رفتار مسالمتآمیز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: پیروان
ادیان ، رفتار مسالمتآمیز،
جنگ مذهبی و اعتقادی،
آزادی عقیده و
فکر ، اصول مشترک، پرهیز از
دشنام ، نفی نژادپرستی، تصدیق کتب و
انبیا ی آسمانی.
پرسش: دیدگاه
قرآن کریم در مورد رفتار مسالمتآمیز مسلمانان با پیروان ادیان دیگر چیست؟
پاسخ:
«همزیستی مسالمتآمیز مذهبی» یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، بهصورتهای گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش نمودهاند؛ درحالیکه در چهارده قرن قبل، مفهوم «همزیستی» مذهبی برای بشر کاملاً شناخته شده نبود.
از نظر
قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز بهخاطر اختلافات عقیده بهصورتیکه در برخی از مذاهب دیگر دیده میشود ـ مانند جنگهای صلیبی مسیحیت ـ معنا ندارد.
کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع و در پیش گرفتن روشهای اهانتآمیز نسبت به دیگران، یک روش غیر دینی است.
قرآن کریم گروهی از مسیحیان و
یهودیان را یاد میکند که راه تمسخر و تکفیر را نسبت به همدیگر در پیش گرفته، با تحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره
آتش جنگ و اختلاف را شعلهور میسازند:
«
و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون »؛ یهود گفتند: نصرانیها بر حق نیستند و نصرانیها گفتند:
یهود بر حق نیستند؛ حال آنکه اینان کتاب را تلاوت میکردند؛ کسانی هم که از
حق چیزی نمیدانند، سخنی همانند سخن ایشان گفتند. سرانجام خداوند در روز
قیامت در آنچه در اختلاف داشتند، بین آنها
داوری خواهد کرد.
قرآن کریم برای تأمین همزیستی مسالمتآمیز راههای گوناگونی را سفارش نموده است که مهمترین آنها عبارتند از:
آزادی عقیدهدر بعضی از آیات قرآن کریم، بر اصل «آزادی عقیده» تأکید شده است؛ یعنی اساساً طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی بهگونهای است که در آنها اکراه و اجبار جایی ندارد.
«
لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی »؛ «در کار
دین اکراه روا نیست؛ چراکه راه از بیراهه بهروشنی آشکار شده است.»
«
ولو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعاً أفانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین »؛ «اگرچه پروردگارت میخواست، تمام اهل
زمین ـ بدون اینکه اختیاری داشته باشند ـ ایمان می آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا میداری که
مؤمن شوند؟»
پیامبر مأمور به ابلاغ دستورهای الاهی است، خواه مخالفان ایمان بیاورند یا نه: «
و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیفکر »؛ «و بگو: این حق از سوی پروردگارتان است، پس هر کس میخواهد
ایمان بیاورد و هر کس میخواهد کفر ورزد.»
«
ولو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما انت علیهم بوکیل »؛ «و اگر خداوند میخواست، شرک نمیورزیدند؛ ولی تو را نگهبان آنان نگماشتهایم و تو کارساز آنان نیستی.»
ایمان به خدا و مبانی
اسلام هیچگاه نمیتواند تحمیلی باشد؛ بلکه تنها راه نفوذ آن در فکر و
روح ، منطق و استدلال است. مهم این است که حقایق و دستورهای الاهی بیان شود تا مردم آن را درک کنند و با اراده و
اختیار خویش آن را بپذیرند.
آزادی فکر و اندیشهبعد دیگر آزادی، «آزادی فکر و اندیشه» است. قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به تعقل و تدبر و
اندیشه در جهان هستی فرا میخواند و از او میخواهد که با نیروی
عقل ، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه
اسارت ، پلیدی و گمراهی قدم بردارد.
«
سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق أو لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید »؛ «زود است که ما آیات خود را در آفاق
جهان و نفوس بندگان هویدا گردانیم، تا آشکار شود که آن حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟»
«
و فی الارض آیات للموقنین • و فی انفسکم أفلا تبصرون »؛ «و در زمین، نشانههایی برای اهل
یقین و نیز در وجود شما است؛ آیا به چشم بصیرت نمینگرید؟»
اسلام آیینی است که از زمان پیدایش خود با شعار همزیستی مسالمتآمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نموده است و این
آیین خطاب به «اهل کتاب» چنین میگوید:
«
قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون »؛ «بگو ای اهل کتاب بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچگونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی برنگیرد؛ و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.»
