امام موسی بن جعفر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:امام موسی بن جعفر.
پرسش: چکیدهای از زندگینامه، فرزندان و نوههای امام موسای کاظم ـ علیهالسلام ـ را برایم بیان کنید.
پاسخ: بیان زندگی امام کاظم علیهالسلام، فرزندان و... نیاز به تدوین چندین جلد کتاب دارد. کتابهای زیادی درباره زندگی
امام موسی بن جعفر علیهالسلام نوشته شده است. در اینجا بهصورت خیلی فشرده و مختصر به موضوع مورد سؤال میپردازیم:
اسم شریف آن حضرت، موسی پسر جعفر، پسر محمدباقر، پسر علی (زینالعابدین)، پسر حسین، پسر علی، پسر ابوطالب ـ علیهالسلام ـ است.
امام ـ علیهالسلام ـ در تاریخ یکشنبه هفتم صفر سال ۱۲۸ هجری در روستای «ابواء»
بین مکه و
مدینه به
دنیا آمد و بنابر قول مشهور
در سال ۱۸۳
هجری در زندان هارون الرشید، مسموم و به شهادت رسید.
در ضلع غربی بغداد در مقبرهی معروف به مقابر قریش به خاک سپرده شد.
البته اکنون نام آن مکان کاظمین است.
شیخ مفید میگوید: این مقبره در گذشته محل دفن بنیهاشم و سران قبایل و اشراف بود.
مادر
امام کاظم علیهالسلام حمیده
بربریه نام دارد.
همچنین به او حمیده مصفّاه گفته شده است،
ولی ابن شهر آشوب، حمیده مصفّاه را دختر صاعد
بربری با کنیه «لؤلؤ» مادر موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ میداند.
عبدصالح، کاظم،
صابر
و امین
از القاب آن حضرت است که کاظم از مشهورترین آن میباشد.
شیخ مفید میگوید: اباابراهیم، اباالحسن و ابا علی از کنیههای حضرت است.
برخی نیز، ابوالحسن اول، ابوابراهیم،
و ابواسماعیل
را بهعنوان کنیههای حضرتش ذکر میکنند.
در نزد
شیعه دوازده امامی معروف و مسلم است که یکی از راههای تشخیص و اثبات
امام ت هر امامی، تصریح امام پیشین، همچنین سؤالها و امتحاناتی که انسانهای عادی از عهده آن بر نمیآیند، است. خوشبختانه دربارهی امامت موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ
روایات فراوانی وجود دارد که امامت آن حضرت را اثبات میکند.
ابن صباغ مالکی میگوید: عبدالأعلی از فیض بن مختار نقل میکند که خدمت
امام صادق علیهالسلام عرض کردم: دست مرا بگیر و از
آتش جهنم نجاتم بده و بفرما امام بعد از شما کیست؟ در این هنگام موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ وارد شد؛ درحالیکه هنوز نوجوان بود. امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمود: «این (اشاره به موسی بن جعفر)
امام شماست، پس به او بگروید».
شیخ مفید در اینباره میگوید: موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ امام بعد از پدر بزرگوارش است و مقدم بر تمام فرزندان امام صادق ـ علیهالسلام ـ است؛ زیرا:
تمام
فضایل و خوبیها در او جمع است؛
نصوص صحیح و معتبر با صراحت دربارهی او وارد شده است؛
پدر بزرگوارش صراحتاً فرمود: او ولیعهد و امام بعد از من است.
شروع امامت و
ولایت امام کاظم ـ علیهالسلام ـ همزمان با استقرار و ثبات
خلافت عباسیها بود. امام ـ علیهالسلام ـ در برههای به امامت رسید که ظالمترین و جبارترین حاکمان بر مسند حکومت بودند. دولت و حکومت آنها از نظر داخلی در آرامش بود و هیچ مخالفت و درگیری داخلی وجود نداشت. این ثبات و
آرامش باعث شد تا حاکمان و زمامداران بتوانند بهراحتی بر مخالفان خود تسلط پیدا کنند و
اعمال، رفتار و حرکات آنان را زیر نظر داشته باشند.
تعدادی از حُکام و سلاطین ظالم و ستمگر عباسی دورهی امام کاظم علیهالسلام، عبارتند از:
وی دومین حاکم دولت عباسی بعد از برادرش ابوعباس سفاح است.
وی به بُخل و
حسادت معروف بود و به همین جهت لقب دوانقی به وی دادند.
تمایل بیش از حد به لهو و
لعب،
زن و... از معروفترین خصایص این خلیفهی عباسی بود.
