حدیث ثقلین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث ثقلین.
پرسش: حدیث
ثقلین ، مفهوم و میزان
حجیت آن را توضیح دهید؟
پاسخ: ثقل به دو فتحه، هر شی ء نفیس و گرانقیمت است که باید در حفظ آن اهتمام شود.
ثقل، به همین معناست در حدیث «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»؛ یعنی همانا من بین شما دو چیز گرانبها را باقی میگذارم، کتاب خدای و
عترت خود را.
در حدیثی دیگر آمده است:«ان لکل نبی اهلا و ثقلا و هولاء (یعنی علیا و فاطمة و الحسن و الحسین) أهل بیتی و ثقلی»؛ یعنی هر پیغمبری را اهلی و کالای نفیس و گرانبهایی است و اینان (علی و فاطمه و حسن و حسین) اهلبیت من و کالای گرانبهای مناند. باز در حدیثی روایت شده که «من کان له من انبیائه ثقل فعلی و فاطمة و الحسن و الحسین ثقلی»؛ یعنی هرکه را از پیامبرانش کالای گرانبهایی در دست است، پس
علی و
فاطمه و
حسن و حسین نیز متاع گرانبهای مناند که در این دو حدیث نیز ثقل به معنای شی ء نفیس گرانبهاست که باید در حفظ آن اهتمام شود.
بعضی هم احتمال داده اند ثقل در این حدیث به معنای شی ء سنگینوزن است. اشاره به آن است که عمل به
قرآن و متابعت اهلبیت وظیفهای سخت و دشوار است.
حدیث ثقلین که چون قرآن و اهلبیت در آن ثقلین خوانده شده اند، به این نام معروف شده است.
حدیث ثقلین، حدیثی است صحیح که نزد
علما ی همه مذاهب اسلامی معتبر است و
شیعیان آن را از دلایل
امامت و
خلافت بلافصل
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ می شمارند.
این حدیث را
مسلم در صحیح و ترمذی در صحیح و ابن حنبل در مسند و ثعلبی نیشابوری در
تفسیر و ابن مغازلی شافعی در مناقب و سمعانی در فضائل الصحابه و ابن حجر میثمی در صواعق و سایر علمای اهلسنت، همچنین محدثین
شیعه به هشتاد و دو طریق با عبارات و صور گوناگون از رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ روایت کردهاند،
ذیلاً بعضی از این روایات نقل میشود:
مسلم بن حجاج نیشابوری (م ۲۶۱ ق) در صحیح کتاب فضائل الصحابه، باب فضایل علی بن ابیطالب به روایت از زید بن حیان حدیثی آورده است که ترجمه آن چنین است:«همراه با حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. بعد از اینکه در کنار او نشستیم، حصین گفت: ای زید! تو را خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیده ای و
حدیث او را شنیده ای و همراه با آن حضرت
جهاد کردهای. ای زید! تو خیر بسیار دیدهای. برای ما شمهای از آنچه از رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شنیدهای بازگوی. زید گفت: ای برادرزاده! به خدا سوگند که سال من بزرگ و عهدم با رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم، فراموش کردهام. پس آنچه برای شما میگویم، بپذیرید و آنچه را نمیگویم، مرا به گفتن آن مجبور نسازید. پس گفت: روزی
پیغمبر خدای بین ما برای خواندن
خطبه برخاست. ما در مکانی بین
مکه و
مدینه بودیم که «خم» خوانده میشود. پس حمد خدای و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و بهزودی فرستاده خدای پیش من میآید و دعوت او را اجابت میکنم. من بین شما دو چیز گرانبها از خود بر جای میگذارم. نخستین آنها کتاب خداست که در آن
هدایت و
نور است.
کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آن را رها نکنید. پس درباره
قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود. سپس گفت: و اهلبیت من. درباره اهلبیت من همواره خدای را به یاد داشته باشید (این جمله را سه بار فرمود). حصین از زید پرسید: اهلبیت او چه کسانی هستند؟ مگر زنان او اهلبیت او نیستند؟ گفت:زنان او اهل خانه او بودند؛ اما اهلبیت رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ کسانی هستند که بعد از او
صدقه برایشان
حرام است. حصین گفت: آنان چه کسانند؟ گفت: آلعلی و آلعقیل و آلجعفر و آلعباس. حصین گفت: آیا صدقه بر همه ایشان حرام است؟ گفت: آری.