این آیه از آیات مهمی است که اهل
کتاب را بهسوی
وحدت دعوت مینماید. استدلال این آیه شریفه با استدلال در آیات سابق تفاوت دارد. آیات سابق بر این آیه، بهطور مستقیم بهسوی اسلام دعوت کردهاند؛ ولی در این آیه به نقطههای مشترک بین «اسلام» و «
اهل کتاب » توجه شده است.
قرآن به مسلمانان میآموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید حداقل در قسمتی که با شما اهداف مشترک دارند، همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایه پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
قرآن کریم، هرگونه
تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده است و همه انسانها را فرزند یک پدر و مادر و قهراً فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی میداند.
«
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن اکرمکم عند الله أتقاکم إن الله علیم خبیر »؛ «های ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و به هیئت اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر
انس و آشنایی یابید؛ بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست؛ خداوند دانای آگاه است.»
یکی از اصول مهم همزیستی مسالمتآمیز، تساوی و برابری انسانهاست؛ زیرا نژادپرستی، خودبرتربینی و تحقیر ملتها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای
جامعه بشری شده است. جنگ جهانی اول و دوم نمونه بارز این مشکلات است.
تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت، مایه فضیلت کسی بر دیگری نیست. از نظر قرآن، اختلاف زبانها و رنگها از آیات و نشانههای الاهی و وسیلهای برای
شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر است؛ اگر همه انسانها یک شکل، یکرنگ و دارای قد و قواره یکسان باشند، زندگی دچار مشکل و هرج و مرج میگردد.
از نظر
قرآن کریم ، انسانها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به
تقوا و پرهیزکاری ندارند و مجموعه انسانها، «خانواده بشری» و «امت واحد» را تشکیل میدهند:
«
کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه.... »؛ «در آغاز مردم امت یگانهای بودند، آنگاه خداوند پیامبران را مژدهآور و هشداردهنده برانگیخت و با آنان، به حق،
کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آن چه اختلاف میورزند، داوری کند...»
بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع بشر است؛ مانند «یا بنیآدم».
و «
یا ایها الانسان »
این خطابها و تعبیرها به این اشاره دارد که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنان زمین است. افراد مناطق مختلف از حیث انسانیت هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. بشر در طول تاریخ از حیث
زبان ، رنگ، نژاد و... مختلف بوده است؛ ولی از نظر اسلام، همه
فرزندان یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستند و این تفاوتها در انسانیت
انسان خدشهای وارد نمیسازد.
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید میدهد که با «جدل احسن» و «گفتو گوی مسالمتآمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را براساس «اصول مشترک» قرار دهند.
«
و لا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون »؛ «و با اهل کتاب، جز به شیوهای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرکتب
ظلم و
ستم شدهاند و بگویید به آنچه بر ما و به آن چه بر شما نازل شده
ایمان آوردهایم و خدای ما و شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم.»
در آیات پیشتر سخن از نحوه برخورد با «بتپرستان» لجوج و جاهل بود که به مقتضای حال با آنها سخن میگفت، ولی در این آیه سخن از مجادله و گفتوگوی ملایمتر با «اهل کتاب» است؛ زیرا آنها حداقل، بخشی از دستورهای
انبیا و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیشتری برای شنیدن آیات الاهی داشتند.
قرآن مجید به مسلمانان دستور میدهد که از دشنام دادن به کافران و بتپرستان پرهیز نمایند؛ زیرا آنها هم در مقابل، به همین روش متوسل خواهند شد:
«
و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون »؛ «شما مؤمنان، به کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، تا مبادا آنها نیز از روی ظلم و
جهل خدا را دشنام دهند، این چنین عمل هر امتی را زینت دادیم، پس بازگشت آنها بهسوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه
عمل میکردند، آگاه میسازد (و
پاداش و
کیفر میدهد).»
