• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نزول وحی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: وحی ، القا، قلب ، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرشته وحی، علم حضوری ، تکلم خدا، علم الاهی ، عالم غیب .
پرسش: وحی چیست و به چه کیفیت بر پیامبران نازل می‌شود؟
پاسخ:"وحی" در لغت به معنای اشاره‌ سریع است که می‌تواند از جنس کلام یا از باب رمزگویی یا به‌صورت صوت مجرد از ترکیب و یا به‌صورت اشاره و امثال آن باشد. معانی و استعمالات متفاوت این کلمه در قرآن کریم ما را به چند نکته، توجه می‌دهد: اول آنکه وحی مخصوص انسان نیست؛ بلکه به جماد و نبات و حیوان و... نیز تعلق می‌گیرد. (وحی به این موجودات همان هدایت ذاتی و غریزی یا به عبارتی هدایت تکوینی خداوند است که آنها را به‌سوی مقصدشان می‌کشاند.)؛ اما عالی‌ترین درجه‌ وحی، تنها به سلسله‌ پیامبران و اولیای الهی اختصاص دارد و منظور از آن، القای معانی بر قلب پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و سخن گفتن خدا با اوست. نتیجه آنکه اساساً با سایر القائاتی که به بشر می‌شود، از نظر ماهیت متفاوت نیست؛ بلکه از نظر درجه فرق می‌کند. پایین درجه‌ آن مربوط به جماد و نبات و عالی‌ترین درجه‌ آن مخصوص پیامبران است. دوم آنکه وحی در معانی متفاوت نیز استعمال شده است: به معنای اشاره، وسوسه ، القا در فهم از راه غریزه و القا از باب رؤیا و درجه‌ عالی آن، نطق پروردگار با انبیا و رسل می‌باشد.



"وحی" در لغت به معنای اشاره‌ی سریع است که می‌تواند از جنس کلام یا از باب رمزگویی یا به‌صورت صوت مجرد از ترکیب و یا به‌صورت اشاره و امثال آن باشد.


این کلمه در قرآن کریم مکرر به کار رفته است. شکل استعمال این کلمه و موارد مختلف آن، نشان می‌دهد که قرآن آن را منحصر به انسان نمی‌داند و در سایر موجودات زنده نیز، ساری و جاری می‌داند؛ از‌این‌رو خانه‌سازی زنبور عسل را نیز نوعی وحی می‌داند. آری وحی به این‌گونه موجودات، همان هدایت ذاتی و غریزی است که آنها را به‌سوی مقصدشان هدایت می‌کند و همین قضیه یکی از دلایلی است که نشان می‌دهد جهان هدفدار است و موجودات به‌طور تصادفی به‌سوی مقصدشان تمایل ندارند؛ بلکه با هدایت تکوینی خدا که همان وحی به موجودات است، این کار صورت می‌گیرد. البته وحی، درجات و مراتب متفاوتی دارد؛ و وحی به جماد با وحی به نبات و... در یک درجه نیست؛ همچنان‌که هدایتی که در نبات و ... هست، در جماد نیست.
[۲] مطهری مرتضی، مجموعه‌ آثار، ج ۴، ص ۴۱۰.



عالی‌ترین درجه‌ وحی، همان است که تنها به سلسله‌ پیامبران اختصاص دارد و منظور از آن، القای معانی به قلب پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ از سوی خدا و سخن گفتن خدا با اوست.
[۳] هرچند ادراک حقیقت وحی و کیفیت تنزل آن، امری آسان و حتی ممکن نخواهد بود.
این وحی براساس نیازی است که نوع بشر به هدایت الهی دارد تا از یک طرف به‌سوی مقصدی که ماورای افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگی اجتماعی او که عبارت است از برخورداری از یک قانون الهی، پاسخ مثبت داده شود. بنابراین وحی، دریافت هدایت الهی است از راه اتصال ضمیر پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به غیب و ملکوت و پیامبر واسطه‌ای میان جهان انسان‌ها و جهان غیب است. (البته توضیح خواهیم داد که انسان‌های کامل نیز می‌توانند افتخار دریافت بعضی از مراتب وحی را داشته باشند).


