یاران زن امام زمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)، یاران امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)، یاران زن.
پرسش: آيا طبق منابع شيعه و اهل سنت، در ميان ۳۱۳ نفر از ياران امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) زن نيز وجود دارد؟
پاسخ: یاران زن
امام زمان، در روایات ما مورد بحث قرار گرفته است. اینکه چند نفر از
یاران حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)، زن هستند، دقیقاً مشخص نیست و حتی اینکه زنی در میان یاران خاص آن حضرت باشد، مورد تردید است؛ چرا که بیشتر روایاتی که درباره عدد ۳۱۳ نفر از یاران حضرت در کتابهای معتبر شیعه و اهل سنت نقل شده است، همگی آنها مرد را ذکر کردهاند و تنها در بین این
روایات، یک روایت از
شیعه و یک روایت از
اهل سنت وجود دارد که گفتهاند در بین این یاران خاص، پنجاه نفر زن وجود دارد. در این مقاله به بررسی روایاتی که در مورد یاران امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) بحث میشود پرداخته میشود.
در نوشتار حاضر ابتدا روایاتی را که بیانگر یاران آن حضرت از
مردان هستند، از منابع
اهل سنت و
شیعه بررسی کرده و در پایان روایاتی که
زنان را نیز جزء یاران حضرت میدانند مورد بررسی قرار میدهیم.
در منابع
اهل سنت روایاتی متعددی آمده است که تعداد
یاران حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) را از میان مردان بیان کردهاند:
حاکم نیشابوری روایت صحیحی را درباره تعداد یاران
حضرت مهدی (علیهالسّلام) چنین نقل میکند:
«حدثنا ابو العباس محمد بن یعقوب ثنا الحسن بن علی بن عفان العامری ثنا عمرو بن محمد العنقزی ثنا یونس بن ابی اسحاق اخبرنی عمار الدهنی عن ابی الطفیل عن محمد بن الحنفیة قال کنا عند علی رضی الله عنه فساله رجل عن المهدی فقال علی رضی الله عنه هیهات ثم عقد بیده سبعا فقال: ذاک یخرج فی آخر الزمان اذا قال الرجل الله الله قتل فیجمع الله تعالی له قوما قزع کقزع السحاب یؤلف الله بین قلوبهم لا یستوحشون الی احد ولا یفرحون باحد یدخل فیهم علی عدة اصحاب بدر لم یسبقهم الاولون ولا یدرکهم الآخرون وعلی عدد اصحاب طالوت الذین جاوزوا معه النهر؛
محمد حنفیه گوید نزد
علی (علیهالسّلام) بودیم که شخصی از
مهدی پرسید حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند: چقدر دور است، سپس حضرت هفت بار دستش را بست و فرمود: او (حضرت مهدی (علیهالسلام)) در آخرالزمان
قیام خواهد کرد، زمانی که اگر کسی، خدا خدا، بگوید کشته میگردد. آنگاه
خداوند متعال گروهی را که مانند ابرهای پارهپاره متفرق بودهاند جمع کرده و بین آنها
دوستی را حاکم کرده که از احدی نمیترسند و از آنکه کسی در جمع آنها وارد شده و به آنها اضافه میگردد خوشحال نگشته و تعداد آنها بعدد
اصحاب بدر بوده و نه سابقین و نه آیندگان به مقام و فضیلت آنها نخواهند رسید و نیز تعداد آنها به عدد اصحاب
طالوت پیامبر که همراه او از نهر گذشتند.»
وی در خصوص سند
روایت گوید:
هذا
حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه.
ذهبی نیز درباره روایت گوید:
علی شرط البخاری ومسلم
روایتی را
طبرانی در
معجمالکبیر خود چنین آورده است:
حدثنا اَحْمَدُ بن مُوسَی الشَّامِی الْبَصْرِی ثنا سَهْلُ بن تَمَامِ بن بَزِیعٍ ثنا عِمْرَانُ الْقَطَّانُ عن قَتَادَةَ عن ابی الْخَلِیلِ عن عبد اللَّهِ بن الْحَارِثِ عن اُمِّ سَلَمَةَ قالت قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم یبَایعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکْنِوَالْمَقَامِ عِدَّةُ اَهْلِ بَدْرٍ فَیاْتِیهِ عَصَائِبُ اَهْلِ الْعِرَاقِ وَاَبْدَالُ اَهْلِ الشَّامِ فَیغْزُوَهُمْ جَیشٌ من اَهْلِ الشَّامِ حتی اذا کَانُوا بِالْبَیدَاءِ خُسِفَ بِهِمْ یغْزُوهُمْ رَجُلٌ من قُرَیشٍ اَخْوَالُهُ کَلْبٌ فَیلْتَقُونَ فَیهْزِمُهُمْ فَکَانَ یقَالُ الْخَائِبُ من خَابَ من غَنِیمَةِ کَلْبٍ؛
ام سلمه روایت کرده است که
رسول خدا (صلّیاللّهعلیهوآله) فرمود: در میان
مکه و
مقام ابراهیم (علیهالسلام)، کسانی که تعدادشان به اندازه اهل بدر است، با مردی
بیعت میکنند. در این هنگام سران
عراق و قهرمانان اهل شام ظاهر میگردند لشکری از شامیها با آنها نبرد میکنند تا هنگامی که به «بیدا» میرسند و در آنجا دچار
خسوف میشوند. و با آنها مردی از
قریش که داییهای او از «
بنیکلب»اند نبرد میکند و در میدان
جنگ با آنها تلاقی مینماید و خدا آنها را منهزم میسازد. آری زیانکار کسی است که از غنیمت «بنیکلب» بهرهای برده باشد.
هیثمی نیز این روایت را نقل کرده و گوید:
رواه الطبرانی فی الکبیر والاوسط باختصار وفیه عمران القطان وثقه ابن حبان وضعفه جماعة وبقیة رجاله رجال الصحیح؛
این روایت را
طبرانی نقل کرده و در سند آن عمران است که
ابنحبان او را توثیق کرده است؛ اما عدهای نیز او را تضعیف کردهاند؛ اما بقیه رجالش صحیح است.
لازم به ذکر است افراد دیگری نیز قطان را توثیق کردهاند.
ابنحجر او را توثیق کرده و گوید:
عمران بن داور بفتح الواو بعدها راء ابو العوام القطان البصری صدوق یهم.
عجلی نیز او را
ثقه دانسته است:
«عمران بن داور العمی بصری ثقة؛
عمران ثقه است.»
ابن نعیم روایت صحیحی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که در آن اشاره شده است که تعداد یاران امام مهدی به اندازه اهل بدر هستند:
حدثنا ابو یوسف المقدسی عن عبد الملک بن ابی سلیمان عن عمرو بن شعیب عن ابیه عن جده قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم فی ذی القعدة تحازب القبائل وعامئذ ینتهب الحاج فتکون ملحمة بمنی فیکثر فیها القتلی وتسفک فیها الدماء حتی تسیل دماؤهم علی عقبة الجمرة حتی یهرب صاحبهم فیؤتی
[
به
]
بین الرکن والمقام فیبایع وهو کارة ویقال له ان ابیت ضربنا عنقک فیبایعه مثل عدة اهل بدر یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض.
