دعای سمات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دعای سمات.
پرسش: آیا امکان دارد که برخی واژههای
دعای سمات (مانند اسم اعظم، کروبیین، تسع آیات، تابوت شهادت و ...) را توضیح دهید؟
پاسخ: دعای "سمات" یا "شبّور" از مشهورترین دعاهایی است که مشتمل بر
اسم اعظم الاهی، و دارای
معارف بلند و عمیق عرفانی است. آنچه را که بهصورت خلاصه و فشرده درباره برخی فرازهای دعای سمات میتوان گفت، این است که در این
دعا سعی شده است خدا را به اسم اعظم، پیامبران و مکانهای مقدسی که
خداوند در آن مکانها با رسولانش
تکلم نمود و بر آنان
وحی فرستاد،
قسم داده یا خوانده شود. بیشتر عبارات و اصطلاحات این دعا برگرفته از آیات قرآن است و اشاره به کلام وحی دارد. گفتنی است، بسیاری از الفاظی که در
قرآن و کلمات وحی و لسان
ائمه ـ علیهمالسلام ـ آمده ـ نظیر
آسمان،
زمین، اغلاق،
مفاتیح،
صراط،
میزان و... ـ مراد از آنها حقایق کلی و معانی عامه است که در هر موردی مصداقی از مصادیق آنها منظور است که در پاسخ تفصیلی به آنها پرداخته خواهد شد.
دعای "سمات" یا "شبّور" از مشهورترین دعاهایی است که مشتمل بر اسم اعظم الاهی، و دارای معارف بلند و عمیق عرفانی است. این دعا را محمدبن عثمان عمری از نواب خاص
امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ از
امام باقر و
امام صادق ـ علیهماالسلام ـ نقل کرده است. پرداختن به تمام فرازهای این دعا، تدوین کتابی مفصل با عنوان شرح دعای سمات را میطلبد که نه در حوصله این مختصر میگنجد و نه اکنون در توان ماست؛ ازاینرو شما را به شرحهایی که بر این دعا نوشته شده، ارجاع میدهیم؛ اما آنچه را که بهطور خلاصه و فشرده درباره برخی فرازهای این دعا میتوان گفت، این است که ائمه ـ علیهمالسلام ـ در این دعا خداوند را به اسمای حسنا و اسم اعظمش، به رسولان و نزدیکان درگاهش و به مکانهای مقدسی که در آن مکانها با پیامبرانش سخن گفت و بر آنان وحی فرستاد، میخوانند و
سوگند میدهند، تا درهای رحمتش را بر آنان بگشاید و گرهها را از کارهایشان وانماید.
گفتنی است که بیشتر این مفاهیم برگرفته از آیات قرآن است و اشاره به
کلام وحی دارد. بسیاری از الفاظی که در کلمات وحی و سخنان ائمه ـ علیهمالسلام ـ آمده ـ نظیر آسمان، زمین، اغلاق، مفاتیح، صراط، میزان و ... ـ مراد از آنها حقایق کلی و معانی عامه است که در هر موردی مصداقی از مصادیق آنها منظور است؛ بهعنوان نمونه، منظور از میزان هر چیزی است که با آن سنجیده میشود؛ اعم از آنکه آن چیز محسوس باشد؛ مانند ترازو یا اینکه از امور معنوی باشد؛ مثل
علم منطق که با آن
فکر صحیح از غیر صحیح سنجیده میشود یا
عدل الاهی و
دین حق که با آن
باطل و اعتقادات صحیح از
فاسد و
اخلاق نیکو از فاسد سنجیده میشود؛ مانند
آیه شریفه: «
اللَّهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمیزانَ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَریبٌ؛
خداوند کسی است که
کتاب را بهحق نازل کرد و میزان (سنجش حق و
باطل و خبر
قیامت) را نیز تو چه میدانی شاید ساعت (قیام قیامت) نزدیک باشد».
