فال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: فال، فالگیری، تطیّر، فال حافظ،
استخاره.
پرسش: نظر
اسلام در مورد فال چیست؟
پاسخ: فال و فالگیری، یکی از شیوههایی بوده و هست که برخی از انسانها بهوسیله آن میخواهند از رویدادهای فردا و
آینده خویش آگاهی یابند و بدانند چه رخدادهای نیک و یا بدی در انتظار آنهاست.
بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعی و تکوینی ندارند؛ ولی دارای آثار روانی هستند؛ چراکه فال نیک امید آفرین است؛ درحالیکه فال بد موجب نومیدی و ناتوانی میشود. ازاینرو دین اسلام از فال نیک نهی نکرده؛ ولی فال بد را بهشدت محکوم کرده است.
تطیّر و فال بد، بیشتر به حالت نفسانی خود افراد بازگشت میکند که برای نجات از آن، پیشوایان
معصوم ـ علیهمالسلام ـ راهحلهایی همچون بیاعتنایی،
توکل بر خدا و
دعا را ارائه دادهاند.
از دیرباز، عموم مردم همیشه در پی آن بودهاند که از رویدادهای فردا و آینده خویش آگاهی یابند و بدانند چه رخدادهای نیک و یا بدی در انتظار آنهاست و
سرنوشت و بخت برای آنها چه پدید خواهد آورد؛ ازاینرو به هرگونه راه و ترفندی، در جستوجوی این آگاهی بودند که یکی از این شیوهها فال و فالگیری به نیک و بد بوده است.
فال به معانی «شگون، پیشبینی و پیشگویی» آمده است.
در
زبان عربی «فأل» میگویند که به معنای خوشبینی و تفأل به نیکی و خوبی و ضد «طیرة» (شُوم) است.
واژه «تطیّر» از ریشه «طیر» (پرنده) گرفته شده است و به معنای فال زدن به پرندگان است؛ ولی بعدها درباره هر چیزی که با آن فال نیک یا فال بد بزنند، به کار رفته است (تفاؤل و تشاؤم).
رابطه بین تطیّر و طیر و نحوه اشتقاق تطیّر از طیر را این چنین شرح دادهاند: عرب به مرغان فال میزدند و آن را «زجر» مینامیدند و چون به سفر میرفتند و در راه به آن برمیخوردند، کاری میکردند که آن را از خود دور کنند، اگر از طرف چپ ایشان به طرف راستشان پرواز میکرد، آن را به
فال نیک میگرفتند، و اگر از طرف راست ایشان به سوی چپشان میپرید، آن را شوم دانسته و به فال بد میگرفتند؛ به همین جهت فال بد را تطیّر نامیدند.
تا اینکه پس از گذشت زمان غالباً در تشاؤم بهکار رفت و مترادف آن شد؛ یعنی تنها در مورد چیزهایی بهکار برده شد که انسانها آنها را اسباب بدی میپنداشتند.
طائر واژه دیگری است که یکی از موارد استعمال آن در
قرآن کریم در ارتباط با موضوع تطیّر است
و به معنای بدبختی و شوم به کار رفته است؛ بدبختی و عقوبتی که خداوند در برابر اعمال بد کفار و مشرکان تدارک دیده است:
«(اما آنها نهتنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: بهخاطر خود ماست؛ ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: از بدشگونی موسی و کسان اوست! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست؛ ولی بیشتر آنها نمیدانند».
فال بد و نیک، در بین بسیاری از ملتها رواج داشته و دارد و به انواع گوناگونی همچون کفبینی، شانهبینی، ماسهبندی و... از قدیم رواج داشته و عموم مردم در مواقع دودلی، نگرانی و درماندگی دست به این کار میزنند.
از کهنترین نمونههای فالبینی از شهر «سیپار» میتوان نام برد که در آنجا «شمش»
را بسیار میستودند و به او افتخار میکردند و میپنداشتند که وی هنر غیبگویی و فالبینی را رونق بسیار بخشیده است.
پدر تموز (Tammuz)، نینازو نام داشت و خداوندگار فالبینی بهوسیله آب به شمار میرفت. همچنین فال گرفتن «گیلگمش»(Gilgamesh).
در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان پیشگویی و تفأل نقش مؤثری داشته است. یونانیان درباره هر چیزی میخواستند اراده خدایان را بدانند و میپنداشتند
اراده خدا با علایم مختلفی که تفأل نامیده میشود، ظهور میکند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا کردن گوش و عطسه از وسایل تفأل بود.