راویان حدیث:
۱.
عبدالملک بن ابیسلیمانوی از راویان
صحیح بخاری و
مسلم است
ابن حجر او را توثیق کرده و گوید:
عبدالملک بن ابیسلیمان میسرة العرزمی... المفتوحة صدوق.
۲-
عجلی نیز گوید:
«عبدالملک بن ابیسلیمان العرزمی کوفی ثقة ثبت فی الحدیث؛
عبدالملک ثقه و ثابت در
حدیث است.»
ابنسعد نیز درباره او گوید:
«عبدالملک بن ابی سلیمان العرزمی ... وکان ثقة مامونا ثبتا؛
عبدالمک
ثقه، مورد
اطمینان و ثابت بود.»
ذهب نیز او را حافظ کبیر نامیده است:
عبدالملک بن ابی سلیمان العرزمی الکوفی الحافظ الکبیر.
۳-
عمر بن شعیبوی نیز از راویان صحیح بخاری و مسلم است.
ابنحجر درباره او گوید:
«عمرو بن شعیب بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص صدوق؛
عمرو صدوق است.»
عجلی نیز او را توثیق کرده است:
«عمرو بن شعیب بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص ثقة؛
عمرو ثقه است.»
۴-
شعیب بن محمدابنحجر درباره او گوید:
«شعیب بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص صدوق ثبت؛
شعیب صدوق و ثابت است.»
ابنحبان نیز او را در
الثقات آورده است
شعیب بن محمد بن عبدالله.
۵- عبدالله بن عمرو بن عاص
وی از
صحابه است؛ همچنان که ابنحجر او را در
الاصابه آورده است:
عبدالله بن عمرو بن العاص بن وائل.
روایتی را
ابننعیم از
زهری نقل میکند که عدد یاران حضرت مهدی (علیهالسّلام) را ۳۱۲ نفر ذکر کرده است:
حدثنا عبدالله بن مروان عن سعید بن یزید عن الزهری قال یخرج المهدی من مکة بعد الخسف فی ثلثمائة واربعة عشر رجلا عدة اهل بدر.
ابننعیم همچنین روایت دیگری را نیز این چنین نقل کرده است:
حدثنا سعید ابو عثمان عن جابر عن عن ابی جعفر قال ثم یظهر المهدی بمکة عند العشاء .... سنته فیظهر فی ثلثمائة وثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر.
فاکهی روایتی را از
ابنسیرین چنین نقل میکند:
حدثنا علی بن المنذر قال ثنا محمد بن فضیل بن غزوان قال حدثنا اشعث عن ابن سیرین قال یبایع المهدی بین الحجر والمقام علی عدة اهل بدر ثلاثمائة وثلاثة عشر.
مقدسی روایتی را نقل کرده و در آن
روایت به عدد یاران حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز این چنین اشاره شده است:
ثم قال (علیهالسّلام): فیجمع الله (عزّوجلّ) اصحابه علی عدد اهل بدر، وعلی عدد اصحاب طالوت، ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً، ....
مقدسی همچنین روایت دیگری را این چنین نقل کرده است:
وقیل: انه یخرج من واد بارض الشام...، ویکونون علی عدد اهل بدر، ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً، ثم تجتمع الیه المؤمنون.
طبق این روایات تعداد یاران امام مهدی (علیهالسّلام) ۳۱۳ نفر مرد میباشد و در این
روایات نامی از زنان برده نشده است البته طبرانی روایتی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که تعداد یاران امام ۳۱۴ نفر هستند که در بین آنها
زنان نیز وجود دارند.
وی در این خصوص مینویسد:
حدثنا محمد بن عثمان بن ابی شیبة قال حدثنا محمد بن عمران بن ابی لیلی قال حدثنا المطلب بن زیاد عن لیث عن ابی جعفر محمد بن علی بن حسین عنام سلمة قالت قال رسول الله صلی الله علیه وسلم یسیر ملک المشرق الی ملک المغرب فیقتله ثم یسیر ملک المغرب الی ملک المشرق فیقتله فیبعث جیشا الی المدینة فیخسف بهم ثم یبعث جیشا فیسبی ناسا من اهل المدینة فیعوذ عائذ بالحرم فیجتمع الناس الیه کالطائر الواردة المتفرقة حتی تجمع الیه ثلاثمائة واربع عشر فیهم نسوة فیظهر علی کل جبار وبن جبار ویظهر من العدل ما یتمنی له الاحیاء امواتهم فیحیا سبع سنین فان زاد ساعة فاربع عشرة ثم ما تحت الارض خیر مما فوقها.
هیثمی این روایت را ذکر کرده و در مورد سندش گوید:
رواه الطبرانی فی الاوسط وفیه لیث بن ابی سلیم وهو مدلس وبقیة رجاله ثقات.
در سند این روایت
لیث بن ابیسلیم وجود دارد که مدلس است اما بقیه
رجال همه ثقه هستند.
این روایت نه تنها از نظر سند همچنانکه هیثمی گفته است، مشکل دارد، توان مقابله با آن همه روایت که اسم زن در آنها نیامده است، ندارد.
روایات در اینباره در کتب
شیعه آنقدر فراوان است که نیازی به بررسی
سند نیست، اما یک روایت را از باب نمونه مورد بررسی سندی قرار داده و بقیه را بدون بررسی سند نقل میکنیم:
مرحوم
شیخ صدوق روایت صحیحی را با این سند چنین نقل میکند:
«وَبِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) سَیاْتِی فِی مَسْجِدِکُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا یعْنِی مَسْجِدَ مَکَّةَ یعْلَمُ اَهْلُ مَکَّةَ اَنَّهُ لَمْ یلِدْهُمْ آبَاؤُهُمْ وَلَا اَجْدَادُهُمْ عَلَیهِمُ السُّیوفُ مَکْتُوبٌ عَلَی کُلِّ سَیفٍ کَلِمَةٌ تَفْتَحُ اَلْفَع کَلِمَةٍ فَیبْعَثُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رِیحاً فَتُنَادِی بِکُلِّ وَادٍ هَذَا الْمَهْدِی یقْضِی بِقَضَاءِ دَاوُدَ وَسُلَیمَانَ (علیهماالسّلام) وَلَا یرِیدُ عَلَیهِ بَینَةً؛
ابان بن تغلب گفت:
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: در همین مسجد شما یعنی در
مکه به زودی سیصد و سیزده مرد میآیند که اهل مکه بخوبی میدانند آنها را پدران و نیاکان آنان به دنیا نیاوردهاند (آنها را نمیشناسند). به دست آنها شمشیرهای است که بر هر کدام آنها کلمهای نوشته شده که هزار کلمه از آن گشوده میشود؛ پس
خداوند بادی میفرستد تا هر وادی فریاد بزنند که این مهدی است و به روش
داود و
سلیمان و قضاوت میکند و برای حکم خود بینه و شاهد نمیطلبد.»