در این آیه "میزان"، صفت قرآن
یا دینی
است که مشتمل بر معارف الاهی و عقاید حقه و
احکام الاهی بوده که بهعنوان اساس
سعادت و
صراط مستقیم عبودیت معرفی شده است. نیز در بعضی از زیارتها، امیرمؤمنان ـ علیهالسلام ـ با عنوان "میزان الاعمال" آمده است.
یعنی خدایا تو را میخوانم به اسم عزیزتر و بزرگترت از جهت کرامت. ذکر این سه صفت از اوصاف الاهی در ابتدای دعا که تمجید اوست، بیانگر این است که موصوف به این صفات، یعنی خدای متعال، مبدأ حاجات و منتهای خواهشها و در برآوردن حاجات مهربان است. پس کرم هیچ کریمی به او نمیرسد؛ برای آنکه او عطا میکند از
نعمت، آنقدری که غیر او نمیتواند مانند او عطا کند، هر نعمتی از جانب او میرسد یا اینکه او
اختراع کرده و بهوجود آورده و یا اینکه او اسباب آن را فراهم کرده و راه وصول به آن را آسان نموده است. بنابراین منظور از صفت اکرم در اینجا، این است که پروردگاری که عطایش فوق عطای هرکس دیگر است؛ چراکه هرکس دیگری که به
انسان عطایی کند، به استحقاق عطا میکند؛ ولی پروردگار بدون استحقاق عطا میکند، علاوه بر این، عطای دیگران هم عطای او است.
یکی از مباحث اسمای الاهی که مورد توجه همگان بوده و بزرگان اهل
حکمت،
عرفان و ...
به تفصیل درباره آن بحث کردهاند، "
اسم اعظم الاهی" است؛ ازجمله عارفانی که بهطور دقیق و همهجانبه درباره اسم اعظم بحث کرده،
امام خمینی (ره) است.
وی درباره حقیقت غیبی اسم اعظم میگوید: اسم اعظم را بهحسب حقیقت غیبی، جز
خداوند هیچ کسی از آن
آگاهی ندارد.
بحث دیگر حضرت
امام درباره اسم اعظم، مربوط به مقام لفظی آن است که درباره آن میگوید: حقیقت اسم اعظم بهحسب لفظ و عبارت، پس آن را تنها اولیای اهل ریاضت و علمای راسخین در علم میدانند و از دیگران مخفی است و آنچه در کتابهای
عرفا و مشایخ از حروف اسم اعظم یا کلمات آن آمده، یا از روایات صحیحه گرفته شده و یا در اثر کشف و
ریاضت که هنگام فراغ و انصراف از دنیا برای آنان حاصل شده است. حقیقت عینی اسم اعظم، عبارت از
انسان کامل است که
خلیفه خدا در همه عالم هستی است و او حقیقت محمدی است که عین ثابت او در مقام الاهیه با اسم اعظم متحد است و سایر اعیان ثابته، بلکه اسمای الاهی از تجلیات این حقیقت شمرده میشود؛ چون اعیان ثابته، تعیّنهای اسمای الاهی است و عین ثابت حقیقت محمدی، عین اسم الله اعظم است و سایر اسما و صفات و اعیان، از مظاهر و فروع آن است. پس همه پدیدههای نظام
آفرینش تجلی و ظهور حقیقت محمدی است.
مغالق چیزی است که با آن در را می بندند و مفتاح چیزی است که با آن در بسته را میگشایند. منظور این است که با اسم اعظم گرهها گشوده میشود. در اینجا نیز منظور از
آسمان،
زمین و ابواب آن و مفاتیح و مغالق همانگونه است که در مقدمه بیان شد؛ یعنی حقایق کلی است.
منظور از ابواب سما در این
دعا یا اشاره به گشایش درهای جود و بخشش است، بهسبب افاضه
رحمت و نزول
برکات یا ارسال باران و
استجابت دعا و یا کنایه از قبول شدن دعا و بالا رفتن آن به جانب آسمان است و بسته شدن درهای آسمان نیز اشاره به جلوگیری از نزول
رحمت است. منظور از گشایش درهای زمین نیز تنگی و سختیها و ناملایمات است.