شدت علاقهی وی به اینگونه مسائل باعث آن شد که پسرش
ابراهیم رئیس آوازخوانها و خوانندهها و دخترش علیه جزو گروه خوانندهها، نوازندهها و رقاصهای بغداد شود.
وی در
سن ۲۵ سالگی به حکومت رسید،
درحالیکه مخالف سرسخت و دشمن
اهل بیت علیهمالسلام و حاکم شرور بود؛ چنانکه شرارت از سر و رویش میبارید. زندگیاش سراسر
غرور و
تکبر و ناپختگی و بیتجربگی جوانی بود. دورۀ حکومت او از دورانهای سخت اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ و شیعیان بود.
مسعودی مورخ مشهور در
کتاب «
مروج الذهب» دربارۀ هادی عباسی میگوید: «.... قسی القلب، بداخلاق و زشتخوی بود».
شروع قیامها و نهضتها به رهبری بنیهاشم و علویها در زمان
خلافت هادی عباسی بود. واقعهی «فخ» به رهبری حسین بن علی یکی از قیامهای معروف آن دوره است.
این نهضت مورد تأیید امام کاظم ـ علیهالسلام ـ بود؛ بهگونهای که امام ـ علیهالسلام ـ رهبری این
قیام (حسین بن علی) را به شهادت بشارت داد و او را سفارش به تقویت، مقاوت و
صبر کرد.
آن حضرت به وی چنین فرمود: «تو کشته میشوی، خوب
جنگ کن؛ زیرا قوم و لشکری که در مقابل تو است، از فاسقاناند...».
و این موضع
امام علیهالسلام،
قیام فخ را در ردیف سالمترین قیامهای
علویان بر ضد عباسیان قرار میدهد.
وی در ثروتاندوزی،
اسراف، داشتن حرمسرا،
زنان آوازخوان و رقاص معروف بود.
نسبت به
ائمه و سادات بنیهاشم نهایت خصومت و دشمنی را روا میداشت و در از بین بردن آنها تلاش میکرد.
زندانی نمودن موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ بارها و بارها و شهادت آن حضرت در زندان به دست سندی بن شاهک نمونهای از این دشمنیهاست.
با آنکه هارون مشهور به زورگویی، جباریت، قساوت
قلب و دشمنی ـ بهویژه با علویها ـ بود، درعینحال در
تاریخ شاهدیم که امام کاظم ـ علیهالسلام ـ هیچ اهمیتی برای هارون قائل نبود و هیچ
ترس و هراسی از وی نداشت و در مقابل هارون در نهایت عزت و
شجاعت میایستاد و در راستای مسئولیتش کوچکترین عقبنشینی و ضعفی از خود نشان نمیداد.
تاریخ شاهد این مدعاست.
در اینجا به نمونههایی از این برخورد امام ـ علیهالسلام ـ در مقابل هارون الرشید میپردازیم:
خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود نقل میکند که:
هارون الرشید به حج و به
زیارت مرقد پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آمد. عدهای از قریش و سران قبایل و نیز موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ با وی همراه بودند. چون هارون به مزار پیامبر رسید گفت: سلام بر تو ای رسول خدا! ای پسر عمویم! وی میخواست با این عبارت به اطرافیان فخر بفروشد. در این هنگام موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ به
قبر پیامبر نزدیک شد و گفت: «
سلام بر تو ای پدر»! چهرهی رشید دگرگون شد و گفت: ای ابوالحسن! افتخار حقیقی همین است.
«کان الرشید یقول لموسی الکاظم بن جعفر: یا أبا الحسن خذ فدک حتی أردها علیک، فیأبی، حتی ألح علیه فقال: لا آخذها إلا بحدودها، قال: و ما حدودها؟ قال: یا أمیرالمؤمنین أن حددتها لم تردها، قال: بحق جدک إلا فعلت، قال:أما الحد الأول فعدن، فتغیر وجه الرشید و قال:هیه، قال: و الحد الثانی سمرقند، فاربد وجهه، قال: و الحد الثالث أفریقیة، فاسود وجهه و قال: هیه، قال: و الرابع سیف البحر مما یلی الخزر و أرمینیة، قال الرشید: فلم یبق لنا شیء فتحول فی مجلسی؛ قال موسی: قد أعلمتک أنی أن حددتها لم تردها فعند ذلک عزم علی قتله».
