اقوام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:اقوام،
عذاب،
قوم ثمود، قوم عاد، قوم لوط، شواهد تاریخی،
قرآن کریم، باستانشناسی.
پرسش: آیا بقایایی از عذاب قوم عاد، ثمود و... امروزه وجود دارد؟ اگر دارد در چه کشورهایی است تا بتوان با اطمینان بیشتری به وجود آنگونه عذابها ایمان آورد؟
پاسخ: با توجه به توصیفاتی که
خداوند متعال از اقوامی (مانند قوم ثمود، یا قوم
لوط) در قرآن آورده، همچنین یافتههای باستانشناسی و شواهد تاریخی، آثاری از بقایای چنین اقوامی در گذشته باقی مانده است؛ بهطور مثال بقایای قوم ثمود در منطقه مدائن صالح شبهجزیره
عربستان با اوصافی مشابه آنچه در قرآن آمده، یافت شده است. در این رابطه دو نکته وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره میشود
این سؤال در حقیقت متشکل از دو پرسش است:
۱. وجود شواهد و قراینی بر وجود چنین اقوامی در گذشته که امروزه هم قابل مشاهده باشد؛
۲. وجود آثار عذابهایی که اقوام گذشته دچار آن شدهاند، تا نسبت به آن عذاب و عقاب اطمینان بیشتری حاصل شود.
طبق برخی از آیات
قرآن و روایات وارده، این مطلب که آثار برخی
اقوام عذاب شده؛ مانند قوم عاد، لوط و ثمود تا زمان نبی مکرم
اسلام باقی مانده است، ثابت است؛ یعنی در زمان نزول قرآن بهطور قطع آثار و بقایای این اقوام و اخباری پیرامون اتفاقات آنها در آنجا وجود داشته است.
از جمله آیاتی که میتوان برای اثبات این مدعا استفاده کرد، این
آیه شریفه است:
«ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان برای شما
آشکار است.
شیطان اعمالشان را برای آنان آراسته بود؛ از اینرو آنان را از راه (خدا) بازداشت؛ درحالیکه بینا بودند».
خداوند متعال در این آیه میفرماید مساکن آنها برای شما آشکار است.
البته معنای فوق در آیات دیگری از قرآن کریم نیز وجود دارد: «آیا برای
هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و
فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهای (ویران شده) آنان راه میروند! مسلّماً در این امر، نشانههای روشنی برای خردمندان است».
البته در بعضی روایات نیز شواهدی دال بر این مطلب وجود دارد؛ بهعنوان نمونه، در
غزوه تبوک پیامبر و یارانش به یکی از منازل که در سرزمین حجر
بود، وارد شدند؛ ولی
پیامبر به یارانش دستور داد که از
آب آنجا چیزی بر ندارند.
بنابراین وجود این آثار تا آن زمان قطعی است؛ اما سؤالی که مطرح میشود، این است که آیا پس از عصر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز آن آثار باقی مانده است یا خیر؟
با توجه به نشانههایی که خداوند متعال از خصوصیات اقوامی (مانند قوم ثمود) معرفی میکند و با در نظر گرفتن بعضی آثار و نشانههای تاریخی و باستانی در مناطقی از شبهجزیره عربستان این احتمال را تقویت میکند که بقایای آن اقوام، برای عبرت جهانیان هنوز هم باقی باشد.
بهطور مثال، خداوند متعال قوم ثمود را اینگونه تعریف میکند: ... شما (قوم ثمود) را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در
زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا میکنید و در کوهها، برای خود خانهها میتراشید.
و قوم «ثمود» که صخرههای عظیم را از (کنار) دره میبریدند (و از آن خانه و
کاخ میساختند).
در جایی دیگر از مهارت آنها در ساختن خانههایشان میگوید: و (برای مساکن و جاهای خودتان) از کوهها خانهها میتراشید؛ درحالیکه (در ساختن آنها) ماهر و دانایید.
با در نظر گرفتن بعضی شواهد تاریخی و بررسیهای انجام شده در شبهجزیره عربستان، در میان مسیر قدیمی مدینه و شام منطقهای وجود دارد بهنام حجر که در آن بقایای تمدنی با ساختمانها و کاخهایی در دل کوهها دیده میشود، طبق گفته مورخان و شواهد و قرائنی که در آیات و
روایات وجود دارد، این مکان همان محل زندگی قوم ثمود بوده است؛ لذا اکنون آن منطقه را با نام «مدائن صالح
» میشناسند.
اصطخری در مسالک میگوید: حجر قریهای کوچک با ساکنینی اندک است که در منطقه وادیالقری واقع شده که در قرون گذشته دیار
قوم ثمود بوده است؛ همان قوم ثمودی که در قرآن میفرماید: و بهخاطر بیاورید (ای قوم ثمود) که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا میکنید و در کوهها، برای خود خانهها میتراشید. در آن منطقه آثار تراشیدن
کوهها و ساختن منازلی در دل کوهها دیده میشود که به آن کوهها «اثالب» میگویند.
