شبهه تخریب مسجدالحرام و مسجدالنبی توسط امام زمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام زمان (عليهالسلام)، ظهور، مسجدالحرام، مسجدالنبی، تخریب.
پرسش: آيا امام زمان (عليهالسلام) در هنگام ظهور، مسجدالحرام و مسجدالنبی را خراب خواهد كرد؟
پاسخ: یکی از اشکالاتی که
وهابیون به
شیعیان میگیرند این است که طبق روایاتی که در کتب شیعیان آمده،
امام زمان (علیهالسلام) در هنگام ظهور،
مسجدالحرام و
مسجدالنبی را خراب خواهد کرد. براساس روایاتی که در ذیل خواهد آمد،
مشرکان قریش و پس از آن سلاطین جور، تصرفات زیادی در خانه کعبه انجام دادهاند.
حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) بر طبق وظیفهای که دارند باید
خانه کعبه را به همان صورتی که خود
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) بنا کرده است، برگردانند و قطعاً این کار را انجام خواهند داد.
و عجیب است که بزرگان و
دانشمندان اهل سنت این روایات را که در صحیحترین کتابهای آنها آمده، نمیبینند؛ ولی روایات ضعیفی را که در برخی از
کتابهای شیعه نقل شده است، با آبوتاب فراوان نقل کرده و بر
شیعیان خرده میگیرند.
بعضی وهابیون روایتی را از کتاب
بحارالانوار نقل کردهاند، مبنی بر اینکه
امام زمان (علیهالسّلام) در هنگام ظهور،
مسجدالحرام و
مسجدالنبی را خراب خواهد کرد و آن
روایت این است:
روی المجلسی: (ان القائم یهدم المسجد الحرام حتی یرده الی اساسه، والمسجد النبوی الی اساسه).
و این اشکالی است که به
شیعیان میگیرند، حال آیا این مطلب صحت دارد؟ آیا واقعاً
حضرت مهدی (علیهالسّلام) خانه کعبه و مسجدالنبی را خراب خواهند کرد؟
جالب توجه است که بدانیم
وهابیون که تصمیم دارند با تخریب گنبد، محل دفن
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از
مسجد خارج کنند و نیز تغییرات فراوان در ساختار مسجدالحرام دادهاند، چنین اشکالی به شیعیان میگیرند!
البانی:
واجب است مسجد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را خراب کرده به حالت سابق برگرداند!
البانی، از مشهورترین علمای وهابی در کتاب «
تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد» مینویسد:
قلت: ومما یؤسف له ان هذا البناء قد بنی علیه منذ قرون ان لم یکن قد ازیل تلک القبة الخضراء العالیة.
واحیط القبر الشریف بالنوافذ النحاسیة والزخارف والسجف وغیر ذلک مما لا یرضاه صاحب القبر نفسه (صلیاللهعلیهوسلّم)؛ بل قد رایت حین زرت المسجد النبوی الکریم وتشرفت بالسلام علی رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) سنة ۱۳۶۸ ه رایت فی اسفل حائط القبر الشمالی محرابا صغیرا ووراءه سدة مرتفعة عن ارض المسجد قلیلا اشارة الی ان هذا المکان خاص للصلاة وراء القبر فعجبت حینئذ کیف ضلت هذه الظاهرة الوثنیة قائمة فی عهد دولة التوحید.
اقول هذا مع الاعتراف باننی لم ار احدا یاتی ذلک المکان للصلاة فیه لشدة المراقبة من قبل الحرس الموکلین علی منع الناس من یاتوا بما یخالف الشرع عند القبر الشریف فهذا مما تشکر علیه الدولة السعودیة ولکن هذا لا یکفی ولا یشفی وقد کنت قلت منذ ثلاث سنوات فی کتابی " احکام الجنائز وبدعها " (۲۰۸ من اصلی): «فالواجب الرجوع بالمسجد النبوی الی عهده السابق وذلک بالفصل بینه وبین القبر النبوی بحائط یمتد من الشمال الی الجنوب بحیث ان الداخل الی المسجد لا یری فیهای محالفة لا ترضی مؤسسه (صلیاللهعلیهوسلّم).
اعتقد ان هذا من الواجب علی الدولة السعودیة اذا کانت ترید ان تکون حامیة التوحید حقا وقد سمعنا انها امرت بتوسیع المسجد مجددا فلعلها تتبنی اقتراحنا هذا وتجعل الزیادة من الجهة الغربیة وغیرها وتسد بذلک النقص الذی سیصیبه سعة المسجد اذا نفذ الاقتراح ارجو ان یحقق الله ذلک علی یدها ومن اولی بذلک منها؟»
ولکن المسجد وسع منذ سنتین تقریبا دون ارجاعه الی ما کان علیه فی عهد الصحابة والله المستعان.
از چیزهایی که باید برای آن تأسف خورد این است که این بنا در قرنهای گذشته ساخته شده است و اگر این نبود، باید این گنبد سبز و بلند خراب میشد.
و اطراف
قبر شریف با پنجرههای از جنس مس، نقاشی شده و دارای پرده و ... احاطه شده است که صاحب قبر از آنها راضی نیست.