از کلمات پیغمبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هم می‌توان فهمید که اساساً وحی با سایر القائاتی که به بشر می‌شود، از نظر ماهیت ، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق می‌کند. مثلاً پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ ضمن حدیثی می‌فرمایند: رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت است.
[۵] مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۴۱۱.
این حدیث اشاره می‌کند که وحی به انبیا درجه‌ قوی و نَشَآت پر تلألؤ نوری است که همگان از پرتو این نور بهره‌مند و روزی خوارند. مناسب خواهد بود که در اینجا معانی استعمال شده‌ی وحی در قرآن کریم را بررسی نماییم.


در کلام خداوند، وحی در معانی زیر استعمال شده است:

۵.۱ - ۱. القا در فهم حیوان از راه غریزه

به معنای القای در فهم حیوان از راه غریزه: " وَاَوْحی ربُکَ إلی النَّحلِ خدای تو به زنبور عسل وحی کرد (یعنی به او آموخت که مثلاً لانه‌اش را چگونه بسازد.)

۵.۲ - ۲. القا از باب رؤیا

به معنای القا از باب رؤیا: " و اَوْحَیْنا الی اُمّ موسی وحی کردیم (در خواب) به مادر موسی .

۵.۳ - ۳. وسوسه

به معنای وسوسه : " اَلا إنَّ الشیاطینَ لیوحونَ الی اولیائهم آگاه باش که شیطان‌ ها به دوستان خود وحی (وسوسه) می‌کنند.

۵.۴ - ۴. القا از باب اشاره

به معنای القا از باب اشاره: " فأَوحی الیهم أن سَبّحوا بُکرةً و عَشِیّاً پس وحی (اشاره) کرد به‌سوی آنان، اینکه تسبیح کنید بامداد و شامگاه.

۵.۵ - ۵. تکلم الهی با انبیا و رُسل

و عالی‌ترین نوع وحی، به معنای تکلم الهی با انبیا و رُسل: " و ما کان لبشرٍ اَن یکلمّه اللَّهُ اِلا وحیاً بشری نیست مگر اینکه خداوند توسط وحی با او تکلم می‌کند.


وحی به انبیا، ویژگی‌هایی دارد که عبارتند از:
۱. درونی بودن؛
۲. معلم الهی داشتن؛
۳. استشعار؛
۴. ادراک واسطه‌ وحی.

۶.۱ - مراد از درونی بودن وحی

مقصود از درونی بودن وحی، این است که پیامبران، وحی را از طریق حواس ظاهر تلقی نمی‌کردند؛ بلکه از طریق باطن دریافت می‌کردند.
قرآن مجید هم در این زمینه تعبیر به "قلب" می‌فرماید:" نزل به الروح الامین علی قلبک روح امین و جبرئیل ـ علیه‌السلام ـ قرآن کریم را بر قلب تو ای پیامبر ، فرود آورد تا از انذاردهندگان باشی.
قلب در اینجا یعنی باطن؛ یعنی نفس و روح. به عبارت دیگر، از آنجا که وحی، تماس با جهان دیگر است، می‌گویند: وحی، "بیرونی" است.

۶.۲ - مراد از معلم داشتن

مقصود از معلم داشتن این است که، وحی در پیامبران مانند غرایز در حیوانات نیست که جنبه‌ آموزش در کار نباشد. از نوع الهام هم نیست (که در مورد انسان و برخی دانشمندان رخ می‌دهد)؛ زیرا در الهام، انسان همین قدر احساس می‌کند که نمی‌داند و ناگهان چیزی به ذهنش می‌رسد، اما احساس نمی‌کند که با یک معلم سروکار دارد؛ اما انبیا ـ علیهم‌السلام ـ وجود معلم را احساس می‌کنند: " علمه شدید القوی " و " علمّک مالم تکن تعلم ".

۶.۳ - مراد از استشعار

مقصود از استشعار این است که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هنگام دریافت وحی، متوجه است و استشعار دارد که این مطالب را از جایی دیگر دریافت می‌کند؛ مانند ما که نزد معلمی درس می‌خوانیم و متوجه هستیم که مقابل او نشسته و گوش می‌کنیم، با این تفاوت که معلم پیامبر، در این عالم نیست.