گواه دیگری که ثابت میکند آثار قوم ثمود تا قرون اخیر باقی بوده است، مطلبی است که در برخی سفرنامهها و گزارشات از سفر حج آمده است: در سال ۱۳۱۲ خورشیدی که برای نخستین بار به
حج رفتم، در مراجعت از
مکه معظمه پس از قریب سه ماه ایام بهار اقامت در
مدینه طیبه از راه
شام پیاده و سوار بر شتر بهسوی شرق الاردن آمدم و دو تن از هموطنان ایرانی با ما همراه بودند. از مدینه در برابر نقطه شمال و مقابل ستاره جدی بهسوی شام روانه شدیم و پس از طی یازده منزل به مدائن صالح رسیدیم. در دو طرف راه دو رشته کوههای مخروطی دنبال هم قرار داشت که از ریگها و شنهای زرد تیرهای متحجر شده بود و از جلو این کوهها ساحتی درآورده بودند و از میانه آن ساحت که بمانند ایوانی از جلو کوه بریده شده بود، دری کنده بودند و وارد شکم کوه شده و در آنجا یک سالون تقریباً چهارگوشه کنده بودند و در اطراف آن ایوانهایی از کوه تراشیده بودند. و اینها همان مدائن
قوم صالح و منازل آنها هستند که تاکنون پس از چند هزار سال بهجا ماندهاند و تراش و ساختمان درها از روی اصول مهندسی بوده است و برخی خانهها درهای بزرگتر داشت و سر درهای آنها نقاشی بود که معلوم میشد خانههای سران قوم بوده است و نقشههای آنها را از سنک حجاری کرده بودند و چون ما از این رشته کوهها گذشتیم و راه قدری بهسوی مشرق منحرف شد. به یک رشته کوه پیوسته رسیدیم که در میان آن شکافی بود و ما از آن شکاف عبور کردیم و بکناره دشت رمل و شن زاری رسیدیم.
البته در برخی منابع کلاسیک لاتین نیز در سدههای ۱قم تا ۲م، همچون دیودور صقلی، پلینی، بطلمیوس و اورانیوس به وصف قوم ثمود و محل زیست ایشان پرداختهاند؛ اما با شروع حرکت اروپاییان به سمت شرق، در قالب مفهوم کلی شرقشناسی، برخی یافتههای باستانشناسی دریچهای شد برای شناخت هر چه بیشتر این قوم تاریخی. واقعیت این است که ولستد و کارلس با سفر به شبهجزیرۀ عربستان و عکسبرداری از برخی کتیبهها که به نام کتیبههای ثمودی خوانده شدهاند (ولستد، II/۱۸۹) و در ادامه، شارل دوتی با سفرش در ۱۸۷۷م به آن منطقه و یافتن انبوهی سنگنبشته، آغازندۀ این مسیر بودند که با یافتههای پسینیان چون شارل هوبر (۱۸۸۲م)، ژوسان و ساوینیاک (۱۹۱۰م) و فیلبی (۱۹۳۶، ۱۹۵۱، ۱۹۵۳م)، این یافتهها که غالباً متعلق به سدههای ۴قم تا ۳م است، تکمیل گشت (آذرنوش، ۳۷ ـ ۳۸؛ علی، ۱/۳۲۸ ـ ۳۲۹؛ براندن، ۴۴). آنچه در سطور بعد خواهد آمد، حاصل یکی انگاری ثمود نام برده شده توسط مورخان و
قرآن کریم با قومی است که پدیدآورندۀ کتیبههای نامگذاریشده به ثمودی هستند.
پس از خواندن متن این کتیبهها و در نهایت یافتن واژۀ «ثمد» در آنها بود که لیتسبارسکی با توسع در نامبری، این سنگنبشتهها را «کتیبههای ثمودی» نامید (مثلاً نک:همو، ۳)
از مجموعۀ داشتههای گوناگون و کتیبههای بهدست آمده از مناطق شمالی شبهجزیره (مثلاً ریکمانس، ۸) و همچنین برخی بناهای برجای مانده از آن دوره میتوان با رویکردی واقعیتر قوم ثمود را بازشناخت. با کنار همگذاری اطلاعات منابع کلاسیک لاتین، میتوان گفت قوم ثمود در شرق دریای سرخ، در مناطق داخلی شبهجزیره در مدین، وادی سرحان و در همسایگی لحیانیها و در شهرهای حجر (مدائن صالح) و دومة الجندل میزیستند (روسان، ۴ ـ ۷؛ ریکمانس، ۷).