بلکه در زمان زیارت
مسجد نبوی، هنگامی در سال ۱۳۶۸هـ برای عرض
سلام به
رسول خدا رفته بودم، در پایین دیوار شمالی قبر،
محراب کوچکی را دیدم که در پشت آن سکویی که کمی از سطح
مسجد بلند بود وجود داشت و اشاره داشت به این مطلب که اینجا مکان مخصوص
نماز در پشت قبر شریف است؛ پس در این هنگام شگفتزده شدم که چگونه این نماد
بتپرستی در زمان دولت
توحید باقی مانده است!
اعتراف میکنم که هیچ فردی را ندیدم که برای
نماز خواندن در این مکان بیاید؛ چراکه به شدت از سوی نگهبانانی که مردم را از انجام کارهای خلاف
شرع در کنار قبر شریف منع میکردند، حراست میشد و باید به خاطر این کار از
دولت سعودی تشکر کرد؛ اما این تنها کفایت نمیکند و دوای درد نیست. من سه سال پیش در کتابم «
احکام الجنائز و بدعها» گفتم:
«پس واجب است مسجد نبوی به همان شکل سابق خود برگردد و بین مسجد و
قبر پیامبر از طرف شمال تا جنوب دیواری کشیده و فاصله شود؛ به طوری که در داخل مسجد هیچچیز خلافی که مؤسس مسجد از آن راضی نیست، دیده نشود.
اعتقاد دارم که این مسئله بر دولت سعودی واجب است؛ اگر آنها میخواهند پشتیبان واقعی
توحید باشند.
شنیدم که دولت سعودی دستور توسعه مجدد مسجد را داده است؛ پس شاید آنها به این پیشنهاد من اعتنا کنند و
مسجد را از طرف
غرب و دیگر جاها توسعه دهند و جلوی این نقصی را که با گسترش مسجد اتفاق میافتد، بگیرند. اگر پشنهاد پذیرفته شده، امیددارم که
خداوند آن را به دست دولت سعوی تحقق بخشد و چه کسی سزاواتر از آنها به این کار»!
ولی نزدیک به دو سال پیش، مسجد را گسترش دادند بدون اینکه آن را به همان صورتی برگرداند که در زمان
صحابه بوده است.
شیخ
مقبل بن هادی الوادعی: واجب است که
مسجد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به حالت مسجد در زمان آن حضرت درآورد!
او که از مفتیان مشهور وهابی
یمن است، در دو
کتاب خویش،
فتوا به وجوب تخریب گنبد رسول خدا و برگرداندن مسجد به حالت سابق خویش دارد؛ او در کتاب «
ریاض الجنة فی الرد علی اعداء السنه» مینویسد:
وبعد هذا لا اخالک تتردد فی انه یجب علی المسلمین اعادة المسجد النبوی کما کان فی عصر النبوة من الجهة الشرقیة حتی لا یکون القبر داخل المسجد! وانه یجب علیهم ازالة تلک القبة!
بعد از این سخنان، گمان ندارم که
یقین کرده باشی که بر
مسلمانان واجب است که مسجد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به همان صورتی که در زمان پیامبر، در جهت شرقی آن بوده است بازگردانند، تا قبر داخل مسجد نباشد و بر مسلمانان
واجب است که گنبد را برچینند!
همچنین در کتاب دیگرش «
تحفة المجیب علی اسئلة الحاضر والغریب» مینویسد:
نحن نقول وتلکم قبة الهادی بجوارنا نتمنی نتمنی ان قد راینا المساحی فی ظهرها الی ان تصل الی الارض؛ ما میگوییم ـ درحالیکه گنبد پیامبر در کنار ما است ـ آرزو داریم، آرزو داریم که ببینیم کلنگها به جان آن افتاده است، تا آن را با خاک یکسان کند!
حال با این فتوای صریح وهابیون در وجوب تغییر مسجد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تغییر عملی در مسجدالحرام و از بین بردن محل آبخوری از
چاه زمزم و ... چگونه ادعا میکنند این
عمل امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) حرام است!
حال بعد از ذکر این مقدمات میگوییم در روایتی که شما از
علامه مجلسی و
شیخ طوسی نقل کردهاید، فقط تخریب مسجدالحرام در آن ذکر شده و سخنی از مسجدالنبی نیست.
این
روایت در بسیاری از کتابها نقل شده است که اصل آن به این صورت است:
وَرَوَی اَبُوبَصِیرٍ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) اِذَا قَامَ الْقَائِمُ (علیهالسّلام) هَدَمَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّی یَرُدَّهُ اِلَی اَسَاسِهِ وَحَوَّلَ الْمَقَامَ اِلَی الْمَوْضِعِ الَّذِی کَانَ فِیهِ وَقَطَعَ اَیْدِیَ بَنِی شَیْبَةَ وَعَلَّقَهَا بِالْکَعْبَةِ وَکَتَبَ عَلَیْهَا هَؤُلَاءِ سُرَّاقُ الْکَعْبَة.
ابوبصیر گوید:
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: آنگاه که
حضرت قائم (علیهالسّلام) قیام کند مسجدالحرام را خراب کند تا به اساس و پایههای (اصلی) آن بازگرداند، و مقام (ابراهیم (علیهالسّلام)) را به جای اولی خود که در آن بوده بازگرداند، و دستهای
قبیله بنیشیبه را (که کلیدهای کعبه نزد آنان هست) ببرد و به
کعبه میآویزد، و به آن دستها مینویسد: اینهایند دزدان کعبه.
