شفا در تربت کربلا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تربت کربلا، شفا، شیعیان، پزشک.
پرسش: اگر تربت کربلا شفا میدهد، چرا شیعیان به پزشک مراجعه میکنند و بیمارستان میسازند؟
پاسخ: خداوند در برخی چیزها در این دنیا «
شفا» قرار داده است. یکی از چیزهایی که طبق
روایات اهل بیت (علیهمالسلام)، خداوند شفا در آن قرار داده است، خاک مقدس و ملکوتی کربلای معلاست که خداوند به خاطر جانفشانیهای
سیدالشهداء (علیهالسّلام) و یاران وفادار حضرت، این اثربخشی را به
خاک کربلا عطا کرده است.
شیعیان معتقد هستند که
تربت امام حسین (علیهالسّلام) برای هر دردی
شفا است. حالا یک شبهه مطرح میشود که اگر واقعاً چنین است، چرا شما به پزشک مراجعه میکنید؟ و...
متأسفانه این افراد و کارشناسان وهابی فرق
دوا و شفا را تشخیص نداده است، در غیر این صورت چنین اشتباهی را مرتکب نمیشد. تردیدی نیست که «شفا» به دست
خداوند است؛ و این خداوند است که در برخی از چیزها شفا قرار داده است؛ از جمله در
قرآن،
عسل و... و از جمله در خاک کربلا.
شفاء؛ یعنی رسیدن و آمدن بهبودی است. و به نوعی معنای آن حاصل مصدری است. و میتوان گفت: شفا امری است که با آمدنش درد پایان مییابد. چنانچه
راغب اصفهانی در
مفردات خود به همین قضیه اشاره کرده است.
اما «دوا» که جمع آن «ادویه» میشود، به هر چیزی که
بیماری را با آن
درمان میکنند، گفته میشود.
دواء: مایتداوی به، و «دَاوَاهُ» عالجه:
الدَّوَاء- جمع اَدْوِیَة: دارو، آنچه که بیماری را با آن درمان کنند.
خلاصه اینکه شفا یافتن یعنی بهبودی از بیماری، حال گاهی بهبودی به وسیله مداوا و معالجه با دوا است و گاهی بدون مداوا و به وسیله
معجزه و... است؛ البته گاهی در محاوره به جای یکدیگر نیز به کار برده شده است؛ اما معنای حقیقی این دو باهم تفاوت دارند.
روایاتی که از طریق
اهل بیت (علیهمالسّلام) در اینباره وارد شده،
مستفیض بلکه در حد
تواتر است؛ و برای اثبات آن ابتدا نظر بعضی از علمای بزرگ را درباره
روایات این باب متذکر میشویم:
«وعلی کل حال (فلا یحل شئ منه) ای الطین (عدا) الطین من (تربة الحسین (علیهالسّلام) فانه یجوز الاستشفاء) به بلا خلاف بل الاجماع بقسمیه علیه، بل النصوص فیه مستفیضة او متواترة؛
و به هر حال خوردن هیچ خاکی
حلال نیست؛ جز خاک و تربت امام حسین (علیهالسّلام) که جایز است خوردن آن به قصد شفا گرفتن و اختلافی در آن نیست، بلکه
اجماع به هردو قسمش (لفظی و معنوی) بر جواز استشفاء از آن دلالت میکند؛ بلکه روایات دال بر آن، مستفیض یا در حد تواتر است.»
شهید اول، محمد بن جمال الدین مکی:
«اجمع الاصحاب علی الاستشفاء بالتربة الحسینیة صلوات الله علی مشرفها، وعلی افضلیة التسبیح بها وبذلک اخبار متواترة؛
تمام علما اجماع کردهاند، بر جواز خوردن
تربت امام حسین (علیهالسّلام) به منظور شفا گرفتن، و همچنین بر
استحباب درست کردن
تسبیح از آن، و روایاتی که این مطلب را ثابت میکند نیز متواتر است.»
وی نیز در
کفایة الفقه ادعای اتفاق اصحاب کرده است:
«ویستثنی من الطین المحرم التربة الحسینیة (علیهالسّلام) للاستشفاء... والاخبار فی جواز اکلها للاستشفاء کثیرة. وعلیه اتفاق الاصحاب؛
خوردن هر خاکی
حرام است؛ اما از این قاعده کلی، خوردن خاک کربلا به قصد شفا گرفتن، استثنا شده است. روایاتی که این مطلب را ثابت میکند، بسیار زیاد است و تمام بزرگان
شیعه بر این قضیه اتفاق دارند.»
ایشان در کتاب
فصول مهمه در باب۱۱ (ان التربه الحسینیه شفاء من کل داء) نیز فرموده است:
«اقول: و الاحادیث فی ذلک کثیره جدا؛
من میگویم:
احادیث وارده در این زمینه بسیار زیاد است.»
«الروایات بهذا المضمون اعنی: تربته (علیهالسّلام) شفاء من کل داء وامان من کل خوف کثیرة جدا بل متواترة اجمالا بل معنا؛
روایات با این مضمون، یعنی این که تربت امام حسین (علیهالسّلام) شفای هر دردی و امان از هر خوفی است، بسیار زیاد است؛ بلکه تواتر اجمالی دارد و دارای تواتر معنوی است.»
«الاستشفاء بتربة الحسین (علیهالسّلام) وکیف کان فلا یحمل شئ من الطین (عدا الیسیر من تربة الحسین (علیهالسّلام) للاستشفاء) فانه یجوز بلا خلاف بل الاجماع بقسمیه علیه والنصوص به مستفیضة او متواترة؛
شفا خواستن به واسطه تربت امام حسین (علیهالسّلام) که البته حمل بر مقدار کمی از خاک میشود، به درستی که
جایز است، هیچ کسی در آن
اختلاف ندارد؛ بلکه
اجماع به هر دو قسمش بر آن وجود دارد و روایات دال بر آن مستفیضه یا متواترهاند.»
در این قسمت شفا قرار دادن در تربت کربلا را از منظر روایات بررسی میکنیم:
«عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ (علیهالسّلام) عَنِ الطِّینِ فَقَالَ اَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ اِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَاِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ؛
سعد بن سعد روایت کرده است: از
امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) سوال کردم از خوردن
خاک؛ فرمودند خوردن آن حرام است و حرمتش مثل حرمت
میته،
خون و
گوشت خوک است؛ مگر خاک
قبر امام حسین (علیهالسلام)؛ به درستی که در آن شفای از هر دردی و امان از هر خوفی است.»
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الْبَصْرِیِّ وَ لَقَبُهُ فَهْدٌ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ؛
محمد بن اسماعیل بصری ملقب به فهد از بعض رجالش از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) شفای از هر دردی است.»
«عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عُمَرَ السَّرَّاجِ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِنَا قَالَ: یُؤْخَذُ طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) مِنْ عِنْدِ الْقَبْرِ عَلَی سَبْعِینَ ذِرَاعاً.
