بن
قصی بن کلاب اولین و شایستهترین همسران رسول خداست. ایشان در زمره همسران قریشی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار آمده و از جهت قرابت و خویشاوندی نزدیکترین همسران به لحاظ نسبی به ایشان است.
در دامن طبیعت پاک
حجاز و در زیر
آسمان پرستاره
مکه، در قلب شبه جزیره
عربستان در خانوادهای فرهنگساز و بیگانه با آداب و رسوم خرافی روزگار، دختری چشم به
جهان گشود که در زندگی تاریخ سازانهاش نشان داد که که ریشهای به زلالی
آب زمزم و فطرتی به زلالی آبشارهای بلند و دور از دسترس داشت. پس از ولادت او، خاندانش، برخلاف رسم سپاه زمانه (
زنده به گور کردن دختران)، ولادت او را گرامی داشتند و
پدر و مادرش «خویلد» و «فاطمه» در همان مراسم ساده و روحبخش، نام او را «خدیجه» به مفهوم گسسته و بیگانه از زشتیها و ناپسندیها برگزیدند.
بنا بر روایت حکیم بن حزام پسرعموی خدیجه (سلاماللهعلیها)، خدیجه (سلاماللهعلیها) در سال پانزده پیش از عام الفیل در مکه به
دنیا آمد.
بنابراین حضرت خدیجه (سلاماللهعلیهم) پانزده سال قبل از ولادت
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (۵۵ سال قبل از
بعثت)، در شبه جزیره
عربستان (حجاز) چشم به جهان گشود.
حضرت، دختر خویلد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بود، که جناب قصی، جد چهارم پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. بنابراین حضرت خدیجه نیز با چند واسطه دختر عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند و از جهت ریشه خاندانی با یکدیگر متحد میشوند. لذا سلسله نسب حضرت خدیجه به
حضرت اسماعیل (علیهالسلام) و
ابراهیم خلیل ا... (علیهالسلام) که
جد ۲۸ و ۲۹ رسول الله است، میرسد.
پدرش
خُوَیلِد بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَیِّ بن کلاب و مادرش فاطمه،
دختر زائده، است
از دوران کودکی و نوجوانی او تا هنگام
ازدواج با پیامبر و حتی بعد از آن، اطلاعات اندکی در دست است و بخشی از اخبار تاریخی درباره احوال ایشان نیز دستخوش دخل و تصرف قصه پردازان شده و با
اسرائلیات درهم آمیخته است.
براساس اغلب منابع، وی قبل از ازدواج با
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دو بار ازدواج کرده بود، ولی در ترتیب این ازدواجها
اختلاف هست.
برخی نیز به استناد شواهدی، ازدواجهای خدیجه پیش از وصلت با پیامبر را رد کردهاند.
طبق منابع، وی نخست با
عتیق بن عایذ بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم
ازدواج کرد که از او صاحب یک دختر شد.
پس از
مرگ عتیق به همسری ابوهاله نباش بن زُرارة از بنی عمرو بن تمیم که از هم پیمانان
بنو عبدالدار بود، درآمد.
خدیجه از ابوهاله، صاحب پسرانی به نامهای حارث، هند،
طاهر و هاله
و دختری به نام زینب
شد.
در میان این فرزندان، هند مشهور است.
بعدها هند در زمره
صحابه رسول خدا در آمد و با
صیفی بن امیه ازدواج کرد و اعقابش در
مدینه به سبب انتساب به مادربزرگشان (خدیجه) به
بنو طاهره معروف شدند.
وی در
جنگ بدر حضور داشت و بعدها در
جنگ جمل در کنار
علیبنابیطالب (علیهالسلام) به
شهادت رسید.
وی که نوجوانی خود را در خانه خدیجه گذرانده بود، تصویری کامل از خلقوخوی پیامبر در پاسخ به پرسش
امام حسن (علیهالسلام) ارائه کرده و از اینرو «وصّاف النبّی» نامیده شده است.
در برخی گزارشهای دیگر که ترتیب ازدواج خدیجه و همسرانش به گونهای دیگر آمده، گفته شده که خدیجه پس از وفات ابوهاله، به عقد
پسرعمه خود، عتیق/ عُتیق بن عائذ درآمد
و از وی صاحب پسری به نام عبداللّه (عبدمناف) و دختری به نام هند شد.
