گمراهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش: چرا بعضیها بعد از هدایت دوباره گمراه میشوند؟
پاسخ:
هدایت از نظر معنای لغوی به معنای دلالت و راهنمایی کردن است. و این راهنمایی گاهی فقط در حد (ارائه طریق) و نشان دادن راه محدود است، گاهی فراتر از (ارائه طریق) به مفهوم (ایصال الی المطلوب) و رساندن شخص به مقصد است. اما در مجموع آنچه از واژه هدایت فهمیده میشود این است: هدایت دلالت و رساندن به غایت با ارائه طریق است چون ارائه طریق نحوی از ایصال به مطلوب و رساندن شخص به مقصد است. (برای اطلاع از تفصیل این بحث به منبع ذیل مراجعه شود.)
معنای گمراهی که در زبان عرب از آن به ضلالت، یاد میشود. وقتی در برابر هدایت قرار گیرد مفهوم روشنتری پیدا میکند، زیرا اغلب ضلالت و گمراهی در جایی به کار برده میشود که شخصی به هدایت و راهنمایی افراد راهنما گوش ندهد و یا بعد از پذیرش
حق و راه مستقیم دوباره از راه راست منحرف شود و راه گمراهی یعنی راه غیر هدایت را در پیش گیرد و در مسیری برود که هرگز از آن طریق به مقصد و
هدف نمیرسد.
لازم به یادآوری است که هدایت و گمراهی هر دو امر اختیاری است و هیچ کس در هدایت و گمراهی خود مورد اجبار قرار ندارد.
بعد از روشن شدن مفهوم هدایت و گمراهی باید گفت، گمراهی
انسان در محورهای مختلف و با انگیزهها و عوامل متعدد ممکن است پیش آید، به همین دلیل هم از نظر محورها و هم از نظر عوامل و انگیزه نیازمند بحث مبسوط و مفصل است که در این جا به برخی از آنها به طور خلاصه اشاره میشود:
قبل از هر چیز باید اشاره شود که انسان فطرةً در مسیر هدایت قرار دارد زیرا راههای هدایت و ضلالت در جان و روان همه انسانها نهفته و تعبیه شده و
خداوند تمام امور را برای
نفس انسان الهام کرده است لذا
قرآن کریم فرمود: «و نفس و ما سوّاها فالهمها فجورها و تقوئها قد افلح من ذکیها و قد خاب من دسّها»
سوگند به نفس و آن کس که آن را آفرید، سپس پلیدکاری و پرهیزکاریاش را به آن الهام کرد که هر کس آن را پاک گردانید قطعاً
رستگار شد از این آیه به خوبی معلوم میشود که انسان دارای هدایت فطری است پس اگر
انبیاء الهی فرستاده شده و
کتابهای آسمانی نازل گردیده در واقع برای شکوفا کردن و به فعلیت رساندن همان بذر
هدایت فطری انسان است. چه این که در
نهجالبلاغه نیز درباره انگیزه
بعثت انبیاء آمده: «و یُثروا لهم دفائی العقول»
یعنی یکی از انگیزههای بعثت انبیاء ظاهر کردن و شکوفا کردن گنجینهها و
عقلهای نهفته انسانهاست. بنابراین اگر کسی از این
فطرت توحیدی و هدایت فطری خود با سوء اختیارش بیرون برود و از
هوی و هوس خویش پیروی کند، دچار گمراهی میشود. پس یکی از علل گمراهی انسان بیرون رفتن او از فطرت اصلی و الهی خود است. (تفصیل این بحث را در منبع ذیل جویا شوید
)
چیز دیگر که سبب گمراهی انسان میشود فاصله گرفتن از قرآن و
عترت است یعنی کسانی که در سایه قرآن و عترت هدایت شدهاند اگر بر اثر عوامل و انگیزهها و
هواهای نفسانی و یا هر انگیزه دیگر از قرآن و عترت فاصله بگیرند گمراه میشوند لذا در
حدیثی که
شیعه و
سنی آن را با
تواتر (خبری قطعی و یقینآور) نقل کردهاند
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان ابتعتموهما، و هما کتاب الله و اهل بیتی و عترتی»
یعنی ای مردم من در میان شما دو چیز به جا میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نمیشوید و آن دو یکی کتاب خدا و دیگری
اهل بیت و عترت من است. برابر این حدیث نورانی یکی از عوامل عمده که باعث میشود انسان به دام گمراهی بیافتد و از راه هدایت فاصله بگیرد این است که به قرآن و دستورات اهل بیت عمل نکند. و اگر امت اسلامی بعد از رحلت پیامبر دچار مشکلات اعتقادی شده و گرههای متعدد و مختلف در میانشان پدید آمدند و گمراهیهایی پیدا شد همه به خاطر آن بود و است که مردم از قرآن فاصله گرفتند و به
آیات ولایت عمل ننمودند و اهل بیت پیامبر را خانهنشین کردند و پیآمد دردناک این خانهنشینی آن شد که به تدریج گمراهی و عقایدگمراه کننده درمیان مردم ریشه پیدا کرد و زمینه عقاید نادرست را فراهم ساخت.
یکی از عوامل گمراهی انسان تندروی و کندروی بی جا و بیرون رفتن از حد
اعتدال است لذا در کلمات
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ آمده: «الیمین و الشمال مَضلةٌ و الطریق الوسطی هی الجاده»
یعنی گرایشهای افراطی و تفریطی سبب گمراهی انسان میشود و راه اعتدال طریق مستقیم هدایت است.