البته همین روایت در برخی کتابهای
شیعه به صورت مرسل اینگونه نقل شده است:
اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ اِنَّ الْقَائِمَ (علیهالسّلام) اِذَا قَامَ رَدَّ الْبَیْتَ الْحَرَامَ اِلَی اَسَاسِهِ وَمَسْجِدَ الرَّسُولِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِلَی اَسَاسِهِ وَمَسْجِدَ الْکُوفَةِ اِلَی اَسَاسِهِ وَقَالَ اَبُوبَصِیرٍ اِلَی مَوْضِعِ التَّمَّارِینَ مِنَ الْمَسْجِد.
ابوبصیر گوید: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: آنگاه که حضرت قائم (علیهالسّلام)
قیام کند، بیتالحرام، مسجدالنبی و
مسجد کوفه را به اساس و پایههای اصلی آن برمیگرداند. ابوبصیر گفته: مسجد کوفه را به منطقه خرمافروشان مسجد، برمیگرداند.
و شیخ طوسی همین روایت را با این
سند نقل کرده است:
عنه (الفضل بن شاذان) عن عبد الرحمان، عن ابن ابی حمزة، عن ابیبصیر، عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: القائم یهدم المسجد الحرام حتی یرده الی اساسه، ومسجد الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی اساسه، ویرد البیت الی موضعه، واقامه علی اساسه، وقطع ایدی بنی شیبة السراق وعلقها علی الکعبة.
ابوبصیر گوید: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: آنگاه که
حضرت قائم (علیهالسّلام) قیام کند، مسجدالحرام و مسجدالنبی را خراب میکند تا آن را براساس و اصلش بسازد، خانه کعبه را جای اصلی خود برگردانده و دستان دزدان بنیشیبه را قطع و آنها را بر خانه کعبه آویزان میکند.
روایات را براساس سند بررسی میکنیم.
روایت اولی که از
شیخ مفید و دیگران نقل شد، همگی به صورت مرسل نقل و سند روایت را ذکر نکردهاند و
روایت مرسل نیز
ارزش استناد ندارد.
روایت دوم نیز که مرحوم
کلینی و دیگران نقل کردهاند، همانطور از
سند آن پیداست، مرسل است؛ چراکه در سند روایت «عمن حدثه» دارد و مشخص نیست که این فرد چه کسی است تا بررسی شود؛ پس این روایت نیز ارزش استناد ندارد.
اما روایت سوم که شیخ طوسی در کتاب
الغیبه با سند متصل نقل کرده است، باز هم از نظر سندی مشکل دارد؛ چراکه در سند آن
علی بن ابیحمزه بطائنی وجود دارد. او نخستین کسی است که
فرقه واقفه را به خاطر طمع در مال و اموالی که از
امام کاظم (علیهالسّلام) در نزد او بود، بنیان نهاد.
حضرت آیتالله العظمی
خوئی در شرح حال او روایات فراوانی نقل کرده که ما به دو روایت اشاره میکنیم:
وقال الکشی (۲۵۶) علی بن ابی حمزة البطائنی: حدثنی محمد بن مسعود، قال: حدثنی علی بن الحسن (ابوالحسن)، قال: حدثنی ابو داود المسترق، عن علی بن ابی حمزة، قال: قال ابو الحسن موسی (علیهالسّلام): یا علی انت واصحابک شبه الحمیر.
اقول: تاتی هذه الروایة بهذا السند وبسند آخر، صحیح ایضا، عن عیینة بیاع القصب مرتین، قال ابن مسعود: قال ابوالحسن علی بن فضال: علی بن ابیحمزة کذاب متهم، روی اصحابنا ان ابا الحسن الرضا (علیهالسلام)، قال بعد موت ابن ابی حمزة: انه اقعد فی قبره فسئل عن الائمة (علیهمالسّلام) فاخبر باسمائهم حتی انتهی الی فسئل فوقف، فضرب علی راسه ضربة امتلا قبره نارا.
امام موسی کاظم (علیهالسّلام) خطاب به علی بن ابیحمزه فرمودند: ای علی! تو و یارانت همسان حمار هستید.
من (خوئی) میگویم: این روایت با همین سند و با سند دیگر که او نیز صحیح است، از عیینه فروشنده نی، دو بار نقل شده است.
ابنمسعود از ابوالحسن
علی بن فضال نقل کرده که:
علی بن ابیحمزه دروغگو و مورد اتهام (به
دنیاطلبی و خروج از مذهب حق) است، اصحاب ما از
امام رضا (علیهالسّلام) نقل کردهاند که آن حضرت فرمود: بعد از مردنش او را بر قبرش نشانده و از امامانش سؤال کردند، نام همه را گفت تا اینکه به نام من رسید، از او سؤال کردند، جوابی نداشت؛ پس ضربتی به سر او زدند که قبرش از
آتش پر شد.
در نتیجه تمام این روایات از نظر سندی مشکل دارد و قابل احتجاج نیست.