خدیجه پس از درگذشت
شوهر دومش، عتیق بن عائذ
ازدواج نکرد و به
تجارت پرداخت.
در چگونگی همکاری و آشنایی حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ــکه در آن سالها حدود بیست سال داشت ــ با خدیجه،
اختلاف هست.
برخی آغاز روابط تجاری خدیجه و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به توصیه و سفارش
ابوطالب دانستهاند.
اما در خبری از ابن اسحاق
آمده است که خدیجه از امانتداری و درستکاری حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر داشت و چون تصمیم گرفته بود
مال فراوانی را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به کاروانش بپیوندد و بیش از دیگران مزد بگیرد.
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حداکثر پنج سفر تجاری، چهار
سفر به
یمن و یک سفر به
شام، برای خدیجه انجام داد.
مهمترین آنها، که به ازدواج آن دو منجر گردید، سفر تجاری شام بود و به دلیل اهمیتش اکثر منابع، تنها به ذکر آن سفر پرداخته و آن را ابتدای همکاری حضرت با خدیجه دانستهاند.
ظاهرآ اولین سفر تجاری حضرت به
بازار حُباشه، در
تهامه، بوده
و سفر به شام دومین یا سومین سفر بوده است، چرا که حضرت سفری نیز به جُوَش، در یمن، کرد.
به زعم
حلبی بازار حباشه همان جوش است و گویا این یک یا دو سفر برای آزمودن قدرت تجاری پیامبر بوده است.
بعد از انعقاد قرارداد، ابتدا پیامبر با کارمزد دو قلوص (ماده
شتر جوان)
به همراه شریک تجاری خود سائب بن ابی سائب صَیفی بن عابد
و غلام خدیجه، میسره، عازم بازار حباشه شد و با موفقیت بازگشت.
میسره اخبار شگفتانگیزی از این سفر به خدیجه داد و او برای اولین بار با رضایت ابوطالب، پیامبر را در رأس کاروانی بزرگ به شام تجهیز کرد.
پس از اتمام این سفر پرماجرا، که جزئیات آن در منابع اسلامی آمده است،
خدیجه به ایشان علاقهمند شد.
علامه مجلسی در جلد ششم
بحارالانوار، در باب زنان و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورده است که:
احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی در
کتاب خود و
سید مرتضی در کتاب شافی و ابوجعفر در تلخیص،
روایت کردهاند که: پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با خدیجه ازدواج نمود، در حالی که او
دوشیزه بود و این امر را تاکید میکند، آنچه در کتاب «
انوار البدیع» آمده است. (در این کتاب گفته شده رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه هستند) صحیح است.
همچنین در کتاب «استغاثه» آمده که برای حضرت خدیجه، فرزندی جز
فاطمه (سلاماللهعلیهم) نمیباشد و بقیه، دختران هاله و خواهر خدیجهاند که به خاطر گمنامی "هاله" و اعتبار و علو درجه حضرت خدیجه به او نسبت داده شدهاند.
دلایلی که برای ایجاد این
علاقه در منابع اسلامی آمده است، عبارتاند از: از سفر تجاری پرسود پیامبر اکرم به شام؛ گزارش مَیسره از اخبار شگفتانگیز این سفر
مشاهده دو فرشتهای که به هنگام ورود به خانه خدیجه بر سر پیامبر سایه افکنده بودند
پیشگویی
ورقة بن نوفل درباره ازدواج خدیجه با مردی از
قریش که
نبی قوم خواهد شد
پیشگویی مردی، در یک جشن زنانه که خدیجه نیز حضور داشت، از آمدن پیامبری و بشارت به اینکه هرکدام از آن
زنان میتواند با او ازدواج کند.
آنچه در مصادر تاریخی درباره ازدواج خدیجه با پیامبر آمده، بیش از همه مبتنی بر
روایات محمد بن اسحاق بن یسار (متوفی ۱۵۱)، و سپس
محمد بن عمر واقدی (متوفی ۲۰۷)، و
هشام بن سائب کلبی (متوفی ۲۰۴)،
عمر بن سعد کاتب واقدی (متوفی ۲۳۰) است.
یکی از مصادر نقل این ازدواج کتاب الانوار
ابوالحسن بکری است.
این
کتاب دربردارنده گزارشهای تاریخیِ آمیخته با مطالب نادرست و غرائب بسیار است و از اینرو محلّ استناد نیست و
مجلسی نیز که برخی روایات آن کتاب را در
بحار الانوار درج کرده، به غیر قابل اعتماد بودن و اشتمال آنها بر غرائب تأکید کرده است.