سند این حدیث همان سند روایتی است که قبل از این روایت در کتاب
کمالالدین و النعمه میباشد که به این صورت است:
۱- محمد بن الحسن بن ولید:
نجاشی درباره او میگوید: «شیخ القمیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقة، عین...؛
بزرگ مردم
قم،
فقیه و پیشکسوت آنان به شمار میرفت، وی بسیار مورد
اعتماد و مطمئن بود و شخصیت برجستهای داشت.»
شیخ طوسی نیز میگوید:
«جلیل القدر، عارف بالرجال، موثوق به... جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقة؛
وی گرانقدر و والامقام است، به
علم رجال تسلط دارد و مورد اعتماد است. در
فقه نکتهسنج و آگاه و مطمئن است».
۲- محمد بن الحسن بن فروخ الصفار
نجاشی میگوید:
«کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة؛
در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت.»
۳-
یعقوب بن یزیدنجاشی میگوید:
«وکان ثقة صدوقا...؛
وی مورد اعتماد و بسیار
صادق و راستگو بود.»
شیخ طوسی میگوید:
«کثیر الروایة، ثقة؛
وی روایات بسیاری نقل کرده و مورد اعتماد است.»
۳.
محمد بن ابیعمیروی از برترین راویان
شیعه و از اصحاب اجماع به شمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با سند صحیح به آنها برسد،
شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند.
نجاشی درباره او میگوید:
«جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...؛
وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالم گرانقدر و والامقام است.»
شیخ طوسی نیز میگوید:
«وکان من اوثق الناس عند الخاصة والعامة، وانسکهم نسکا، واورعهم واعبدهم؛
وی مطمئنترین، زاهدترین، با تقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و
سنی است.»
۴.
ابان بن عثمان الاحمرمرحوم
کشی او را جزء
اصحاب اجماع آورده است:
«اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح من هؤلاء وتصدیقهم لما یقولون واقروا لهم بالفقه، من دون اولئک الستة الذین عددناهم وسمیناهم، ستة نفر: جمیل بن دراج. و عبدالله بن مسکان، و عبدالله بن بکیر، و حماد بن عیسی، و حماد ابن عثمان، و ابان بن عثمان؛
تمام شیعیان
اجماع دارند بر تصحیح روایاتی که با سند صحیح از این افراد نقل شود و همچنین بر راستگو بودن آنها اجماع دارند...»
۵.
ابان بن تغلبنجاشی مینویسد:
«عظیم المنزلة فی اصحابنا، لقی علی بن الحسین، وابا جعفر، وابا عبدالله (علیهالسّلام) وروی عنهم، وکانت له عندهم منزلة وقدم؛
که او محضر سه
امام (علیهالسّلام) را درک و جایگاه خاصی نزد آن بزرگواران داشته و شیعیان نیز برای او موقعیت ممتازی قائل بودند.»
شیخ طوسی نیز میگوید:
«ثقة، جلیل القدر، عظیم المنزلة فی اصحابنا؛
او ثقه جلیلالقدر است که جایگاه ویژه نزد اصحاب ما دارد.»
بنابراین این روایت از نظر سند معتبر است.
این روایت را
نعمانی چنین نقل کرده است:
«اخبرنا احمد بن محمد بن سعید، عن هؤلاء الرجال الاربعة، عن ابن محبوب. واخبرنا محمد بن یعقوب الکلینی ابو جعفر، قال: حدثنی علی بن ابراهیم بنهاشم، عن ابیه. قال: وحدثنی محمد بن عمران، قال: حدثنا احمد بن محمد بن عیسی، قال: وحدثنا علی بن محمد وغیره، عن سهل بن زیاد، جمیعا، عن الحسن بن محبوب. قال: وحدثنا عبد الواحد بن عبدالله الموصلی، عن ابی علی احمد بن محمد بن ابی ناشر، عن احمد بن هلال، عن الحسن بن محبوب، عن عمرو بن ابی المقدام، عن جابر بن یزید الجعفی، قال: " قال ابو جعفر محمد بن علی الباقر (علیهالسّلام): یا جابر، الزم الارض ولا تحرک یدا ولا رجلا حتی تری علامات اذکرها لک ان ادرکتها .... فیجمع الله علیه اصحابه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا، ویجمعهم الله له علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف؛
امام باقر (علیهالسّلام) بعد از ذکر نشانههای ظهور و وقایع ظهور فرمود: ... پس
خداوند سیصد و سیزده مرد یاران آن حضرت را بر او گرد میآورد و بدون قرار قبلی خداوند آنان را گرد میآورد همچون پارههای ابر پاییز که بهم میپیوندند.»
این روایت در بسیاری از کتابهای شیعه نقل شده و روایتی است کاملاً معتبر.
این روایت را نیز نعمانی از ابان چنین نقل کرده است:
«اَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع اَنَّهُ قَالَ: سَیَبْعَثُ اللَّه ثَلَاثَمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا اِلَی مَسْجِدٍ بِمَکَّةَ یَعْلَمُ اَهْلُ مَکَّةَ اَنَّهُمْ لَمْ یُولَدُوا مِنْ آبَائِهِمْ وَ لَا اَجْدَادِهِمْ عَلَیْهِمْ سُیُوفٌ مَکْتُوبٌ عَلَیْهَا اَلْفُ کَلِمَةٍ کُلُّ کَلِمَةٍ مِفْتَاحُ اَلْفِ کَلِمَةٍ وَ یَبْعَثُ اللَّهُ الرِّیحَ مِنْ کُلِّ وَادٍ تَقُولُ هَذَا الْمَهْدِیُّ یَحْکُمُ بِحُکْمِ دَاوُدَ وَ لَا یُرِیدُ بَیِّنَةً؛
ابان بن تغلب از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «خداوند در آینده سیصد و سیزده
[
مرد
]
را در مسجدی
[
در
]
مکّه بر میانگیزد، و اهل مکّه میدانند که آنان از پدرانشان و اجدادشان زاده نشدهاند (یعنی اهل مکّه نیستند)، برای ایشان شمشیرهایی است که هزار کلمه بر آن نوشته شده، هر کلمه خود کلید هزار کلمه است، خداوند از هر سرزمینی باد را برانگیزد تا بگوید: این همان مهدی است که بر طبق حکم داود
حکم میکند و به گواه نیاز ندارد.»