۶.۴ - مراد از ادراک واسطه‌ وحی

مقصود از ادراک واسطه‌ وحی این است که گاه وحی به وسیله‌ موجود دیگری به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ القا می‌شود، نه اینکه مستقیماً از طرف خداوند باشد. نام این موجود گاه " روح الامین " عنوان شده، گاه " روح القدس " و گاه "جبرئیل" و پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ مستشعر به او نیز هست؛ ولی در غرایز و الهامات فردی، این‌گونه نیست و کسی وجود معلمی را احساس نمی‌کند. با روشن شدن مفهوم وحی، به بخش دوم سؤال پرداخته و با بیان نکته‌ای، بحث را خاتمه می‌دهیم.
[۱۵] مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۴.



در قرآن کریم به اَشکال سه‌گانه‌ نزول وحی به بشر اشاره شده است:
۱. تکلم خداوند بلاواسطه، یعنی بین خدا و پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ واسطه و حجابی در کار نیست و پیامبر مستقیماً وحی را از منبع فیض دریافت می‌کند؛
۲. تکلم خداوند از ورای حجاب ؛
۳. تکلم خداوند از راه فرستاده و فرشته‌ وحی.

۷.۱ - توضیح اَشکال فوق

روشن است که در دو قسم اخیر، برخلاف قسم اول، حجاب و واسطه‌ بین خدا و نبی ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در کار است؛ البته معنای حجاب و واسطه این نیست که دریافت دارنده‌ وحی را از ارتباط مستقیم با تکلم الهی باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خداست؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الهی، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات می‌کند و پیام حضرت حق را از ورای حجاب یا از لسان واسطه می‌شنود. پر واضح است که در اینجا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض علی الاطلاق را دریافت می‌دارد؛ بنابراین اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته می‌شود که وحی از ورای حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحی نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آنجا هم که وحی به‌واسطه‌ جبرئیل ـ علیه‌السلام ـ است، اگر گیرنده‌ وحی به‌واسطه توجه نداشته باشد، وحی بلاواسطه از سوی خدا خواهد بود.

۷.۲ - نکته‌ای درباره فرشته وحی

در واقع فرشته‌ وحی ظرف تجلی پیام الهی است، نه آنکه این پیام را از راه فضای ادراکی خویش بگیرد و سپس از راه ابزار بیانی خودش تبیین کند؛ بنابراین اگر گفته می‌شود که فرشته‌ وحی، امین است به معنای امانت‌داری رایج بین انسان‌ها نیست که امانت از صاحب امانت به امانتدار منتقل شود؛ بلکه در اینجا هرچند امانتدار معصوم و از هرگونه خیانت مصون باشد، باز قابلیت ذاتی خیانت، منفی نیست؛ در‌حالی‌که این امر درباره‌ فرشته به‌گونه‌ی دیگر است. او اصولاً دریافت‌کننده و منتقل‌کننده به معنای رایج نیست؛ او واسطه‌ بین خدا و رسول نیست؛ بلکه ظرف تجلی وحی و ظهور علم الهی است. بسان صفحه‌ای که قلم الهی بر آن رقم زند و اگر پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به این ظرف تجلی و آینه توجه کند، گفته می‌شود که تکلم خدا با رسول از راه فرشته صورت گرفته است و اگر رسول ـ با آنکه علم الاهی و مضمون وحی را در این ظرف تلقی کرده و در این آیینه منعکس می‌بیند ـ به آن التفات نکند و فقط به منبع وحی و مضمون پیام متوجه باشد، این وحی نسبت به او بی‌واسطه است. بسان کسی که تصویر را در آیینه می‌بیند و از آیینه غافل است.
[۱۶] هادوی تهرانی مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص ۷۶ ـ ۷۷.


۷.۳ - دیدگاه علامه طباطبایی

از‌این‌رو علامه طباطبایی (ره) فرموده است: می‌توان تمام اقسام نزول وحی را از ناحیه‌ خدا بدون واسطه دانست؛
[۱۷] علامه طباطبایی محمدحسین، المیزان، ج ۴، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۰ ؟؟؟.
به همین دلیل در آیات دیگری از قرآن، وحی در تمام موارد به خداوند اسناد داده شده است و این اسناد مجازی نیست؛ مانند " انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده ".