از آنجا که بیان دستورات اسلام، همراه با منطق، استدلال و شیوههای مسالمتآمیز است، به برخی از مؤمنان که از روی ناراحتی شدید نسبت به «مسئله بتپرستی» به بتهای مشرکان دشنام می دادند، سفارش اکید میکند که از ناسزا گفتن پرهیز نمایند؛ اسلام رعایت اصول ادب،
عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافیترین و بدترین ادیان، لازم میشمارد؛ زیرا هر گروه و ملتی، نسبت به
عقاید و اعمال خویش تعصب دارد. ناسزا گفتن و برخورد خشن موجب میشود که آنها در عقاید خود سختتر شوند.
«
... فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و ألقوا إلیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً »؛ «... پس هرگاه از
جنگ با شما کناره گرفتند و تسلیم شدند، در این صورت، خداوند راهی برای شما بر علیه آنها نگشوده است.»
دو قبیله در میان قبایل
عرب به نام «بنیضمره» و «اشجع» وجود داشت؛ قبیله بنیضمره با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع نیز با بنیضمره همپیمان بودند...
پس از مدتی مسلمانان با خبر شدند که طایفه اشجع که هفتصد نفر بودند، به سرکردگی مسعود بن رجیله به نزدیکی مدینه آمده اند. پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف مسافرتشان مطلع گردد، آنها اظهار داشتند:آمدهایم «قرار داد ترک مخاصمه» با
محمد ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ببندیم. پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وقتی چنین دید، دستور داد مقدار زیادی خرما بهعنوان
هدیه برای آنها ببرند؛ سپس با آنها تماس گرفت و آنها اظهار داشتند که ما نه توانایی مبارزه با دشمنان شما را داریم، چون تعداد ما کم است؛ و نه قدرت و تمایل به مبارزه با شما را داریم؛ زیرا محل ما به شما نزدیک است؛ لذا آمدهایم با شما «پیمان ترک تعرض» ببندیم. در این هنگام، آیات فوق نازل شد و دستور لازم در این زمینه را به مسلمانان داد.
هیچ دینی همانند
دین اسلام، ضامن آزادی و حافظ شرف و حقوق ملی اقلیتها نیست. اسلام
عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نهتنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام ساکنان
سرزمین خود با وجود اختلاف مذهب، نژاد،
زبان و رنگ تأمین میکند و این یکی از مزایای بزرگ
عالم انسانیت است که هیچ
مذهب و قانونی، غیر از اسلام نمیتواند به این آرمان تحقق بخشد.
اقلیتهای مذهبی با انعقاد «پیمان ذمه» و اکتساب تابعیت میتوانند در کشور آزادانه زندگی کنند و همانند مسلمانان از حقوق اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی بهرهمند گردند.
قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان میکند:
«
لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین »؛ «خداوند شما را از کسانی که با شما در کار
دین کارزار نکردهاند و شما را از خانه و کاشانهتان آواره نکردهاند، از اینکه در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید، نهی نمیکند؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست دارد.»
پس
اسلام اجازه میدهد که اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند؛ مشروط به اینکه مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند. و بر ضد آنها کاری صورت ندهند.
در آیه دیگر میفرماید:
«
انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و أخرجوکم من دیارک و ظاهروا علی إخراجکم أن تولوهم و من یقولهم فأولبک هم الظالمون »؛ «خداوند فقط شما را از
دوست داشتن کسانی که با شما در کار دین کارزار کردهاند و از خانه و کاشانهتان آواره کردهاند و برای راندنتان با دیگران همدستی کردهاند، نهی میکند و هر کس دوستشان بدارد، از ستمکاران
مشرکان است.»
با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام درباره اقلیت مذهبی و مخالفان اسلام چنین است: مادامی که اقلیتها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند؛ ولی اگر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورهای دیگر همکاری داشته باشند، مسلمانان موظفاند مانع فعالیت آنها شوند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.