زمخشری میگوید: هارون الرشید به امام موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ عرض کرد: یا اباالحسن! حد و مرز فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم. حضرت از این کار ابا کرد، تا اینکه هارون اصرار ورزید؛ آنگاه امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: «من حد و مرز واقعی آن را مشخص میکنم. اگر این کار را بکنم تو آن را برنمیگردانی!» هارون گفت: مگر حدود آن کجاست! به
حق جدت مشخص کن. پس امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: «مرز اولش تا عدن است». در این هنگام رنگ هارون تغییر کرد، گفت: ادامه بده فرمود: «مرز دومش سمرقند است»، با شنیدن این حرف چهرهاش تاریک شد. امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: «مرز سومش آفریقاست»، رنگش سیاه شد، گفت: ادامه بده. امام فرمود: «مرز چهارمش تا خزر و ارمنستان است». اینجا بود که هارون گفت: بفرما جای من بنشین! بنابراین چیزی برای ما باقی نمیماند! امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: «به تو گفتم اگر حد
فدک را مشخص کنم، تو آن را به ما باز پس نمیدهی. از اینجا بود که هارون تصمیم به قتل حضرت گرفت».
نقل کردهاند روزی هارون الرشید از امام کاظم ـ علیهالسلام ـ پرسید: چگونه شما میگویید فرزندان
رسول الله صلیاللهعلیهوآله هستید؛ درحالیکه فرزندان علی ـ علیهالسلام ـ هستید. همانا مرد از طرف پدر منسوب به جد میشود، نه از طرف مادر. امام ـ علیهالسلام ـ در جواب، این آیهی مبارکه را قرائت فرمود: «... و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (
هدایت کردیم) اینگونه نیکوکاران را
پاداش میدهیم! و (همچنین) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را همه از صالحان بودند».
درحالیکه برای
حضرت عیسی علیهالسلام پدری نیست، همانا وی از طرف مادر به
انبیا منتسب شد. اینگونه ما ملحق به فرزندان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میشویم از طرف مادرمان
حضرت زهرا سلاماللهعلیها. همچنین خدای متعال فرمود: «هرگاه بعد از
علم و دانشی که (دربارهی مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما
زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه
مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هنگام مباهلهی با نصاری هیچکس را دعوت نکرد، مگر
علی،
فاطمه و حسن و حسین ـ علیهالسلام ـ پس حسنین فرزندان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هستند.
دربارهی گسترهی علم امام کاظم ـ علیهالسلام ـ در علوم مختلف و فضایل اخلاقی و معنوی آن حضرت،
روایات فراوانی وجود دارد. چگونه آن حضرت جامع علوم مختلف و دارای کمالات و
فضایل اخلاقی و معنوی نباشد، درحالیکه در خانه نبوت، معدن رسالت و مهبط ملائکه پرورش یافته است.
در اینجا به سه نمونه از روایات اشاره میکنیم:
ابوحنیفه میگوید: در زمان امام صادق ـ علیهالسلام ـ به حج رفته بودم، زمانی که وارد
مدینه شدم، به منزل آن حضرت رفتم. در دهلیز (دم در) به انتظار نشستم تا حضرت اجازۀ ورود دهد، در این هنگام پسر بچهای از منزل خارج شد، از او پرسیدم، دستشویی کجاست؟ گفت
صبر کن، سپس به دیوار تکیه داد و نشست و گفت: «بپرهیز از اینکه در کنار جوی آب، زیر درختان میوه، حیاط مساجد، در مسیر راهها، ادرار و قضای
حاجت کنی. برو پشت دیوار، از پشت به قبله و رو به قبله نشستن بپرهیز...». ابوحنیفه میگوید: از شنیدن این سخنان از این بچه به تعجب آمدم، از او پرسیدم نامت چیست؟ گفت: من موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ هستم. از او پرسیدم: ای جوان!
گناه و
معصیت چیست؟ در پاسخ گفت: «برای گناه و معصیت سه حالت تصور میشود:
۱. اینکه گناه از طرف
خداوند باشد، نه از جانب بنده، در این صورت، سزاوار نیست که خداوند بنده را
عذاب کند به چیزی که مرتکب نشده است.
۲. اینکه گناه از طرف خدا و بنده مشترکاً باشد، در این صورت، هم سزاوار نیست که شریک قوی نسبت به شریک ضعیف
ظلم کند.
۳. اینکه گناه از سوی بنده باشد که درست این است. در این صورت، اگر خداوند بر بنده ببخشاید، نشانه جود و کرم اوست و اگر عقاب کند، به سبب گناه عبد و نافرمانی بنده است».