خلاصه اینکه معنای چند فقره نخست دعا، این است که خدایا با
کمال تضرع و زاری از تو میخواهم و تو را سوگند میدهم، به آن نامهای تو که ذات آن بزرگ و صفات و افعال آن بزرگ و غالب است؛ بهگونهای که چیزی از صفات به بزرگی، معادل و قرین آن نشود. اسم اعظم، جامع انواع
خیر و شرافت است؛ آنچنان نامی که هرگاه به آن خوانده شوی و سوگند داده شوی، برای تنگیهای درهای زمین که عبارت از سختیها و ناملایمات است ـ که برای هرکس رخ دهد، او را را به تنگ آورد ـ گشایش حاصل شود.
بنابراین منظور از آسمان در این فقرات، عالم مجردات است، نه
عالم طبیعت.
مجد بهمعنای شرافت وسیع و بزرگواری با عظمت است و ماجد بهمعنای شریف و کریم است و این صفتی است ویژه برای خدا تعالی؛ زیراکه از صفات جلال است.
منظور از مجد خدا، بزرگی و بزرگواری او است. "بمجدک" یا بهمعنای متوسلاً بمجدک است و یا "با" برای قسم است و بهمعنای به حق مجدک است.
مراد از "مقدسین" و "کروبیین" ملائکهای هستند که مقرب درگاه الاهیاند.
این جمله عطف به "کلّمت" در ابتدای
کلام است؛ یعنی به مجد تو که با موسی در مقدسین و در سرزمین مصر؛ درحالیکه به نُه
معجزه و نشانه همراه بود. این فراز از دعا اشاره به آیه «
وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فی تِسْعِ آیاتٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ» دارد.
آیات نهگانه عبارت است از:
۱. «ید بیضاء» (درخشیدن دست)؛ ۲. اژدها شدن عصا؛ ۳. طوفان کوبنده برای دشمنان؛ ۴. «جراد» (تسلط ملخ بر زراعتها و درختان)؛ ۵. «قمل» (نوعی آفت نباتی که غلات را نابود میکرد)؛ ۶. «ضفادع» (هجوم قورباغهها از رود نیل به زندگی مردم)؛ ۷. «دم» (ابتلای عمومی به
خون دماغ یا به رنگ خون درآمدن
آب رود نیل)؛ ۸. قحطی و خشکسالی؛ ۹. شکافته شدن دریا.
خیف، محل سرازیر که سیلگیر نباشد.
و خیف در
منا در چنین محلی واقع است و شاید
مسجد خیف را به این جهت خیف گویند که در منا واقع است. پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و هزار
پیامبر دیگر در آن
نماز خواندهاند.
چاهی بود که نزد آن تجلی الاهی برای
حضرت اسحاق رخ داد و آنجا مکانی
مقدس شده است. میگویند:
حضرت ابراهیم آن چاه را حفر نمود و هفت گوسفند به شخصی به نام ابامالک داد که از آن
چاه محافظت کند؛ از این جهت آن چاه را بئر سبع نامیدند. تجلی خدا برای
اسحاق در بئر شیع بود که در آنجا به او
وحی شد که به طرف مصر نرو و ساکن آنجا نشو؛ بلکه به سرزمینی که من میگویم و برای تو گشایش مینمایم و
مبارک میگردانم برو ... .
طور سینا کوهی است در شام.
یعنی زمینهای بلند و کوهپایههایی که مواضع
نزول وحی بر
حضرت موسی بود.
جبل حوریث کوهی است در سرزمین شام که موسی در اولین خطاب الاهی در آن
کوه، مخاطب
خداوند قرار گرفت. البته گفتهاند کوهی است در مدین شهر قوم شعیب که روبهروی تبوک است، محلی میان مدینه و شام و در آن چاهی است که موسی برای
دختران شعیب از آن چاه آب کشید.
