حدیث رایت خیبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث رایت خیبر.
پرسش: پیرامون مفهوم و سند
حدیث «
رایت خیبر» توضیحاتی ارائه کنید؟
پاسخ:
رایت در لغت، به معنای درفش فرماندهی کل و بزرگترین
پرچم است.
رایت را ام الحرب، یعنی مرکز و اصل و اساس
جنگ گفتهاند؛ زیرا تا در میدان برافراشته است، بدان معناست که فرمانده در مرکز ستاد باقی است و جنگ ادامه دارد.
هر واحد رزمی نیز جداگانه پرچمی دارد که
لواء گفته میشود و رتبت آن از رایت پایینتر است.
معمولاً رایت به سرداری سپرده میشود که استعداد نظامی، نیروی بدنی،
هوش،
استقامت، سرعت
عمل و
معنویات او از دیگران بیشتر باشد و تا آخرین
نفس برای برپا داشتن آن مقاومت و فداکاری نماید.
رایت رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در همه
غزوات به دست علی ـ علیهالسلام ـ بود.
انس بن مالک و
جابر بن عبدالله انصاری از رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ روایت کردهاند که «علی پسرعم و حامل رایت من است».
علی متقی از طبرانی از بریدة بن الحصیب آورده است که از رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ پرسیدند: روز
قیامت چه کسی رایت تو را در دست خواهد داشت؟ فرمود: چه کسی بهتر از آن که آن را در
دنیا در دست دارد
علی بن ابیطالب علیهالسلام.
عبدالله بن احمد بن حنبل به اسناد خود از
ابن عباس روایت کرده است که «در روز
بدر علی ـ علیهالسلام ـ رایت رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را در دست داشت. حکم راوی این
حدیث علاوه نموده که او در روز بدر و در همه
غزوات علمدار پیغمبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود».
میرحامد حسین لکنهویی نیشابوری، جلد نهم از منهج دوم کتاب
عبقات الانوار را به ذکر طرق اسناد و ادله
تواتر از مآخذ اهلسنت اختصاص داده است.
حدیث پیروزی معجزهآسای علی ـ علیهالسلام ـ در
جنگ خیبر سخنی است که در
فضایل آن حضرت و به آن مناسبت، بر زبان رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ جاری شده است.
خیبر کلمهای است عبرانی (خبر = kheber)؛ یعنی
طایفه و
جماعت یا
قلعه و
پادگان .
لغتنویسان عرب آن را
عالم به
احکام خدا یا کشاورز... معنا کردهاند
واحه خیبر در دویست و پنجاه کیلومتری شمال
مدینه در راه
تبوک و
شام واقع است.
این دشت سرسبز از دیرباز مسکن دستهای از
یهودیان بوده که خود را از نسل رکاب
میدانستند و میگفتند: بازماندگان جندب (یونادب = junadeb) پسر رکابند و بعد از ویران شدن هیکل و
قتل عام
اورشلیم به خیبر
مهاجرت کردهاند. مردانی ثروتمند و ملاک و
رباخوار ، ولی
شجاع و پرکار بودند. به
زبان عربی با لهجه یهودی حرف میزدند و از بین ایشان
شاعران بنامی برخاسته بودند.
واحه خیبر به نام سه دژ بزرگ است که به سه منطقه تقسیم شده و هر منطقه شامل چند قلعه بزرگ و کوچک بود و باغها و مزارع سرسبز داشت. یکی از آنها منطقه دژ نطاة (یعنی تاج خوشه خرما) دومی منطقه
دژ شق (برادر) و سومی منطقه دژ
کتیبه (بر وزن سفینه یعنی دستهای از لشکریان) نام داشت.
قلعههای صعب بن معاذ، ناعم و زبیر (بر وزن امیر نامی است
عبری ) در منطقه نطاة، قلعههای ابی و نزار در منطقه شق و قلعههای قموص (بر وزن چموش و به همان معنی) و وطیح (گلی که به سم
حیوانات و چنگال مرغان میچسبد) و سلالم (شاید به معنی نردبان) در منطقه کتیبه واقع بود.
این قلاع استوار مأمن خیبریان و مخزن
اموال و انبار اسلحه و غلات و علوفه بود و هنگام بروز خطر
احشام خود را به داخل آنها برده، آماده دفاع میشدند. بعد از آنکه قبایل یهود مدینه از آن شهر تارومار شدند، بقیة السیف ایشان به خیبر پناه بردند و در آنجا به تحریک و تفتین پرداختند.
رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ که بعد از
صلح حدیبیه درصدد
فتح مکه بود و میبایست قبلا ًخاطر خود را از
یهود عربستان شمالی آسوده سازد، حدود سه هفته بعد از بازگشت از حدیبیه در اواخر ذیحجه سال ششم هجری عازم خیبر شد و راه مدینه خیبر را که هشت منزل بود، چهارده روز پیمود و شبانگاهی به کنار قلاع خیبر رسید.
یهودیان که از این لشکرکشی خبردار شده بودند، قبلا ًمردان جنگی را در دو قلعه نطاة و قموص، و زنان و کودکان را در دژ کتیبه جای دادند. سلاح و تدارکات را در دژ شق جمع آوردند و علوفه را در قلعه صعب بن معاذ انباشتند.
از آنسو مواد غذایی در سپاه
اسلام اندک بود و مسلمانان ناچار شکم خود را با گوشت خران بارکش و خرمای نارس سیر میکردند. بااینحال محاصره و جنگ ادامه داشت.
ابتدا قلعه ناعم گشوده شد. بعد قلاع نطاة، شق و قموص به دست
مسلمانان افتاد و آنگاه وطیح و سلالم فتح شد؛ ولی تا فتح قلعه صعب بن معاذ مسلمانان همچنان دچار عسرت و بیغذایی بودند.
مقاومت قموص که امرا و اشراف یهود در آن بودند، از همه بیشتر بود. بزرگان
صحابه چون
ابوبکر و
عمر از فتح آن عاجز بودند تا اینکه رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ علی ـ علیهالسلام ـ را مأمور فتح آن نمود و او حماسهای چنان بزرگ آفرید که
تاریخ اسلام هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. علی با کشتن سردار
قهرمان یهود مرحب حمیری و برادرش یاسر و چند پهلوان دیگر یهود و با نمایش قدرت فوق بشری خود در پرش از روی خندق قموص و کندن درِ سنگی قلعه و به کار بردن آن بهجای سپر و هجوم برقآسا به داخل قلعه و نابود کردن فوری همه مقاومتها و اسیر گرفتن همه زنان و
کودکان از جمله صفیه دختر حیی بن اخطب (بانوی اول یهود) که به همسری رسول خدا درآمد، چنان رعب و هیبتی در دل خیبریان افکند که
قدرت هرگونه
دفاع را از آنان سلب نمود و ناچار بدون قید و شرط
تسلیم گشتند. بعد از این فتح بود که ثروت بیکران و ملک و برده و سلاح و ستور بسیار به دست
دولت اسلام افتاد و مسلمانان یکباره از حالت پریشانی بهدرآمدند.
عمر میگفت: بعد از این فتح توانستیم غذای سیر بخوریم.
عایشه میگفت: حالا میتوانیم هرچه بخواهیم
خرما بخوریم.
به علاوه روحیه مسلمانان چنان قوی گردید که سال بعد توانستند
مکه را
فتح کنند و اسلام را بر سراسر
جزیرةالعرب مسلط سازند. احادیثی که درباره قدرتنمایی و
شجاعت و
معجزات و
مناقب علی ـ علیهالسلام ـ در روز خیبر روایت شده، بیشمار است.
