ادیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ادیان، مذاهب.
پرسش: آیا همه ادیان بر حق هستند؟
پاسخ: باید توجه داشت که فعالیتهای پژوهشی دینی را نمیتوان بههیچوجه، نشانی از ناقص بودن
قرآن دانست؛ بلکه چنین تلاشهایی میتواند در راستای بسط و توسعه هرچه بیشتر مفاهیم و آموزههای قرآنی و دینی قرار گیرد؛ همانگونه که خود
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز به قرآن بسنده ننموده و رهنمودهای دیگری را که برگرفته از آن بود، در
اختیار مردم قرار میداد و در همین راستا، نمیتوان هر مذهبی را بدعت نامید؛ چون
مذهب به معنای راه و روشی است که
انسانهای معتقد در پیش میگیرند که اگر این راه و روش در همان خط مستقیم دینی باشد، مذهبی صحیح ارزیابی شده؛ وگرنه و درصورتیکه این مذاهب در برابر
دین خدا قرار گیرند، مذهبی باطل تلقی میشوند.
در پرسش شما، به آیاتی از
قرآن کریم، استناد شده بود که به نظر میرسد، برخی از ابهامات بیانشده، ناشی از برداشت ناصحیح از چنین آیاتی باشد. بدین جهت، ابتدا، آیاتی که بدان اشاره نمودید را در سه بخش بررسی نموده و سپس، به قسمتهای دیگر باقیمانده از پرسشتان خواهیم پرداخت:
در مورد آیاتی مانند آیه ۱۵۹ سوره انعام، که مذهبسازی و اختلاف در
دین را مورد توبیخ قرار میدهد، باید دانست که آیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که فعالیتهای دینی مؤمنان را در راستای
پیشرفت دین میستاید
و شما باید با در نظر داشتن هر دو دسته از این آیات، به جمعبندی نهایی برسید، نه اینکه تنها به یک آیه بسنده نمایید.
بعد از اتمام بخشهای مقدماتی، در این زمینه، توضیحات بیشتری ارائه خواهیم نمود.
در ارتباط با حفاظت از ذکر که در
آیه ۹ سوره حجر بدان تصریح شده، با فرض آنکه
ذکر را به قرآن
تفسیر نماییم،
باید بدانیم که وعده خداوند به
حفظ قرآن، هیچ منافاتی با فعالیتهای دینی ندارد؛ چون میتواند چنین محافظتی با واسطه دانشمندان دینی انجام پذیرد.
خداوند در قرآن، صریحاّ انسانها را خطاب قرار داده و میگوید که آیا شما
کشاورزی مینمایید یا این کار بر عهده ماست؟! و سپس نتیجه میگیرد که تنها خداوند است که میتواند محصولات کشاورزی را در اختیار انسانها قرار دهد ("
أ أنتم تزرعونه أم نحن الزارعون...").
آیا باید با استناد به این آیه، دست از فعالیتهای کشاورزی برداشته و به انتظار
رزق و روزی از جانب
خداوند باشیم؟!
هیچ انسان متدینی، چنین توصیهای را به کشاورزان ننموده، بلکه آنان را به این مهم رهنمون میگردد که خود را در این روند، مستقل نپنداشته و همه چیز را از پروردگار بدانند.
به همین ترتیب دانشمندان دینی نباید با استناد به وعده خداوند در مورد حفاظت از قرآن، دست از روشنگریهای خود برداشته و فعالیتی در ارتباط با
تفسیر و تبیین قرآن نداشته باشند؛ بلکه آنان نیز باید همانند کشاورزانی که برکات مادی را از
زمین خداوند استخراج مینمایند، به نشر و گسترش برکات معنوی قرآن، اهتمام ورزند.
آیاتی وجود دارند که خداوند در آنها ـ مانند آیات مورد استنادتان از سوره انعام ـ ارشاد و تبلیغ مشرکان را بر
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ لازم ندانسته و اعلام مینماید که ایشان، نمیتوانند چنین مشرکانی را مجبور به
ایمان نمایند. به آیات ذیل نیز توجه فرمایید:
"
فذکر انما أنت مذکر لست علیهم بمصیطر"؛ "تو پند ده که تنها اندرزگو بوده و نمیتوانی آنان را مجبور به چیزی نمایی که نمیخواهند".