مسلم به اسناد دیگری از زید بن ارقم روایت کرده است که از او پرسیدند: آیا زنان پیغمبر هم اهلبیت او هستند؟ گفت: نه؛ به خدا قسم! زن تا مدتی از زمان با مرد است. بعد او را
طلاق میدهد و نزد
پدر و
مادر خود برمیگردد. اهلبیت او اصل و
جماعت او هستند که صدقه بر ایشان حرام است.
حدیث فوق را احمد بن محمد بن حنبل در المسند
احمد بن حسین بیهقی در سنن
و عبدالله بن عبدالرحمن دارمی در سنن
علی متقی در کنز العمال فی سنن الاحوال و الافعال
احمد بن محمد طحاوی در مشکل الآثار
و سایر محدثین نیز روایت کردهاند. آنچه در این مقاله مورد استناد است، قسمت اول حدیث، یعنی برابر بودن و تلازم اهلبیت با قرآن و پیوستگی جاودانی این دو با یکدیگر است.
محمد بن عیسی ترمذی (م ۲۷۹ ق) در صحیح (۲/۳۰۸ ق) به روایت از ابوسعید و اعمش، آن دو از حبیب بن ابیثابت و از زید بن ارقم حدیث ثقلین را چنین آورده است: «قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم: انی تارک فیکم ما ان تمسکتم لن تضلوا بعدی: احدهما اعظم من الآخر. کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما»؛ یعنی رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: من چیزی بین شما بر جای مینهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیمتر است: کتاب خدا رشتهای است که از
آسمان به
زمین کشیده شده است و دیگری عترت که اهلبیت مناند. این دو هرگز از هم جدا نمیگردند تا بر سر
حوض (
کوثر ) نزد من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار میکنید.
این حدیث را عزالدین ابن اثیر در اسد الغابه
و سیوطی در الدر المنثور در تفسیر آیه مودت
نیز روایت کردهاند.
همچنین ترمذی در صحیح
از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که «رأیت رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم فی حجته یوم عرفه و هو علی ناقیه القصوی یخطب فسمعته یقول: ایها الناس انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی» یعنی رسول الله را در حجة الوداع، در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوای خود سوار بود و
خطبه میخواند. از او شنیدم که میگفت: ایها الناس! همانا من چیزی را بین شما بر جای میگذارم که اگر نگاه دارید و بدان
عمل کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت من یعنی اهلبیت من است.
این حدیث را متقی هندی نیز در کنز العمال
از ابن ابیشبیه و خطیب بغدادی روایت کرده است.
محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ ق) در کتاب المستدرک علی الصحیحین
به اسناد خود از ابوالطفیل و از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «لما رجع رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ من حجة الوداع و نزل غدیر خم امر بدوحات فقمن فقال: کانی قد دعیت فاجبت. انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر. کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ثم قال:ان الله عز و جل مولای و انا مولی کل مؤمن. ثم اخذ بید علی فقال:من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه»؛ یعنی چون رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از
حجة الوداع بازگشت و در «
غدیر خم » فرود آمد، دستور داد زیر درختها را از خار و خاشاک پاک کردند... سپس فرمود: گویا که مرا فراخواندهاند و من اجابت کردهام. همانا من بین شما دو شی ء گرانبها بر جای گذاشتهام که یکی از آنها از دیگری بزرگتر است، کتاب خدای تعالی و عترت من. پس بنگرید که بعد از من با آن دو چگونه رفتار میکنید، کتاب خدا و عترت من از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر) نزد من بیایند. سپس گفت: همانا خدای عزوجل مولای من است و من مولای همه مؤمنانم. پس دست
علی را گرفت و فرمود: هرکه را من مولای اویم، پس علی هم ولی و سرور اوست. خدایا
دوست بدار هرکه او را دوست دارد و دشمن بدار هرکه با او دشمنی کند.
حاکم نیشابوری تمام این حدیث را مفصلا ًنقل کرده و آن را
صحیح شمرده است. این حدیث را نسائی، احمد بن علی (متوفی ۳۰۳ ق) در کتاب خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب
آورده و اضافه کرده است: «به زید گفتم: آیا تو خود این سخن را از رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شنیدی؟ گفت: در آن درختستان هیچکس نبود؛ مگر آنکه رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را به چشم خود دیده و سخنش را به گوش خود شنیده است».