گذشته از بحث در سند روایات، روشن است که که خراب کردن کامل مسجدالحرام و مسجدالنبی از نظر
دین مبین اسلام حرام است و
امام مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) که بیش از همه مردم به
حلال و حرام الهی آگاه است، هرگز کاری برخلاف
شریعت اسلامی انجام نخواهد داد. (البته در صورت
غصب، تخریب کردن مواردی که به صورت غصبی از مردم گرفته شده و جزو اضافات مسجد به حساب میآید، اشکالی ندارد و بلکه واجب است! و اصلاً آن قسمتها حقیقتاً جزو مسجد به حساب نمیآید) همچنین تخریب سایر
مساجد نیز تنها در موارد خاص جایز است (مانند تخریب
مسجد ضرار).
اما اگر واقعاً هم چنین کاری را انجام دهد؛ از آنجایی که تمام مسلمانان بر
امامت و
خلافت آن حضرت و اینکه
دنیا را پر از
عدل و داد خواهد نمود، اتفاقنظر دارند، تردید نخواهیم کرد که این کار آن حضرت بر مدار
رضایت خداوند است وگرنه چگونه امکان دارد که او را مجری
عدالت و از بین برنده
ظلم و
جور بدانیم.
البته احتمال دارد که دلیل حضرت برای
تخریب مساجد نامبرده شده ـ بر فرض صحت ـ خراب کردن آثار سلاطین جور باشد که در طول
تاریخ از روی
ریا و
خودنمایی و یا با مال حرام این بناها را ساخته باشند و از آنجایی که
امام وظیفه دارد
عالم را از آثار وجودی ظالمان و فاجران پاک سازد، یکی از مصادیق آن تخریب همین آثار باشد و قطعاً بعد از آن دوباره مسجد را با مال حلال و آنطور که خداوند راضی هست، بنا خواهد کرد.
و یا مواردی را که در تاریخ آمده است که
غصب شده و به مساجد اضافه شد (از جمله بعضی از خانههای مکه) نیز در صورت عدم رضایت مالکین آنها، غصب به حساب آمده و باید تخریب شده و به ورثه مالکین باز گردد.
خلفا در توسعه مسجد، از غصب نیز فروگذار نبودند!
یکی از این بیوت، خانه
عباس عموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که
اهل سنت از یکسو ادعا میکنند
عمر خواست به هر نحو ممکن خانه را از او بگیرد، اما او نپذیرفت؛ ولی خود او خانه را
وقف مسجد کرد و عمر نیز خانه را ضمیمه مسجد کرد. از سوی دیگر میگویند در زمان
عثمان یا زمان ولید، خانه را وارد مسجد کردند!
اخبرنا یزید بنهارون قال اخبرنا ابوامیة بن یعلی عن سالم ابیالنضر قال لما کثر المسلمون فی عهد عمر ضاق بهم المسجد فاشتری عمر ما حول المسجد من الدور الا دار العباس بن عبد المطلب وحجر امهات المؤمنین فقال عمر للعباس یا ابا الفضل ان مسجد المسلمین قد ضاق بهم وقد ابتعت ما حوله من المنازل نوسع به علی المسلمین فی مسجدهم الا دارک وحجر امهات المؤمنین فاما حجر امهات المؤمنین فلا سبیل الیها واما دارک فبعنیها بما شئت من بیت مال المسلمین اوسع بها فی مسجدهم فقال العباس ما کنت لافعل قال فقال له عمر اختر منی احدی ثلاث اما ان تبیعنیها بما شئت من بیت مال المسلمین واما ان اخططک حیث شئت من المدینة وابنیها لک من بیت مال المسلمین واما ان تصدق بها علی المسلمین فنوسع بها فی مسجدهم فقال لا ولا واحده منها فقال عمر اجعل بینی وبینک من شئت فقال ابی بن کعب فانطلقا الی ابی فقصا علیه القصة فقال ابی ان شئتما حدثتکما بحدیث سمعته من النبی (صلیاللهعلیهوسلّم) فقالا حدثنا فقال سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) یقول ان الله اوحی الی داود ان بن لی بیتا اذکر فیه فخط له هذه الخطة بیت المقدس فاذا تربیعها بیت رجل من بنی اسرائیل فساله داود ان یبیعه ایاه بابی فحدث داود نفسه ان یاخذ منه فاوحی الله الیه ان یا داود امرتک ان تبنی لی بیتا اذکر فیه فاردت ان تدخل فی بیتی الغصب ولیس من شانی الغصب وان عقوبتک ان لا تبنیه قال یا رب فمن ولدی قال من ولدک قال فاخذ عمر بمجامع ثیاب ابی بن کعب وقال جئتک بشیء فجئت بما هو اشد منه لتخرجن مما قلت فجاء یقوده حتی ادخله المسجد فاوقفه علی حلقة من اصحاب رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) فیهم ابو ذر فقال انی نشدت الله رجلا سمع رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) یذکر حدیث بیت المقدس حین امر الله داود ان یبنیه الا ذکره فقال ابوذر انا سمعته من رسول الله قال آخر انا سمعته یعنی من رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) قال فارسل عمر ابیا قال واقبل ابی علی عمر فقال یا عمر اتتهمنی علی حدیث رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) فقال عمر یا ابا المنذر لا والله ما اتهمتک علیه ولکنی کرهت ان یکون الحدیث عن رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم) ظاهرا قال وقال عمر للعباس اذهب فلا اعرض لک فی دارک فقال العباس اما اذ فعلت هذا فانی قد تصدقت بها علی المسلمین اوسع بها علیهم فی مسجدهم فاما وانت تخاصمنی فلا قال فخط عمر لهم دارهم التی هی الیوم وبناها من بیت مال المسلمین.