"
و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین"؛ "هرچه تلاش نمایی، بیشتر مردم ایمان نخواهند آورد".
"
إن تحرص علی هداهم فإن الله لا یهدی من یضل"؛ "هرچه برای ایمان آوردنشان
حریص هم باشی، خداوند گمراهان را
هدایت نخواهد فرمود".
شاید با مرور چنین آیاتی، احساس نماییم که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وظیفهای جز ابلاغ رهنمودهای دینی نداشته و نیازی به برداشتن گامهای عملی (نظیر تشکیل
حکومت و جامعه اسلامی) نبوده است؛ اما چنین برداشتی صحیح نیست! چرا؟ با توجه به دیگر ابعاد وجودی پیامبر صلیاللهعلیهوآله، میتوانیم پاسخ آن را دریابیم.
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در اعماق وجود خود، نسبت به مخاطبانش دلسوز بوده و به اندازهای برای هدایت نشدن و
لجاجت برخی از آنان اندوهناک میشد که خداوند، ایشان را مخاطب قرار داده و فرمود:
"
فلا تذهب نفسک علیهم حسرات"؛ "مراقب باش که از شدت اندوه در مورد کردار آنان، جان خود را از دست ندهی".
یا اینکه:
"
فلعلک باخع نفسک علی آثارهم...."؛ "شاید تو تصمیم داری به جهت
اسلام نیاوردن برخی افراد، خودت را از فرط اندوه، به کشتن بدهی"!
و بار دیگر، خداوند، مردم را مخاطب خود قرار داده و بیان میفرماید:
"
لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم..."؛ "ما پیامبری از جنس خودتان مبعوث نمودیم که
رنج و دشواریهای شما برای او طاقتفرسا بوده و برای هدایت شما
دل میسوزاند ...".
به همین دلیل است که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با آنکه در ادای وظیفه تبلیغی خود، هیچ کوتاهی ننموده، در درون خود مسئولیتی سنگینتر و دشوارتر احساس مینماید که با آزمودن روشهای عملی متفاوت، تمام مخاطبان خود، حتی لجوجترین و غیر منطقیترین آنان را، به
ایمان هدایت نماید که نظر به
استکبار و دنیاپرست بودن بسیاری از آنان، نمیتواند به این آرمان ایدهآل خود دست یابد.
خداوند برای دلداری پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و بیان اینکه هرچند چنین رفتار و کردار دلسوزانهای دارای
اجر و
پاداش بزرگی است، اما بههرحال ایشان نباید خود را در برابر این نافرمانیها مسئول بپندارند، در این راستا، خطاب به رسولش، آیات بسیاری نازل مینماید که در بیشتر آنان از فعل امر "ذر" یعنی "رهایشان کن" استفاده شده است:
"
و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا..."؛ "اشخاصی که دین را به عنوان بازیچه قرار داده و
فریب زندگانی دنیا را خورده اند، رهایشان کن"!
"
ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون"؛ "و آنگاه، آنانی را که در
باطل خود غوطهورند، رهایشان کن"!
"
ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الأمل فسوف یعلمون"؛ "رهایشان کن تا بخورند و از مادیات استفاده نمایند و آرزوهای دورودراز غافلشان سازد. پس بهزودی خواهند دانست"!
"
فذرهم و ما یفترون"؛ "آنان را با
دروغهایشان رها کن"!
"
فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون"؛ "آنان را رها کن تا در باطل خود غوطهور بوده و سرگرم بازی باشند تا هنگامی که
روز موعود را مشاهده نمایند"!
"
فذرهم فی غمرتهم حتی حین"؛ "آنان را در تا مدتی در سردرگمی خویش، رهایشان کن"!
"
فذرهم حتی یلاقوا یومهم الذی فیه یصعقون"؛ "رهایشان کن تا روز مرگشان فرا رسد"!
