تفاوت زهد اسلامی و تصوف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: زهد اسلامی،
اسلام،
تقوی،
تصوف.
پرسش: فرق زهد اسلامی با تصوف در چیست؟
پاسخ: زهد اسلامی مستلزم سلب
مسئولیت و
تعهّد از خود نیست و اسلام به کنارهگیری از
اجتماع و بیتفاوتی توصیه نمیکند؛ اما بیتفاوتی و بیتعهدّی از
مرام صوفیه است.
برای پاسخ گفتن به این پرسش، ابتدا باید اشاره ای به معنای
زهد در فرهنگ
اسلامی بنماییم تا فرق میان زهد و
پارسایی با
تصوف انحرافی روشن گردد. اسلام با
دنیا و
نعمتهای موجود در آن مخالف نیست، بلکه برای رسیدن به هدف بالاتر، با
دلبستگی و هدف قرار دادن دنیا مخالف است.
هدف تعالیم
تربیتی اسلام، فارغ ساختن
انسان از بندهای اسارت مادی و توجه شایان به امور
معنوی و سرای
آخرت است.
در اسلام دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته و دنیا مزرعه آخرت است. اسلام آمده تا به انسان اراده و توانی عطا کند که خود را از تجملات دنیا رها سازد و بود و نبود دنیا برایش فرقی نداشته باشد .
تفاوت زهد اسلامی با
رهبانیت مسیحی و تصوف در همین نگرش است. زهد اسلامی مستلزم سلب مسئولیت و
تعهّد از خود نیست و اسلام به کنارهگیری از اجتماع و بیتفاوتی توصیه نمیکند؛ بلکه در اسلام رسیدگی به امور دنیا و به عهده گرفتن
مسئولیتهای اجتماعی و
خدمت به مردم برای
رضایت الهی خوب و پسندیده است.
دراویش و
صوفیها با تظاهر به زهد و
سادهزیستی و دوری گزیدن از دنیا و به اصطلاح با
اذکار و
اوراد خود، سعی در
عوام فریبی دارند. در تعالیم عالیه اسلام ـ
قرآن و
روایات ـ راجع به کمتر موضوعی چون
تهذیب نفس و
تقوا و به یاد
حق بودن سفارش شده است. اسلام خواسته است همه مردم همیشه اهل ذکر باشند.
ولی طبق روایتی از
امام صادق(علیهالسلام): "معنی همیشه به یاد
پروردگار بودن این نیست که فقط
انسان از
صبح تا
شام اذکاری بر
زبان جاری کند، بلکه همیشه با
یاد خدا بودن این است که شخص در موقع انجام هر کاری به یاد خدا باشد تا اگر بر خلاف دستورات الهی است از او
بترسد و آن را ترک کند ."
تهذیب نفس این نیست که فرد
مرشد و
خانقاهی پیدا کرده و نسبت به امور
دینی و اجتماعی بیتعهد باشد و بدین
بهانه خود را از انجام دستورات و
احکام دین اسلام بینیاز بداند. تهذیب نفس و رسیدن به حضرت حق، جز با انجام فرامین الهی و دستورات دین مبین میسر نیست.
یکی از علتهایی که تصوف توانسته تا حدی در جوامع بیاطلاع و در افراد ناآگاه
نفوذ کند،
روح بیتفاوتی و بیتعهدّی است که در
مرام صوفیه یافت میشود.
بشر فطرتاً خداجو بوده و به سوی
کمال و
پاکی گرایش دارد، ولی زمانی که انسان گرفتار
هواهای نفسانی شد و در مسیر
زندگی از راه دین و پاکی خارج گردید و برطبق موازین دینی عمل نکرد، خود را از دین و
اسلام بیگانه میبیند.
اما، به هر حال در منظر فطرت و
وجدان خود تحت فشار بوده و خلائی را
احساس مینماید و جای معنویات و امور غیر مادی را در زندگی خود خالی دیده و در پی تدارک بر میآید، اما از آن جا که گرفتار
هوای نفس است و
اراده رهایی از آن را ندارد و نمیتواند خود را با فرامین حیات بخش
اسلام وفق دهد، لذا به دنبال مرامی میگردد که هم به کارهای دلخواه خود برسد و هم جای آن خلاء را پر نماید.