ابوحنیفه میگوید: پس گفتم: «آنها فرزندان و (دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و
تقوا و فضیلت،) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند».
علما در فنون مختلف
علم و دانش از آن حضرت فراوان
حدیث نقل کردهاند که متون دینی ما مملوّ از این علوم است.
ابوالفرج اصفهانی میگوید: یحیی بن حسن برایم نقل کرد: موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ اینگونه بود که اگر به آن حضرت خبر میرسید که مردی با آن حضرت خوب نیست و پشت سرش بدگویی میکند، برایش کیسهای پر از دینار میفرستاد و کیسهاش بین دویست تا سیصد دینار در آن وجود داشت، این کار حضرت ضرب المثل شده بود.
همو میگوید: یکی از نوههای خیلفهی دوم هنگامی که موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ را میدید، شروع میکرد به دشنام دادن
حضرت علی علیهالسلام و بدرفتاری با موسی بن جعفر علیهالسلام، بعضی از شیعیانش به حضرت گفتند اجازه بده تا او را بکشیم، امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: نه؛ روزی حضرت درحالیکه بر مرکب سوار بود، وارد مزرعهی این شخص شد، آن شخص صدا زد، زراعت و محصول مرا از بین بردی! حضرت به او اعتنایی نکرد، همچنان میرفت تا اینکه به نزدیک او رسید، پیاده شد، در کنارش نشست و شروع کرد با او به صحبت و شوخی کردن و گفت: غرامت محصولت چهقدر است؟ آن مرد گفت: صد درهم، امام فرمود: چهقدر سود آن میشود؟ گفت: نمیدانم، حضرت ـ علیهالسلام ـ فرمود: من پرسیدم چهقدر حدس میزنی؟ گفت:صد درهم دیگر، امام ـ علیهالسلام ـ سیصد درهم به او داد. پس آن شخص از جا برخاست و سر حضرت را بوسید. از این به بعد هر وقت امام وارد
مسجد میشد، آن مرد از جایش بلند میشد، بر حضرت
سلام میداد و میگفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته». امام ـ علیهالسلام ـ به شیعیانش که خواهان کشتن آن شخص بودند، فرمود: کدامیک از این دو کار بهتر بود، آنکه شما میخواستید، یا این کاری که من انجام دادم؟!
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ در انجام عبادات مستحبی و نافلهی شب بهگونهای بود که نافلهی شب را به نماز صبح متصل میکرد. پس از نماز صبح تعقیباتش تا طلوع صبح به درازا میکشید، در حال
سجده و
دعا بود تا نزدیک طلوع خورشید.
آن حضرت فراوان این دعا را میخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ»؛ بار خدایا! آسودگی و راحتی به هنگام
مرگ و
عفو و گذشت هنگام حساب را از تو درخواست میکنم.
یکی از دعاهایش این بود: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ»؛ گناه بندهات بزرگ است، پس باید
گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد.
از
ترس خداوند چنان
گریه میکرد که ریش مبارکش از اشک خیس میشد.
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ در انجام
صله رحم سرآمد بود. شبها از فقرای مدینه سرکشی میکرد، برای آنان
پول،
نان و خرما میبرد؛ درحالیکه مردم متوجه حضرتش نمیشدند و نمیدانستند این پول و
غذا از طرف موسی بن جعفر است.
همانگونه که در ابتدای این نوشتار بیان شد، دربارۀ
زندگی امام کاظم علیهالسلام، فرزندان و ... نیاز به تدوین چندین جلد کتاب است؛ ولی در اینجا فقط اسامی پسران و
دختران آن حضرت را بیان میکنیم و بیش از این را حواله میدهیم به کتابهای انساب.
بنا بر مشهور؛ حضرت موسی بن جعفر ـ علیهالسلام ـ سی و هفت فرزند از دختر و پسر داشتند؛
حضرت رضا علیهالسلام،
ابراهیم، عباس و قاسم هرکدام مادرهای جداگانهای داشتند.
احمد،
محمد، حمزه مادرشان امولد بودند.
اسماعیل، جعفر، هارون، و حسن هم مادرشان ام ولد بودند.
عبداللَّه، اسحاق، عبیداللَّه، زید، حسن، فضل، سلیمان هر یک از مادری بودند.
فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری، کلثم، امجعفر، لبانه،
زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بُریهه،
عایشه، امسلمه، میمونه،
امکلثوم، این افراد هم هرکدام از مادری بودند.
بعضی دیگر از مورخان، اسامی دیگری را به این اسامی اضافه کردهاند که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
پایگاه اسلام کوئست.