"
و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل"؛ "تو را
نگهبان و وکیل آنان قرار ندادیم"!
شاید اگر فردی همانند ما، مخاطب چنین آیاتی قرار میگرفت، از ادامه فعالیت تبلیغی منصرف میگشت؛ اما پرسش ما این است که آیا پیامبر صلیاللهعلیهوآله، سعی و تلاش خود را حتی بعد از
نزول چنین آیاتی تعطیل نموده و دست از هدایت بشر برداشت؟!
اگر به
تاریخ مراجعه نمایید، مطمئناً پاسخی منفی برای پرسش ما خواهید داد؛ چراکه ایشان تا واپسین لحظات عمر، هیچگاه از تلاش و فعالیت باز نایستاده؛ بلکه دامنه چنین تلاشهایی را روزبهروز گسترش داده و در پهنههای جغرافیایی وسیعتری به تبلیغ
دین مشغول میگشت؛ زیرا که حضرتش میدانست که چنین آیاتی، نه بهعنوان سلب کامل مسئولیت، بلکه بهعنوان مرهمی بر دل زخم دیده ایشان بود که نتوانسته است بهطور صددرصد، به اهداف خود دست یابد و به همین دلیل است که آیاتی وجود دارند که هر دو موضوع به ظاهر متضاد "تبلیغ" و "اعراض" را در کنار هم بیان مینمایند؛ از جمله اینکه:
"
خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین"؛ "با آنان مدارا نموده، به خوبیها فرمان ده و از افراد نادان رو برگردان".
در ارتباط با آیات ۸۸، ۱۰۷ و ۱۱۱ سوره انعام که در پرسشتان مطرح شد، باید بگوییم که این آیات و نیز آیات مشابه را نمیتوان دلیلی بر
جبر انسانهای بیایمان در
کفر خود و هدایتناپذیر بودن آنان دانست که به دنبال آن، هرگونه تبلیغی، بیاثر و بیفایده باشد؛ بلکه باید راز این آیات را در تفاوت بین
هدایت خاص و عام مشاهده نمود که در این زمینه میتوانید پرسش ۵۴۲۵ را مطالعه فرمایید.
اکنون، با مروری دوباره در متن ارسالی شما، باقیمانده پرسشهایی را که در آنها وجود دارد، با چینش جدیدی مرتب نموده و به بررسی آنها، با استفاده از آیات قرآن که مد نظرتان بود، میپردازیم:
۱. آیا اگر فعالیت جدید علمی در ارتباط با دین انجام پذیرد، لزوماً این موضوع باید بهعنوان نقصان دین ارزیابی شود و وظیفه دانشمندان در ارتباط با آموزش تعالیم دینی به دیگر مردم چیست و آیا دستوری از خداوند در این ارتباط وجود داشته و آیا ایجاد تفکری نوین، لزوماً
بدعت به حساب میآید؟
۲. چرا مذاهب گوناگون و گاه متضادی از درون
اسلام به وجود آمدند و با این وجود، همه آنان، عقاید خود را مستند به
قرآن و
روایات مینمودند؟
۳. بنیانگذار اولین مذهب کیست؟
به همین ترتیب به تجزیه و تحلیل موارد فوق خواهیم پرداخت:
همانگونه که فعالیتهای تبلیغی و عملی پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را در راستای تبیین هرچه بهتر و بیشتر آموزههای قرآن کریم نمیتوانیم دلیلی بر نقصان قرآن بپنداریم و بیان نماییم که با وجود قرآنی که هیچ نقصی در آن نیست، چه دلیلی برای ارائه سخنان و رهنمودهای دیگری از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ داریم، به همین ترتیب نیز نمیتوان فعالیتهای پژوهشی دانشمندان دینی را در زمینه درک هرچه بهتر تعالیم قرآنی و دینی و ارائه یافتههای خود به دیگران را دلیلی بر نقصان دین ارزیابی نماییم؛ زیرا هرچند که دین و قرآن کامل است، اما اینگونه نیست که هر انسانی از بدو
تولد، با تمام نکات و ریزهکاریهای آن آشنا بوده و بهتنهایی و بدون کمک از دیگران بتواند تمام موضوعات مطرحشده در قرآن و دین را دریابد، بلکه نیاز به دریافت کمک از اشخاصی خواهد داشت که
تجربه و
دانش بیشتری دارند.