در اسلام، آزادی و احترام اقلیتهای مذهبی به مقداری است که اگر کسی از «اهل ذمّه» کاری که در دین آنها جایز است، ولی در
شرع اسلام
حرام است (مانند شرابخواری) انجام دهد، کسی متعرض آنها نمیشود؛ البته تا زمانی که به آن عمل تظاهر ننماید. اگر به آن عمل تظاهر نماید، بهعنوان نقض «قانون تحت الحمایه» مورد بازخواست قرار میگیرد و اگر عملی انجام دهد که در دین آنها نیز حرام محسوب میشود، مانند:
زنا ، لواط و... از نظر حقوق با مسلمانان هیچ تفاوتی ندارد و قاضی حق دارد که «حدّ» را بر آنها جاری سازد؛ اگرچه میتواند آنها را به ملت خود تحویل دهد تا طبق قوانین مذهبی خودشان مجازات شوند.
طبق
فقه اسلامی اگر دو نفر از اهل ذمّه مرافعه خود را پیش قاضی مسلمانان ببرند، قاضی مخیر است که طبق
حکم اسلام قضاوت نماید و یا اینکه از آنها اعراض نماید. قرآن کریم در این باره میفرماید:
«
فان جاوک فاحکم بینهم أو أعرض عنهم »؛ «اگر از اهل کتاب برای رفع مرافعه به تو مراجعه کنند، پس میان آنان حکم کن، یا از آنان اعراض نما.»
البته منظور این نیست که
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تمایلات شخصی را در انتخاب یکی از این دو راه دخالت دهد، بلکه منظور این است که شرایط و اوضاع را در نظر بگیرد، چنانچه مصلحت بود، دخالت و حکم کند؛ وگرنه صرف نظر نماید.
در این میان میتوان یکی از مصالح را رعایت تعاملات و روابط اهل کتاب با مسلمانان دانست. از این
آیه استفاده میشود که همزیستی مسلمانان یا اهل کتاب، تا حدی بود که آنان برای قضاوت نزد پیامبر اسلام ـ علیهالسلام ـ میآمدند. عدالت همیشه و با هر گروه، یک ارزش است. اگر حاکم یا دولت اسلامی برای داوری و میانجیگری انتخاب شد، باید
عدالت را رعایت کند و نباید مسائل نژادی منطقهای، تعصبهای گروهی، تمایلات شخصی و تهدیدها در قضاوتها تأثیر بگذارد.
اساساً تمام کتابهای آسمانی در اصول مسائل با یکدیگر هماهنگی دارند و هدف واحدی را (تربیت و تکامل انسان) دنبال میکنند؛ اگرچه در مسائلی فرعی، به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم تفاوتهایی دارند و هر
آیین تازه مرحله بالاتری را میپیماید و برنامه جامعتری دارد. قرآن کریم ضمن تکریم و
احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق مینماید.
«
و أنزلنا إلیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما أنزل الله »؛ «و کتاب آسمانی (قرآن) را بهراستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق) با کتابهای آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست؛ پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است،
داوری کن...»
حدود بیست آیه دیگر نیز در تصدیق و تأیید
تورات و
انجیل آمده است.
اساساً این
سنت الاهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تأیید و هر کتاب آسمانیای، کتاب آسمانی سابق را تصدیق مینماید.
خداوند در تأیید
موسی ـ علیهالسلام ـ و تورات، بهوسیله پیامبر و کتاب آسمانی بعدی، یعنی
حضرت مسیح ـ علیهالسلام ـ و انجیل چنین میفرماید:
«
و قفینا علی اثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراة و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراة و هدی و موضوعة للمتقین »؛ «و به دنبال ایشان، (تورات و موسی علیهالسلام) عیسی بن
مریم را فرستادیم که گواهیدهنده بر حقانیت تورات بوده، که پیشاپیش او بود، و به او انجیل دادیم که در آن نوری هست و همخوان تصدیقکننده با
تورات است که پیشاپیش آن نازل شده و راهنما و پندآموز پارسایان است.»
اسلام از ابتدا، اصول صلح را پیریزی نموده و از این طریق، راه را برای پیمودن صلح بینالمللی و همزیستی مسالمتآمیز همواره ساخته است. در این مورد کافی است که بدانیم صلح،
روح اسلام است.
همانطور که گفته شد، واژه اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است و بدین جهت، متضمن معنای سلامت و آرامش است؛ لذا قرآن دستور میدهد که همگی در حوزه «سلم و صلح» وارد شوند:
«
یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة... »؛ «ای افراد با ایمان، همگی در حوزه مسالمت وارد شوید...»