شیخ طوسی روایتی را در این باره چنین نقل کرده است:
«حدثنا ابو سلیمان احمد بن هوذة الباهلی، قال: حدثنا ابراهیم بن اسحاق النهاوندی بنهاوند سنة ثلاث وسبعین ومائة، قال: حدثنا عبدالله بن حماد الانصاری سنة تسع وعشرین ومائتین، عن عبدالله بن بکیر، عن ابان بن تغلب، قال: کنت مع جعفر بن محمد (علیهالسّلام) فی مسجد بمکة وهو آخذ بیدی، فقال: یا ابان، سیاتی الله بثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا فی مسجدکم هذا، یعلم اهل مکة انه لم یخلق آباءهم ولا اجدادهم بعد علیهم السیوف، مکتوب علی کل سیف اسم الرجل واسم ابیه وحلیته ونسبه، ثم یامر منادیا فینادی: هذا المهدی یقضی بقضاء داود وسلیمان، لا یسال علی ذلک بینة؛
ابان بن تغلب گوید: «در مکّه خدمت امام صادق (علیهالسّلام) در مسجدی بودم، و آن حضرت درحالیکه دست مرا گرفته بود، به من فرمود: ای ابان در آینده نزدیک خداوند سیصد و سیزده مرد را در همین
مسجد شما گرد میآورد، و اهل مکّه میدانند که پدرانشان و اجدادشان هنوز آفریده نشدهاند، آنان شمشیرها به میان بستهاند، بر هر شمشیری اسم آن مرد و نام پدرش و مشخّصاتش و نسبش نوشته شده است، پس (آن حضرت) نداکنندهای را دستور میدهد و او آواز میدهد: این همان مهدی است که بر طبق
قضاوت داوود و
سلیمان قضاوت میکند و برای آن گواهی نمیطلبد.»
صدوق روایت طولانی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که در آن به عدد اصحاب
حضرت مهدی (علیهالسّلام) چنین اشاره شده است:
«حدثنا ابو الحسن احمد بن ثابت الدوالیبی بمدینة السلام قال: حدثنا محمد بن الفضل النحوی قال: حدثنا محمد بن علی بن عبد الصمد الکوفی قال: حدثنا علی بن عاصم، عن محمد بن علی بن موسی، عن ابیه علی بن موسی بن جعفر، عن ابیه جعفر بن محمد، عن ابیه محمد بن علی، عن ابیه علی بن الحسین، عن ابیه الحسین بن علی (علیهماالسّلام) قال: دخلت علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وعنده ابی بن کعب فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مرحبا بک یا ابا عبدالله یا زین السماوات والارض...... یجْمَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنْ اَقَاصِی الْبِلَادِ عَلَی عَدَدِ اَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَعَهُ صَحِیفَةٌ مَخْتُومَةٌ فِیهَا عَدَدُ اَصْحَابِهِ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَنْسَابِهِمْ وَ بُلْدَانِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ وَ کَلَامِهِمْ وَ کُنَاهُمْ کَرَّارُونَ مُجِدُّونَ فِی طَاعَتِهِ؛
امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شد در حالیکه
ابی بن کعب نیز در محضر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند حضرت به من فرمود: ای زینت
زمین و
آسمان خداوند از دورترین شهرها به تعداد اهل بدر یعنی سیصد و سیزده مرد برای او سپاه گرد آورد. او نوشتهای در دست دارد که لاک و مهر شده و در آن تعداد و اسامی اصحاب او و نیز نسب شهرهای آنها و خلق و خوی، وضع ظاهری،
چهره و قیافه و نیز
کنیه آنان ثبت شده است. این نفرات جنگاور بوده، در اطاعت و فرمانبرداری از او کوشا هستند و مجدّانه
عمل میکند.»
وی همچنین از
امام سجاد (علیهالسّلام) چنین نقل کرده است
«حدثنا احمد بن محمد بن یحیی العطار رضی الله عنه قال: حدثنا ابی: عن محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن محمد بن سنان، عن ابی خالد القماط، عن ضریس، عن ابی خالد الکابلی، عن سید العابدین علی بن الحسین (علیهماالسّلام) قال: المفقودون عن فرشهم ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر فیصبحون بمکة، وهو قول الله (عزّوجلّ): " اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا وهم اصحاب القائم علیه السلام؛
امام چهارم زینالعابدین (علیهالسّلام) فرمود آنها که از بستر خود برای یاری امام قائم ناپدید شوند سیصد و سیزده مرد باشند به شماره اهل بدر که صبح آن
شب در
مکه باشند و این است گفته خدای تعالی (در
سوره بقره آیه ۱۴۸
) هر جا که باشید خدا همه شما را بیاورد» اینها اصحاب قائم (علیهالسّلام) باشند.»
نعمانی همچنین از
امام باقر (علیهالسّلام) چنین نقل روایت کرده است:
«اخبرنا احمد بن هوذة ابو سلیمان، قال: حدثنی ابراهیم بن اسحاق النهاوندی، عن عبدالله بن حماد الانصاری، عن ابی الجارود، عن ابی جعفر الباقر (علیهالسّلام)، قال: اصحاب القائم ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا اولاد العجم، بعضهم یحمل فی السحاب نهارا، یعرف باسمه واسم ابیه ونسبه وحلیته، وبعضهم نائم علی فراشه فیوافیه فی مکة علی غیر میعاد؛
ابیجعفر امام باقر (علیهالسّلام) که فرمود: یاران قائم سیصد و سیزده مرد از فرزندان
عجم خواهند بود که بعضی از آنان بروز در میان ابر حمل میشود و بنام خود و به نام پدرش و نسبش و خصوصیاتش معروف است و بعضی از آنان در بسترش به
خواب باشد که به مکّهاش دیدار کند بدون قرار وقت قبلی.»
روایت دیگری را نعمانی از امام باقر (علیهالسّلام) چنین نقل کرده است:
«حدثنا علی بن الحسین، قال: حدثنا محمد بن یحیی، عن محمد بن حسان الرازی، عن محمد بن علی الکوفی، عن علی بن الحکم، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی جعفر الباقر (علیهالسّلام): ان القائم یهبط من ثنیة ذی طوی فی عدة اهل بدر ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا حتی یسند ظهره الی الحجر الاسود، ویهز الرایة الغالبة. قال علی بن ابی حمزة: فذکرت ذلک لابی الحسن موسی بن جعفر (علیهالسّلام)، فقال: کتاب منشور؛
ابوبصیر از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کرده که: قائم (علیهالسّلام) در میان گروهی به عدد اهل بدر- سیصد و سیزده مرد از ثنیه (گردنه) ذی طوی پایین میآید تا آنکه پشت خود را به
حجرالاسود تکیه میدهد و پرچم پیروزی را به اهتراز در میآورد.»
این روایت را
علامه مجلسی نقل کرده است:
«قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) لَکَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَیهِمْ مُصْعِدِینَ مِنْ نَجَفِ الْکُوفَةِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا کَاَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِید؛
گوئی به آن سیصد و چند مرد یاران مینگرم که از
نجف کوفه بالا میروند، گویا قلبهای آنان (در استحکام و استواری) پارهها و قطعههای آهن است.
روایت دیگری را نیز
علامه مجلسی چنین نقل کرده است:
«قال رَسُولُ اللَّهِ صیا عَلِی اِنَّ قَائِمَنَا اِذَا خَرَجَ یجْتَمِعُ اِلَیهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عَدَدَ رِجَالِ بَدْرٍ فَاِذَا کَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ یکُونُ لَهُ سَیفٌ مَغْمُودٌ نَادَاهُ السَّیفُ قُمْ یا وَلِی اللَّهِ فَاقْتُلْ اَعْدَاءَ اللَّه؛
پیغمبر (صلّیاللَّهعلیهوآله) فرمود: یا علی موقعی که قائم ظهور کند سیصد و سیزده مرد به تعداد مردان
جنگ بدر بگرد وی اجتماع کنند و وقت آمدنش نزدیک شود شمشیر غلافشدهای دارد که همان شمشیر به وی میگوید: ای ولی خدا برخیز و
دشمنان را بکش.»