براین اساس نمیتوان اصل فعالیت دینی را مردود دانست؛ بلکه خود
قرآن کریم به افراد با
ایمان توصیه مینماید که برخی از آنان، در تعالیم دینی به پژوهش پرداخته و حاصل این پژوهش را در
اختیار دیگران گذاشته ("
فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و...")
و دیگران را به خوبیها دعوت نموده و از بدیها بازدارند ("
و لتکن منکم أمة یدعون إلی الخیر...").
حال آیا نباید موضوعات جدید و مستحدث را از مبانی دینی استخراج نمود و یا نباید در راستای انتقال مفاهیم دینی از روشهای جدید استفاده کرد و آیا چنین فعالیتهایی بدعت به شمار میآید و جایز نیست؟
در پاسخ باید گفت که اصل تحول در برداشتها و روشها را نمیتوان بدعت و مخالف اسلام دانست؛ اما باید با دقت تمام مراقب بود که چنین فعالیتهایی، مخالف موازین قطعی و اولیه اسلامی نباشد.
بهعنوان نمونه، پژوهش فقهی در ارتباط با موضوعات نوینی، چون بیمه و بانکداری و استفاده از روشهایی، مانند انتقال مفاهیم دینی توسط تلویزیون و
اینترنت را نه میتوان نشانی از نقص دین به شمار آورد و نه آن را بدعتی
حرام دانست؛ بلکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در این زمینه بیان نموده که:
"من سن سنة حسنة فله أجرها و أجر من عمل بها إلی یوم القیامة"؛ "هر فردی که بنیانگذار روشی نیکو باشد، علاوه بر پاداش خود، مستحق دریافت پاداش افرادی است که از این روش استفاده مینمایند"!
نتیجه میگیریم که اگر روند تحقیق و توسعه را در امور دینی متوقف نماییم، این مسئله بهخودیخود، موجب اضمحلال و از بین رفتن دین خواهد شد که مطمئناً خدا و
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ خواهان چنین امری نیستند.
"مذهب" به معنای راه و روش است و در مفهوم دینی، به مسیر اعتقادی افراد، مذهب گفته میشود.
در این تعریف، میتوان مذهب را در ارتباط با اصل دین هم به کار برده و به عنوان نمونه، بیان شود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله، بنیان گذار مذهب
اسلام بوده است؛ اما اکنون در بیشتر موارد از واژه "مذهب" در روشهای فرعی برگرفته از اسلام استفاده شده و در مورد اصل اسلام از واژه "دین" و یا "آیین" استفاده میشود.
درهرحال بدیهی است هر فردی که اعتقاد خود به دینی را اعلام نموده، در اندرون خود هدفی از این کار داشته و به دنبال آن، راه و روشی عملی را نیز در عملکرد خود اتخاذ مینماید و در ارتباط با دین اسلام، چنین موضوعی به زمان بعد از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اختصاص ندارد؛ بلکه در زمان خود ایشان نیز، در جامعه اسلامی، راه و روشهای متفاوتی وجود داشت که به چند مورد آن اشاره مینماییم:
افرادی که روش خود را در متابعت محض از دستورات خدا و پیامبرش قرار دادند که آیاتی از قرآن کریم، برخی خصوصیات چنین مؤمنان واقعی را بیان مینمایند.
افرادی نیز با اعلام ظاهری اسلام، در راه و روش خود، بیمارگونه و تردیدآمیز
عمل مینمودند.
تعدادی از آنان نیز علیرغم اسلام ظاهری، به استهزا و
مسخره نمودن مسلمانان و اعتقادات آنان میپرداختند.
برخی نیز هنگام
آرامش، همراه مسلمانان واقعی بوده و هنگام
جنگ و درگیری از آنان جدا میشدند.
