حقیقت توسل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
توسل عام،
توسل خاص،
آثار توسل، روش های توسل.
پرسش: حقیقت توسل چیست؟
پاسخ: توسل در
لغت یعنی با عمل یا وسیله به
خدا متوسل شدن.
و در
اصطلاح به معنای، واسطه قرار دادن شی یا شخصی است برای وصول به مطلوب.
چنانچه خداوند، در
قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیله.»، ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بپرهیزید، و وسیلهای برای
تقرب به او بجویید.
بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مادی و معنوی، به غیر خود، یعنی خارج از محدوده وجودی خویش نیازمند است. عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسک به سبب ها و سایل برای رسیدن به
کمالات مادی و معنوی، لازمة این نظام است.
بر همین اساس قرآن کریم،
انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و
قرب به درگاه الهی امر به
توسل به
اسباب تقرب کرده است: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله.»، ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بپرهیزید، و وسیله ای برای تقرب به او بجویید.
در روایات
پیامبر اکرم و
امامان معصوم نیز بر لزوم
توسل به
اولیای الهی هنگام
دعا تأکید شده است، چنانچه در
روایت نبوی مستند نزد
اهل شیعه و
اهل سنت آمده است: «کل دعاء محجوب حتی یصلی علی محد و آل محمد.»، هر دعایی محجوب است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود.
بنابراین همچنانکه اصل دعا از اسباب و وسیله های فیض است و میتوان حاجت را بطور مستقیم از خداوند در خواست کرد، توسل به
اولیای الهی در هنگام
دعا نیز از اسباب فیض و وسایل
قرب به خداوند است.
درباره توسل اختلاف نظر وجود دارد، ولی به طور عمده دو دیدگاه در این رابطه مطرح است:
۱- اغلب مسلمانان، به ویژه
شیعیان، توسل به
انبیا و اولیای الهی را یکی از مصادیق روشن وسیله میدانند، زیرا آن انوار مقدسه و نفوس مطهره، اشرف و افضل مخلوقاتند که به اعلی درجه انسانیت رسیـده و نزدیـک ترین فرد به درگـاه خدا هـستند و پس از مرگشان نیـز در جوار رحمتش زنـده و متنعم اند.
بنابراین، توسل به
پیامبر و
اهل بیت (ع) در نظر این افراد از جمله اسباب و وسایلی است که باعث نزدیکی بندگان به خدایشان میشود و همان گونه که در روایات متعددی آمده، این عمل موجب قبولی طاعات و سرعت بخشیدن به اجابت دعا خواهد بود و مهم ترین راه نجات و
رستگاری. از این رو،
دعا و
نیایش باید با توسّل به معصومان (ع) همراه باشد.
۲- برخی از مسلمانان درخواست
حاجت از
ائمه (ع) و
استغاثه به آن عزیزان را مورد اعتراض قرار داده و دو اشکال عمده بر آن وارد میکنند:
مخالفان
توسّل، این عمل را نوعی
بدعت میدانند که در
دین اسلا م نبوده و مسلمانان صدر
اسلام نیز چنین عملی را انجام نمیدادند.«اما التوسل و هو أن یقول القائل: اللهم إنی اتوسل الیک بجاه نبیک محمد (ص) أو بحق نبیک او بجاه عبادک الصالحین او بحق عبدک فلان، فهذا من اقسام البدعه المذمومه و لم یرد نص کرفع الصوت بالصلاه علی النبی (ص) عند الأذان.»، توسل جستن این است که گویند خدایا به مقام پیامبرت محمد (ص) یا به حق پیامبرت، یا به مقام بندگان صالحت، یا به حق فلان بنده ات، به پیشگاه تو متوسل میشوم، پس اینگونه توسل از اقسام
بدعت مذموم است و هیچ نصی بر درستی آن وارد نشده است، چنانچه بر بلند نمودن صدا هنگام صلوات فرستادن بر
پیامبر در اذان نصی وجود ندارد. همچنین شیخ عبدالعزیزبن باز(مفتی سابق
حجاز) میگوید:
توسل به جاه و
برکت، یا حق کسی بدعت است. از همین رو هر گاه کسی بگوید: اللهم إنی اسألک بجاه انبیائک أو بجاه فلان او بعبدک فلان أو بحق فلان أو برکه فلان، جایز نیست بلکه بدعت و شرک آور است.