روایتی را
قمی در
کفایةالاثر چنین نقل کرده است:
«اخبرنا ابو عبدالله الخزاعی، قال اخبرنا محمد بن ابی عبدالله الکوفی، عن سهل بن زیاد الآدمی، عن عبد العظیم بن عبدالله الحسنی، قال: قلت لمحمد بن علی بن موسی.... . وهو سمی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وکنیه، وهو الذی تطوی له الارض ویذل له کل صعب، یجتمع الیه من اصحابه عدد اهل بدر ثلاثمائة وثلاث عشر رجلا من اقاصی الارض، وذلک قول الله (عزّوجلّ) اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا ان الله علی کل شئ قدیر، فاذا اجتمعت له هذه العدة من اهل الاخلاص اظهر امره، فاذا اکمل له العقد وهی عشرة الف رجل خرج باذن الله، فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله تبارک وتعالی؛
او همنام و همکینه رسول خداست و او است کسی که
زمین زیر پای او نوردیده شود و هر سرکشی برای او رام گردد و یارانش که به شماره اهل بدرند یعنی ۳۱۳ مرد از دورترین نقطههای زمین گرد او فراهم شوند و این است
تفسیر گفته خدای (عزّوجلّ) (در
سوره بقره آیه ۱۴۸
) فرماید هر کجا باشید خدا شما را میآورد گردهم به درستی که خدا بر هر چیز توانا است - چون این شماره از مردم زمین از اهل
اخلاص گرد او جمع شوند خدا امر او را
آشکار کند و چون شماره آنها یک عقد کامل شد که ده هزار مرد است به اذن خدا خروج کند و پیدرپی دشمنان خدا را بکشد تا خدای تعالی راضی گردد.»
مفضل روایتی را از امام صادق (علیهالسّلام) این چنین
روایت کرده است:
«عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْقَائِمِ (علیهالسّلام) عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَةِ وَ حَوْلَهُ اَصْحَابُهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةُاَهْلِ بَدْرٍ وَ هُمْ اَصْحَابُ الْاَلْوِیةِ وَ هُمْ حُکَّامُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ عَلَی خَلْقِهِ حَتَّی یسْتَخْرِجَ مِنْ قَبَائِهِ کِتَاباً مَخْتُوماً بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ عَهْدٌ مَعْهُودٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صفَیجْفِلُونَ عَنْهُ اِجْفَالَ الْغَنَمِ الْبُکْمِ فَلَا یبْقَی مِنْهُمْ اِلَّا الْوَزِیرُ وَ اَحَدَ عَشَرَ نَقِیباً کَمَا بَقَوْا مَعَ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ (علیهالسّلام) فَیجُولُونَ فِی الْاَرْضِ وَ لَا یجِدُونَ عَنْهُ مَذْهَباً فَیرْجِعُونَ اِلَیهِ وَ اللَّهِ اِنِّی لَاَعْرِفُ الْکَلَامَ الَّذِی یقُولُهُ لَهُمْ فَیکْفُرُونَ بِهِ؛
مفضل بن عمر گوید امام صادق (علیهالسّلام) فرمود گویا به
قائم (علیهالسّلام) نگاه میکنم بالای منبر
کوفه است و سیصد و سیزده مرد یارانش بشماره اهل بدر اطرافش هستند و آنان پرچمداران و حکام خدایند در روی زمین بر خلقش تا آن که
امام (علیهالسّلام) از قبای خود یک نامه با مهر طلایی بیرون میکند که سفارشی است از طرف
رسول خدا برای او و چون آن را اعلام میدارد مانند
گوسفند وحشتزده گنگ از دورش میرمند و جز یک وزیر و یازده نقیب و سرهنک کسی نمیماند همان اندازه که با
حضرت موسی ماندند اینها در سراسر زمین میگردند و جز او مرجعی به دست نمیآورند و به سوی او بر میگردند بخدا من میدانم برای آنها چه میگوید که
کافر میشوند.»
روایتی را
محمد بن مسلم از امام باقر (علیهالسّلام) درباره نشانههای ظهور ذکر نقل کرده و در آن به عدد یاران امام مهدی (علیهالسّلام) نیز چنین اشاره شده است:
«محمد بن مسلم قال: سمعت ابا جعفر (علیهالسّلام) یقول... اِذَا خَرَجَ اَسْنَدَ ظَهْرَهُ اِلَی الْکَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ اِلَیهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ اَوَّلُ مَا ینْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآیةُ بَقِیتُ اللَّهِ خَیرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یقُولُ اَنَا بَقِیةُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیکُمْ فَلَا یسَلِّمُ عَلَیهِ مُسَلِّمٌ اِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ فَاِذَا اجْتَمَعَ اِلَیهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا یبْقَی فِی الْاَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَیرِهِ اِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ وَ ذَلِکَ بَعْدَ غَیبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یطِیعُهُ بِالْغَیبِ وَ یؤْمِنُ بِهِ؛
قائم ما خروج کند و چون ظهور کند به خانه
کعبه تکیه زند و سیصد و سیزده مرد به گرد او اجتماع کنند و اوّلین
سخن او این آیه قرآن است: بَقِیتُ اللَّهِ خَیرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» سپس میگوید: منم بقیة اللَّه در زمین و منم خلیفه خداوند و
حجت او بر شما و هر درود فرستندهای به او چنین
سلام گوید: السّلام علیک یا بقیة اللَّه فی ارضه، و چون برای بیعت ده هزار مرد به گرد او اجتماع کنند خروج خواهد کرد. و در زمین هیچ معبودی جز اللَّه تعالی نباشد و در صنم و وثن و غیره
آتش در افتد و بسوزند و آن پس از غیبتی طولانی است، تا خدا بداند چه کسی در دوران غیبت از او
اطاعت کرده و بدو
ایمان میآورد.»
این روایت را ابیبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) چنین نقل کرده است:
«وبهذا الاسناد، عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن ابی ایوب، عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیرٍ عَنْ اَبِی اَیوبَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلَ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ الْکُوفَةِ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع کَمْ یخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ ع فَاِنَّهُمْ یقُولُونَ اِنَّهُ یخْرُجُ مَعَهُ مِثْلُ عِدَّةِ اَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ وَ مَا یخْرُجُ اِلَّا فِی اُولِی قُوَّةٍ وَ مَا تَکُونُ اُولُو الْقُوَّةِ اَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ؛
ابوبصیر گوید مردی از اهل کوفه از امام ششم پرسید چند نفر با قائم (علیهالسّلام) در ظهور همراهند به درستی که ایشان میگویند همراهان قائم (علیهالسّلام) مانند شماره اهل بدرند که سیصد و سیزده مرد بودند؟ فرمود قائم ظهور نکند مگر با نیروی مهمی و نیروی مهم کمتر از ده هزار نباشد.»