همین حدیث را متقی در کنز العمال
از زید بن ارقم و ابو سعید خدری روایت کرده است،
حاکم در روایت دیگری
از سلمة بن کهیل از پدرش از ابوالطفیل از وائله از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «نزل رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بین مکه و المدینة عند شجرات خمس دوحات عظام فکنس الناس ما تحت الشجرات. ثم راح رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ عشیة فصلی ثم قام خطیبا فحمد الله و اثنی علیه و ذکر و وعظ فقال ما شاء الله ان یقول (ثم قال) ایها الناس. انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموهما و هما کتاب الله و اهل بیتی عترتی (ثم قال) اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ (ثلاث مرآت) قالوا نعم. فقال رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ:من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ یعنی رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بین
مکه و مدینه نزدیک پنج درخت بزرگ پر شاخوبرگ فرود آمد. پس مردم زیر درختها را جارو کردند. سپس رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شامگاهان به آنجا رسید و بعد از
نماز برای ایراد خطبه برخاست. ابتدا
حمد و
ثنا ی الهی را به جای آورد و سخنانی در ذکر و وعظ بیان کرد و آنچه را خدای میخواست که او بگوید گفت. سپس فرمود:ایها الناس! من دو امر را بین شما باقی میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترت و اهلبیت من. (سپس گفت) آیا میدانید که من بر
مؤمنان از جانهای خودشان اولیترم؟ (سه بار) گفتند: آری. پس رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: هرکه را من مولی و سرورم علی هم مولی و سرور اوست.
حاکم نیشابوری (به روایت سیدمرتضی فیروزآبادی در کتاب فضائل الخمسة فی الصحاح الستة
) و ابن حجر هیثمی
این حدیث را صحیح شمردهاند.
حاکم نیشابوری
از مسلم بن صبیح از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «قال رسول الله صلی آله علیه و آله و سلم:انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و اهل بیتی. و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»؛ یعنی همانا من بین شما دو شی ء (یادگار) گرانبها از خود بر جای میگذارم، کتاب خدا و اهلبیت خود را و همانا این دو هرگز از هم جدا نمیگردند تا در کنار
حوض بر من وارد شوند.
حاکم این حدیث را صحیح دانسته است.
ابن حنبل در مسند
حدیث ثقلین را از ابوسعید خدری، از رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را چنین روایت کرده است: «انی اوشک ان ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین. کتاب الله عز و جل و عترتی کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی. و ان اللطیف اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا بم تخلفونی فیهما؟»؛ یعنی نزدیک شده است که مرا فراخوانند و من
اجابت کنم. و همانا من دو شی ء گرانبها را بین شما باقی میگذارم، کتاب خدای عزوجل و عترت خود را. کتاب خدا رشتهای است که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهلبیت مناند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار میکنید.
این حدیث را با جزئی اختلاف، ابن حنبل در موارد دیگری از مسند
فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه «و اعتصموا بحبل الله و لا تفرقوا»
متقی در کنز العمال
هیثمی در مجمع الزوائد
و ابن سعد در طبقات
روایت کردهاند.
حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (م ۴۳۰ ق) در حلیة الاولیاء
از حذیفة بن اسید غفاری از رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ چنین حدیث کرده است: «ایها الناس انی فرطکم و انکم واردون علی الحوض. فانی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما. الثقل الاکبر کتاب الله. سبب طرفه بید الله و طرفه بایدیکم. فاستمسکوا به لا تضلوا و لا تبدلوا. و عترتی اهل بیتی. فانه قد نبأنی اللطیف الخبیر انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»؛ یعنی ایها الناس! همانا من پیشگام و پیشاهنگ شمایم. و شما همه در کنار حوض نزد من خواهید آمد. وقتی بر من وارد شدید، از شما درباره ثقلین پرسش خواهم کرد. بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار میکنید. ثقل (وزنه) بزرگ
کتاب خداست. ریسمانی است که یک طرفش در دست خداست و طرف دیگرش در دستهای شماست. پس بدان چنگ بزنید تا گمراه نگردید و دگرگون نشوید. و عترت من که اهلبیت مناند؛ زیرا خدای مهربان دانا مرا خبر داده است که این دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.