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْبَصْرِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) الشِّفَاءُ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الْاَکْبَرُ؛
محمد بن سلیمان بصری از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: در خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) شفای از هردردی است و آن خاک دوای اکبر است.»
«عَنْ اَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فِیهِ شِفَاءٌ وَ اِنْ اُخِذَ عَلَی رَاْسِ مِیلٍ؛
ابوالصباح کنانی از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) در آن شفاست گرچه از فاصله یک مایلی از قبر برداشته شود.»
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: اِذَا تَنَاوَلَ اَحَدُکُمْ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَلْیَقُلْ اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذِی تَنَاوَلَهُ- وَ الرَّسُولِ الَّذِی بَوَّاَهُ وَ الْوَصِیِّ الَّذِی ضُمِّنَ فِیهِ اَنْ تَجْعَلَهُ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ....؛
عبدالله بن سنان از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: هنگامیکه کسی از شما خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) را میخورد باید بگوید بار خدایا! من به حق ملکی که از آن خورده است و فرستادهای که آنجا ساکن شده است و وصیی که ضمانت کرده است، از تو مسئلت دارم که در آن شفا قرار دهی از هر دردی....»
«عَنْ اَبِی یَحْیَی الْوَاسِطِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: الطِّینُ کُلُّهُ حَرَامٌ کَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ مَنْ اَکَلَهُ ثُمَّ مَاتَ مِنْهُ لَمْ اُصَلِّ عَلَیْهِ اِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَاِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ؛
یحیی واسطی از رجال خود از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: تمامی خاکها حرام هستند همانند گوشت خوک و هر کسی که از خاکی خورد و بر اثر آن مرد
نماز میت بر او نمیخوانم، مگر خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام)، بدرستیکه در آن شفای از هر دردی است.»
«عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) یَقُولُ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اَمَانٌ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ هُوَ لِمَا اُخِذَ لَه؛
جابر بن یزید جعفی از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کرده است: خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) شفای از هر دردی است و امان از هر ترسی است و به هر نیتی که خورده شود برآورده شود.»
«وَ رَوَی اَبُو بَکْرٍ الْحَضْرَمِیُّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ لَوْ اَنَّ مَرِیضاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَعْرِفُ حَقَّ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) وَ حُرْمَتَهُ اَخَذَ لَهُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) مِثْلَ رَاْسِ الْاَنْمُلَةِ کَانَ لَهُ دَوَاءً وَ شِفَاء؛
ابوبکر حضرمی از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: اگر مریضی از
مومنین که حق و حرمت امام حسین (علیهالسّلام) را بشناسد به اندازه سر انگشتی از خاک قبرش بردارد برای او دوا و شفاست.»
«عَنْ اَبِی الْیَسَعِ قَالَ: سَاَلَ رَجُلٌ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ آخُذُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع- یَکُونُ
[
عِنْدِی
]
اَطْلُبُ بَرَکَتَهُ قَالَ لَا بَاْسَ بِذَلِکَ؛
ابی یسع روایت کرده است: مردی از امام صادق (علیهالسّلام) سوال کرد آیا از خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) برگیرم و در نزد خود نگاه دارم و از
برکت آن استفاده کنم، فرمودند اشکالی در این کار نیست.»
«عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِنَا قَالَ: دَفَعَتْ اِلَیَّ امْرَاَةٌ غَزْلًا فَقَالَتْ ادْفَعْهُ اِلَی حَجَبَةِ مَکَّةَ لِیُخَاطَ بِهِ کِسْوَةُ الْکَعْبَةِ قَالَ فَکَرِهْتُ اَنْ اَدْفَعَهُ. اِلَی الْحَجَبَةِ وَ اَنَا اَعْرِفُهُمْ فَلَمَّا اَنْ صِرْنَا اِلَی الْمَدِینَةِ دَخَلْتُ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ امْرَاَةً اَعْطَتْنِی غَزْلًا فَقَالَتْ ادْفَعْهُ بِمَکَّةَ لِیُخَاطَ بِهِ کِسْوَةُ الْکَعْبَةِ فَکَرِهْتُ اَنْ اَدْفَعَهُ اِلَی الْحَجَبَةِ فَقَالَ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا وَ زَعْفَرَانَ
[
زَعْفَرَاناً
]
- وَ خُذْ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) وَ اعْجِنْهُ بِمَاءِ السَّمَاءِ وَ اجْعَلْ فِیهِ مِنَ الْعَسَلِ وَ الزَّعْفَرَانِ وَ فَرِّقْهُ عَلَی الشِّیعَةِ لِیُدَاوُوا بِهِ مَرْضَاهُمْ؛
عبدالله برقی از بعضی از اصحاب روایت کرده است: زنی بافتهای (ریسمان یا پشم ریسیده شدهای) را به من داد تا به حاجبین
کعبه بدهم که
پرده کعبه را با آن بدوزند، اما من ناپسند دانستم که آن ریسمان را به حاجبین کعبه دهم چون آنان را میشناختم
[
به
اخلاق و نحوه برخوردشان با این قضیه آگاهی داشتم
]
، وقتی به
مدینه رسیدیم خدمت
امام باقر (علیهالسّلام) مشرف شدیم، به ایشان عرض کردم فدایت شوم زنی به من ریسمانی داد تا به مکه ببرم تا پوشش کعبه را با آن بدوزند اما من نپسندیدم که به حاجبین کعبه بدهم.
[
اکنون که من از کعبه دورم و نمیتوانم به خواستهاش
عمل کنم با آن چه کنم
]
امام (علیهالسّلام) فرمودند: با آن عسل و
زعفران بخر و از خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) را با آب باران مخلوط کن و آن عسل و زعفران را درآن بریز و بین
شیعیان تقسیم کن تا با آن مریضیهایشان را درمان کنند.»
«عَنْ یُونُسَ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اِنَّ عِنْدَ رَاْسِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ اِلَّا السَّامَ؛
یونس بن ربیع از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است: در بالای سر قبر امام حسین (علیهالسّلام) خاک قرمزی است که در آن شفای از هر دردی مگر
مرگ است.»
«عَنِ ابْنِ اَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَاْخُذُ الْاِنْسَانُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) فَیَنْتَفِعُ بِهِ وَ یَاْخُذُ غَیْرُهُ وَ لَا یَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ الَّذِی لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ مَا یَاْخُذُهُ اَحَدٌ وَ هُوَ یَرَی اَنَّ اللَّهَ یَنْفَعُهُ بِهِ اِلَّا نَفَعَهُ بِهِ؛
ابن ابییعفور روایت کرده است: به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم انسانی از خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) بر میگیرد و از آن نفع میبرد و دیگری از آن بر میگیرد و نفعی از آن نمیبرد، فرمودند: نه به خدایی که جز او خدایی نیست قسم، کسی از آن خاک بر نمیگیرد در حالیکه اینگونه میاندیشد که خداوند به واسطه آن به او نفع میبخشد مگر اینکه به حال او نفع داشته باشد.»