در هر صورت، صرفنظر از روایت شاذ یعقوبی
که ازدواج پیامبر با خدیجه را حاصل دیداری ناگهانی در
صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجاری به شام مقدمه اصلی این ازدواج ذکر شده است.
خدیجه با توجه به بیوگی و سالمندی در نهایت به وسیله میسره
یا
دوست خود نفیسه، دختر مُنیه
یا شخصاً
خواست خود را به اطلاع پیامبر رساند. این در حالی بود که او به تمام خواستگاران خود از سران قریش و بزرگانشان که حاضر بودند، مهریههای سنگینی بپردازند، جواب رد داده بود.
پس از اینکه حضرت ماجرای
خواستگاری را برای عموهای خود گفت، آنان از شنیدن این خبر شگفتزده شدند.
آنان ابتدا صفّیه، دختر
عبدالمطلب،
عمه پیامبر را برای کسب اطلاع به خانه خدیجه فرستادند
و پس از
اطمینان از حقیقت امر، در موعد مقرر به خانه خدیجه رفتند و او را از عمویش،
عَمْرو بن اسد، خواستگاری کردند.
برخی بین عموهای حضرت تنها به نام
حمزه اکتفا کردهاند،
در حالی که بیشتر منابع نماینده پیامبر و خواننده
خطبه را ابوطالب ذکر کردهاند.
درباره
وکیل خدیجه در این مراسم، اختلافهایی در منابع مشاهده میشود:
ابن هشام خویلد بن اسد، پدر خدیجه، و ابن اسحاق
و
ابن کلبی عمویش
عمرو بن اسد، و
ابن سیدالناس و برادرش عمرو بن خویلد را ذکر کردهاند.
با توجه به اینکه خویلد بن اسد در
جنگ فِجار و به قولی قبل از آن درگذشته بود
حضور وی در این خواستگاری و اینکه خدیجه برای راضی کردن پدرش به این ازدواج او را مست کرده بود
مبنایی ندارد.
مراسم خواستگاری و عقد، دو ماه و ۲۵ روز بعد از سفر تجاری شام برگزار شد
و
مهریه خدیجه مبلغ دوازده و نیم یا دوازده اوقیه (هر اوقیه معادل چهل درهم)
تعیین شد.
پس از برگزاری جشن ازدواج
این دو برای مدتی کوتاه در خانه
حکیم بن حزام سکنا گزیدند و سپس به خانه خدیجه
انتقال یافتند.
در اکثر منابع، پیامبر را هنگام ازدواج ۲۵ ساله و خدیجه را چهل ساله دانستهاند.
برخی نیز اقوال دیگری در باب سن خدیجه آوردهاند.
به هر حال به نظر میرسد که چهل سال
سن تقریبی بوده و دلیل انتخاب این عدد آن است که چهل سالگی سن
کمال و
بلوغ عقلی محسوب میشود.
خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همیشه یاری همراه و کمککاری همدل برای پیامبر بود و گواه بر این مطلب عملکرد و اقداماتی بود که خدیجه در این راستا انجام داد.
خدیجه پس از ازدواج با پیامبر، تمام داراییش را به وی بخشید
و کارهای تجاری را نیز به او سپرد، حتی غلامان و کنیزان خود، از جمله میسره، را آزاد کرد.
حلیمه سعدیه،
دایه حضرت رسول، در ایام خشکسالی به منزل ایشان آمد.
خدیجه برای تشکر از زحمات دایه همسرش وی را بسیار
احترام کرد و چهل
گوسفند و یک شتر نیز به او
هدیه داد؛ ثوبیه،
کنیز ابولهب، که نخستین بار به پیامبر
شیر داده بود، از جمله کسانی بود که با آنان در ارتباط بود.
خدیجه حتی برای جبران خدمت وی و کسب رضایت پیامبر بارها تلاش کرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد کند، ولی موفق نشد.
زید بن حارثه، غلامی بود که خدیجه به پیامبر بخشید
و حضرت نیز او را آزاد و
پسر خوانده خویش کرد، و از اینرو تا مدتها
زید بن محمد نامیده میشد.
در برخی گزارشهای تاریخی از آغاز
وحی، ذکر شده است که پیامبر با تسلی خدیجه ــ پس از آنکه خدیجه درخصوص
نبوت پیامبر با پسرعموی خود به نام ورقه
مشورت کردــ آرام گرفت.