ابن اسحاق سیرهنویس و مورخ قدیم
اسلام حدیث ذیل را از سلمة بن عمر و الاکوع صحابی رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ روایت کرده است: «پیغمبر رایت خویش را به ابوبکر صدیق داد و او را به یکی از قلاع خیبر فرستاد. او برفت و منتهای کوشش را به کار برد؛ اما توفیقی به دست نیاورد و فتح ناکرده بازگشت. روز دیگر عمر بن الخطاب را فرستاد. او هم برفت و جهد بسیار کرد؛ اما کاری از پیش نبرد و برگشت. آنگاه رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله (و یحبه الله و رسوله) یفتح الله علی یدیه لیس بفرار؛ همانا فردا این رایت را به مردی خواهم داد که خدای و رسول او را
دوست دارد (در بعض روایات: و خدا و رسول او هم او را دوست دارند) خدا خیبر را به دست او میگشاید. او هرگز نمیگریزد؛ پس علی ـ رضواناللهعلیه ـ را بخواند و او به درد چشم مبتلا بود؛ پس رشحهای از آب دهان در چشم او چکانید و گفت: «خذ هذه الرایة فامض بها حتی یفتح الله علیک»؛ این رایت را بگیر و آن را با خود ببر تا خدای خیبر را بر تو بگشاید. علی با آن رایت از نزد رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بیرون آمد، بهسرعت میدوید و
نفس میزد، ما هم در پی او رفتیم، تا اینکه رایت خود را در زیر
دیوار قلعه بر کومهای از سنگ نشاند، جهودی از فراز قلعه سر برآورد و گفت: تو کیستی؟ گفت: علی بن ابیطالب؛ جهود گفت:"علوتم و ما انزل علی موسی"؛ سوگند به کتابی که بر
موسی نازل شده، غلبه کردید. سلمه گوید: علی از آن جنگ برنگشت تا خدا
خیبر را به دست او گشود».
ابن هشام در سیره
به روایت ابن اسحاق از بریدة بن سفیان اسلمی از پدرش سفیان و او از سلمة بن عمرو، نسائی
خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب،
بخاری و مسلم و ابن ماجه، هریک در صحیح خود،
سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص،
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین،
شمسالدین محمد جزری در اسنی المطالب، هیثمی در مجمع الزوائد،
محب طبری در الریاض النضره
حدیث رایت را با الفاظ مختلف نقل کردهاند.
ابولیلی انصاری حدیث رایت را از پدرش و او از
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بهصورت ذیل آورده است: «پدرم درحالیکه با علی راه میرفت، به او گفت: در تو چیزی هست که موجب شگفتی و پرسش مردم شده است. تو در سرمای
زمستان با دو لنگ نازک بیرون میآیی و در گرمای
تابستان لباس ضخیم میپوشی. علی گفت: مگر تو در غزوه خیبر با ما نبودی؟ گفت: آری بودم. علی گفت: رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ لوایی برای ا
بوبکر بست و او را به
جنگ فرستاد؛ اما او برگشت. بعد لوایی برای عمر بست و او را مأمور فرمود؛ اما او هم برگشت. پس فرمود: رایت خود را به مردی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست دارد و او هرگز به دشمن پشت نمیکند. آنگاه به دنبال من فرستاد و من به درد
چشم مبتلا بودم. او رشحهای از آب دهان در چشمهای من فشاند و گفت: اللهم احفظه من اذی الحر و البرد؛ «خدایا او را از آسیب گرما و سرما حفظ کن. علی گفت: بعد از آن هرگز از گرما و سرما احساس ناراحتی نمیکنم».
این حدیث را به الفاظ گوناگون احمد بن محمد بن حنبل در المسند،
متقی در کنز العمال،
حافظ ابونعیم در حلیة الاولیاء
و سایر محدثین
روایت کردهاند.
قتیبة بن سعید از یعقوب بن عبدالرحمن زهری از ابوحازم و او از سهل بن سعد ساعدی حدیث رایت را چنین آورده است: «در روز خیبر پیغمبر فرمود: این رایت را فردا، به مردی خواهم داد که خدای این دژ را به دست او میگشاید. او خدای و رسول او را دوست دارد و خدای و رسول او هم او را دوست دارند. چون بامداد روز دیگر شد، مردم نزد پیغمبر گرد آمدند. همه امیدوار دریافت رایت بودند. آن حضرت فرمود: علی بن ابیطالب کجاست؟ گفتند: یا رسول الله! او از درد چشم رنج میبرد. فرمود کسی را دنبالش بفرستید. پس علی ـ علیهالسلام ـ را نزد پیغمبر آوردند. رشحهای از بزاق خود در چشمانش چکاند و برای او
دعا کرد. علی در دم از آن درد شفا یافت؛ بهطوریکه گویی دردی نداشته است. پس رایت را بدو داد. علی گفت: ای رسول خدا آیا باید آنقدر با آنها بجنگم که مثل ما شوند؟ فرمود: راه بیفت و تا پای قلعه پیش برو. آنگاه آنان را به
اسلام دعوت کن و آنچه را از سوی
خدا بر ایشان
واجب است، به همه خبر بده؛ زیرا اگر خدای تنها یک نفر را بهوسیله تو به راه راست هدایت کند، برای تو از آن سودمندتر است که شتران سرخمو داشته باشی».