«عَنْ عُمَرَ بْنِ وَاقِدٍ قَال لی موسی بن جعفر علیه السلام: ....لَا تَاْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوابِهِ فَاِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ اِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) فَاِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا....؛
عمر بن واقد روایت کرده است: امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) به من فرمودند: از خاک قبر من چیزی بر ندارید تا از آن تبرک بجوئید، بدرستیکه هر خاکی به جز خاک جدم امام حسین (علیهالسّلام) بر ما حرام است و خداوند متعال در آن شفاء برای شیعیان ما قرار داده است.
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) یَقُولَانِ: اِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) عَوَّضَ الْحُسَیْنَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مِنْ قَتْلِهِ اَنْ جَعَلَ الْاِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ اِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لَا تُعَدُّ اَیَّامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ؛
محمد بن مسلم روایت کرده است از امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) شنیدم که میفرمودند: خداوند متعال در عوض شهادتش امامت را در ذریهاش و شفاء را در تربتش و اجابت دعا را در نزد قبرش قرار داده و ایامی که زائر به
زیارت او میآید و بر میگردد از عمرش به حساب نمیآید.»
«عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ النَّصْرِیِّ، قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ):
اِنِّی رَجُلٌ کَثِیرُ الْعِلَلِ وَ الْاَمْرَاضِ، وَ مَا تَرَکْتُ دَوَاءً اِلَّا تَدَاوَیْتُ بِهِ فَمَا انْتَفَعْتُ بِشَیْ ءٍ مِنْهُ. فَقَالَ لِی: اَیْنَ اَنْتَ عَنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَاِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ، وَ اَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ؛
حارث بن مغیره نصری روایت کرده است: خدمت امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم من مردی هستم که زیاد مریض میشوم، و هیچ دوایی نیست که استفاده نکرده باشم اما هیچکدام به حالم فایدهای نداشته است، ایشان به من فرمودند: آیا خاک قبر حسین بن علی (علیهماالسلام) را استفاده کردهای، بدرستیکه در آن شفای از هر دردی و امان از هر خوفی است.»
«عَنْ زَیْدٍ اَبِی اُسَامَةَ، قَالَ: کُنْتُ فِی جَمَاعَةٍ مِنْ عِصَابَتِنَا بِحَضْرَةِ سَیِّدِنَا الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَاَقْبَلَ عَلَیْنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) جَعَلَ تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ....؛
زید ابی اسامه روایت کرده است به همراه جماعتی از بزرگان در محضر آقایمان امام صادق (علیهالسّلام) بودیم، امام صادق (علیهالسّلام) به ما رو کرده و فرمودند خداوند متعال تربت جدم حسین (علیهالسّلام) را شفای از هر دردی و امان از هر خوفی قرار داده است.»
«سَعْدُ بْنُ سَعِیدٍ الْاَشْعَرِیُّ، عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ الطِّینِ الَّذِی یُؤْکَلُ یَاْکُلُهُ النَّاسُ. فَقَالَ: کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ کَالْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَاِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.
«عَنْ اَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ کُنْتُ بِمَکَّةَ وَ ذَکَرَ فِی حَدِیثِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنِّی رَاَیْتُ اَصْحَابَنَا یَاْخُذُونَ مِنْ طِینِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) لِیَسْتَشْفُوا بِهِ هَلْ فِی ذَلِکَ شَیْ ءٌ مِمَّا یَقُولُونَ مِنَ الشِّفَاءِ قَالَ قَالَ یُسْتَشْفَی بِمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْقَبْرِ عَلَی رَاْسِ اَرْبَعَةِ اَمْیَال؛
ابوحمزه ثمالی روایت کرده است: من در
مکه بودم... خدمت امام صادق (علیهالسّلام) عرضه داشتم فدایتان شوم من دیدهام یاران ما (
شیعیان) از خاک امام حسین (علیهالسّلام) بر میگیرند تا به وسیله آن شفا یابند آیا شما نیز قائل هستید که آن خاک شفادهنده است فرمودند به فاصله چهار میل از قبر مطهر از خاک آن برای طلب شفا میتوان استفاده کرد.»
«عَنْ یُونُسَ بْنِ رَفِیعٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: اِنَّ عِنْدَ رَاْسِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ اِلَّا السَّامَ؛
یونس بن رفیع روایت کرده است: در نزد سر مبارک حسین بن علی (علیهماالسّلام) خاک قرمزی است که در آن شفای از هر دردی است مگر
مرگ.»
«عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الْمَوْصِلِیِّ اَنَّ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ: اِذَا اَخَذْتَ طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَقُلْ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهَا وَ الْمَلَکِ الَّذِی کَرَبَهَا وَ بِحَقِّ الْوَصِیِّ الَّذِی هُوَ فِیهَا صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ هَذَا الطِّینَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ فَاِنْ فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ حَتْماً شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ؛
ابیجعفر موصلی روایت کرده است که امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: هنگامیکه خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) را برداشتی پس بگو: خداوندا بحق این تربت مبارک و به حق
ملائکه موکل به این
تربت و ملکی که سخت اندوهگینش کرده و به حق وصیی که در آن است بر
محمد و
آلمحمد درود فرست و این خاک را شفا قرارده از هر دردی و امان قرار ده از هر خوفی و ترسی، اگر چنین کنی حتما شفای از هر دردی است و اماندهنده از هر خوف و ترسی.»
«رَوَی سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ عَلَی بَنِی آدَمَ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) مَنْ اَکَلَهُ مِنْ وَجَعٍ شَفَاهُ اللَّهُ تَعَالَی؛
سماعة بن مهران روایت کرده است: امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: خوردن هر خاکی بر بنی آدم حرام است، به جز خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام)، هر دردمندی آن تربت را بخورد خدای تعالی او را شفا میبخشد.»
«رَوَی اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُ
ابیه عن الصادق جعفر بن محمد اَنَّ فَاطِمَةَ (علیهاالسّلام) بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، صکَانَتْ مِسْبَحَتُهَا مِنْ خَیْطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ مَعْقُودٍ عَلَیْهِ عَدَدَ التَّکْبِیرَاتِ فَکَانَتْ (علیهالسّلام) تُدِیرُهَا بِیَدِهَا تُکَبِّرُ وَ تُسَبِّحُ اِلَی اَنْ قُتِلَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ فَاسْتَعْمَلَتْ تُرْبَتَهُ وَ عَمِلَتِ الْمَسَابِیحَ فَاسْتَعْمَلَهَا النَّاسُ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) عُدِلَ بِالْاَمْرِ اِلَیْهِ فَاسْتَعْمَلُوا تُرْبَتَهُ لِمَا فِیهَا مِنَ الْفَضْلِ وَ الْمَزِیَّة؛
ابراهیم بن محمد ثقفی از پدرش از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است:
تسبیح فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهماوآله) تسبیحش از از نخ پشمی پیچیده شدهای که به عدد تکبیرها بر روی آن گره خورده بود و که حضرتشان با دستان مبارکشان دور میدادند و
تکبیر و
تسبیح میگفتند تا زمانی که
حمزة بن عبدالمطلب سیدالشهداء به
شهادت رسیدند بعد از آن از تربت او تسبیح درست کردند و مردم نیز به سیره او عمل کردند. آنگاه که امام حسین (علیهالسّلام) به شهادت رسیدند، امر به تربت امام حسین (علیهالسّلام) به جای تربت
حمزه سیدالشهدا شد، بعد از آن از تربت امام حسین (علیهالسّلام) تسبیح درست کردند؛ به سبب فضیلت و مزیتی که در
تربت امام حسین (علیهالسّلام) است.»