سوای تردید در شخصیت تاریخی ورقه
گزارشهای مذکور با احادیثِ معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسی نیز به آن وارد شده است.
خدیجه نخستین بانویی است که به پیامبر گروید.
همچنین بنابر گزارش
ابن سعد،
وی همراه پیامبر و
علی (علیه السلام) در
مسجدالحرام نماز میگزارد.
برخورداری از حمایتهای بیدریغ و دلگرم کننده همسری یک دل و هم عقیده از سعادتهای یک فرد انقلابی به شمار میآید و خدیجه (سلاماللهعلیهم) در این عرصه همدلی و همراهی سرآمد زنان بود. وجود خدیجه (سلاماللهعلیهم) سختیهای راه رسالت را بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آسان میکرد. او وزیری راستین برای اسلام بود و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مهر و صفای او
آرامش مییافت.
زمانی که سخنان زشت و ناهنجار مشرکان در تکذیب نبوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غبار غم بر چهره حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مینشاند، این خدیجه (سلاماللهعلیهم) بود که تیرگیهای غم را از چهرهی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میزدود و کار را بر او آسان میکرد.
در ایام محاصره اقتصادی
بنی هاشم در
شعب ابیطالب، خدیجه اموالش را در حمایت از پیامبر هزینه کرد.
به نظر عدهای از مفسران،
آیه هشت
سوره ضحی: «ای پیامبر (آیا تو را نیازمند نیافت پس بینیاز و توانگر ساخت»، به این حمایتهای مالی خدیجه اشاره دارد.
تأثیر حمایتهای مالی خدیجه به حدی بود که پیامبر، بعدها آن را ستود و فرمود: «هیچ ثروتی به اندازه
ثروت خدیجه برایم سودمند نبود».
کمکهای
ابوالعاص و
حکیم بن حزام، خواهرزاده و برادرزاده خدیجه، به محاصره شدگان در شعب ابیطالب، در حالی که هنوز آن دو نفر
اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه در میان آنان بود.
از برجستهترین لقبهای دختر فرزانه حجاز، واژه «طاهره» یا پاکمنش است؛ چراکه حضرت با آنکه در میان ناز و
نعمت و اعتبار خانوادگی زندگی میکرد، اما این امکانات هرگز نتوانست آن جوان پاکمنش را دستخوش
غفلت و یا
مستی کند. او با آنکه قبل از آشنایی با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مدیریت یک سازمان بزرگ اقتصادی را بر عهده داشت و دهها مرد در تشکیلات او بودند، مگر به قدر ضرورت با آنان برخورد نمیکرد و دامان
عفاف را حفظ میکرد. در شب نشینیهای گناهآلود اشراف شرکت نکرده و خود را آلوده نمیساخت و به هیچ وجه روش منحط جامعه را نمیپذیرفت و ذرهای به رسوم رایج دل نمیداد. هرگاه زنی یا دختری به دنبال
کمال و معنویت بود، به سرای او میشتافت و از وی درس میآموخت. یکی از
دانشمندان اهل سنت در مورد حضرت خدیجه مینویسد: «و کانت تدعی فی الجاهلیة بالطاهرة لشدة عفافها».
«خدیجه (سلاماللهعلیهم) در روزگار تیره و تار
جاهلیت به خاطر پروا و معنویت بسیارش، پاک روش و پاک منشی یا طاهره خوانده میشد».
از القاب دیگر آن حضرت "سیدة النساء القریش" (سرور زنان قریش)؛ "مبارکه" (بانوی پر برکت)؛ سرور زنان
عالم؛ "صدیقه" (بانوی راستی و درستی)؛زکیه (پاک و بالنده از نظر جسم،
روح و اندیشه)، راضیه (خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانهی خدا)، مرضیه (
انسان شایستهای که
خدا از او خشنود است)، کبری
(بانوی ارجمند و بلند پایه) و هم چنین "ام الیتامی" و "ام المؤمنین" را میتوان نام برد.