محمد بن جریر طبری شیعی روایتی را در اینباره چنین نقل کرده است:
«عَنْ اَبِیجَعْفَرٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ)، قَالَ: سَاَلْتُهُ، مَتَی یقُومُ قَائِمُکُمْ؟ وبهذا الاسناد عن ابی عبدالله جعفر بن محمد، قال: حدثنا محمد ابن حمران المدائنی عن علی بن اسباط، عن الحسن بن بشیر، عن ابی الجارود، عن ابی جعفر (علیهالسّلام)، قال: سالته، متی یقوم قائمکم؟ قَالَ: یا اَبَا الْجَارُودِ، لَا تُدْرِکُونَ. فَقُلْتُ: اَهْلَ زَمَانِهِ. فَقَالَ: وَ لَنْ تُدْرِکَ اَهْلَ زَمَانِهِ، یقُومُ قَائِمُنَا بِالْحَقِّ بَعْدَ اِیاسٍ مِنَ الشِّیعَةِ، یدْعُو النَّاسَ ثَلَاثاً فَلَا یجِیبُهُ اَحَدٌ، فَاِذَا کَانَ الْیوْمُ الرَّابِعُ تَعَلَّقَ بِاَسْتَارِ الْکَعْبَةِ، فَقَالَ: یا رَبِّ، انْصُرْنِی، وَ دَعْوَتُهُ لَا تَسْقُطُ، فَیقُولُ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَی) لِلْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ نَصَرُوا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلَهُ) یوْمَ بَدْرٍ، وَ لَمْ یحُطُّوا سُرُوجَهُمْ، وَ لَمْ یضَعُوا اَسْلِحَتَهُمْ فَیبَایعُونَهُ، ثُمَّ یبَایعُهُ مِنَ النَّاسِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، یسِیرُ اِلَی الْمَدِینَةِ؛
ابیالجارود گوید: از امام باقر (علیهالسّلام) سئوال کردم قائم شما چه زمانی
قیام میفرماید؟ فرمود: ای اباجارود شما آن زمان را نخواهید دید. عرض کردم اهل زمانش چهطور؟ فرمود: اهل زمانش را هم نمیبینید قائم ما بعد از مأیوس شدن و ناامید گشتن
شیعیان قیام میکند و مردم را سه بار دعوت میکند و به کمک میطلبد ولی هیچکس پاسخ او را نمیدهد، تا آنکه روز چهارم به
پرده کعبه میچسبد و میگوید: خدایا یاریم کن و دعایش رد نمیشود خداوند نیز به ملائکهای که
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در
روز بدر یاری کردند دستور میدهد حضرت مهدی (علیهالسّلام) را یاری کنند و آنها که تا آن زمان هنوز آماده باش بوده و زین اسبهای و اسلحههای خود را زمین نگذاشتهاند با حضرت
بیعت میکنند، سپس سیصد و سیزده مرد با حضرت
بیعت مینمایند و حضرت به
مدینه رفته و مردم نیز همراه حضرت به مدینه میروند».
طبری همچنین نقل میکند:
«واخبرنی ابو المفضل محمد بن عبدالله، قال: اخبرنا محمد بن همام، قال: اخبرنا جعفر بن محمد بن مالک، قال: حدثنا علی بن یونس الخزاز، عن اسماعیل بن عمر بن ابان، عن ابیه، عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: اذا اراد الله قیام القائم بعث جبرئیل فی صورة طائر ابیض، فیضع احدی رجلیه علی الکعبة، والاخری علی بیت المقدس، ثم ینادی باعلی صوته: (اتی امر الله فلا تستعجلوه). قال: فیحضر القائم فیصلی عند مقام ابراهیم (علیهالسّلام) رکعتین، ثم ینصرف، وحوالیه اصحابه، وهم ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا، ان فیهم لمن یسری من فراشه لیلا، فیخرج ومعه الحجر، فیلقیه فتعشب الارض؛
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: چون خدا به پا خواستن قائم را
اراده کند،
جبرئیل را به صورت پرندهای سفید برانگیزد، پس یکی از پاهایش را بر کعبه قرار دهد و پای دیگرش را بر
بیتالمقدس، سپس با بلندترین صدایش ندا دهد: "
[
هان
]
امر خدا در رسید، پس در آن شتاب مکنید. " و سپس قایم در
مقام ابراهیم حاضر گردد و دو رکعت نماز در آنجا بخواند سپس بر گردد و در کنارش اصحابش باشند، آنها سیصد و سیزده مرد باشند، با آنها کسی است که شبانه از بسترش برخواسته و به او پیوسته است پس خروج میکند وبا او سنگ (سنگ موسی) میباشد که با برخورد به زمین، زمین انشعاب مییابد.»
روایتی را
ابنمهزیار از امام زمان (علیهالسّلام) چنین نقل کرده است:
«وروی ابو عبدالله محمد بن سهل الجلودی، قال: حدثنا ابو الخیر احمد بن محمد بن جعفر الطائی الکوفی فی مسجد ابی ابراهیم موسی بن جعفر (علیهالسّلام)، قال: حدثنا محمد بن الحسن بن یحیی الحارثی، قال: حدثنا علی بن ابراهیم بن مهزیار الاهوازی، قال: خرجت فی بعض السنین حاجا اذ دخلت المدینة واقمت بها ایاما، اسال واستبحث عن صاحب الزمان (علیهالسّلام) بُویعَ السُّفْیانِی یاْذَنُ لِوَلِی اللَّهِ، فَاَخْرُجُ بَینَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فِیثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا سَوَاءً، فَاَجِی ءُ اِلَی الْکُوفَةِ وَ اَهْدِمُ مَسْجِدَهَا وَ اَبْنِیهِ عَلَی بِنَائِهِ الْاَوَّلِ، وَ اَهْدِمُ مَا حَوْلَهُ مِنْ بِنَاءِ الْجَبَابِرَة؛
مردم با
سفیانی بیعت کنند، به ولی
خدا اجازه خروج داده میشود، آن زمان من به همراهی سیصد و سیزده نفر، مرد کارزار، بین
صفا و
مروه قیام میکنم و به سوی
کوفه میآیم و مسجد کوفه را خراب میکنم و به جای آن مسجدی دیگر میسازم و همه ساختمانهایی را که در اطراف مسجد کوفه توسط مستکبران ساخته شده بود، خراب میکنم...»
ابیبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند:
«عن ابیبصیر، عن ابی عبدالله علیه السلام... الْمُحْتَجُّ بِالْکِتَابِ عَلَی النَّاصِبِ مِنْ سَرَخْسَ رَجُلٌ. فَذَلِکَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَرَجُلًا بِعَدَدِ اَهْلِ بَدْرٍ، یجْمَعُهُمُ اللَّهُ اِلَی مَکَّةَ فِی لَیلَةٍ وَاحِدَةٍ، وَ هِی لَیلَةُ الْجُمُعَةِ، فَیتَوَافَوْنَ فِی صَبِیحَتِهَا اِلَی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، لَا یتَخَلَّفُ مِنْهُمْ رَجُلٌ وَاحِدٌ، وَ ینْتَشِرُونَ بِمَکَّةَ فِی اَزِقَّتِهَا یلْتَمِسُونَ مَنَازِلَ یسْکُنُونَهَا؛
آن کسی که از سرخس بوسیله
قرآن با دشمنان استدلال میکند. اینها سیصد و سیزده مردند که خدا همه را در یک
شب جمعه در
مکّه معظمه جمع میکند، شب را در بیتاللَّهالحرام صبح میکنند و احدی از آنها تخلف نخواهد کرد، آنگاه در بین کوچههای مکه منتشر میشوند و جستجوی اطاق میکنند که سکنا نمایند.»
در کتاب
مختصر بصائرالدرجات از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است:
«... الحسین بن حمدان عن محمد بن اسماعیل وعلی بن عبدالله الحسنیین عن ابی شعیب محمد بن نصر عن عمر بن الفرات عن محمد بن المفضل عن المفضل ابن عمر قال: سالت سیدی الصادق. . فَتَفْرَحُ نُفُوسُ الْمُؤْمِنِینَ بِذَلِکَ النُّورِ، وَ هُمْ لَا یعْلَمُونَ بِظُهُورِ قَائِمِنَا اَهْلَ الْبَیتِ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلَامُ، ثُمَّ یصْبِحُونَ وُقُوفاً بَینَ یدَیهِ علیه السلام، وَ هُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، بِعِدَّةِ اَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یوْمَ بَدْرٍ؛
آنگاه در بین
رکن و
مقام میایستد و با صدای رسا میگوید: ای نقبا و مردمی که به من نزدیک هستید، و ای کسانی که خداوند شما را پیش از ظهور من در روی زمین برای یاری من ذخیره کرده است، برای اطاعت از من به سوی من بیائید! صدای او به این افراد میرسد و آنها در
شرق و
غرب عالم بعضی در محراب
عبادت و گروهی خوابیدهاند، و با این وصف با یک صدا که میشنوند و با یک چشم بهم زدن در بین رکن و مقام نزد او خواهند بود. سپس خداوند به نور دستور میدهد که بصورت عمودی از زمین تا آسمان جلوه کند و هر که ساکن زمین است، از آن نور استضائه نماید و
نور از میان خانهاش بر وی بدرخشد و از این نور دلهای
مؤمنین مسرور گردد، در حالیکه هنوز آنها نمیدانند که قائم ما
اهل بیت ظهور کرده است. ولی چون صبح شود همه در برابر قائم خواهند بود و آنها سیصد و سیزده مرد به تعداد لشکر پیغمبر در روز
جنگ بدر هستند.»
در روایت مفضل از امام صادق (علیهالسّلام) چنین آمده است:
«یسِیرُ الْمَهْدِی اِلَی الْکُوفَةِ وَ ینْزِلُ مَا بَینَهَا وَ بَینَ النَّجَفِ وَ عَدَدُ اَصْحَابِهِ فِی ذَلِکَ الْیوْمِ سِتَّةٌ وَ اَرْبَعُونَ اَلْفاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ سِتَّةُ آلَافٍ مِنَ الْجِنِّ وَ النُّقَبَاءُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلا؛
سپس مهدی از
مدینه به کوفه میرود و در بین
کوفه و نجف فرود میآید در آن روز یارانش چهل و شش هزار
فرشته و شش هزار نفر
جن و سیصد و سیزده مرد نقیب میباشند.»
بررسی روایتی که میگوید: زنان نیز از جمله ۳۱۳ نفر هستند.
در تمام روایات فوق، هیچ اشارهای به اینکه
زنان جزء ۳۱۳ نفر هستند، نشده است تنها یک روایت از
شیعه و یک روایت در منابع اهل سنت وجود دارد که در بین این یاران، ۵۰ نفر
زن هستند. روایت
اهل سنت همچنان که گفته شد، ضعیف است. روایت شیعه را نیز در این خصوص نقل کرده و مورد بررسی قرار میدهیم تا مشخص شود که آیا این
روایت، میتواند ثابت کند که ۵۰ نفر زن جزء یاران خاص حضرت هستند یا نه؟
روایت را عیاشی با این سند در تفسیرش ذکر کرده است:
«عن جابر الجعفی عن ابیجعفر (علیهالسّلام) یقول: الزم الارض لا تحرکن یدک ولا رجلک ابدا حتی تری علامات اذکرها لک فی سنة... ویجیئ والله ثلاثمائة وبضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف...؛
سوگند به خدا سیصد و اندی نفر مرد میآیند و در میانشان پنجاه نفر زن هستند در مکه اجتماع میکنند بیآنکه قبلاً وعده داده باشند، آمدنشان همچون ابرهای پاییزی است که با حرکات تند میآیند.»
این تنها روایتی است که دلالت دارد که پنجاه نفر از زنان از یاران خاص حضرت مهدی (علیهالسّلام) میباشد، اما این روایت دارای اشکالاتی است که موجب عدم پذیرش آن میشود:
به روایت فوق اشکالاتی وارد شده است:
سند روایت، تا
جابر بن عبدالله جعفی، ذکر نشده است پس نمیشود به آن استناد کرد؛ لذا سند
مرسل است.
عین همین روایت با سند کامل، در کتاب
غیبت نعمانی از
کلینی نقل شده است که عبارت «فیهم خمسون امراة» نیامده است؛ همچنان که در روایت دوم بیان شد.
با دقت در روایات
ائمه (علیهمالسلام)، متوجه میشویم که استعمال لفظ رجل در روایات، منظور مرد است. مثلاً در روایتی چنین آمده است:
«عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِی قَالَ: کَتَبْتُ اِلَی اَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَلَیهِ السَّلَامُ اَسْاَلُهُ عَنْ ذِی الْکِفْلِ مَا اسْمُهُ وَ هَلْ کَانَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ فَکَتَبَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیهِ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَی جَلَّ ذِکْرُهُ مِائَةَ اَلْفِ نَبِی وَ اَرْبَعَةً وَ عِشْرِینَ اَلْفَ نَبِی الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ اِنَّ ذَا الْکِفْلِ مِنْهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِم؛
از حضرت
عبدالعظیم حسنی نقل شده است: نامهای به
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) نوشتم و از ایشان درباره نام
ذیالکفل و پیامبر بودن او سؤال کردم، آن حضرت در پاسخ نوشتند: خداوند تعالی صد و بیست و چهار هزار نبی مبعوث کرد که سیصد و سیزده نفر از آنها مرسل بودند و ذی الکفل از جمله ایشان بود.»
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) وقتی میخواهند بفرمایند ۳۱۳ نفر از
انبیاء مرسل بودند از واژه «رجلا» استفاده میکنند با توجه به اینکه
انبیا همه مرد بودندهاند و زنی میان آنها نبوده است.
همچنین در روایت دیگر که خروج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای
جنگ بدر را ذکر میکند، آمده است:
خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلا.