«وَ رَوَی حَنَانُ بْنُ سَدِیرٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ مَنْ اَکَلَ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) غَیْرَ مُسْتَشْفٍ بِهِ فَکَاَنَّمَا اَکَلَ مِنْ لُحُومِنَا فَاِذَا احْتَاجَ اَحَدُکُمْ لِلْاَکْلِ مِنْهُ لِیَسْتَشْفِیَ بِهِ فَلْیَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَکَةِ الطَّاهِرَةِ وَ رَبَّ النُّورِ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ وَ رَبَّ الْجَسَدِ الَّذِی سَکَنَ فِیهِ وَ رَبَّ الْمَلَائِکَةِ الْمُوَکَّلِینَ بِهِ اجْعَلْهُ لِی شِفَاءً مِنْ دَاءِ کَذَا وَ کَذَا وَ اجْرَعْ مِنَ الْمَاءِ جُرْعَةً خَلْفَهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ فَاِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَدْفَعُ عَنْکَ بِهَا کُلَّ مَا تَجِدُ مِنَ السُّقْمِ وَ الْهَمِّ وَ الْغَمِّ اِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی؛
حنان بن سدیر از پدرش روایت کرده است: امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: هر کس خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) را بدون نیت شفاء بخورد مثل این است که از گوشت بدن ما خورده باشد، پس هرگاه یکی از شما برای شفاء به آن احتیاج پیدا کرد باید بگوید: به نام خدا و با استعانت از خدا، بار خدایا! ای پروردگار! این تربت مبارکه طاهره، و پروردگار نوری که بر این خاک نازل شده است و پروردگار جسدی که در این
خاک ساکن شده است و پروردگار ملائکه موکل به این خاک، آن را برای من شفای از دردم قرار بده، سپس جرعهای آب بنوشد و بگوید: خداوندا آن را رزق واسع و علم نافع و شفای از هر دردی و مرضی قرار بده، پس به درستی که
خداوند متعال دفع میکند از تو به واسطه این تربت هر آنچه که از درد و ناراحتی و اندوه و غم داری، انشاءاللهتعالی.»
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ عَنْ عَمَّتِهِ قَالَتْ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَقُولُ اِنَّ فِی طِینِ الْحَائِرِ الَّذِی فِیهِ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) شِفَاءً مِنْکُلِّ دَاءٍ وَ اَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ؛
محمد بن مارد از عمهاش روایت کرده است: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که فرمودند: در خاک حائر حسینی (علیهالسّلام) شفای از هر درد و امان از هر خوفی است.»
تا اینجا ثابت شد که یکی از ویژگیهای امام حسین (علیهالسّلام) این است که تربت مبارکش شفابخش است و تربت دیگری را جز تربت آن حضرت شفاءدهنده نیست؛ البته از دیدگاه
شیعه این تربت مبارکه به خودی خود شفاء نمیدهد؛ بلکه منحصرا به اذن پرودگار شفاء میدهد؛ یعنی این خداوند است که در خاک کربلا شفا قرار داده است؛ همانطور که در آداب خوردن تربت مبارکه نیز به آن تصریح شده است که با گفتن «
بسمالله» و بردن نام خداوند و با استعانت از خدا، خورده شود:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الْبَصْرِیِّ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اِذَا اَکَلْتَهُ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ؛
از
محمد بن اسماعیل بصری از بعض رجالش از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که خاک قبر امام حسین (علیهالسّلام) شفای از هر دردی است، در هنگام خوردن بگو: به نام خدا و با استعانت از خدا، خداوندا آن را
رزق واسع و
علم نافع قرار بده و شفای از هر دردی قرار بده، به درستی که فقط تو بر هر کاری توانا هستی.»
روایات شیعه و
سنی نیز گویای این است که شفا، تنها به دست خداوند است و اوست که شفاء را در آنچه بخواهد قرار دهد.
مرحوم کلینی در
کافی خود روایتی را ذکر کرده است:
«عَنْ حُسَیْنٍ الْخُرَاسَانِیِّ وَ کَانَ خَبَّازاً قَالَ: شَکَوْتُ اِلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) وَجَعاً بِی فَقَالَ اِذَا صَلَّیْتَ فَضَعْ یَدَکَ مَوْضِعَ سُجُودِکَ ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، صاشْفِنِی یَا شَافِی، لَا شِفَاءَ اِلَّا شِفَاؤُکَ شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سُقْماً، شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ؛
حسین خراسانی از دردی که در من بود به محضر امام صادق (علیهالسّلام) عرض حال کردم فرمودند پس از نماز دستانت را در موضع سجودت قرار بده سپس بگو: بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، صمرا شفاء بده ای شفاءدهنده! شفایی نیست جز شفای تو، آنچنان شفایی که ترک نمیکند هیچ بیماری را، شفای از هردرد و بیماری.»
همچنین
شیخ حر عاملی در کتاب
وسائلالشیعه مینویسد:
«عن محمد بن مسلم، عن ابی جعفر (علیهالسّلام) قال: ... انما الشفاء بید الله؛
محمد بن مسلم روایت کرده است:
امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: شفاء فقط به دست خداست.»
و
بخاری در
صحیح خود از
عایشه نقل کرده است:
«عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا " اَنَّ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کَانَ یُعَوِّذُ بَعْضَ اَهْلِهِ یَمْسَحُ بِیَدِهِ الْیُمْنَی، وَیَقُولُ: اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ، اَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَاَنْتَ الشَّافِی، لَا شِفَاءَ اِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سَقَمًا "؛
از عایشه روایت شده است: پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعضی از اهل خود را برای تعویذ با دست راست خود
مسح میکرد و میفرمود: "خداوندا! ای پرودگار مردم! درد را از او ببر و شفایش ده و تو شفادهندهای و شفایی جز شفای تو نیست، شفایی که ترک نمیکند هیچ بیماری را».
در نتیجه از دیدگاه شیعه و سنی، «شفا» دادن تنها در
اختیار خداوند است و البته قادر است که «شفا» را در هرچه که بخواهد قرار دهد.