این حدیث را به الفاظ مختلف ابونعیم در حلیة الاولیاء
ابن اثیر در اسد الغابة
متقی در کنز العمال
نور الدین هیثمی در مجمع الزوائد
ابن حجر در صواعق
... و سایر محدثین اهلسنت روایت کردهاند.
اما محدثین
شیعه چنانکه اشاره شد، در
تواتر آن
اجماع دارند و آن را به هشتاد و دو سند از طریق
ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ از رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ روایت کردهاند و این حدیث را از دلایل استوار و روشن
خلافت و
امامت بلافصل امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ میدانند و گویند اگر شیعیان برای اثبات خلافت آن حضرت حجتی جز همین حدیث نداشتند، ایشان را بسنده بود.
.
حدیث ثقلین، حدیثی است صحیح بلکه
متواتر ؛ سند آن محکم و دلالت آن واضح و غیر قابل
انکار است.
بزرگان
صحابه مانند
علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ و
ابوذر غفاری و جابر بن عبدالله انصاری و زید بن ثابت و حذیفة بن اسید غفاری و زید بن ارقم و ابو سعید خدری و عبدالله بن حنطب و ابو هریره دوسی و جمع کثیر دیگر
که تعدادشان از بیست افزون است
آن را روایت کردهاند.
کمتر حدیثی در صحاح و
مسانید به این قوت و
اعتبار وجود دارد. دلالت آن نیز واضح و در اعلی مراتب قوت است.
این حدیث در
حجة الوداع بر زبان رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ جاری شده و در الفاظ مختلف آن آمده است که: من مقبوض، یعنی در شرف مرگم؛ من مانند شما بشرم و بهزودی
دعوت حق را لبیک خواهم گفت. من دو ودیعه گرانبها از خود باقی می گذارم، من دو
خلیفه بین شما باقی میگذارم، قرآن و اهلبیت همیشه باهماند. چیزی را بر ایشان مقدم ندارید تا هلاک نشوید. چیزی به آن دو میاموزید که هر دو از شما عالمترند... اینها همه قوانین قطعی است که پیغمبر
وفات خود را نزدیک میدیده و وصیت میکرده و قرآن و اهلبیت را به جانشینی خود منصوب میداشته است.
اما بین اهلبیت و عترت تنها فردی که صلاحیت
خلافت رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ داشته، علی ـ علیهالسلام ـ بوده است. خود رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ این حقیقت را ضمن حدیث ثقلین با صراحت روشن کرد؛ یعنی دست علی را گرفت و فرمود: هرکه را من مولی و سرورم و هرکه را من از جان او به او نزدیکترم ،پس علی نیز باید که مولای او و ولی او و سرور او باشد. بنابراین به استناد
حدیث ثقلین شکی در تقدم علی بر اهلبیت و سایر
مسلمانان و تعیین او برای خلافت و امامت بلافصل باقی نمیماند.
ابن حجر، احمد بن محمد هیثمی (م ۹۴۷ ق) در کتاب خود الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة که در رد بر
شیعه نوشته است، بعد از بیان مطالب مشروحی درباره حدیث
ثقلین و
وجوب تمسک به اهلبیت تا قیام
قیامت و اینکه آنان همسنگ کتاب خدا و امان برای اهل زمیناند (اهلبیت) گوید: «... پس شایستهترین کس از اهلبیت که باید به وی تمسک نمود، پیشوا و
عالم اهلبیت بود و علی بن ابیطالب، کرمالله وجهه است که علمش از همه بیشتر و مدرکات و دریافتهای او از همه دقیقتر بود.» ازاینرو
ابوبکر میگفت:«علی
عترت رسولالله، یعنی همان کس است که تمسک بدو را مؤکدا دستور فرموده است».
بهعلاوه حدیث ثقلین که اهلبیت (علی و فاطمه و حسن و حسین) را بهطور لاینفک و همسنگ و همتای
قرآن و
واجب الاطاعه مقرر فرموده و تصریح نموده است که پیروان ایشان هرگز گمراه نمیگردند، نزد
علما ی
شیعه دلیل قاطعی بر
عصمت ایشان است.
مرحوم میرحامد حسین کنتوری نیشابوری کلیه روایات حدیث ثقلین و ادله
معصوم بودن اهلبیت را به استناد همین حدیث در مجلد دوازدهم از منهج دوم عبقات الانوار جمعآوری کرده است.
منبع:دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۵۸.
پایگاه حدیث نت.