آیا تمام افراد فوق، همه از یک راه و روش یا یک مذهب پیروی مینمودند؟! البته که خیر؛ چون در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز دو مذهب و روش اصلی وجود داشت که یکی متعلق به مؤمنان واقعی و دیگری مرتبط با منافقان بود. آیه ۱۵۹ سوره انعام که در پرسش شما وجود داشت و افرادی را توبیخ نمود که در دین خود دچار تشتت و اختلاف شدند، یقیناً ناظر به راه و روش
منافقان است و نه مذهب مؤمنان واقعی.
به همین ترتیب، مسلمانان بعد از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز راه و روشها و یا مذاهب مختلفی را پیشرو گرفتند و این موضوع در پیامبران گذشته نیز سابقه داشته؛ همانگونه که خداوند تصریح مینماید که پیروان پیامبران گذشته، بعد از ایشان و بعد از آنکه حقیقت را کاملاً دریافته بودند، به جنگ و نزاع پرداخته و در حقیقت به مذاهب مختلفی تقسیم شدهاند؛ اما خداوند، تنها یکی از این مذاهب را مؤمنان واقعی قلمداد نموده و مابقی را از دایره دین واقعی خارج دانسته است
و بهعنوان نمونه در
داستان حضرت موسی علیهالسلام، چنین دیدگاههای متفاوت و تفرق مذاهبی را هم در زمان
حیات ایشان
و هم بعد از رحلتشان
در قرآن کریم بیان نموده است.
دلیل چنین اختلافهایی را میتوان در دو محور جستوجو نمود:
أ. اصرار افراد با ایمان در تداوم ایمان خود، که موجب پدیداری مذاهب
حق میشوند.
ب. دنیاطلبی برخی افراد یا
جهل و نادانی آنان که زمینهساز شکلگیری مذاهب
باطل میگردند.
براساس این آیات و با توجه به معنا و مفهوم "مذهب"، باید دانست که نمیتوان هر مذهبی را تخطئه نمود؛ زیرا بههرحال یک مذهب و یک مسیر، چه در زمان پیامبران و چه بعد از ایشان روشی براساس متابعت کامل از دستورات رسول و جانشینان او بوده و بدیهی است، چنین مذهبی نمیتواند مورد سرزنش خداوند قرار گیرد؛ اما دیگر مذاهب و روشها، هرچند در بسیاری از موارد هم، اصول و موازین اسلامی را مد نظر خود داده و به دلیل اقبال عمومی مردم به قرآن و
سنت، چهرهای اسلامی از مذهب خود ارائه نموده و آن را به این دو معیار مهم دینی مستند ساختهاند، اما در ارتباط با موارد دیگری که از دستورات خدا و پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فاصله گرفتهاند، باید پاسخگو باشند.
اما در پاسخ به اینکه اولین مذهب توسط چه فردی ایجاد شده است، باید گفت که چون این راه و روشها، برگرفته از جریانهای فکری بوده که در طول زمان شکل گرفته است، نمیتوان فرد مشخصی را بنیانگذار مذهبی خاص دانست.
اما ما شیعیان معتقدیم که آنچه اکنون به نام مذهب
شیعه شناخته میشود، در حقیقت در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و توسط خود ایشان به وجود آمده و اصطلاح "شیعه" از همان زمان رواج داشته است.
و
اهل سنت نیز از جنبههای مختلف به گروهها و مذاهب مختلفی تقسیم میشوند که چهار مکتب شافعی، حنبلی، حنفی و مالکی، تنها تعداد بسیار کوچکی از این مذاهب، آنهم تنها براساس معیار فقهی میباشند که حتی در این چهار مذهب نیز نمیتوان ابوحنیفه، مالک، احمدبن حنبل و شافعی را بنیانگذاران واقعی مذاهب منتسب به آنان تلقی نمود؛ زیرا این افراد از ابتدا درصدد ایجاد مذهبی منسجم و سازمانیافته نبودند؛ بلکه پیروان بعدی آنان، بهتدریج چنین مذاهبی را به وجود آوردهاند.
پایگاه اسلام کوئست.