«سلم» خیلی عالیتر و با دوامتر از «صلح» است؛ زیرا به معنای سلامت و امنیت است و صورت یک صلح موقت ظاهری را ندارد.
خداوند به
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دستور میدهد که اگر دشمنان تو از در مسالمت وارد شدند و به آن میل کردند، تو نیز از فرصت استفاده کن و با آنان موافقت نما:
«
و أن جنحوا للسلم فاجنح لها... »؛ «و اگر دشمنان به صلح تمایل داشتند تو نیز مایه به صلح باش.»
علاقه اسلام به صلح میان انسانها، بهحدی است که به افراد با ایمان نوید میدهد که شاید بر اثر نحوه رفتار مسالمتآمیز مسلمانان، میان آنها و دشمنان پیوند دوستی پدید آید:
«
عسی الله أن یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم مودة و الله قدیر و الله غفور رحیم »؛ «چه امید است که خداوند در میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی داشتید، مهربانی پدید آورد و خداوند بر هر کار قادر (به خلق) آمرزنده و مهربان است.»
افراد غیر مسلمان به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول، گروهیاند که در مقابل مسلمانان ایستادند، شمشیر به روی آنها کشیدند، آنها را از خانه و کاشانهشان به اجبار بیرون کردند و خلاصه عداوت و دشمنی را با اسلام و مسلمانان در گفتار و
عمل ، آشکارا نشان دادند. تکلیف مسلمانان با این گروه این است که از هرگونه مراوده و پیوند
محبت و دوستی با این گروه خودداری نمایند. مصداق روشن آن، مشرکان
مکه ، مخصوصاً سران قریش بودند؛ گروهی رسماً دست به این کار زدند و گروهی دیگر نیز آنها را یاری کردند.
اما گروه دوم، در عین کفر و شرک، کاری به مسلمانان نداشتند. نه عداوت میورزیدند، نه با آنها پیکار میکردند و نه اقدام به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان مینمودند؛ حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. باید به این گروه وفا کنند و در اجرای
عدالت بکوشند. مصداق این گروه طایفه خزاعه بودند که با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه داشتند.
خلاصه اینکه طرفداری از صلح و همزیستی مسالمتآمیز در سیاست خارجی، از خردمندانهترین و مترقیترین برنامههاست و اسلام نیز این برنامه را اتخاذ کرده و تقویت نیرو را برای دفاع در مواقع اضطراری خواسته است.
اسلام برای
صلح و زندگی مسالمتآمیز چنان اهمیت قائل است که حتی در اجتماعات کوچک و در اختلاف خانوادگی نیز دستور به صلح و سازش میدهد. «
و الصلح خیر».
برخی از آیات
قرآن کریم در مورد مبارزه با عقاید تند و تعصبآمیز دیگر ادیان است. عقاید ناصوابی که منشأ بسیاری از کنیهورزیها و دشمنیها نسبت به پیروان مذاهب دیگر شده است. کتاب آسمانی ما پس از آنکه پیروان خود را به همزیستی مذهبی و مدارا با
پیروان مذاهب دیگر دعوت میکند، پایه اوهام و افکار غلط ادیان دیگر را نیز درهم میکوبد.
یهودیها و مسیحیها معتقد بودند که آنها ملت برگزیده خداوندند؛ فقط آنان با مقام الاهی روابط زوالناپذیر برقرار کردهاند؛ بهشت الاهی مخصوص آنهاست و پیروان هیچ آیین دیگری لیاقت بهرهمندی از آن را ندارند؛ فقط
یهود و نصاری هستند که به هر عنوان، برتر و بالاتر از همه و شایسته هر نوع تکریم و احتراماند و همه باید در برابر این دو ملت برگزیده، سر تعظیم و احترام فرود آوردند.
«
و قال الیهود و النصاری نحن أبناء الله و أحباوه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل أنتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السماوات و الأرض و ما بینهما و إلیه المصیر »؛ «
یهود و نصاری گفتند: ما
فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم، بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان
مجازات میکند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده است. هر کس را بخواهد و شایسته بداند میبخشد و هر کس را بخواهد و مستحق بداند مجازات میکند و حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست از آن او و بازگشت همه موجودات بهسوی اوست.»