وقتی مسلمانان در زمان عمر زیاد شدند، مسجد برای آنان کوچک شد، به همین دلیل عمر خانههای کنار مسجد را خرید، جز خانه عباس عموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خانه
همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را؛ عمر به عباس گفت: ای ابالفضل! مسجد برای مسلمانان تنگ شده است، و من خانههای اطراف مسجد را خریدهام که برای مسلمانان گشایشی ایجاد کنم، مگر خانه تو و همسران
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را؛ خانه همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نمیتوان کاری کرد! اما خانه خود را به هر قیمتی که خواستی به من بفروش!
عباس گفت: من چنین کاری نمیکنم!
عمر گفت: یکی از این سه کار را باید انتخاب کنی! یا خانه را با قیمتی که خواستی میفروشی، یا هر قسمتی از
مدینه را که خواستی در ازای آن برای خود و پسرانت بر میداری، یا آن را به مسلمانان میبخشی که بتوانیم مسجد را گسترش دهیم!
عباس گفت: هیچکدام را!
عمر گفت: شخصی را بین من و خودت قاضی قرار بده؛ به نزد
ابی بن کعب رفتند و ماجرا را گفتند! ابی گفت: اگر بخواهید برای شما حدیثی را که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم برای شما میگویم! گفتند: بگو!
گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند خداوند به
داود وحی کرد که برای من خانهای بنا کن که در آن یاد من شود! او در
بیتالمقدس برای این کار نقشهای کشید! اما خانه یکی از
بنیاسرائیل در میان این نقشه بود! داود از او خواست که خانه را به او بفروشد؛ اما او قبول نکرد؛ داود تصمیم گرفت که خانه را از او بگیرد؛ اما خداوند به او
وحی نمود که من به تو وحی کردم که خانهای برای من بسازی که در آن یاد من شود؛ اما تو میخواهی خانهای غصبی در مسجد من وارد کنی؟ و من غصب نمیکنم!
تنبیه تو این است که دیگر این خانه را نسازی! داوود گفت: خدایا! پس از فرزندانم! خداوند گفت: از فرزندان تو (چنین خواهد کرد)!
وقتی ابی بن کعب این روایت را خواند، عمر یقه لباس او را گرفت و گفت: من برای مشکلی نزد تو آمدم که تو آنرا خرابتر کردی!
پس به زور او را به مسجد آورده و او را در میان گروهی از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نگاه داشت که
ابوذر نیز در میان آنان بود و گفت: شما را به خدا قسم میدهم که آیا کسی از شما این
روایت را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده است؟
ابوذر گفت: من این روایت را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم! دیگری نیز چنین گفت!
عمر، ابی بن کعب را رها کرد و ابی بن کعب رو به عمر نموده و گفت: ای عمر! آیا مرا به
دروغ بستن به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متهم میکنی؟!
عمر گفت: خیر! من تو را متهم نمیکنم! اما دوست نداشتم که این روایت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
آشکار شود!
بعد از این ماجرا عمر به عباس گفت: برو دیگر در مورد خانهات مزاحمت نمیشوم! عباس گفت: چون چنین کردی، من خانه را به همه مسلمانان
صدقه میدهم تا بتوانی مسجد را برای آنان گسترش دهی؛ اما تو نمیتوانی آن را به زور از من بگیری!
عمر برای محل خانه او نقشهای کشید و سپس آن را از مال مسلمانان بنا کرد!
این روایت بهخوبی نشان میدهد که اگر عمر از
سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باخبر نمیشد، به هر نحو ممکن، خانه را از عباس میگرفت و این غصب به حساب میآمد!
البته در تعارض با قسمت آخر روایت، علمای اهل سنت مطالب دیگری نیز نقل کردهاند؛
ابنتیمیه در مورد خانه عباس میگوید:
قال ابو زید حدثنا محمد بن یحیی عن عبد الرحمن بن سعد عن اشیاخه ان عثمان ادخل فیه دار العباس بن عبد المطلب مما یلی القبلة والشام والغرب.
عثمان خانه عباس را در سمت
قبله وارد مسجد کرد!
سمهودی نیز وارد شدن خانه عباس را در مسجد، در زمان ولید میداند!
بنابراین استبعادی ندارد که گروهی به خاطر دوری از سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اشتباه، خانه مردم را در مقابل دادن وجه آن، به زور از آنان گرفته و مسجدالحرام یا مسجدالنبی را گسترش داده باشند و
امام زمان، این اضافات را ویران کند!
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز میخواست
خانه کعبه را ویران کند:
از همه اینها گذشته، اهل سنت در صحیحترین کتابهای خود نقل کردهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواست خانه کعبه فعلی را ویران نموده و آن را به محلی که خود
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) ساخته بوده، برگرداند؛ چراکه
مشرکان در طول تاریخ بارها خانه کعبه را تعمیر و بر اثر نادانی و
جهل و ... تغییراتی در آن به وجود آورده بودند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواست آن را خراب و به محل اصلیاش برگرداند؛ اما از آنجایی که قریشیان تازهمسلمان شده بودند و هرگز زیر بار چنین چیزی نمیرفتند، رسول خدا از این کار صرفنظر نمود.