در میان ایرانیان گونههای فال و فالگیری هماره رواج داشته است. فال به دیدار و چهرهزدن، فال به بدشگونی صدای برخی پرندگان مانند جغد و کلاغ، فال نخود، فال پاکت و برتر از اینها استخاره با قرآن کریم نمونههایی از آن است.
فال زدن و فال دیدن در ادب و
اشعار فارسی نیز رواج پیدا کرد. مولوی به بحث درباره فال میپردازد و خاستگاه آن را درون آدمی میداند:
انبیا گفتند فال زشت و بد ••• از میان جانتان دارد مدد...
ای که نصح ناصحان را نشنوی ••• فال بد با تُست هر جا میروی
فال نیک و بد، هر دو در شاهنامه نیز دیده میشود. در
شاهنامه فال بد زدن بیشتر است و فال نیک اندک و در هر روی تمام فالهای شاهنامه پیشآگاهیهایی هستند که باید در انتظار رخ دادن آنها بود.
فال حافظ، نیز یکی از معروفترین فالها در میان ایرانیان است و عدهای از مردم به آن اعتقاد ویژهای دارند.
خلاصه اینکه فال زدن و فال دیدن در تمام فرهنگها و پیش از
اسلام دیده میشود و جایگاه ویژهای در
فرهنگ و ادب ایرانی و پارسی دارد.
همانطور که گفته شد فال «نیک» و «بد» زدن در میان همه
اقوام بوده و هست و به نظر میرسد سرچشمه آن، عدم دسترسی به واقعیات و ناآگاهی از علل واقعی حوادث است.
بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعی و تکوینی ندارند؛ ولی دارای آثار روانی هستند؛ چراکه فال نیک امید آفرین است؛ درحالیکه فال بد موجب یأس و نومیدی و ناتوانی در انجام دادن یا ترک کردن کاری میشود. بنابراین نمیتوان بهصورت کلی فال را خرافه پنداشت؛ همانطور که در سخنان پیشوایان معصوم ـ علیهمالسلام ـ
اعتقاد به فال نیک سفارش شده است که اگر خرافه بود، دیگر سفارش به آن نمیشد. و از آنجا که
دین اسلام، همیشه از مسائل مثبت، استقبال میکند، از فال نیک نهی نکرده؛ ولی فال بد را بهشدت محکوم میکند.
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تفأل (فال نیک) را
دوست میداشت و از تطیّر (شوم و فال بد) منع میفرمود.
در حالات خود پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ نیز دیده میشود که گاهی مسائلی را به فال نیک میگرفتند؛ مثلاً در جریان برخورد مسلمانها با کفار
مکه در سرزمین «
حدیبیه » میخوانیم، هنگامیکه سُهَیل بن عمرو بهعنوان نماینده کفار مکه بهسراغ پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آمد و حضرت از نام او آگاه گردید، فرمود: «قد سهل علیکم امرکم»؛ یعنی از نام سهیل من تفأل میزنم که کار شما سهل و آسان میشود.
اسلام در بسیاری از موارد اینگونه مفاهیم تخیلی و پنداری را در یک کانال صحیح و سازنده قرار داده و از آن بهرهبرداری کرده است؛ مثلاً در مورد آنچه در میان عوام معروف است که میگویند فلان همسر، خوشقدم بود و یا بدقدم و از آن روزی که به خانه فلان شخص گام گذاشت و همسرش شد، چنین و چنان گشت که قطعاً به این صورت خرافهای بیش نیست؛ اما اسلام به آن شکل سازنده تربیتی داده است؛
در حدیثی از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ میخوانیم: «بدقدمی و شوم بودن
زن در
مهریه زیاد و نافرمانی شوهر است».
همچنین آن حضرت به نقل از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرماید: «خانه شوم، خانه تنگ و خانهای است که همسایگان بد داشته باشد».
اگر درست ملاحظه کنیم، میبینیم همان الفاظی را که مردم در مفاهیم خرافی بهکار میبرند، در جهت مفاهیم واقعی و سازنده استفاده شده است و در اثر توجه به آن،
تفکر و
اندیشه ای که به بیراهه میرود، به راه راست
هدایت میشود.