در تصوف این نوع آسانگیری و آسانجویی وجود دارد و شخص میتواند با پذیرش آن، هر کاری که دلخواه اوست انجام دهد،
شراب میخورد و میگوید ما درویش هستیم، دل
آدم باید پاک باشد! و هرگونه
گناه و کار
حرامی را با همین مجوّز مرتکب میشود.
بدین صورت هم به خواستههای نفسانی خود میرسد و هم در
دادگاه وجدان، خویش را صوفی و اهل صفا و پاکی مینامد، لذا میبینیم که این مرام در کشورهای غربی هم برای خود جا باز کرده است.
از این جاست که اجانب و بیگانگان، اقلیتها و [[|فرقههای مذهبی]] از جمله سلسلههای تصوف را تأیید و
تقویت میکنند، زیرا از این راه میتوانند از تمرکز قوای معنوی
ملتها جلوگیری کرده و از تشکیل نیروهای عظیم و یکپارچهای که
مقاومت در برابر آنها کار بسیار دشواری است ممانعت نمایند.
مرام تصوف پیروان خود را به یک بیتفاوتی و شعار "هرچه پیش آید خوش آید" میکشاند و در نتیجه، روح
جنبش و
فداکاری در راه ترقی ملت و مملکت را از آنها سلب میکند؛ از این جهت تصوف مورد استفاده و
حماقت استعمارگران قرار میگیرد، زیرا این مرامی است که نه تنها برای آنها ایجاد
خطر نکرده، بلکه در جهت حفظ
منافع آنهاست.
این
فرقه گمراه در زمان
بنی امیه و
بنی عباس نیز مورد حمایت
حکومت وقت واقع گردید، زیرا صوفیه برخلاف وصیت گهربار
رسول اکرم که در واپسین روزهای
زندگی خود مردم را به دو گوهر گرانبهای
قرآن و
اهل بیت سفارش کرد و فرمود: "اگر این دو مرجع و
پناه شما باشند
گمراه نمیشوید. "
، اعلام
استقلال نموده و خود را از
معارف و
علم اهل بیت(علیهمالسلام)
بی نیاز دیدند و گرایشاتی از درویشی که قبل از
اسلام وجود داشته را دنبال نمودند.
آنها با
فکر ناقص خود بر
گمراهی آن گرایش افزودند و برای خود دکانی باز کردند و حکومتهای جور آن زمان نیز برای تضعیف موقعیت اهل بیت مورد
حمایتشان قرار دادند تا مردم را از اهل بیت(علیهمالسلام) جدا ساخته و بدین مرام
تشویق کنند. آنان نیز برای تحکیم موقعیت خویش به
آیات متشابه و
روایات نبوی با
تفسیر دلخواه
تمسک کردند و در بسیاری از موارد با
ائمه معصومین(علیهم السلام) به
بحث و جدل پرداختند و به زعم خود از
امام اشکال گرفتند .
احادیث بسیاری موجود است که صریحاً میگوید سعی کنید همراه و
ملازم اهل بیت(علیهمالسلام) باشید، در غیر این صورت گمراه میشوید.
یکی از مهمترین ضررهایی که تصوف و سایر فرقهها برای اسلام داشته و دارد، از بین بردن
اتحاد و یگانگی
مسلمانهاست. بزرگترین شاهد این است که در احوال صوفیه و
کتب متداول آنان، حالات و
کرامات و
فضایل دروغینی وجود دارد که از
احکام و معارف حقّه الهی خالی است؛ لذا اگر پیروان راستین امام معصوم نبودند و
احادیث آنان را
نسل به نسل منتقل نمینمودند، امروز از احکام متعالی اسلام خبری نبود تا مایه نجات
بشر کنونی در فصل بحرانی
معنویت در
جامعه باشد.
لذا احادیث متعددی
از معصومین در رد تصوف و مذمت آنها وارد گردیده است.