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش مینویسد:
عَنْ عَائِشَةَ رضی الله عنهم زَوْجِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوسلّم) اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) قَالَ لَهَا اَلَمْ تَرَیْ اَنَّ قَوْمَکِ لَمَّا بَنَوُا الْکَعْبَةَ اقْتَصَرُوا عَنْ قَوَاعِدِ اِبْرَاهِیمَ. فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَلاَ تَرُدُّهَا عَلَی قَوَاعِدِ اِبْرَاهِیمَ. قَالَ: «لَوْلاَ حِدْثَانُ قَوْمِکِ بِالْکُفْرِ لَفَعَلْتُ».
از
عایشه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که آن حضرت فرمود: آیا نمیدانی که
قوم تو وقتی
کعبه را ساختند، آن را از پایههایی که حضرت ابراهیم قرار داده بود کوچکتر گرفتهاند؟
گفتم: چرا شما آن را به حالت اول باز نمیگردانید؟
فرمود: اگر قوم تو تازهمسلمان نبودند (ایمانشان قوی بود) چنین میکردم.
و در روایت دیگر مینویسد:
عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ رضی الله عنها اَنَّ النبی (صلیاللهعلیهوسلّم) قال لها یا عَائِشَةُ لَوْلَا اَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِیَّةٍ لَاَمَرْتُ بِالْبَیْتِ فَهُدِمَ فَاَدْخَلْتُ فیه ما اُخْرِجَ منه وَاَلْزَقْتُهُ بِالْاَرْضِ وَجَعَلْتُ له بَابَیْنِ بَابًا شَرْقِیًّا وَبَابًا غَرْبِیًّا فَبَلَغْتُ بِهِ اَسَاسَ ابراهیم.
از عایشه روایت شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمود: اگر قوم تو تازه از
کفر جدا نشده بودند دستور میدادم که کعبه را خراب کنند و آن مقدار از کعبه را که از آن بیرون مانده است، وارد آن میکردم و کف آن را با
زمین هم سطح و برای آن دو در از شرق و غرب قرار میدادم و آن را مانند زمان حضرت ابراهیم درست میکردم.
و
مسلم نیشابوری در
صحیح خود مینویسد:
وحدثنی محمد بن حَاتِمٍ حدثنی بن مَهْدِیٍّ حدثنا سَلِیمُ بن حَیَّانَ عن سَعِیدٍ یَعْنِی بن مِینَاءَ قال سمعت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ یقول حَدَّثَتْنِی خَالَتِی یَعْنِی عَائِشَةَ قالت قال رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) یا عَائِشَةُ لَوْلَا اَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُو عَهْدٍ بِشِرْکٍ لَهَدَمْتُ الْکَعْبَةَ فَاَلْزَقْتُهَا بِالْاَرْضِ وَجَعَلْتُ لها بَابَیْنِ بَابًا شَرْقِیًّا وَبَابًا غَرْبِیًّا وَزِدْتُ فیها سِتَّةَ اَذْرُعٍ من الْحِجْرِ فان قُرَیْشًا اقْتَصَرَتْهَا حَیْثُ بَنَتْ الْکَعْبَةَ.
از عایشه روایت شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمود: ای عایشه! اگر قوم تو تازه از
شرک جدا نشده بودند، خانه کعبه را خراب و به زمین میچسپاندم و برای آن دو دری از شرق و غرب قرار میدادم، و شش ذراع از سمت حجر به آن اضافه میکردم؛ زیرا قوم تو کعبه را به همین اندازه (کوچکتر از اندازه اصلی) درست کردهاند.
البانی بعد از این
حدیث میگوید:
اخرجه الامام مسلم وابو نعیم والطحاوی والبیهقی (۵/۸۹) واحمد (۶/۱۷۹ـ۱۸۰). قلت: وهذا اسناد صحیح علی شرط البخاری.
این روایت را امام مسلم،
ابونعیم،
طحاوی،
بیهقی و
احمد نقل کردهاند و من نیز میگویم این روایت بنا بر شروط بخاری صحیح است.
و مسلم در روایت دیگر مینویسد:
حدثنا یحیی بن یحیی اخبرنا ابو مُعَاوِیَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ قالت قال لی رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) لَوْلَا حَدَاثَةُ عَهْدِ قَوْمِکِ بِالْکُفْرِ لَنَقَضْتُ الْکَعْبَةَ وَلَجَعَلْتُهَا علی اَسَاسِ ابراهیم فان قُرَیْشًا حین بَنَتْ الْبَیْتَ اسْتَقْصَرَتْ وَلَجَعَلْتُ لها خَلْفًا.
ابنماجه قزوینی مینویسد:
عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ سَاَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) عَنِ الْحِجْرِ. فَقَالَ «هُوَ مِنَ الْبَیْتِ». قُلْتُ مَا مَنَعَهُمْ اَنْ یُدْخِلُوهُ فِیهِ قَالَ «عَجَزَتْ بِهِمُ النَّفَقَةُ». قُلْتُ فَمَا شَاْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا لاَ یُصْعَدُ اِلَیْهِ اِلاَّ بِسُلَّمٍ قَالَ «ذَلِکَ فِعْلُ قَوْمِکِ لِیُدْخِلُوهُ مَنْ شَاءُوا وَیَمْنَعُوهُ مَنْ شَاءُوا وَلَوْلاَ اَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُ عَهْدٍ بِکُفْرٍ مَخَافَةَ اَنْ تَنْفِرَ قُلُوبُهُمْ لَنَظَرْتُ هَلْ اُغَیِّرُهُ فَاُدْخِلَ فِیهِ مَا انْتَقَصَ مِنْهُ وَجَعَلْتُ بَابَهُ بِالاَرْضِ».