با توجه به شرایط آن روزگار، که
زن را از تمام احتیاجات محروم و دختران را زنده به گور میکردند و با توجه به موقعیت و فعالیت اقتصادی خدیجه (سلاماللهعلیهم) میتوان او را خردمندترین و کارآمدترین زن روزگار خود نامید. یکی از نویسندگان
عرب در مورد او مینویسد: «خدیجه این بانوی آگاه و پاک سرشت و این
انسان شیفته معنویت که حقگرایی، فضیلتطلبی و نواندیشی و
عشق به
کمال از ویژگیهای او بود. از همان روزگار جوانی و پیش از آشنایی با پیامبر، یکی از دختران نامدار و با فضیلت
حجاز و عرب به شمار میآمد. در جهان عرب نخستین، زن توانمندی است که در
تجارت و
مدیریت درخشید و در این راه
شخصیت منطقهای و شهرت جهانی به هم زد. به گونهای که نام بلند او در تاریخ عرب و در آثار و نوشتههای تاریخنگاران پیش از
اسلام نیز باشکوه و عظمت و به عنوان یک قهرمان بزرگ ملی آمده است».
ابن اسحاق گفته است، خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و رسولش
ایمان آورد و آنچه را که رسول خدا آورده بود، تصدیق نمود. پس
پروردگار به جهت ایمان وی، از رسولش بار اندوه را سبک کرد. هنگامی که پیامبر از اعماق دل با خدیجه صحبت میکرد، خدیجه از اندوه او میکاست و او را تصدیق میکرد و کار مردم را بر او آسان میشمرد.
اندک زمانی پس از شکست محاصره اقتصادی، خدیجه، در ۶۵ سالگی در
رمضان سال دهم
بعثت،
به فاصله سه روز بعد از وفات ابوطالب
درگذشت.
امّ ایمن، کنیز آزاد شده پیامبر اکرم، و
امّ فضل او را
غسل دادند
و پیامبر با دستان مبارکش وی را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون ادای نماز به
خاک سپرد؛ چراکه هنوز
نماز میت واجب نشده بود.
این مصیبت چنان بر پیامبر گران آمد که فرمود: «این روزها، بر این امت دو
مصیبت وارد شده که نمیدانم به کدامیک از آن دو بیتاب ترم»،
ازاینرو آن سال
عام الحزن نامیده شد.
قبر خدیجه پیوسته زیارتگاه
مسلمانان بوده است ولی در سال ۱۳۴۳
وهابیون آن را ویران کردند.
خدیجه هنگامی که جان میداد، رسول خدا بر او وارد شد و فرمود: «مرا آنچه میبینم ناگوارست و شاید خدا در ناگواری، خیری بسیار قرار دهد»
و چون خدیجه وفات کرد، فاطمه میگریست و به رسول خدا میگفت: مادرم کجاست؟ پس
جبرئیل بر او فرود آمد و گفت: به فاطمه بگو که خدای متعال برای مادرت در
بهشت خانهای از در و گوهر بنا کرده است که
رنج و داد و بیدادی در آن نیست. و او در کنار
آسیه و
مریم است.
آری خدیجه، همان بانوی پاک دامن و مهربانی بود که امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) در وصف او این چنین میسراید: «هان ای دو چشم من، باران
اشک از
آسمان دیدگانم فرو بارید، خدا این
گریه و این باران اشک را در سوگ دو یار خدا، کار اسلام و
قرآن و دو پشتیبان بی همانند پیامبر
آزادی و
عدالت بر شما مبارک سازد...
پیشتازترین
زن در راه آزادی بود و با پیامبر نماز گذارد و به نیایش نشست، باران اشک فرو بارید. بر همان بانوی خود ساخته و پاک روش و پاک منشی که خدا خیمه و سرای او را پاک و پاکیزه ساخته است».
در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه از پیامبر، یعنی زینب، رقیه، امّ کلثوم، فاطمه،
قاسم و عبداللّه
اختلاف هست.
در برخی منابع از سه یا چهار پسر یاد شده که ظاهرآ القاب عبداللّه، یعنی طیب و طاهر، اسامی جداگانهای در نظر گرفته شدهاند.
عدهای
زینب و برخی
قاسم را اولین
فرزند ایشان دانستهاند.
در مورد
دختران نیز ترتیب قابل قبولی ارائه نشده است.
باتوجه به اینکه زینب در سی سالگی پیامبر متولد شده
به نظر میرسد بزرگترین فرزند حضرت بوده است و از آنجا که رقیه و امّ کلثوم پس از جدایی از پسران ابولهب یکی پس از دیگری به
نکاح عثمان درآمدند
ظاهرا از
حضرت فاطمه (سلاماللّهعلیها) که در سال دوم یا پنجم بعد از بعثت متولد شد،
بزرگترند.