وحی از اقسام علم حصولی نیست؛
[۱۹] در علم حصولی فقط صورتی از معلوم در دسترس ما قرار دارد و خود معلوم بالعرض از دسترس ما خارج است؛ یعنی نمی‌توانیم خود را از چنگ واسطه نجات دهیم و ارتباط با واقعیت اشیا از راه همین صورت علمی است و اگر اشتباهی صورت گیرد، ما خطا کرده‌ایم و به واقعیت خارجی نخواهیم رسید و این به دلیل وساطت صورت علمی و تفسیر اشتباه ما در تطبیق آن بر خارج است.
بلکه نوعی علم شهودی و حضوری و نوعی کشف تام از خارج و عالم غیب است. این کشف به دلیل حضور حقایق هستی در محضر کاشف، ذاتاً قابلیت صدق و کذب را ندارد و تصور کوچک‌ترین خطا در آن به معنای نفی اصول وحی یا نداشتن حقیقت آن است؛ از‌این‌رو با استناد به ادله‌ فلسفی و مراتب جهان هستی و درجات علم و میدان باز تکامل انسان، می‌توان به این نتیجه ـ که با آیات قرآن نیز سازگار است ـ رسید که انسان می‌تواند با سیر صعودی و تکاملی‌اش به جایی برسد که به حضور حضرت حق رسیده و بی‌واسطه علم الهی را دریافت نماید و خدا با او سخن گوید، بی‌آنکه نیازی به الفاظ صوتی محسوس باشد، یا حاجتی به وساطت صور علمی بیفتد و در این رتبه وجودی و عظمت روحی است که از کثرات، دور، و از تعلق به هر چه غیر اوست، آزاد می‌شود و از هرگونه وسوسه و گمراهی و خطا مصون می‌گردد که این همان مقام عصمت انبیاست.


با توجه به مطالب بالا، به نکته‌ اساسی خواهیم رسید که:
۱. اساساً وحی ، ممکن، و یکی از مراتب علم است؛
۲. حقیقت وحی، کشف و شهود عالم غیب است و در این حقیقت، خطا معنا ندارد؛
۳. انسان در تکامل خویش می‌تواند به جایی برسد که وحی بر او نازل گشته و خود به مقام عصمت نایل شود.
[۲۰] هادوی تهرانی مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص ۷۸.



هادوی تهرانی، مهدی، تأملات در علم اصول فقه، دفتر چهارم، مقاله: وحی شهود غیب.


۱. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۵۱۵، ماده‌ وحی.    
۲. مطهری مرتضی، مجموعه‌ آثار، ج ۴، ص ۴۱۰.
۳. هرچند ادراک حقیقت وحی و کیفیت تنزل آن، امری آسان و حتی ممکن نخواهد بود.
۴. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۴۲۳؛ گرچه علامه طباطبایی (ره) فرموده‌اند:ادب دینی چنین رسم کرده که وحی جز به کلامی که بر انبیا و رسل القا می‌شود، اطلاق نگردد.    
۵. مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۴۱۱.
۶. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۴۲۳.    
۷. نحل (۱۶)، آیه ۶۸.    
۸. قصص (۲۸)، آیه ۷.    
۹. انعام (۶)، آیه ۱۲۱.    
۱۰. مریم (۱۹)، آیه ۱۱.    
۱۱. شوری (۴۲)، آیه ۵۱.    
۱۲. شعراء (۲۶)، آیه ۱۹۳.    
۱۳. نجم (۵۳)، آیه ۵.    
۱۴. نساء (۴)، آیه ۱۱۳.    
۱۵. مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۴.
۱۶. هادوی تهرانی مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص ۷۶ ـ ۷۷.
۱۷. علامه طباطبایی محمدحسین، المیزان، ج ۴، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۰ ؟؟؟.
۱۸. نساء (۴)، آیه ۱۶۳.    
۱۹. در علم حصولی فقط صورتی از معلوم در دسترس ما قرار دارد و خود معلوم بالعرض از دسترس ما خارج است؛ یعنی نمی‌توانیم خود را از چنگ واسطه نجات دهیم و ارتباط با واقعیت اشیا از راه همین صورت علمی است و اگر اشتباهی صورت گیرد، ما خطا کرده‌ایم و به واقعیت خارجی نخواهیم رسید و این به دلیل وساطت صورت علمی و تفسیر اشتباه ما در تطبیق آن بر خارج است.
۲۰. هادوی تهرانی مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص ۷۸.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : قرآن شناسی | وحی




جعبه ابزار