برخی از این مخالفان، که
وهابیون میباشند، با این قضیه به شکل افراطی برخورد کرده، آن را
شرک و
عبادت مخلوق میدانند. (
ابن تیمیه میگوید: «من توسّل بعظیم عند الله کما یتوسل الی السلطان بخواصه و اعوانه فهذا من افعال الکفار و المشرکین»، کسی که توسل جوید به بزرگی در نزد خداوند همانگونه که متوسل میشود به سلطان بوسیله خواص و اعوان او، پس این از افعال کفار و مشرکین است.)
اشکال: آیا
توسل به
پیامبر و
امامان معصوم (ع) و حاجت خواستن از آنان، مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست ؟
پاسخ:
عبادت یعنی نهایت
ذلت و
خضوع در برابر کسی که اعتقاد به
الوهیت او داشته باشیم و یا او را فاعلی استقلالی و غیر وابسته بدانیم.
بنابراین
عبادت دو رکن دارد: ۱.نهایت وابسته ۲. اعتقاد به الوهیت
هرگاه یکی از این دو رکن نباشد، دیگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمی کند. خداونند خود به
فرشتگان فرمان داده است، در مقابل
آدم سجده کنند. «و یاد کن آنگاه که فرشتگان را گفتیم: «آدم را سجده کنید.»
و یا فرزندان را به نهایت خضوع و
تذلل در برابر والدین دستور داده است: «وبال های ذلت و خواری را از روی مهربانی برای آن دو بگستران.»
بدیهی است، این اعمال
عبادت و
پرستش غیر خدا محسوب نمیشوند، وگرنه خدا امر به آن نمیکرد.
در توسل، گاهی
حاجت خود را از خدا میخواهیم و هنگام
دعا او را به حق اولیایش قسم می دهیم که حاجت ما را برآورده سازد. این روش را پیامبر اکرم (ص) تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل می کرد.
در چنین روشی هیچگونه احتمال
شرک وجود ندارد.
در نوع دوم توسل، خداوند را حاجت دهنده میدانیم و از
اولیای الهی میخواهیم برآمدن حاجت ما را از درگاه الهی درخواست کنند. در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غیر خدا نیست، بلکه اعتراف به این مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستی، اوست.
در نوع سوم توسل به طور مستقیم حاجت خود را از اولیای الهی طلب میکنیم و این نیز شرک نیست، زیرا تأثیر گذاری آنها، به صورت غیر استقلالی و وابسته به
اراده و
قدرت الهی است. اسباب و واسطه های فیض همچنان که در اصل وجود و بقای خویش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعلیت و تأثیرگذاری نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند میباشند. بنابراین نه
توحید در ربوبیت به معنای انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه های فیض، منافی با
توحید ربوبی است. از اینرو
تمسک به آنها، منافاتی با توحید ربوبی ندارد.
در نتیجه توسل و حاجت خواستن از اولیای الهی، تمسک به رابطه های فیض الهی و اسبابی است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. و در نهایت این حاجت خواستن، شرک در ربوبین نیست، همچنانکه تمسک به اسباب (مثل پزشک و دارو) شرک در ربوبیت نیست.
توسل عام آن است که همه موجودات
جهان به خاطر تأثیرهایی که در جهان دارند، برای رفع نیازمندی های خود، دست کمک و یاری به سوی هم دراز کرده و از یکدیگر بهره می برند. همه افراد این نوع توسل را قبول داشته و به وجود آن در خود کاملا واقفند. برای مثال، خدا که
خالق و
رازق ماست، وقتی به
بندگان خود میفرماید: این من هستم که از شما رفع عطش میکنم ولی به وسیله آب، و من هستم که از شما رفع مرض میکنم ولی به وسیله دارو، و شما موظف هستید برای رسیدن به این رحمت ها،
آب و دارو مصرف نمایید، یا وقتی که
قرآن کریم از زبان
حضرت ابراهیم (ع) میگوید: «الذی خلقنی فهو یهدین والذی هو یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین و الذی یمیتنی ثم یحیین والذی اطمع ان بغفر لی خطیئتی یوم الدین»، همان کسی که مرا آفریده و پیوسته راهنماییم میکند. و کسی که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید.و هنگامی که بیمار میشوم مرا شفا میدهد.و کسی که مرا میمیراند و سپس زنده میکند.و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد.