اختلاف گفتهها دربارۀ زیستگاه ایشان در منابع کلاسیک بیشتر به سبب جابهجاییهایی است که قوم ثمود طی صدها سال انجام داده، و البته این امر بی شک متأثر از اوضاع سیاسی منطقه بوده است. به نظر میرسد اگرچه مجموعۀ قبایل ثمود هرگز به حکومت واحدی دست نیافت، اما در طول زمان از سدۀ ۲ قم تا پایان سدۀ ۲ م، ضمن تغییر مکان، سرزمین خود را گسترش داده، و عملاً قسمتهای وسیعی از شمال غربی شبه جزیره از حجاز و جوف و مرکز عربستان را زیستگاه خود ساخته بودند، گسترهای که عملاً تمام عربستان شمالی و مرکزی را در بر میگرفت (براندن، ۳۰ ـ ۳۱؛ اُلیری، ۵۱).
بنابراین وجود بقایای قوم ثمود مورد تأیید منابع اسلامی، شواهد تاریخی و یافتههای باستانشناسی است.
اما در رابطه با
قوم عاد شاید نتوان با قاطعیت سخن گفت؛ ولی طبق گفتهی برخی محققان قوم عاد در جنوب جزیرةالعرب و در سرزمین یمن زندگی میکردند.
هرچند علامه طباطبایی، وجود بقایایی از این قوم را نفی کرده و میگوید: این سرزمین در جنوب جزیرةالعرب بوده؛ ولی امروز هیچ اثری از آن قوم در آن باقی نمانده و در اینکه در چه نقطه از جنوب واقع بوده اختلاف است.
البته اگر به آیه ۳۸ سوره
عنکبوت مراجعه کنیم در خواهیم یافت که مساکن قوم عاد نیز مانند
قوم ثمو د برای مردم آن عصر مشهود بوده است. بعضی گزارشهای پراکنده از یافتن بقایایی از ساختمانها و مساکن آنها در قسمت جنوبی شبهجزیره حکایت میکند.
در رابطه با قوم لوط و عذابی که دچار شدند، همچنین منطقه و محل زندگی آنها شواهدی از آیات
قرآن، منابع تاریخی و بعضی دستآوردهای باستانشناسی وجود دارد که وجود قومی با چنین اوصافی را در کنار بحرالمیت یا بحر لوط در کشور اردن، تأیید میکند.
در این بخش که مربوط به آثار و بقایای عذابهای اقوام گذشته است، باید به چند نکته توجه داشت:
۱. نوع عذابهایی که بر آنها نازل شده، آیا بهگونهای بوده که باید آثارش تا امروز هم باقی بماند یا خیر؟
۲. نقل عذابهایی که بر سر اقوام گذاشته آمده و در قرآن و
روایات از آنها سخن به میان آمده با چه هدفی انجام گرفته و در صدد اثبات چه چیزی بوده است؟
در پاسخ نکته اول باید گفت، عذابهایی که اقوام مختلف دچار آن شدهاند؛ مانند
طوفان حضرت نوح، تندباد قوم عاد، صیحه و
زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونههای مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است؛ بهگونهای نیست که اثر خود آن عذابها در
زمین مانده باشد؛ چراکه آن
عذاب برای به هلاکت رساندن
کافران و مستحقان عذاب نازل شده و به همین میزان که آنها طعم عذاب را بچشند؛ مثلاً باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانههایشان چیزی نیست، و
طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند، بعد از گذشت سالیان متمادی بهطور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمیماند.
اما نسبت به نکته دوم که شاید از جهاتی دارای اهمیت بیشتری نیز باشد، باید توجه داشت که یکی از اهداف قرآن، از بیان آنچه بر سر اقوام گذشته آمده، این بوده تا مخاطبان قرآن نگاهی به آثار به جای مانده از گذشتگان کنند و ببینند آنهایی که در
خلقت و
نعمت خیلی بالاتر از مخاطبان قرآن بودند و در مقابل دعوت پیامبران گردنکشی کرده و آنها را انکار نمودند، با تمام ادعایی که داشته از آنها هیچ اثری باقی نمانده و دچار چه عاقبتی گردیدهاند،
و برای پذیرش این فرموده قرآن، همین مقدار کافی است که تمدنهایی با آن همه پیشرفت همه افراد آن (غیر از عده اندکی از پیروان
انبیا) بهصورت ناگهانی از بین بروند و چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده است و لازم نیست که اثراتی از خود آن عذاب باقی مانده باشد، در واقع همین بقایا آثار همان عذابهاست.
بههرحال بالاترین سند و پشتوانه
ایمان ما به عذاب اقوام، گفتههای
قرآن کریم است؛ این ایمان وابسته و منوط به وجود آثار تا به امروز نیست؛ در ضمن باید توجه داشت مردم آن مناطق اعتقادی به حفظ این آثار نداشتند؛ بهویژه اینکه حاکمان سعودی که نزدیک به یک قرن در این منطقه حکومت میکنند، بر اساس دیدگاه
وهابیان نهتنها توجهی به حفظ و نگهداری آثار گذشتگان ندارند، بلکه تخریب و از بین بردن آنها را لازم میدانند.
پایگاه اسلام کوئست.