البته این بدان معنی نیست که خداوند نیازی به واسطه داشته باشد؛ بلکه سنت خداوند اینچنین بوده است که به واسطههایی به بندگانش یاری میرساند؛ همانطوری که خداوند پیام خود را به وسیله فرشتگان و پیامبران به بندگانش میرساند؛ بی آنکه نیازمند
فرشته یا پیامبری باشد.
طبق
آیات قرآن و روایات، خداوند قادر و
حکیم، شفاء را در بعضی از آِیات و اذکار و همچنین اشیا اعم از اطعمه و اشربه قرار داده است.
موارد بسیاری را میتوان یافت که در
قرآن و
روایات شیعه یا سنی تصریح شده است که خداوند به وسیله آن چیزها شفا میدهد که ما به چند مورد به صورت خلاصه اشاره خواهیم کرد:
خداوند کریم در قرآن میفرماید:
ــ «
وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآَنًا اَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آَیَاتُهُ اَاَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آَمَنُوا هُدًی وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آَذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی اُولَئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ »؛
«و اگر
[
این کتاب را
]
قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم، قطعاً میگفتند: «چرا آیههای آن روشن بیان نشده؟ کتابی غیر عربی و
]
مخاطب آن
]
عرب زبان؟» بگو: «این
[
کتاب
]
برای کسانی که ایمان آوردهاند رهنمود و درمانی است، و کسانی که ایمان نمیآورند در گوشهایشان سنگینی است و قرآن برایشان نامفهوم است، و
[
گویی
]
آنان را از جایی دور ندا میدهند»!
ــ «
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَسَارًا»؛
«و ما آنچه را برای
مؤمنان مایه درمان و
رحمت است از قرآن نازل میکنیم، و
[
لی
]
ستمگران را جز زیان نمیافزاید».
«
ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ اِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛
«سپس از همه میوهها بخور، و راههای پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوی.
[
آنگاه
]
از درون
[
شکم
]
آن، شهدی که به رنگهای گوناگون است بیرون میآید. در آن، برای مردم درمانی است. راستی در این
[
زندگی زنبوران
]
برای مردمی که تفکر میکنند نشانه
[
قدرت الهی
]
است».
ابوبکر بیهقی در
شعبالایمان مینویسد:
«عَنْجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، اَنَّهُ قَالَ: رَاَیْتُ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). .. ثُمَّ قَالَ: " یَا جَابِرُ، اَلا اُخْبِرُکَ بِخَیْرِ سُورَةٍ نَزَلَتْ فِی الْقُرْآنِ؟ "، قَالَ: قُلْتُ: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " فَاتِحَةُ الْکِتَابِ، قَالَ عَلِیٌّ: وَاَحْسَبُهُ، قَالَ: فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ "؛
از
جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود ای جابر! آیا تو را خبر ندهم به بهترین سورهای که در قرآن نازل شده، عرض کردم بلی یا رسولالله! فرمودند: «
فاتحةالکتاب» بزرگ است و من آن را بزرگ میشمارم فرمود: در آن شفای از هر دردی است.»
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود مینویسد که خاک مدینه و آب دهان برخی از افراد شفا است:
«عن عَائِشَةَ قالت کان النبی صلی الله علیه وسلم یقول فی الرُّقْیَةِ تُرْبَةُ اَرْضِنَا وَرِیقَةُ بَعْضِنَا یُشْفَی سَقِیمُنَا بِاِذْنِ رَبِّنَا؛
عایشه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است که با رقیه کردن با خاک زمین ما و آب دهان بعضی از ما شفا مییابد مریض ما به اذن پروردگار ما.»
«اَبَا هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " اِذَا وَقَعَ الذُّبَابُ فِی شَرَابِ اَحَدِکُمْ فَلْیَغْمِسْهُ، ثُمَّ لِیَنْزِعْهُ فَاِنَّ فِی اِحْدَی جَنَاحَیْهِ دَاءً وَالْاُخْرَی شِفَاءً "؛
اباهریره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است: هرگاه پشه در نوشیدنی شما افتاد، آن را در نوشیدنی خود غرق کنید، بعد از آن خارج کنید، پس به درستی که در یک بال آن مرض و در یک بال آن شفاست.
[
شاید بالی که در آن مرض است در نوشیدنی شما فرو رفته باشد
]
»
«عن سَعِیدِ بن زَیْدٍ رضی الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم الْکَمْاَةُ من الْمَنِّ وَمَاؤُهَا شِفَاءٌ لِلْعَیْنِ؛
سعید بن زید روایت کرده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: کماه
[
که همان قارچ است
]
از «منّ» است
[
من طعامهایی که خداوند برای
بنیاسرائیل نازل کرد
]
و آب قارچ شفای چشم است.»
(الحبه السوداء) شفاست:
«عن خَالِدِ بن سَعْدٍ قال خَرَجْنَا وَمَعَنَا غَالِبُ بن اَبْجَرَ فَمَرِضَ فی الطَّرِیقِ فَقَدِمْنَا الْمَدِینَةَ وهو مَرِیضٌ فَعَادَهُ بن ابی عَتِیقٍ فقال لنا عَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْحُبَیْبَةِ السَّوْدَاءِ فَخُذُوا منها خَمْسًا او سَبْعًا فَاسْحَقُوهَا ثُمَّ اقْطُرُوهَا فی اَنْفِهِ بِقَطَرَاتِ زَیْتٍ فی هذا الْجَانِبِ وفی هذا الْجَانِبِ فان عَائِشَةَ حَدَّثَتْنِی انها سَمِعَتْ النبی صلی الله علیه وسلم یقول اِنَّ هذه الْحَبَّةَ السَّوْدَاءَ شِفَاءٌ من کل دَاءٍ الا من السَّامِ قلت وما السَّامُ قال الْمَوْتُ؛
خالد بن سعد میگوید به همراه
غالب بن ابجر به مسافرت رفته بودیم که در بین راه مریض شد. وقتی هم که به
مدینه رسیدیم، همچنان مریض بود،
ابوعتیق به عیادتش آمد به ما گفت بر شما باد سیاهدانه پنج یا هفت دانه از آن را کوبیده و بهمراه روغن زیتون در هر دو سوراخ بینی او بریزید به درستی که
عایشه از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای من روایت کرد: «سیاه دانه شفای تمام دردهاست، مگر از سام، سوال کردم سام چیست؟ فرمودند: مرگ».
«اَنَّ جَابِرَ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما دعا الْمُقَنَّعَ ثُمَّ قال لَا اَبْرَحُ حتی تَحْتَجِمَ فَاِنِّی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول اِنَّ فیه شِفَاءً؛
جابر بن عبدالله انصاری مقنع را فرا خواند، سپس گفت مفارقت نمیکنم؛ مگر اینکه حجامت کنم، من از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمودند در
حجامت شفاست.»