یا در روایت نبرد جالوت که تنها ۳۱۳ نفر از مردان جنگی از
امتحان پیروز شدند، چنین نقل شده است:
«محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن محمد بن خالد، والحسن بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عنهارون بن خارجة، عن ابی بصیر، عن ابی جعفر علیه السلام... ی قول الله (عزّوجلّ): " ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا ونحن احق بالملک.... فَشَرِبُوا مِنْهُ اِلَّا ثَلَاثَمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْهُمْ مَنِ اغْتَرَفَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یشْرَب فلما برزوا قال الذین اغترفوا: لا طاقة لنا الیوم بجالوت وجنوده وقال الذین لم یغترفوا: کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله والله مع الصابرین؛
همه آشامیدند جز سیصد و سیزده نفر، که برخی یک مشت نوشیدند و برخی اصلا نچشیدند و اینان بودند که به پیکار رفتند. آنان که یک مشت نوشیده بودند گفتند «ما عده اندک تاب مقاومت با
جالوت نداریم.» و آنان که اصلاً نچشیدند گفتند: «چه بسیار شد که گروه اندک بر گروه انبوه چیره شد با رخصت حق و خدا با صابران است».
بنابراین با توجه به اینکه در بین
پیامبران و در بین ۳۱۳ نفر اصحاب بدر و در بین یاران
طالوت، زنی وجود نداشته است، به این نتیجه میرسیم که مراد از «ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا» که در این
روایات آمده است، فقط مرد هستند نه زن و اگر زنی نیز در
جنگ باشد، آنان در پشت جبهه برای پرستاری و خدمات رسانی به جنگجویان بودهاند.
با دقت در برخی روایات (روایت چهارم) آمده است که بر روی شمشیرهای آن ۳۱۳ نفر،
اسم تکتک
مردان نوشته شده است.
همچنانکه
شیخ طوسی این روایت را چنین نقل کرده است:
... سیاتی الله بثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا فی مسجدکم هذا، یعلم اهل مکة انه لم یخلق آباءهم ولا اجدادهم بعد علیهم السیوف، مکتوب علی کل سیف اسم الرجل.
اگر
زن نیز در بین آنها بود چرا فقط نام مردان بر روی شمشیرشان نوشته شده است؟!
گرفتن اسلحه یا
شمشیر در دست مردان میباشد که نماد مبارزه نظامی میباشد که شأن زنان بالاتر از نبرد نظامی میباشد؛ بلکه در روایات آمده است که زنان حضور فعال در یاری رساندن به جنگجویان و مداوای آنان نقش فعالی دارند؛ همچنانکه در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز چنین بوده است.
روایتی را
کلینی در این باره چنین نقل کرد است:
«علی بن ابراهیم، عن ابیه، ومحمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین جمیعا، عن عثمان بن عیسی، عن سماعة، عن احدهما (علیهماالسّلام) قال: ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خرج بالنساء فی الحرب حتی یداوین الجرحی ولم یقسم لهن من الفیئ شیئا ولکنه نفلهن؛
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زنان را در جنگ به همراه برد تا زخمیان را مداوا کنند، و از غنایم جنگ، سهمیهای برای آنان قرار نداد ولی به عنوان
بخشش و
هبه، سهمی به آنان داد.»
همچنین در روایت نقل شده است که در زمان امام مهدی (علیهالسّلام) نیز زنان در این زمینه نقش فعالی را دارند:
«واخبرنی ابو عبدالله، قال: حدثنا ابو محمدهارون بن موسی، قال: حدثنا ابو علی محمد بن همام، قال: حدثنا ابراهیم بن صالح النخعی، عن محمد ابن عمران، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلَامُ یقُولُ: یکَن مَعَ الْقَائِمِ عَلَیهِ السَّلَامُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ امْرَاَةً قُلْتُ: وَ مَا یصْنَعُ بِهِنَّ؟ قَالَ: یدَاوِینَ الْجَرْحَی، وَ یقُمْنَ عَلَی الْمَرْضَی، کَمَا کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. قُلْتُ: فَسَمِّهِنَّ لِی. فَقَالَ: الْقِنْوَاءُ بِنْتُ رُشَیدٍ، وَ اُمُّ اَیمَنَ، وَ حَبَابَةُ الْوَالِبِیةُ، وَ سُمَیةُ اُمُّ عَمَّارِ بْنِ یاسِرٍ، وَ زُبَیدَةُ، وَ اُمُّ خَالِدٍ الْاَحْمَسِیةُ، وَ اُمُّ سَعِیدٍ الْحَنَفِیةُ، وَ صُبَانَةُ الْمَاشِطَةُ، وَ اُمُّ خَالِدٍ الْجُهَنِیة؛
مفضل بن عمر میگوید: از
امام صادق (علیهالسّلام) منقول است که فرمود: با
قائم (علیهالسّلام) سیزده تن زن وجود دارد، عرض کردم به وسیله آنها چه کاری انجام میدهد؟ فرمود: آنها زخمیها را مداوا میکنند، و از بیماران پرستاری میکنند؛ همانگونه که همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این کار را انجام دادند، عرض کردم: آنها را برایم نام ببر، امام (علیهالسّلام) فرمود: قنواء دختر رشید، و
ام ایمن، و حبابه و البیه، و سمیه مادر
عمار یاسر، و زبیده و ام خالد احمسیه، و ام سعید حنفیه، و صبانه ماشطه، و ام خالد جهنیه.»
مقایسه یاران حضرت مهدی (علیهالسّلام) با اهل بدر میرساند که همانطور که در بدر و نبرد نظامی زنی نبوده است در ۳۱۳ نفر هم زنی نمیباشد «ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةُ اَهْلِ بَدْرٍ» هر چند برای مداوا در جنگها حاضر میشدند.
۱. روایات صحیح و فراوان، به این امر دلالت دارد که ۳۱۳ نفر یار امام زمان (علیهالسّلام)، همه مرد هستند. با توجه به اینکه در این روایات اسمی از زن برده نشده است.
۲. وجود یک و یا دو
روایت ضعیف که میگوید، زنان نیز داخل ۳۱۳ نفر هستند، در مقابل این همه روایات، اعتبار چندانی ندارد.
۳- نبودن
زنان در بین این ۳۱۳ نفر به این معنا نیست که مقام زن از مرد کم است؛ بلکه زنان گاهی میتوانند کاری را انجام دهند که کمتر از
جنگ و نبرد نیست مانند کاری که
حضرت زینب (علیهاالسّلام) در
کربلا کرد. ایشان دست به شمشیر نشد؛ اما کاری کرد که
نهضت امام حسین (علیهالسّلام) از بین نرفت و تا
قیامت نام این نهضت باقی است. لازم به یادآوری است که در زمان
حکومت امام زمان (علیهالسّلام) است که زنان به اصل جایگاه و
ازرش خود پی خواهند برد.
مؤسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «آیا طبق منابع شیعه و اهل سنت، در میان ۳۱۳ نفر از یاران امام زمان (عج) زن نیز وجود دارد؟».