بخت و طالع و پیروزی و شکست و موفقیت و ناکامی همه انسانها نزد خداست؛ خدایی که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگیهایی که بازتاب
ایمان و
عمل و گفتار و کردار آنهاست، تقسیم میکند. به این ترتیب روش استدلال محکم و به
حق انبیا ی الاهی در برابر طرفداران محض تطیّر و فال بد ـ که اختیار را از آنان سلب میکرد ـ چنین بوده است که انبیای الهی براساس
توحید افعالی همه حوادث گوارا و ناگوار را به خداوند نسبت میدادند و میفرمودند که برخی از حوادث جنبه
امتحان و بعضی از آنها جنبه
کیفر و
تنبیه دارد.
در جوامعی که به خدا ایمان ندارند، هر چند از نظر
علم و
دانش روز پیشرفتهای فراوانی کسب کردهاند،
اعتقاد به اقبال و بخت و
خرافات دیگر فراوان دیده میشود؛ بهطوری که گاهی افتادن یک نمکپاش بر زمین آنها را سخت ناراحت میکند و منزل و اتاق و صندلی که شماره آن سیزده باشد، نحس شمرده و وحشت میکنند و هنوز هم بازار رمالان و فالگیران در میان آنها گرم است و مسئله موهوم بخت و طالعبینی در میان آنها مشتری فراوان دارد؛ ولی قرآن مجید میفرماید: «
فال بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعیین میگردد)؛ بلکه شما گروهی فریبخورده هستید».
انسان عاقل وقتی میخواهد کاری انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسی مینماید و فکر خود را که موهبتی خدادادی است، به کار میاندازد و اگر از این راه نتوانست صلاح خود را تشخیص دهد، ناگزیر باید از دیگران کمک بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت دارند، در میان بگذارد تا به کمک
فکر آنها درست را از نادرست تشخیص دهد و اگر از این راه هم به نتیجه نرسید، چارهای ندارد جز اینکه به خدای خود متوسل شده، خیر خود را از او مسئلت نماید که این همان «استخاره» است. روایات زیادی در رابطه با
استخاره داریم و مورد تأیید فقها میباشد که انسان را از تحیر و سرگردانی خارج میکند و راهی پیش پای او میگذارد.
فالگیری و پیشگویی و دعانویسی افرادی که این کارها را بهعنوان پیشه برای خویش برگزیدهاند، مورد
اعتماد نیست و هیچ دلیلی بر اینکه چنین کسانی راست میگویند، در دست نیست.
خلاصه فال و فالگیری بهخودیخود اعتبار ندارد و مورد امضا و تأیید دین
اسلام نیست و در بسیاری از موارد فقط یک حدس و گمان است و هیچ منافاتی با
اختیار انسان ندارد؛ ولی چون فال نیک حرکت آفرین و امیدآور میباشد و اثر روانی زیادی در انسان دارد،
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و امامان
معصوم ـ علیهمالسلام ـ به آن سفارش فرمودهاند.
همانگونه که بیان شد، تطیّر و بدشگونی، بیشتر به حالت نفسانی خود افراد بازگشت میکند که البته برای نجات از آن، پیشوایان معصوم ـ علیهمالسلام ـ راهحلهایی ارائه دادهاند:
امام صادق ـ علیهالسلام ـ میفرماید:«اثر فال بد، به همان اندازه است که آن را میپذیری، اگر آن را سبک بگیری، کم اثر و آسان خواهد بود و اگر آن را محکم و سخت بگیری، پُر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی، هیچ اثری نخواهد داشت».
براساس این روایت، تأثیر تفأل و تطیّر مربوط به نفس صاحب آن است و اینکه فال چیزی نیست، هر چه هست، اثر نفس خود آدمی است.
تأثیر یا بیتأثیری فال بد، در درون آدمی پیرو وضعیتی است که انسان در نهاد خود بهعنوان زمینه قبول یا ردّ آن ایجاد کرده است و بستگی به خواست، نوع تلقین و ارزیابی خود شخص دارد.
برای رهایی از عواقب تطیّر و بدشومی باید انسان به خدا
توکل کند. فال بد به کسی ضرر میرساند که از آن بترسد؛ ولی کسی که از آن هراس و ترسی نداشته باشد و بر خدا توکل نماید، یقیناً به وی ضرری نخواهد رسید. امام صادق ـ علیهالسلام ـ به نقل از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرماید: «کفاره فال بد زدن، همان توکل به خدا است».