این حدیث را
سیوطی در تاریخ الخلفاء علی بن سلطان قاری در مرقاة المفاتیح،
حافظ گنجی در کفایة الطالب، موفق خوارزمی در المناقب، ابن سعد در طبقات (۲ ق)،
خطیب در تاریخ بغداد
و عموم محدثین شیعی و سنی با الفاظ مختلف روایت کردهاند (مأخذی که قبلاً نام برده شد).
ابن اسحاق به اسناد خود از ابورافع خادم و پیشکار رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ چنین روایت کرده است: «با علی بن ابیطالب ـ رضیاللهعنه ـ درحالیکه رایت رسول الله را در دست داشت، بهسوی یکی از قلاع
خیبر رفتیم. همین که علی نزدیک قلعه رسید، اهل آن بیرون آمدند و به جنگ پرداختند. در گیراگیر نبرد، یکی از جهودان ضربتی بر او وارد آورد که سپر از دستش بیفتاد. پس علی دست یازیده در قلعه را از جای برکند و چون سپری در پشت آن به جنگ پرداخت و آنقدر کوشید تا خدای قلعه را بر او
فتح کرد. وقتی جنگ تمام شد و علی آن در را از دست بینداخت من و هفت تن دیگر جهد بسیار کردیم تا آن را بجنبانیم و برگردانیم؛ اما نتوانستیم (مأخذ قبلی).
در
تاریخ بغداد آمده است که کمتر از چهل تن نتوانستند در قلعه خیبر را از
زمین بردارند.
ذهبی در میزان الاعتدال
، ابن حجر عسقلانی در فتح الباری
و محب طبری در الریاض النضرة
آوردهاند که هفتاد مرد همزور شدند تا در قلعه را بهجای خود برگرداندند.
امام فخر رازی در
تفسیر کبیر ذیل آیه «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا»
آورده است که «هرکس بر احوال
غیب وقوف بیشتر داشته باشد، قلبی قویتر و اعصابی محکمتر و مسلطتر دارد؛ ازاینروست که
علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ میفرماید: «والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملکوتیه»؛ یعنی به خدا سوگند که در خیبر را با نیروی بدنی نکندم ؛بلکه آن را با
نیروی ملکوتی و الهی از جای در آوردم.
حدیث رایت و خیبر در همه کتب حدیث و
تاریخ شیعی و سنی روایت شده و از دلایل استوار
تقدم و افضلیت علی ـ علیهالسلام ـ بر سایر صحابه است. امین عاملی در اعیان الشیعة
اکثر صورتهای مختلف این
حدیث را
ذکر کرده است. مضمون این حدیث و شرح شجاعتهای علی ـ علیهالسلام ـ در غزوه خیبر در ادب و
هنر و عرفان همه زبانهای اسلامی به
نظم و
نثر از دیرباز جلوهگر است.
در
زبان فارسی فاتح خیبر، خیبرگشا و خیبرشکن از القاب علی ـ علیهالسلام ـ است و
جهود خیبری،
کنایه از مرد بینوای شکستخورده میباشد.
از
صحابه و رجالی که
حدیث رایت (
حدیث خیبر ) را با الفاظ مختلف ذکر کردهاند، ذیلاً نام برده میشود:
عمر بن الخطاب خلیفه دوم و صحابی معروف (متوفی ۲۳ ق)،
عایشه امالمؤمنین و دختر ابوبکر (متوفای ۵۸ ق)،
بریدة بن الحصیب اسلمی (متوفای ۶۳ ق) (مأخذ آن قبلا ذکر شد)، عبدالله بن العباس، صحابی و پسرعموی نبی اکرم (ص) (متوفای ۶۸ ق)، ابوحمزه انس بن مالک انصاری (متوفای ۹۳ ق)،
جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (متوفای ۷۸ ق)،
سهل بن سعد ساعدی (متوفای ۹۱ ق)
و عده زیادی از مؤلفین کتب
رجال و راویان
حدیث و محدثین مورد وثوق کامل فریقین که بعضی از آنها در متن
ذکر گردیده است.
منبع: دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۶۳.
پایگاه حدیث نت.