حسن امین به نقل از
آل یاسین به دلیل تشتت و اختلاف در اسناد تاریخی، جز فاطمه دختر دیگری برای خدیجه از پیامبر قائل نیست.
این نظر را
جعفر مرتضی عاملی در کتاب ربائب الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): شبهات و ردود (قم ۱۳۸۶ش) و کتاب البنات ربائب: قل هاتوا برهانکم (قم ۱۳۸۶ش) با تفصیل بیشتری مورد تأکید قرار داده است.
این نظر را
ابوماذ بن احمد در کتاب زینب و رقیه و ام کلثوم بنات رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لاربائبه (کویت ۲۰۰۷) و خلیفة عبید کلبانی عمانی در کتاب أولاد النبی و هل للنبی بنت غیرالزهراء (بیروت ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷) مورد نقد قرار دادهاند.
در
فضیلت خدیجه و
ارزش و احترام او نزد پیامبر و خویشان وی، سخنان زیادی وارد شده است.
از این
احادیث چنین برداشت میشود که خدیجه محبوبترین زن ایشان بوده است.
بنا بر حدیثی از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
تفسیر آیه ۴۲
آل عمران خطاب به امام علی (علیهالسلام)، خدیجه یکی از چهار زن برتر
دنیا بوده است.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را یکی از بهترین زنان جهان معرفی فرموده
در وصفش فرمودند: خدیجه (سلاماللهعلیهم) در زیبایی یکی از نیکوترین
زنان و در خردورزی از کاملترین زنان و در فرزانگی از داناترین زنان بود. اوعفیفترین، متدینترین، باحیاترین، با شخصیتترین و برازندهترین زنان بود.
سخنان صریح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خوبی از موقعیت ممتاز خدیجه (سلاماللهعلیهم) در نزد ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و شخصیت والای او در مقایسه با دیگر زنان خبر میدهد.
ابوطالب نیز از خدیجه (سلاماللهعلیهم) بعنوان بانویی کامل و پر میمنت و فاضل یاد کرده ساحتش را از هرگونه ننگ و عیب بری میدانست.
ذهبی هم خدیجه (سلاماللهعلیهم) را چنین میستاید: «خدیجه (سلاماللهعلیهم) از حیث کمال از کاملترین زنان بود او عاقله، جلیله، کریمه و از اهل بهشت بود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را ثنا گفت و بر دیگر زنانش تفضیل داد و در بزرگداشتش بسیاری سخنان فرمود».
از عظمت روحی این بانو همین بس که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده که جبرئیل بر من نازل شد و گفت هم اکنون خدیجه (سلاماللهعلیهم) با ظرفی از غذا و نوشیدنی بر تو وارد میشود، پس هر گاه آمد
سلام خدا و من را به او برسان.
از
عایشه روایت شده است که رسول خدا هرگاه گوسفندی
قربانی میکرد از
گوشت آن برای دوستان خدیجه میفرستاد.
همچنین آوردهاند که پیامبر خطاب به امام علی فرمود: «تو همسری چون فاطمه داری که من چنان همسری ندارم، تو مادرزنی چون خدیجه داری که من چنان مادرزنی ندارم».
عایشه بارها گفته بود: «به هیچیک از
زنان پیامبر به اندازه خدیجه
حسادت نورزیدم در حالیکه هرگز او را ندیده بودم و این به سبب یادآوری بیش از حد او توسط پیامبر بود».
شخصیت ممتاز و بیمانند حضرت خدیجه (سلاماللهعلیهم) و محبتها و حمایتهای بیدریغ او از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نیز اوصاف ممتاز و ارزندهاش چنان جاذبهای در رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایجاد کرده بود که ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی سالها بعد از وفات خدیجه (سلاماللهعلیهم) نیز با تمام وجود به او اظهار
عشق و علاقه مینمود و لحظهای از یادآوری ارزشهای وجودیاش
غافل نمیشد و حقشناسانه زحمات و خدمات او را یادآوری میکرد؛ به طوری که یاد مکرر خدیجه (سلاماللهعلیهم) از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موجبات رشک و
حسد بعضی از زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را فراهم میآورد و گاه با اعتراض آنها مواجه میشد، عایشه نقل کرده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خانه خارج نمیشد؛ مگر آنکه از خدیجه (سلاماللهعلیهم) یادی میکرد و ثنایش میگفت روزی
غیرت زنانگیام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که خدا
[
بعد از مرگش
]
بهترش را نصیب تو کرد، پس حضرت به شدت برآشفت و فرمود: نه به خدا
قسم خدا بهتر از او را نصیبم نکرد او به من
[۱۸۲] آورد، زمانی که مردم کافر بودند و تصدیقم کرد زمانی که مردم تکذیبم میکردند و به مالش مرا یاری میرساند، زمانی که مردم تحریمم کردند و خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر
زنان نصیبم نکرد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به گونهای از خدیجه (سلاماللهعلیهم) یاد میکردند که گویی در دنیا
زن دیگری جز خدیجه (سلاماللهعلیهم) نبود.