مسلماً این بیانات به این معنا نیست که حضرت ابراهیم (ع) تأثیر دارو را در شفابخشی یا آب را در سیراب کردن انکار میکرد، بلکه بدین معناست که آن حضرت بر اساس بینش عمیقی که درباره جهان آفرینش داشت، در باطن همه این امور، دست توانای خدا را میدید. آری، شفابخشی دارو، سیراب کنندگی آب و همه و همه، به حکم قضا و قدر الهی است. بنابراین، توحید واقعی اقتضا میکند که ما برای سیراب گشتن و بهبودی یافتن، متوسّل به «آب» و «دارو» بشویم و از طریق همینها، خود را در معرض رزق و شفابخشی خدای یکتا قرار داده و آنها را وسایل و اسبابی مقرر شده از جانب خدای واحد بشناسیم و آثار آنها را جداً آثار خدا بدانیم.
توسل خاص همان عملی است که
شیعیان انجام میدهند و به آن
اعتقاد راسخ دارند. آنان در زمان گرفتاری ها و مشکلات، یکی از افراد مقرب درگاه الهی را واسطه قرار داده و به وسیله او از خداوند رفع سختی ها و برآورده شدن حاجاتشان را طلب می کنند. این نوع از توسل نیز منافاتی با
توحید نداشته، بلکه عین توحید است، چراکه اعتقاد به وسیله، اعتقاد به آفریننده وسیله «خدا» است.
بنابراین، مشخص میگردد که آنان در باب «توسل» به
اولیاء اللّ ه و مقربان درگاه خدا، منظوری جز «ابتغاء وسیله» و «اعتصام بحبل اللّه» از نظر راه یابی به مقام «قرب خدا» که صریحاً مورد امر و ترغیب قرآن کریم و مقتضای عقل سلیم است ندارند: یا ایها الذین آمنو اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون
آنان نه کسی جز خدا را میپرستند و نه چیزی را بی اذن خدا، مؤثر و قادر بر کاری میشناسند، بلکه همه چیز و همه کس را مخلوق خدا و «ممکن الوجود» و «فقیر بالذات» میدانند که تا از جانب خدا به آنها، وجود و توانایی بر ایجاد و اثر گذاری عطا نشود، نه از خود دارای وجود میباشند، و نه قادر بر ایجاد چیزی و یا اثرگذاری در چیزی خواهند بود. از این رو، اگر در
ادعیه و زیارت هایی که در میان مسلمانان، به ویژه
شیعه، متداول است دقت شود، این حقیقت به دست میآید که این افراد در عین اینکه نهایت
تواضع را به پیشگاه
اهل بیت عصمت (ع) اظهار میدارند، آن بزرگواران را به عنوان وسایلی میشناسند که خداوند برای هدایت بندگان به سوی کمال، در دسترس انسان ها قرار داده و از آنان خواسته تا با یاری گرفتن از آنها خود را به مقام قرب الهی برسانند.
به طور کلی، توسل به وسایل و تسبب به اسباب با توجه به اینکه خدا سبب را آفریده و سبب را سبب قرار داده و از ما خواسته است از این وسایل و اسباب استفاده کنیم، به هیچ وجه شرک نیست، بلکه عین توحید است. در این میان، هیچ فرقی میان اسباب مادی و روحی، اسباب ظاهری و معنوی، و اسباب دنیوی و اخروی نیست. هنگامی که انسان متوسل میشود باید توجهش به خدا و از خدا به وسیله باشد. اما اگر توجه اصیل به وسیله باشد و نه از ناحیه
توجه به خدا،
شرک در
عبادت خواهد بود.