از عایشه روایت شده است که گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد
حجر (اسماعیل) سؤال کردم؛ فرمود: داخل خانه کعبه است؛ پرسیدم پس چرا آن را وارد کعبه نکردهاند؟
فرمود: نتوانستند سرمایه این کار را تأمین کنند.
گفتم: چرا درب آن این مقدار بالا است که تنها با نردبان به آن میتوان رسید؟
فرمود: قوم تو اینگونه کردند تا هر آن کس را میخواهند به کعبه وارد کنند و جلوی هرکس را که خواستند بگیرند.
و اگر این نبود که قوم تو تازه از
کفر جدا شدهاند ـ زیرا میترسم که دلهای ایشان (از
دین) رمیده شود ـ در این مورد که کعبه را تغییر داده و آن مقدار را که از آن بیرون مانده است، وارد کعبه نمایم و در آن را با زمین یکسان کنم، تصمیم میگرفتم.
البانی نیز این روایت را در
صحیح ابنماجه، تصحیح کرده است:
این
احادیث با اختلافات جزئی که در مضمون آنها وجود دارد، ثابت میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به منظور رعایت مصالحی، از تخریب خانه کعبه خودداری کردند؛ اما در زمان
حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) تقیه کاربرد ندارد و لذا حضرت کار ناتمام رسول خدا را تمام خواهد کرد.
طبق روایت دیگری که مسلم نقل کرده است،
عبدالله بن زبیر قصد داشت که آن را طبق گفته رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسازد؛ اما
حجاج بن یوسف به دستور
عبدالملک بن مروان آن را دوباره ویران کرد و به همان صورتی که در
زمان جاهلیت بود برگرداند:
حدثنا هَنَّادُ بن السَّرِیِّ حدثنا بن ابی زَائِدَةَ اخبرنی بن ابی سُلَیْمَانَ عن عَطَاءٍ قال لَمَّا احْتَرَقَ الْبَیْتُ زَمَنَ یَزِیدَ بن مُعَاوِیَةَ حین غَزَاهَا اَهْلُ الشَّامِ فَکَانَ من اَمْرِهِ ما کان تَرَکَهُ بن الزُّبَیْرِ حتی قَدِمَ الناس الْمَوْسِمَ یُرِیدُ اَنْ یُجَرِّئَهُمْ او یجربهم علی اَهْلِ الشَّامِ فلما صَدَرَ الناس قال یا اَیُّهَا الناس اَشِیرُوا عَلَیَّ فی الْکَعْبَةِ اَنْقُضُهَا ثُمَّ ابنی بِنَاءَهَا او اُصْلِحُ ما وهی منها قال بن عَبَّاسٍ فَاِنِّی قد فُرِقَ لی رَاْیٌ فیها اَرَی ان تُصْلِحَ ما وَهَی منها وَتَدَعَ بَیْتًا اَسْلَمَ الناس علیه وَاَحْجَارًا اَسْلَمَ الناس علیها وَبُعِثَ علیها النبی (صلیاللهعلیهوسلّم) فقال بن الزُّبَیْرِ لو کان احدکم احْتَرَقَ بَیْتُهُ ما رضی حتی یُجِدَّهُ فَکَیْفَ بَیْتُ رَبِّکُمْ انی مُسْتَخِیرٌ رَبِّی ثَلَاثًا ثُمَّ عَازِمٌ علی اَمْرِی فلما مَضَی الثَّلَاثُ اَجْمَعَ رَاْیَهُ علی اَنْ یَنْقُضَهَا فَتَحَامَاهُ الناس اَنْ یَنْزِلَ بِاَوَّلِ الناس یَصْعَدُ فیه اَمْرٌ من السَّمَاءِ حتی صَعِدَهُ رَجُلٌ فَاَلْقَی منه حِجَارَةً فلما لم یَرَهُ الناس اَصَابَهُ شَیْءٌ تَتَابَعُوا فَنَقَضُوهُ حتی بَلَغُوا بِهِ الْاَرْضَ فَجَعَلَ بن الزُّبَیْرِ اَعْمِدَةً فَسَتَّرَ علیها السُّتُورَ حتی ارْتَفَعَ بِنَاؤُهُ وقال بن الزُّبَیْرِ انی سمعت عَائِشَةَ تَقُولُ اِنَّ النبی (صلیاللهعلیهوسلّم) قال لَوْلَا اَنَّ الناس حَدِیثٌ عَهْدُهُمْ بِکُفْرٍ وَلَیْسَ عِنْدِی من النَّفَقَةِ ما یقوی علی بِنَائِهِ لَکُنْتُ اَدْخَلْتُ فیه من الْحِجْرِ خَمْسَ اَذْرُعٍ وَلَجَعَلْتُ لها بَابًا یَدْخُلُ الناس منه وَبَابًا یَخْرُجُونَ منه قال فانا الْیَوْمَ اَجِدُ ما اُنْفِقُ وَلَسْتُ اَخَافُ الناس قال فَزَادَ فیه خَمْسَ اَذْرُعٍ من الْحِجْرِ حتی اَبْدَی اُسًّا نَظَرَ الناس الیه فَبَنَی علیه الْبِنَاءَ وکان طُولُ الْکَعْبَةِ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ ذِرَاعًا فلما زَادَ فیه اسْتَقْصَرَهُ فَزَادَ فی طُولِهِ عَشْرَ اَذْرُعٍ وَجَعَلَ له بَابَیْنِ اَحَدُهُمَا یُدْخَلُ منه وَالْآخَرُ یُخْرَجُ منه فلما قُتِلَ بن الزُّبَیْرِ کَتَبَ الْحَجَّاجُ الی عبد الْمَلِکِ بن مَرْوَانَ یُخْبِرُهُ بِذَلِکَ وَیُخْبِرُهُ اَنَّ بن الزُّبَیْرِ قد وَضَعَ الْبِنَاءَ علی اُسٍّ نَظَرَ الیه الْعُدُولُ من اَهْلِ مَکَّةَ فَکَتَبَ الیه عبد الْمَلِکِ انا لَسْنَا من تَلْطِیخِ بن الزُّبَیْرِ فی شَیْءٍ اَمَّا ما زَادَ فی طُولِهِ فَاَقِرَّهُ وَاَمَّا ما زَادَ فیه من الْحِجْرِ فَرُدَّهُ الی بِنَائِهِ وَسُدَّ الْبَابَ الذی فَتَحَهُ فَنَقَضَهُ وَاَعَادَهُ الی بِنَائِهِ.