«عَنْ اُمِّ قَیْسٍ بِنْتِ مِحْصَنٍ قَالَتْ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: " عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْعُودِ الْهِنْدِیِّ، فَاِنَّ فِیهِ سَبْعَةَ اَشْفِیَةٍ: یُسْتَعَطُ بِهِ مِنَ الْعُذْرَةِ، وَیُلَدُّ بِهِ مِنْ ذَاتِ الْجَنْبِ "، ....؛
ام قیس دختر
محصن روایت کرده است: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بر شما باد عود هندی؛ زیرا در آن هفت شفای از هفت درد است که از آن جمله است مریضی ذاتالجنب (التهاب و تحریک پرده ذاتالجنب).»
«عَنْ عَائِشَةَ: اَنَّ امْرَاَةً دَخَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَمَعَهَا صَبِیٌّ یَسِیلُ مَنْخَرَاهُ دَمًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " عَلامَ تَدْغَرْنَ اَوْلادَکُنَّ؟ اَلا اَخَذْتِ قُسْطًا بَحَرِیًّا، ثُمَّ اَسْعَطْتِهِ اِیَّاهُ، فَاِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ سَبْعَةِ اَدْوِیَةٍ اِحْدَاهُنَّ ذَاتُ الْجُنُبِ "؛
از عایشه روایت شده است زنی به همراه فرزندش بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شدند و از سوراخهای بینی او خون جاری بود،
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمودند: با چه چیزی اولاد خود را بخور میدهید (درمان میکنید)؟ چرا قسط بحری تهیه نمیکنی و در بینیاش نمیگذاری، به درستی که در آن شفا از هفت درد است که یکی از آن ذاتالجنب است.
«عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: " التَّلْبِینَةُ مُجِمَّةٌ لِفُؤَادِ الْمَرِیضِ تَذْهَبُ بِبَعْضِ الْحُزْنِ "؛
از عایشه نقل شده است: من از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم فرمودند: تلبینه دل مریض را قرص و محکم میکند و اندوه را از بین میبرد.»
«التلبینة حساء یتخذ من دقیق او نخالة ویجعل فیه عسل وانما سمیت تلبینة تشبیهاً باللبن لبیاضها ورقتها؛
ثعالبی گفته است: تلبینه غذای پخته شدهای است که از آرد یا نخاله آن و روغن درست شده است که در آن عسل ریخته شده باشد، و وجه تسمیه آن شباهتش به شیر است به سبب سفیدی و رقیق بودن آن.»
«عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ اَبِی طَلْحَةَ، عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ: " فِی التَّلْبِینَةِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ "؛
از
اسحاق بن ابیطلحه روایت شده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: در تلبینه شفای از هر درد است.»
«عَنْ اَبِی هُرَیْرَة، قَالَ: مَا هَجَّرْتُ، اِلَّا وَجَدْتُ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُصَلِّی، قَالَ: فَصَلَّی، ثُمَّ قَالَ: " اشِکَنْبْ دَرْدْ؟ ". قَالَ: قُلْتُ: لَا، قَالَ: " قُمْ فَصَلِّ، فَاِنَّ فِی الصَّلَاةِ شِفَاءً "؛
ابوهریره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
روایت کرده است: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: ای ابا هریره! آیا شکمت درد میکند؟ عرض کردم: بلی. فرمودند: بلند شو
نماز بخوان به راستی در
نماز شفاست.»
«عَنْ بَهْزِ بْنِ حَکِیمٍ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ: اَکْثِرُوا مِنْ قَوْلِ: لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللَّهِ، فَاِنَّهُ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ، وَاِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ تِسْعَةٍ وَتِسْعِینَ دَاءً، اَوَّلُهَا الْهَمُّ؛
از
بهز بن حکیم از پدرش و پدرش از جدش از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده: آن حضرت فرمودند: ذکر لا حول و لا قوة الا بالله را زیاد بگویید؛ زیرا این ذکر گنجی از گنجهای بهشتی است و در آن شفای نود و نه درد است که اولین آنها اندوه است.»
«عَنْ اِسْمَاعِیل بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ ثَابِتِ بْنِ قَیْسِ بْنِ شَمَّاسٍ، عَنْ اَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): غُبَارُ الْمَدِینَةِ شِفَاءٌ مِنَ الْجُذَامِ؛
اسماعیل بن محمد بن
ثابت بن
قیس بن شماس از پدرش از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است: گردوغبار شهر مدینه شفای از
جذام است.»
«عَنْ عَائِشَةَ، اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ: " اِنَّ فِی عَجْوَةِ عجوة الْعَالِیَةِ شِفَاءً ....؛
عایشه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است که: به درستی که در خرمای عجوه منطقه عالیه شفاست... .»
«اَنَسَ بْنَ مَالِکٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: " شِفَاءُ عِرْقِ النَّسَا، اَلْیَةُ شَاةٍ اَعْرَابِیَّةٍ تُذَابُ، ثُمَّ تُجَزَّاُ ثَلَاثَةَ اَجْزَاءٍ، ثُمَّ یُشْرَبُ عَلَی الرِّیقِ فِی کُلِّ یَوْمٍ جُزْءٌ "؛
انس بن مالک از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت میکند که شفای سیاتیک، ذوب شده دنبه گوسفند اعرابی است، که سه قسمت شود و در هر
روز یک سوم آن ناشتا نوشیده شود.»
«اَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " اِنَّ فِی اَبْوَالِ الْاِبِلِ وَاَلْبَانِهَا، شِفَاءً لِلذَّرِبَةِ بُطُونُهُمْ "؛
ابن عباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده: در بول و شیر شتر شفای ذربه شکم («ذرب» به تحریک راء دردی است که عارض بر
معده میشود و
غذا هضم نمیشود و در آن فاسد میشود و «ذرب» به سکون راء دردی است که عارض بر کبد میشود.
است.»
«استنجاء با آب» شفای
بواسیر است
«عَنْ عَائِشَةَ " اَنَّ نِسْوَةً مِنْ اَهْلِ الْبَصْرَةِ دَخَلْنَ عَلَیْهَا، فَاَمَرَتْهُنَّ اَنْ یَسْتَنْجِینَ بِالْمَاءِ، وَقَالَتْ: مُرْنَ اَزْوَاجَکُنَّ بِذَلِکَ، فَاِنَّ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کَانَ یَفْعَلُهُ، وَهُوَ شِفَاءٌ مِنَ الْبَاسُورِ "؛
از عایشه نقل شده است که زنانی از اهل بصره بر او وارد شدند. آنها را امر کرد که با آب استنجاء کنند. سپس به آنان توصیه کرد که به شوهرانشان هم امر به استنجاء به آب کنند، استنجاء به آب از سنت نبوی بوده است و استنجاء با آب شفای از بواسیر است.»
«عَنْ اَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ، قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): "... فَقَالَ: " لَوْ کَانَ شَیْءٌ یَشْفِی مِنَ الْمَوْتِ کَانَ السَّنَا، اَوِ السَّنَا شِفَاءٌ مِنَ الْمَوْتِ؛
از
اسماء بنت عمیس نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمود: ... اگر چیزی شفای از مرگ باشد، آن چیز گیاه «سنا» است، یا سنا شفای از مرگ است.»
«عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآَلِهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: " مَا اَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ دَاءٍ اِلا وَقَدْ اَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً، وَفِی اَلْبَانِ الْبَقَرِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ "؛
طارق بن شهاب از عبدالله از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است: خداوند هیچ دردی را
خلق نکرده؛ مگر اینکه دوایش را آفریده است و در شیر گاو شفای برای تمام دردهاست.»
«عَنْ اَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآَلِهِ وَسَلَّمَ: " عَلَیْکُمْ بِالْهِلِیلِجِ الاَسْوَدِ، فَاشْرَبُوهُ، فَاِنَّهُ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، طَعْمُهُ مُرٌّ، وَهُوَ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ "؛
ابوهریره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است که بر شماست که هلیله سیاه بخورید؛ چون هلیله سیاه یک درخت بهشتی است و طعم تلخی دارد و شفای برای تمام دردهاست.»
«عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " اِذَا اَکَلْتَ فَابْدَاْ بِالْمِلْحِ، وَاخْتِمْ بِالْمِلْحِ، فَاِنَّ الْمِلْحَ شِفَاءُ سَبْعِینَ دَاءً، اَوَّلِهَا الْجُنُونِ وَالْجُذَامِ، وَالْبَرَصِ، وَوَجَعِ الْاَضْرَاسِ، وَوَجَعِ الْحَلْقِ، وَوَجَعِ الْبَطْنِ "؛
علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت فرمود: هنگام غذا خوردن با نمک شروع کن و با نمک پایان بده، بهدرستی که نمک شفای هفتاد درد است؛ از آن جمله است
جنون و
جذام و
پیسی و ورم لثه و ورم حلق و و ورم شکم است.»
«اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْاَسْلَمِیُّ، عَنْ ثَوْرٍ، قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بِالرِّجْلَةِ، وَفِی رِجْلِهِ قُرْحَةٌ، فَدَاوَاهَا بِهَا، فَبَرَاَتْ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " بَارَکَ اللَّهُ فِیکِ، انْبُتِی حَیْثُ شِئْتِ، فَاَنْتِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً، اَدْنَاهُ الصُّدَاعُ "؛
ابراهیم بن محمد اسلمی از ثور روایت کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کنار بوته رجلهای (پرپین یا خرفه) عبور کردند و به وسیله آن کوبیدگی که در پای مبارکشان بود، درمان کردند سپس به آن خطاب کردند:
رشد کن هر جا که بخواهی زیرا تو شفادهنده هفتاد درد هستی که کمترینش سردرد است.»
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: کُنَّا فِی وَلِیمَةِ رَجُلٍ مِنَ الاَنْصَارِ، فَاَتَی بِطَعَامٍ فِیهِ بَاذِنْجَانُ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: یَا رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنَّ الْبَاذِنْجَانَ یُهَیِّجُ الْمرارَ وَیُیَبِّسُ اللِّسَانَ، فَاَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بَاذِنْجَانَةً فِی لُقْمَةٍ، فَاَعَادَ الرَّجُلُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " اِنَّمَا الْبَاذِنْجَانُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ، وَلا دَاءَ فِیهِ "؛
از ابنعباس میگوید ما بر خوان ولیمه مردی از
انصار بودیم که غذایی آورد که در آن بادمجان بود، مردی از
قوم گفت یا
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بادمجان تلخیها را زیاد دارد و
زبان را خشک میکند، پس حضرت بادمجان کوچکی را در یک لقمه خوردند. آن مرد باز هم همان حرفها را تکرار کرد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بادمجان شفای از هر دردی است و مرضی در آن نیست.»
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): الْجُبْنُ دَاءٌ فَاِذَا اُکِلَ بِالْجَوْزِ فَهُوَ شِفَاءٌ؛
از ابن عباس نقل شده است: «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: پنیر مرض است؛ اما هنگامی که با
گردو خورده شود شفاست.»
«عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بِشْرٍ، وَجَمَاعَةً مِنْ اَصْحَابِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُونَ: سَمِعْنَا النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: " الشُّرْبُ مِنْ فَضْلِ وُضُوءِ الْمُؤْمِنِ فِیهِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً اَدْنَاهُمُ الْهَمُّ"؛
عبدالله بن بشر و جماعتی از
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند: خوردن اضافه آب وضوی
مؤمن شفای از هفتاد درد است که کوچکترین آنها اندوه است.»
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شُرِبَ لَهُ، فَاِنْ شَرِبْتَهُ تَسْتَشْفِی بِهِ شَفَاکَ اللَّهُ، وَاِنْ شَرِبْتَهُ مُسْتَعِیذًا عَاذَکَ اللَّهُ، وَاِنْ شَرِبْتَهُ لِیَقْطَعَ ظَمَاَکَ قَطَعَهُ "؛
ابنعباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است
آب زمزم برای هر آنچه نوشیده شود (برآورده میشود)، اگر نوشیدی که
شفا پیدا کنی، خدا تو را شفا میدهد، اگر به نیت
استعاذه بنوشی، خداوند تو را پناه میدهد و اگر برای رفع تشنگی نوشیدی تشنگیات را رفع میکند.»
اهل سنت چند چیز را باعث شفا قرار دادهاند:
ابنکثیر دمشقی، در شرح حال استادش
ابنتیمیه حرانی مینویسد که در
تشییع جنازه ابن تیمیه، مردم کارهای خارقالعادهای کردند؛ از جمله اینکه تعدادی از مردم
آب باقی مانده از
غسل ابن تیمیه را نوش جان کردند:
«وحضَرها نساءٌ کثیرات بحیثُ حُزِرْنَ بخَمْسَةَ عَشَرَ الفا (امراة غیر اللاتی کن علی الاسطحة وغیرهن الجمیع یترحمن ویبکین علیه فیما قیل) واما الرجال فحُزِرُوا بستین الفا واکثر الی مائتی الفٍ وشَرِبَ جماعةٌ الماءَ الذی فَضَلَ من غَسْلِه واقْتَسَمَ جماعةٌ بَقِیَّةِ السِّدرِ الذی غُسِّلَ به وقیل: ان الطاقِیّةِ التی کانت علی راسه دُفِعَ فیها خَمْسُمائةِ درهمٍ وقیل: ان الخَیْطِ الذی کان فیه الزَّئْبَقُ الذی کان فی عُنُقِه بسبب القَمْلِ مائة وخمسونَ درهماً....؛
در تشییع جنازه ابنتیمیه
زنان زیادی شرکت کرده بودند؛ به طوری که پانزده هزار نفر تخمین زده میشدند؛ غیر از آنها که از بالای بامها نگاه میکردند، همه آنها برای ابنتیمیه
گریه میکردند و برای او طلب رحمت میکردند. اما مردها شصت تا دویست هزار نفر تخمین زده میشدند. گروهی از تشییعکنندگان، باقیمانده آب غسل ابنتیمیه را نوش جان کردند، گروه دیگری باقی مانده
سدر او را بین خود تقسیم کردند. گفته شده که کلاهی را که او بر سر داشت به پانصد درهم خریدند و همچنین گفته شده که ریسمانی را که به جیوه آغشته کردند و برای دفع شپشهای او روی جنازه انداخته بودند، شخصی به صد و پنجاه درهم خرید... .»