عامل دیگر گمراهی، نظام و
حاکم گمراه است یعنی اگر حاکم و فرمانروای مردم گمراه باشد به تدریج عمل کرد سوء او سبب گمراهی همه مردم میشود لذا در روایتی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ رسیده که فرمود: «من بر امت خود از سه چیز میترسم یکی آنها پیشوای گمراه است)
عامل دیگر که سبب گمراهی انسان میشود دوستان و رفیقهای گمراه و ناباب است بخصوص در عصر حاضر یکی از عوامل عمده گمراهی افراد بخصوص نسل
جوان دوستهای بد و گمراه هستند که نقش بسیار اساسی در گمراهی جوانها همان دوستهایشان دارند. حکیم خواجه نصیرالدین طوسی در اداب المتعلمین با این شعر خطر دوستهای ناباب را گوش کرده و گفته است:
تا توانی میگریز از یار بد یار بد،بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند
عامل دیگر در گمراهی افراد
تهاجم فرهنگی و تبلیغات دشمنان
اسلام است که با انواع کارهای هنری سعی در گمراه کردن جوامع اسلامی دارند و از آن جا که بسیاری فیلمهای بد آموز و گمراه کننده در قالب هنرنمای کاذب طرح و ارائه میشود افراد کمتر و یا دیرتر متوجه جوانب منفی قضیه میشوند و در نتیجه گمراهی ناخواسته برای او پدید میآید.
یکی از عوامل عمده که جزء علل شایع و فراگیر گمراهی و ضلالت در محورهای مختلف اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی میشود، بیتقوایی است یعنی اگر انسان نور
تقوا را از دست بدهد و یا از آن بیبهره باشد، همواره در گرداب گمراهی غوطهور است و در هر چیزی و در عمل، و در هر تصمیمی بیراه میرود و اشتباه عمل میکند و نادرست تصمیم میگیرد، چون انسان هر لحظه و در هر آن بر سر دو راهیهای زندگی نیازمند تصمیمگیری تازه است و اگر نور تقوا او را همراهی نکند بیراه میرود و شاید یکی از دلایل این که انسان مؤمن باید در شبانهروز ده بار بگوید: «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا مرا در راه مستقیم هدایت فرما، همین نکته باشد که انسان پیوسته در حال گزینش و
انتخاب است اگر هدایت الهی او را کمک نکند. ممکن است به راه اشتباه برود و بیجا انتخاب کند و گزینش او و عمل او منجر به گمراهیش گردد. و به دلیل اهمیت عنصر تقواست که خدای سبحان فرمود:
«و ما کان الله لیضل قوماً بعد هداهم حتی یتبین لهم ما یتقون»
خدا بر آن نیست که گروهی را پس از آن که هدایتشان نمود بیراه بگذارد مگر آن که راه تقوا را برای آنها بیان کرده باشد.
علامه طباطبایی ذیل این آیه میگوید در این آیه
مؤمنین تهدید شدهاند که اگر تقوا پیشه نکنند ممکن است بعد از آن که هدایت یافتهاند دوباره گرفتار گمراهی و ضلالت شوند، چه این که اگر کسی نعمت هدایت را
کفران کند، و براساس آن عمل ننماید دچار گمراهی میشود یعنی نعمت هدایت از آنها گرفته میشود در نتیجه گرفتار گمراهی میشود.
یکی از دلایل عمده بر این که بیتقوایی منجر به گمراهی میشود همان چیزهایی که انسان به وضوح و فراوان در میان مردم میبیند و مشاهده میکند که افرادی به جهت بیتقوایی دچار گمراهیهای گوناگون اخلاقی،اجتماعی و مانند آن میشوند یعنی در گفتار و کردارشان همانند افراد گمراه و دور از خدا و معنویت و انسانیت عمل میکند. در مقابل کسانی که از نور تقوا و پارسایی بهرهمنداند همواره به گونهای عمل میکنند که ذرهای از شائبه گمراهی در گفتار و رفتارشان پیدا نمیشود و گویا نوری است که در میان مردم زندگی میکند و راه میرود چنان که قرآن فرمود: «و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس»
یعنی برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتوی آن در میان مردم راه برود.
نکته دیگر که در همه علل و عوامل گمراهی نقش کلیدی دارد و در واقع منشأ اصلی گمراهی انسان میشود جریان
وسوسههای شیطان است، زیرا او خود سوگند یاد کرده که همواره در جهت گمراه نمودن انسانها تلاش کند، قرآن کریم سوگند شیطان را مبنی بر گمراه کردن انسانها در چندین آیه بازگو نموده از جمله فرمود: «قال فبما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم،ثم لاتینّهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم»
یعنی گفت به سبب آن که مرا به بیراهه افکندی،من هم برای فریفتن آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست، آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها میتازم.
شیطان برای گمراه کردن انسان کمینگاههای حساسی را مورد استفاده قرار میدهد از:
عُجب، و
خودپسندی و به
عبادت و عمل خیر خو بالیدن و
فخرفروشی کردن از جمله حساسترین کمینگاههای شیطان است حسادت،یأس و ناامیدی خشم و غضب بیجا، آزاد گذاشتن نفس سرکش و مانند آن از مواردی است که شیطان با استفاده از آنها انسان را به گمراهی میکشد.در این باره به کتاب (مصاف بی پایان با شیطان نوشته دکتر فتح الله نجارزادگان) مراجعه شود که به تفصیل بحث کرده و بسیار آموزنده و مفید است.
راسخون.