یاد و نام خدیجه (سلاماللهعلیهم) برای حضرت چندان عزیز بود که عایشه نیز جهت
تقرب به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از نام و یاد خدیجه (سلاماللهعلیهم) بهره میبرد.
پیامبر گرامیاسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بارها به یاد خدیجه (سلاماللهعلیهم) گریستند و میفرمود: این مثل خدیجه (سلاماللهعلیهم).
نهایت عشق و علاقه حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خدیجه (سلاماللهعلیهم) را میتوان در روز
فتح مکه دریافت در آن روز ایشان مسیر حرکت خود را به گونهای تعیین فرمودند که از کنار مزار خدیجه (سلاماللهعلیهم) عبور نمایند، ایشان در
حجون در کنار قبر خدیجه (سلاماللهعلیهم) خیمه زده و از آنجا لشکر
مسلمانان را فرماندهی میکردند.
علاقه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خدیجه (سلاماللهعلیهم) به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی در زمان حیات خدیجه (سلاماللهعلیهم) یاد و نام خدیجه (سلاماللهعلیهم) را برایش تداعی میکرد به شایستگی
استقبال میکرد.
زیارت حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) در
قبرستان مَعْلات (حجون یا قبرستان ابوطالب) و نیز حضور در خانه وى که محل سکونت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تولّد حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بوده و
دعا کردن در آنجا
مستحب است.
البته در گذشته در محلّ خانه حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) مسجدى بنا شده بود که در بازسازیهاى اخیر از میان رفته و امروزه نشانهاى از آن نیست.
مهر و
محبت خدیجه به فرزندانش چنان بود که خاطره او تا نسلها در خاندان پیامبر اسلام برجای مانده بود و همواره از او به نیکی یاد میشد.
امام حسین (علیهالسلام) در واقعه
عاشورا در
کربلا در مقابل سپاه شام به مادربزرگش خدیجه فخر میورزید که اولین زن
مسلمان بود
امام سجاد (علیهالسلام) در خطبهاش در مجلس
یزید در
دمشق بعد از واقعه عاشورا، خود را فرزند بانوی بزرگ اسلام، خدیجه (علیهاالسّلام) میدانست
همچنین
زبیر بن عوام در مباحثهای با
ابن عباس عمهاش خدیجه را مایه مباهات خویش میدانست.
نیز گفته شده خداوند به واسطه امین
وحی، جبرئیل، بر او
سلام فرستاده و او را گرامی داشته است.
در کتب روایی خدیجه (سلاماللهعلیهم) از روات
حدیث رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برشمرده شده است.
ابن عباس و
عبدالله بن حارث و دیگران از او روایاتی را نقل کردهاند؛ از جمله این روایات روایتی است که ابن عباس از خدیجه (سلاماللهعلیهم) در خصوص خصائل نهگانه علی (علیهالسّلام) روایت کرده است.
کتابهای فراوانی درباره خدیجه نوشته شده است.
کهنترین این آثار کتاب خدیجة و عَقِبِها و اَزْواجها نوشته ابوالحسن علی بن عبداللّه خدیجی است که ادعا داشته از نوادگان خدیجه از همسرش هاله است.
خدیجة
أم المؤمنین: هی قصة
دینیة تاریخیة نوشته زهران عیسوی افندی، نیز از آثار متأخر است.
(۱)
آقابزرگ طهرانی،
الذریعه.
