• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تدبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تعقل، تفکر، تدبر، روح، اندیشه.
پرسش: واژه‌های تعقل، تفکر و تدبر را تعریف کنید و وجه تمایز آنها چیست؟ و آیا این هر سه از عملکرد روح است یا استقلال دارند؟
پاسخ:





۱.۱ - أ. معنای فکر و تفکر

به گفته راغب اصفهانی، «فکر»، نیرویی است که « علم » را به‌سوی «معلوم» می‌برد. «تفکر» کوشش و جولان نیروی فکر به اقتضای عقل و خرد است. این نیرو ویژه‌ انسان است و در حیوان نیست. تفکر یا اندیشه تنها در چیزی است که ممکن باشد صورتی از آن در خاطر و قلب انسان حاصل شود.
[۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۶۴۳ ؟؟؟، ماده «فکر»، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.

به دیگر سخن، حقیقت تفکر و اندیشیدن مرکب از دو حرکت است: حرکتی به‌سوی مقدمات هر مطلب، سپس حرکتی از آن مقدمات به‌سوی نتیجه، مجموعه این دو حرکت که سبب شناخت و معرفت اشیاست، « فکر » نام دارد.
[۲] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۴۴، ماده «فکر»، کتاب‌فروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ ش.


۱.۲ - ب. معنای عقل و عاقل

«عقل» به نیرویی می گویند که آماده‌ پذیرش علم است. همچنین به علمی که به‌وسیله آن به دست آید.
[۴] . المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۷۷.
همچنین «عقال» به معنای طنابی است که بر پای شتر می‌بندند تا حرکت نکند، و «عاقل» یعنی کسی که نفس خود را حبس کند و نگذارد که هواها به او سرایت نماید.
[۶] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۵، ص ۴۲۵، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق.
از آنجا که نیروی عقل انسان را از کارهای ناهنجار باز می‌دارد، به آن عقل گفته می‌شود. اگر در روایات آمده است: «الْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ» و «ما خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً اکْرَمَ عَلَیْهِ مِنَ الْعَقْلِ»، مراد از آن همان نیروی فهم و درک و معرفت انسانی است؛
[۷] قرشی، سید‌علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۵، ص ۲۸، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۱ ش.
به همین جهت ادراکی که انسان دل به آن می‌بندد و چیزی را با آن درک می‌کند نیز، عقل نامیده می‌شود.

۱.۲.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی (ره) می‌گوید: خدای متعال در قرآن ، عقل را به نیرویی تعریف کرده که انسان در دینش از آن بهره‌مند شود و به‌وسیله آن راه را به‌سوی حقایق معارف و اعمال صالح پیدا نموده و در پیش گیرد.

۱.۳ - ج. معنای تدبر

«تدبّر» در اصل از ماده «دبر» به معنای پشت سر و عاقبت چیزی است. بنابراین تدبر یعنی بررسی نتایج و عواقب کار می‌باشد.

۱.۳.۱ - تفاوت تدبر با تفکر

تفاوت آن با «تفکر»، این است که تفکر مربوط به بررسی علل و خصوصیات یک موجود است: « فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »؛ «این داستان‌ها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند!»؛ اما «تدبر» مربوط به بررسی عواقب و نتایج آن است؛ لذا تدبر آن است که انسان با توجه به عواقب و نتیجه، در کارها می‌اندیشد؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:« أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً »؛ «آیا درباره‌ قرآن نمی‌اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند».


باید به این نکته توجه داشت که حقیقت انسان همان روح ، قلب و نفس ناطقه‌ او است و تعبیرات مختلفی (مانند روح، قلب و نفس ناطقه) همگی به حقیقت و معنای واحدی اشاره دارند که عبارت است از: بُعد مجرّد انسان. با این تفاوت که وقتی این واژگان با هم و در کنار هم استعمال می‌شوند، هر یک به شأن خاصی از بُعد مجرد و حقیقت آدمی اشاره می‌کنند و هنگامی که تک‌تک به کار برده می‌شوند، به همان حقیقت واحد اشاره دارند.
به عنوان نمونه، از آنجایی که روح، منبع اندیشه و ادراک در زندگی است، به آن عقل می‌گویند. آدمی با عقل، تعقل ، تفکر و تدبر می‌کند؛ اما همه‌ اینها برمی‌گردد به روح و در اصل از عملکردهای آن است و استقلال اینها به معنای مقابلیت با روح نیست؛ بلکه به تناسب وظیفه خویش از شئون روح الاهی آدمی است.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۶۴۳ ؟؟؟، ماده «فکر»، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۴۴، ماده «فکر»، کتاب‌فروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ ش.
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۳۴۱، ماده «عقل»، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.    
۴. . المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۷۷.
۵. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۱، ص ۱۵۹، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق.    
۶. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۵، ص ۴۲۵، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق.
۷. قرشی، سید‌علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۵، ص ۲۸، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۱ ش.
۸. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۵۰، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.    
۹. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۴، ص ۲۶۸، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۱۰. اعراف (۷)، آیه ۱۷۶.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۴، ص ۲۸، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ ش.    
۱۲. نساء (۴)، آیه ۸۲.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی | واژگان قرآنی




جعبه ابزار