و در آیه دیگر میفرماید:
«و
قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصاری تلک أمانیهم قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین بلی من أسلم وجهه لله و هو محسن فله آجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون »؛ «آنها گفتند: هیچ کس، جز یهود و نصاری، هرگز داخل
بهشت نخواهد شد؛ این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید؛ آری کسی که روی خود را
تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند؛»
بنابراین بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.
بدین ترتیب، قرآن کریم با افکار غرورآمیز و تعصبات غلط، خطرناک و جنگآفرین این دو ملت مبارزه میکند و با استدلال، پوچ و بیمنطقی بودن آن را آشکار میسازد.
بدیهی است چنانچه این افکار غلط و خطرناک، بر ملت و جامعهای حکمفرما باشد، صلح جهانی و همزیستی مذهبی با دیگران نخواهند داشت. از بین بردن تعصبات غلط و برتریجویی و نژادپرستی، زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز ادیان و
ملل و مذاهب گوناگون میباشد.
از نظر قرآن کریم، هیچ ملتی برگزیده و نیز هیچیک با خدا
عقد اخوت نبسته است. برتری و عظمت، مخصوص افرادی است که تنها در برابر حقیقت
خضوع میکنند و هیچ تعصب غلطی آنها را از پذیرش آن بازنمیدارد.
از ضروریات زندگی اجتماعی، همکاری و تعاون است. زندگی اجتماعی و نظام بینالمللی، بدون همکاری و تعاون در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ممکن نیست. برای حل مشکلات روزافزون جهانی، چارهای جز مشارکت و
تعاون وجود ندارد.
قرآن کریم، تعاون و مشارکت را که یک اصل عقلانی نیز میباشد، مورد تأیید و سفارش و مسیر آن را در جهت «برّ و
تقوا » قرار داده و از تعاون برای ارتکاب
گناه و ظلم نهی نموده است.
«
تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان »؛ «بر
نیکی و تقوا همکاری و تعاون نمایید و بر محور گناه و تجاوز، تعاون و مشارکت ننمایید.»
در مقیاس جهانی، تلاش برای ایجاد
عدالت ، برابری، صلح، امنیت، و توسعه از مصادیق «برّ» میباشد و مبارزه با سلطه، استثمار، نژادپرستی و هر نوع تلاش برای قطع ریشههای تجاوز در سطح جهانی، تلاش در جهت تقوا و نزدیکتر شدن ملتها به اراده و خواست خدا محسوب میشود و در این راه، باید از هر نوع همکاری و تعاون که موجب فساد، تباهی و ظلم است خودداری نمایند.
هر قدر توجه به اصول مشترک بیشتر باشد، تفاهم بینالمللی بیشتر میشود؛ در نتیجه، صلح و امنیت جهانی تأمین میگردد. قرآن کریم علاوه بر توصیه به اخذ اصول مشترک: «
قل یااهل الکتاب تعالوا... » و سفارش به تعاون در جهت تقوا و برّ، به مسلمانان اجازه داده است تا با آنان تعامل اقتصادی و ... داشته باشند و از غذای آنان غیر از
شراب ،
گوشت خوک و... تناول نمایند.
بدیهی است که تعامل اقتصادی و اجازه تناول غذای اهل کتاب و...، از اسباب تعاون زمینهساز همکاری و همزیستی مسالمتآمیز خواهد بود. از نظر اسلام، تعاون قبل از اینکه یک
تکلیف دینی باشد، یک ضرورت بشری محسوب میشود. بهرهوری از زمینی که خداوند
خلق کرده و ثروتهایی که در آن قرار داده است، بدون همکاری و تعاون حاصل نمیشود.
نتیجه آنکه، هرچند در این آیه صریحاً از تعاون و همکاری نام نبرده است؛ لکن یک مصداق تعاون و تعامل با اهل
کتاب را بیان داشته و آن، استفاده از غذای اهل کتاب غیر از شراب، گوشت خوک و غیره است. در واقع اجازه تناول غذای
اهل کتاب و... یکی از اسباب تعاون و زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب محسوب میشود.
پایگاه اسلام کوئست.