عمود النار عطف بر المقدسین و ظرف برای "کلّمت" است و معنایش این است که در عمود
آتش با موسی تکلم کردی. منظور از آن، آتشی است که حضرت موسی در جانب طور سینا دید که خدا از زبان او در
قرآن خبر داده است که فرمود: «
إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون؛
موسی به
خانواده خود گفت: من از دور آتشی دیدم، زود است که از آن برایتان خبری بیاورم یا پارهآتشی. شاید گرم شوید».
شاید منظور از عمود نار، آتشی بوده که در
شب با آنها بوده که روشنی میداد و از
نور آن راه را پیدا میکردند.
صندوقی بود که
حضرت یوسف آن را به طرف کوه حوریث از ناحیه طور سینا حمل کرد که در روز ابر سفید بر آن سایه میافکند و در شب به عمود نور و آتش درخشش داشت. گفتهاند تابوتی بود که خدا برای مادر موسی فرستاد تا وی آن را در
دریا افکند. ممکن است تابوتی باشد که مواریث
انبیا از
آدم تا خاتم در آن بوده و الآن پیش
امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ است.
ابر سفیدی است که برای موسی در مکانهای متعدد ظاهر شد و نور
حق در آن متجلی میشد. یکی در طور سینا که در بالای کوه ابری ظاهر و از بالای ابرها موسی
کلام حق راشنید.
گنبدی است که حضرت موسی و
هارون به دستور خدا ـ در میان خباء المحضر که
تابوت شهادت را در آن میگذارند ـ ساختند و ... البته ممکن است قبة الزمان باشد و منظور از آن
بیتالمقدس باشد که این نظر ظاهراً درست نباشد؛ زیرا در زمان موسی هنوز بیتالمقدس ساخته نشده بود و وجود خارجی نداشت و بعدها بهدست
حضرت داوود و
سلیمان ساخته شد. مجلسی میگوید: قبة الزمان را موسی و هارون به دستور خدا در بیابان تیه ساختند و معبد ایشان بود.
کوهی است از کوههای مکه که پیامبر بر آن
مناجات میکرد.
و طلوع خدا در ساعیر و ظهور او در جبل فاران، عبارت است از: ظهور
وحی و امر و بروز اراده و اقتدار الاهی است؛ همچنانکه وحی به موسی در طور سینا بوده، وحی به عیسی در ساعیر و وحی به
پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در کوه فاران بود.
خانهای بود که
حضرت یعقوب ـ هنگام رفتن پیش داییاش برای
ازدواج با دختر او ـ از سنگ بنا کرد که
مسجد و معبد او باشد، نه برای زندگی.
کوهی است که خداوند بر آن به
عیسی وحی فرستاد.
بشارتی بود که خداوند در سن پیری، فرزندی به نام اسحاق و بعد از اسحاق، یعقوب را به ابراهیم داد.
امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمود: مراد از این میثاق،
امامت آلمحمد ـ علیهالسلام ـ است که خداوند وعده آن را به
حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ داد.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق ـ علیهالسلام ـ درباره
سخن خدای متعال ـ که فرمود: «
وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ؛ و قرار داد آن را کلمه باقی ماندنی در پشت ابراهیم ـ پرسیدم، فرمود: و آن امامتی است که خداوند در
نسل امام حسین ـ علیهالسلام ـ قرار داد.
برخی نیز گفتهاند: منظور از میثاق ابراهیم،
تبلیغ رسالت و خواندن به
توحید و
صراط مستقیم است.
۱.
شرح دعای سمات، اثر سید علی قاضی طباطبایی.
۲.
روایح النسمات، تألیف سید حسن میرجهانی طباطبایی.
۳.
آب حیات در شرح دعای سمات، اثر ملا عبدالرسول مدنی کاشانی.
۴.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۷، ص ۱۰۱ ـ ۱۲۷.
پایگاه اسلام کوئست.