بی شک به سراغ
ائمه و اولیا رفتن، سعه صدر و مناعت طبع را برای انسان به ارمغان میآورد و انسان را از عدم شایستگی دور میسازد. توسل باعث میشود از خُلق و خوی پیشوایان دین بهرهمند شده، اساس پیوند با امامان موجبات قرب به خداوند را فراهم میکند. این امر دور شدن از عناصر مادی را به همراه دارد. امام امت (ع) با پیروی از خُلق و خوی امیر مؤمنان (ع) و فرامین اخلاقی و اجتماعی آن امام بزرگوار، صاحب روح بزرگی به عظمت کوه شدند، تا آنجا که با سران کفر و شرک سازش نکرده و از آنها نهراسیدند و هرگز فکر سازش با آنها را در ذهن مبارکش راه ندادند زیرا رهبر فقید، به بیانات
امیر مؤمنان (ع) آگاه است که آن امام همام فرمود: «یتنافون فی دنیا دنیه و یتکالبون علی جیفه مریحه و عن قلیل یتبر التابع من المتبوع و القائد من المقود فیتزایلون بالبغضاء و یتلاعنون عند اللقاء.
»،در احراز پُست دنیایی بر همدیگر سبقت میگیرند و چون سگها، به جان مرداری بدبو میافتند. طولی نمیکشد که تابع از متبوع و رهبر از پیرو بیزاری میجوید. اینها با
بغض و
کینه از هم جدا میشوند و به هنگام ملاقات یکدیگر را
لعن و
نفرین میکنند.
حال ستمگرانِ دنیا طلب و شیفته مقام و ریاست چنین است، ولی وضع ارادتمندان به ائمه (ع) به صورتی دیگر است.
توسل به ائمه (ع) جان و روح را آماده برای پیوند با خدا میسازد. اگر این معنا در وجود بشر محقق شود، و اگر ما به ائمه خود در عمل و گفتار و شؤون زندگی
اقتدا کنیم و راه درست را طی کنیم، آنچه خداوند به آنان عنایت فرموده، به ما نیز ارزانی خواهد داشت و انسان را از بسیاری از وابستگیهای کاذب میرهد.
هر که با مردان حق پیوست، عنوانی گرفت
قطره چون واصل به
دریا میشود، دریا شود
اصولاً کسی که خود را نیازمند به عنایات ائمه میبیند و عرض ارادت به ایشان را لازمه کمال و ترقی میداند،
نفس خود را ملزم میکند که در همه حال دور از
گناه زندگی کند، زیرا گناه عارضهای بنیان بر انداز و خطرناک است، که فرد گناهکار را در مسیر هلاکت قرار میدهد و غرائز و استعدادهای او را به انحراف و سرانجام خاموشی هدایت میکند. لذا
امام علی (ع) می فرماید: «و التوبه من ورائکم.»
توبه باید پشت سر شما باشد. یعنی اگر گناه کردی، باید توبه کنی.
ارادت به ائمه (ع)
سعه صدر و عظمت روح برای انسان به ارمغان میآورد. به ویژه
تدبر در زندگی آنها دل و روح طغیانگر آدمی را به
تفکر و حرکت سازنده گرایش میدهد.
پیامبر اکرم (ص)فرموده است: خداوند عزوجل میفرماید: ای
بندگان من! گرامیترین خلق و پر فضیلتترین آنان نزد من، محمد و برادرش علی و
امامان بعد از وی هستند. اینان «وسیله» ها به سوی من می باشند. هر کس حاجتی دارد و نفعی را طالب است و یا دچار حادثه ای سخت و زیانبار گشته و برطرف شدن آن را میخواهد، مرا به محمد و آل طاهرینش بخواند تا به نیکوترین وجه او را برآورم.
در خواست
دعا همچنان که از برادر و خواهر مؤمن امری صحیح و پسندیده است، از
اولیای الهی و آبرومندان درگاه او به طریق أولی بجا و پسندیده است.
همانطور که
قرآن کریم در حق
رسول اکرم فرمود: «لو أنّهم اذ ظلموا أنفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما»، و اگر این مخالفانف هنگامی که به خود ستم میکردند.به نزد تو میآمدندو ازخدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها
استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.
قسم سوم
توسل به این صورت است که به طور مستقیم
حاجت خود را از
اولیای الهی طلب کنیم. همانطور که
صحابی رسول خدا (ص) به
ایان عرض کرد: «اسألک مرافقتک فی الجنه»، از تو می خواهم در
بهشت همنشینت باشم.
سایت پژوهه.