زمانی که خانه کعبه در زمان
یزید بن معاویه و در
جنگ با اهل شام
آتش گرفت و آن اتفاقات افتاد، ابنزبیر آنرا به همان حالت رها کرد؛ تا اینکه مردم به
مراسم حج آمدند، قصد او این بود که مردم را
امتحان کند (که آیا سخنان او را برای جنگ با اهل شام، قبول میکنند؟!)
وقتی که از مردم پیش افتاد گفت: ای مردم! نظر شما در مورد کعبه چیست! آن را خراب کنم و سپس آن را دوباره آباد کرده و خرابیهای آن را تعمیر کنم!
ابنعباس گفت: من نظر دیگری دارم! مقدار خراب آن را تعمیر کن و باقی آن را رها کن! و خانه را به همان حالتی که در اول
اسلام بود، باقی بگذار!
ابنزبیر گفت: اگر یکی از شما خانهاش بسوزد، تا آن را دوباره از نو نسازد، دست از کار نمیکشد! چه رسد به خانه
پروردگار شما!
من سه بار
استخاره میکنم و سپس کار خویش را انجام میدهم! وقتی سه بار استخاره کرد، مردم او را ترساندند که اولین کسی که از کعبه بالا برود، عذابی بر او نازل میشود! اما شخصی بالا رفته و سنگی از خانه کعبه کند، ولی عذابی نازل نشد! سپس گروهگروه بالا رفته و خانه کعبه را خراب کردند و آنرا به
زمین رساندند، سپس ابن زبیر ستونهایی را نصب کرده و بر آن پردههایی زد و آنها را بالا آورد؛ سپس گفت: من از
عایشه شنیدم که میگفت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: اگر مردم تازه از
کفر دست نکشیده بودند ـ و من نیز بودجه ندارم که برای ساخت کعبه مصرف کنم ـ این پنج ذرع سنگ بیرون کعبه را داخل کعبه میکردم، و یک در برای ورود به کعبه و یک در برای خروج از آن قرار میدادم!
اما من امروز چنین پولی دارم! و از مردم نیز نمیترسم! پس کعبه را کمی بزرگتر درست کرد؛ ارتفاع کعبه نیز ۱۸ ذراع بود که او آن را کم دانست و ده ذراع بر آن افزود! و برای آن دو در قرار داد!
اما وقتی عبدالله بن زبیر کشته شد، حجاج به عبدالملک نامه نوشت و خبر داد که
عبدالله بن زبیر اساس کعبه را طبق نظر سرکشان
مکه تغییر داده است!
عبدالملک به او نوشت که ما دست خود را در آنچه عبدالله بن زبیر به آن خود را آلود، وارد نمیکنیم! آنچه بر ارتفاع کعبه افزوده است، بر جای خویش بگذار، اما انچه از حجر وارد کعبه کرده است، از آن بیرون بیاور و آن را به حال سابق بازگردان و درب دیگر را نیز ببند و کعبه را بازسازی کن!
طبق این روایات،
مشرکان قریش و پس از آن سلاطین جور تصرفات زیادی در خانه کعبه انجام دادهاند.
حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) بر طبق وظیفهای که دارند باید خانه کعبه را به همان صورتی که خود
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) بنا کرده است، برگردانند و قطعاً این کار را انجام خواهند داد.
و عجیب است که بزرگان و
دانشمندان اهل سنت این روایات را که در صحیحترین کتابهای آنها آمده، نمیبینند؛ ولی روایات ضعیفی را که در برخی از کتابهای
شیعه نقل شده است، با آبوتاب فراوان نقل کرده و بر
شیعیان خرده میگیرند.
مؤسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا امام زمان (علیهالسلام) در هنگام ظهور، مسجدالحرام و مسجدالنبی را خراب خواهد کرد؟»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۲/۲۲.