(۲)
ابن ابی الحدید،
شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۳)
ابن اثیر،
اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۴) ابن اسحاق، کتاب
السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، (بیجا) : دارالفکر، ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۵)
ابن بابویه،
معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
(۶)
ابن جوزی،
زادالمسیر فی علم التفسیر، چاپ محمد بن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۷)
ابن حبیب، کتاب
المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۸)
ابن حجر عسقلانی،
الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۹)
ابن حزم،
جوامع السیرة، و خمس رسائل اخری، چاپ احسان عباس و ناصرالدین اسد، (قاهره ۱۹۵۰).
(۱۰) ابن سعد،
الطبقات الکبری (بیروت).
(۱۱)
ابن سیدالناس،
السیرةالنبویة، المسمی عیونالاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۱۲)
ابن شهر آشوب،
مناقب آل ابی طالب، نجف ۱۹۵۶.
(۱۳)
ابن عبدالبرّ،
الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۱۴)
ابن عساکر،
تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱.
(۱۵)
ابن کلبی،
جمهرةالنسب لابن الکلبی، ج ۱، چاپ محمود فردوس عظم، قاهره (۱۹۸۲).
(۱۶) ابن هشام،
السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بیتا).
(۱۷)
محمد بن عبداللّه ازرقی،
اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
(۱۸) حسن امین،
دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، ج ۱، جزء۱، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۹)
محسن امین،
تجدید کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، چاپ حسن امین، (بیروت) ۱۳۸۲/ ۱۹۶۲.
(۲۰)
محمد بن اسماعیل بخاری،
صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۲۱)
احمد بن عبداللّه بکری، الانوار فی مولدالنبی محمد «ص»، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۲۲) احمد بن یحیی بلاذری،
انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
(۲۳)
محمد بن عیسی ترمذی،
سنن الترمذی، ج ۳، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۲۴)
جواد علی،
المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸.
(۲۵)
علی بن ابراهیم حلبی،
السیرةالحلبیة، بیروت (۱۳۳۰)، چاپ افست (بیتا).
(۲۶) «حِلْیةُ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بروایة الحسن و الحسین علیهماالسلام»، اعداد محمدرضا حسینی جلالی،
علوم الحدیث، ش ۲۰ (رجب ـ ذیحجه ۱۴۲۷).
(۲۷) عبدالمؤمن بن خلف
دمیاطی، کتاب نساء رسول اللّه صلیاللهعلیهوسلّم و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، چاپ فهمی سعد، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۲۸)
یوسف الیان سرکیس،
معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره ۱۳۴۶/ ۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۲۹) سلوی بالحاج صالح، دثّرینی یا خدیجة :دراسة تحلیلیة لشخصیة خدیجة بنت خویلد، بیروت ۱۹۹۹.
(۳۰) عبدالرحمان بن عبداللّه
سهیلی،
الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۳۱)
محمدتقی شوشتری، رسالة فی تواریخ النبی و الآل علیهمالسلام، در محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج ۱۲، قم ۱۴۲۴.
(۳۲) فضل بن حسن
طبرسی،
الاعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷.
(۳۳) فضل بن حسن طبرسی،
مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۴) احمد بن عبداللّه
طبری،
السَّمط الثَّمین فی مناقب اُمّهات المؤمنین، قاهره (۱۴۰۲/ ۱۹۸۳).
(۳۵) جعفر مرتضی عاملی،
الصحیح من سیرةالنبی الاعظم (ص)، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۳۶) عبدالحمید محمد
طهماز،
السیدة خدیجة ام المؤمنین و سبّاقة الخلق الی الاسلام، دمشق ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۳۷) علی بن احمد کوفی، کتاب
الاستغاثة، (بیجا: بینا، بیتا).
(۳۸) مجلسی، بحار الانوار.
(۳۹)
مسعودی،
التنبیه.
(۴۰) مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
(۴۱) احمد بن علی
مَقریزی،
امتاع الاسماع، ج ۱، چاپ محمود محمد شاکر، (قاهره): لجنةالتألیف و الترجمة و النشر، (بیتا).
(۴۲) احمد بن علی
نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعةالمشتهر برجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۴۳) یحیی بن شرف نَوَوی، صحیح مسلم بشرح النووی، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره (۲۰۰۳).
(۴۴) احمد بن عبدالوهاب نویری،
نهایةالارب فی فنون الارب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۴۵)
یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
خانه حضرت خدیجه؛
امالمؤمنین؛
زنان پیامبر.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حضرت خدیجه». فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۴۳۸. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حضرت خدیجه (س)». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ام المؤمنین خدیجه کبری (س)».