حتی از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که به
ابوذر خطاب فرمود:
"ای ابوذر، گروهی در
آخر زمان هستند که در
تابستان و
زمستان پشمینه میپوشند (اشاره به صوفیه) و
گمان میکنند که با این پشم پوشیدن بر دیگران
فضل و برتری پیدا مینمایند. این گروه را
ملائکه آسمان و
زمین لعنت میکنند" .
علامه مجلسی در ذیل این حدیث میگوید:
چون حضرت میدانست که بعد از او
بدعت و
خلافت پیدا خواهد شد، این علامت را (پشمینه پوشی که تا مدتها جزو مرام بود) بیان نمود و آن ها را
ملعون خواند تا مردم
فریب آنان را نخورند. و همین حدیث شریف برای بطلان صوفیه کافی است.
علمای بزرگ ما چون
شیخ طوسی،
علامه حلی،
سید مرتضی،
مقدس اردبیلی،
شیخ بهایی،
ملاصدرا و دیگران کتبی در رد صوفیه و بیان
عقاید انحرافی آنان به رشته تحریر درآوردهاند.
و با
روشنگری،
فتنهای را که میرفت در بسیاری از مناطق اسلامی
شیوع پیدا کرده و مردم را به
انحراف بکشاند، خنثی نمودهاند.
در حسن ختام دو
حدیث در
ضلالت و
گمراهی مشایخ صوفیه نقل میکنیم تا میزان انحراف و تباهی آنان روشن شود.
در حدیثی که گفتگوی
حضرت علی(علیهالسلام) با
حسن بصری در آن نقل شده، حسن بصری درباره
جنگ حضرت(علیهالسلام) با
عایشه میگوید: سه بار مهیا شدم و به طرف لشکر عایشه به راه افتادم، هر سه بار ندایی شنیدم که میگفت: هر که میکشد و کشته میشود به
جهنم میرود، لذا بازگشتم. حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: آن منادی
برادرت شیطان بود و به تو
راست گفت.
قاتل و
مقتول از
لشکر عایشه در جهنماند.
هم چنین، جماعتی از متصوفه در
خراسان به نزد
حضرت رضا(علیهالسلام) آمدند و گفتند: امیرالمؤمنین
مأمون شما
اهل بیت را سزاوارتر دانست، لذا
خلافت بعد از خود را به شما واگذار کرد و شما را به
ولیعهدی انتخاب نمود. حال
امامت کسی را میطلبد که
غذاهای لذیذ نخورد و
لباسهای کهنه بپوشد و بر
الاغ سوار شود و به
عیادت بیماران برود.
حضرت فرمود:
حضرت یوسف پیامبر بود، لباسهای خوب و زیبا میپوشید و
حکومت میکرد. آن چه
امام میطلبد
قسط و
عدالت است که چون سخن گوید راست باشد و چون
حکم کند به عدالت باشد و به وعدههای خود
وفا نماید.
خداوند در
قرآن میفرماید: "ای پیامبر، چه کسی زینتهای
خدا را که برای
بندگان خود آفریده است
حرام کرده و از صرف
رزق حلال و پاکیزه منع کرده است.
پس در مطالب یاد شده به پیدایش صوفیه، خطر آنان برای اسلام، بیان افکار انحرافی آنها، تصریح امامان معصوم در رد تصوف و
تفسیر صحیح
زهد در
فرهنگ اسلام اشاره نمودیم.
•
علامه مجلسی،
عین الحیوة،
تهران: انتشارات قائم، ص۵۷۵-۵۸۳.
•
ملاصدرا،
عرفان و عارف نمایان (کسر اصنام الجاهلیة)، انتشارات الزهرا.
•
شیخ عباس قمی،
سفینة البحار، ج۲، (واژه صوف)،
بیروت: موسسه الوفاء، ص۵۷-۶۴، تحریریه مؤسسه در راه حق (بیست پاسخ)، پاسخ۱۴،
قم: انتشارات در راه حق.
•
شهید مطهری،
حق و باطل، چاپ چهارم، قم: صدرا، ۱۳۶۴، ص۱۳۵.
اندیشه قم.