وقتی پیروان ابنتیمیه، آب غسل او را به منظور استشفا میخوردند، چرا به
خاک کربلا و... اشکال میگیرند؟
ابنناصرالدین دمشقی یکی از فضائل ابنتیمیه را شفا دادن خاک قبر او شمرده است. وی در کتاب
الرد الوافر مینویسد:
«قال علی بن عبد الکریم ابن الشیخ سراج الدین البغدادی الاصل البطایحی المزی اخبرنی بشیء غریب قال: کنت شابا وکانت لی بنت حصل لها رمد وکان لنا اعتقاد فی ابن تیمیة وکان صاحب والدی ویاتی الینا ویزور والدی فقلت فی نفسی لآخذن من تراب قبر ابن تیمیة فلاکحلها به فانه طال رمدها ولم یفد فیها الکحل فجئت الی القبر فوجدت بغدادیا قد جمع من التراب صررا فقلت ما تصنع بهذا؟ قال اخذته لوجع الرمد اکحل به اولادا لی فقلت: وهل ینفع ذلک؟ فقال: نعم! وذکر انه جربه فازددت یقینا فیما کنت قصدته فاخذت منه فکحلتها وهی نائمة فبرات قال وحکیت ذلک لابن قاضی الجبل یعنی الامام شرف الدین ابا العباس احمد ابن الحسن بن عبدالله بن شیخ الاسلام ابی عمر المقدسی قال وکان یاتی الینا فاعجبه ذلک وکان یسالنی ذلک بحضرة الناس فاحکیه ویعجبه ذلک؛
علی بن عبدالکریم داستان عجیبی را برای من نقل کرد و گفت:
من جوان بودم و دختری داشتم که چشمدرد داشت، ما به ابنتیمیه اعتقاد داشتیم، او رفیق پدرم بود و پیش ما میآمد و با پدرم دیدار میکرد. با خودم گفتم که از خاک قبر ابنتیمیه بردارم و آن را در چشم دخترم همانند
سرمه بمالم؛ چون چشم درد او طولانی شده بود و هیچ سرمهای نیز فایده نداشت. پس سر قبر ابنتیمیه رفتم، دیدم مردی بغدادی خاکهای قبر ابنتیمیه را در کیسههای جمع میکند، گفتم: با اینها چه میکنی؟ گفت: من آنها را برای درد چشم بر میدارم تا آنها به چشم فرزندان خود همانند سرمه بمالم. گفتم: ایا این
خاک فایده دارد؟ گفت: بلی من آن را
تجربه کردهام. پس بر یقینم افزوده شد و مقداری از خاک قبر را برداشتم و آن را به چشم دخترم مالیدم؛ در حالیکه او خوابیده بود؛ پس فورا چشمش بینا شد.»
این داستان را با شیخ الاسلام
ابوعمر مقدسی در میان گذاشتم او نیز تعجب کرد، این قضیه را از من در حضور مردم سؤال کرد من نیز داستان را نقل کردم، وقتی خاک قبر ابنتیمیه، شفا باشد، چه اشکالی دارد که خداوند همین اثر را در خاک قبر سیدالشهداء (علیهالسّلام) قرار داده باشد؟
آقای
ذهبی در
کتاب خود در مورد وفات و دفن بخاری نوشته است:
«واما التراب، فانّهم کانوا یرفعون عن القبر، حتّی ظهر القبر، ولم یکن یُقدَر علی حفظ القبر بالحراس، وغلبنا علی انفسنا فنصبنا علی القبر خشباً مُشَّبکاً، لم یکن احدٌ یقدر علی الوصول الی القبر؛
اما خاک قبر مردم تمام آن را برداشتند (بردند) در حدی که قبر
[
جسد
]
آشکار شد؛ به گونهای که با وجود نگهبانان نیز نمیشد از قبر محافظت کرد و ما مغلوب
[
مردم
]
بودیم تا اینکه ضریحی را بر سر قبر نصب کردیم، طوریکه هیچکس نتواند به قبر دسترسی داشته باشد.»
آیا اهل
سمرقند در سال ۲۵۶ هجری
کافر و
مشرک بودند که
تبرک میجستند به خاک قبر
محمد بن اسماعیل بخاری؟
آیا کفار را تجهیز و کفن و تشییع جنازه و دفن کردند؟
یا اینکه
مسلمان بودند و سیره اهل سنت نیز چنین بوده است.
«اسماعیل بن یعقوب التیمی قال کان ابن المنکدر یجلس مع اصحابه فکان یصیبه صمات فکان یقوم کما هو حتی یضع خده علی قبر النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثم یرجع فعوتب فی ذلک فقال انه یصیبنی خطر فاذا وجدت ذلک استعنت بقبر النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وکان یاتی موضعا من المسجد یتمرغ فیه ویضطجع فقیل له فی ذلک فقال انی رایت النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی هذا الموضع؛
ابنمنکدر با اصحاب خود مینشست پس گاهی زبانش بند میآمد، سپس بر میخواست در همان حالی که بود تا اینکه گونههایش را بر قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگذاشت و سپس بر میگشت، وقتی از جانب شاگردانش مورد بازخواست میشد در جواب میگفت: برای من سکتهای پیش آمد که برای برطرف کردن آن استعانت از قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جستم و گاهی نیز در جایی از
مسجد دراز میکشید و غلط میزد و میگفت: من پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در این جایگاه دیده بودم.»
حال سؤال ما از کارشناسان وهابی این است که وقتی خاک مدینه، خاک قبر اینتیمه،
عسل، بال مگس، شیر شتر، دبنه گوسفند اعرابی، شیر گاو، بادمجان و... بتوانند به اذن
پروردگار شفا دهند، چه مانعی وجود دارد که خاک کربلا نیز چنین خاصیتی داشته باشد؟
چرا
ملک عبدالله! امیرالمؤمنین حاضر شما که بارها و بارها به کشورهای اروپایی و آمریکایی برای مداوا رفته، از این چیزها استفاده نکرده است تا شفا پیدا کند؟
چرا اصلا شهر مدینه، بیمارستان و درمانگاه دارد؟ با اینکه مردم میتوانند از خاک آنجا برای شفا استفاده کنند.
چرا خاک مدینه را برای سایر پیروان مکتب اهل سنت، صادر نمیکنید تا آنها نیز با استفاده از خاک مدینه، شفا پیدا کنند و نیازی به صرف هزینههای گزاف نداشته باشند؟
مؤسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «شفاء در تربت کربلا».