زیرا معنای توکل این است که امر تأثیر را به خدای تعالی ارجاع داد و تنها او را مؤثر دانست و وقتی این چنین معتقد باشیم، اثری برای فال بد باقی نمیماند تا به ما ضرر و آسیبی برساند.
دعا نشان دهنده عدم استقلال همه قدرتها در برابر قدرت پروردگار است. در
دعا توجه به این حقیقت است که اسباب و علل طبیعی هر چه دارند از ناحیه خداوند دارند و به فرمان او هستند؛ لذا در روایات متعدد آمده است که پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ به کسانی که به قلبشان تطیّر و بدشومی خطور میکرد، دعاهایی را میآموختند و به این حقیقت آگاهی میدادند؛ مانند اینکه:
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرماید: «هر کس چیز ناملایم و مکروهی را ببیند و به نظرش بدشگون آید، بگوید: اللَّهُمَّ لَا یُؤْتِی الْخَیْرَ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِک»؛
خداوندا! جز تو کسی خیر نمیدهد و بدیها را کسی جز تو نتواند برطرف کند و هیچ نیرو و قدرتی از غیر تو نباشد.
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در بخشی از دعای مربوط به حج و عمره میفرماید: «...اللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ وَ لَا خَیْرَ إِلَّا خَیْرُکَ وَ لَا حَافِظَ غَیْرُکَ»؛
خداوندا! هیچ فال بدی جز به
اراده تو تحقق نمییابد و خیر و نیکی تنها از سوی توست و هیچ حفظکننده و نگهدارندهای جز تو نیست.
آنچه در روایات در برخی از مواقع سفارش شده، استخاره است که انسان طبق آداب سادهای با خداوند بزرگ ـ بهوسیله
قرآن مجید ، یا
تسبیح و مانند آن ـ مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایی به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد؛ به یقین خداوند نیز او را راهنمایی خواهد کرد. با این حال، تفأل به دیوان حافظ نیز میان مردم رواج پیدا کرده است؛ چراکه معتقدند دیوان حافظ دارای جهات مثبتی است؛ لذا از آن بهعنوان فالنامه نیز استفاده میکنند؛ جهات مثبتی مانند اینکه:
بیشتر غزلیات و اشعار حافظ مثبتنگر است و مثبتنگری در زندگی خوب و پسندیده میباشد؛همانطور که در روایات نیز به داشتن «حُسن ظن نسبت به
خدا و دیگران» ترغیب شده است.
اشعار او مضامین آیات قرآنی و برگرفته از آنها میباشد و آنچه در سینه خود از آیات قرآنی حفظ نموده، در غزلیات خود بیان کرده است.
غزلیات حافظ چندپهلو و چندمعناست و میتوان از اشعار او تفسیرهای متعدد نمود و هرکس به فراخور حال و
عقل و
اندیشه خود از آن معنایی برداشت میکند.
با توجه به این قبیل از موارد، دیوان حافظ ارزشمند است و مردم از آن بهعنوان فال و بیان حال خود بهره میگیرند؛ تفأل به دیوان حافظ برای انجام برخی از کارها اشکالی ندارد؛ و به بیان صاحب جواهر، «تفأّل به غیر
قرآن (از قبیل دیوان شعرا همچون دیوان حافظ) اگر منجر به صدور حکم قطعی و جزمی نگردد، جایز است»؛
هرچند به پای استخاره شرعی با
قرآن کریم نمیرسد؛ اما در این باره به نکاتی باید توجه شود:
عادت نمودن به استفاده از فال حافظ یا حتی استخاره، چندان صحیح به نظر نمیرسد. جایی که انسان باید از نیروی عقل و خرد استفاده نماید و یا از تجارب و آگاهی دیگران با مشورت از ایشان بهره گیرد، باید بر طبق آن
عمل نماید.
توقع پیشگویی از
حافظ و غیبگویی از او، توقعی سادهلوحانه و بیهوده است، توقع ما از حافظ آن است که به شیرینی ابیات و سخنانش، اندیشهای نو و معرفتی تازه در قالب ادبیات فارسی به ما بیاموزد. معرفتی که ما در دنیای کنونی بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمندیم.
رویکرد ما به دیوان حافظ، باید رویکردی از سر
اخلاص و
محبت به کسی باشد که چون معلمی عزیز میتواند گره از مشکلات فکری گشوده و از آلام روحی تا حدودی بکاهد و در این راه هیچگاه نباید حد اعتدال و میانهروی را در استفاده از آن فراموش کرد.
پایگاه اسلام کوئست.