اندیشه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تعقل ،
تفکر ، اندیشه،
کمال ،
سعادت ،
نعمت .
پرسش: در اسلام آیا کسی که میاندیشد اما اندیشهاش به دلیل نادانی آن شخص، او را گمراه می کند، مقام بالاتری دارد یا کسی که اصلاً نمیاندیشد و از نعمت عقل استفاده نمیکند؟
پاسخ: در
اسلام به تعقل بهایی بسیار داده شده است؛ اما تعقل دارای درجاتی است و بالاترین مرتبه تعقل که اولیای الاهی ما را بدان دعوت میکنند، اندیشهای است که در ارتباط با هدایتی الاهی شکل میگیرد و انسان را بهسوی
دین که عهدهدار سعادت بشری است، راهنمایی میکند. بنابراین کسی که میاندیشد و وارد وادی معرفت شده است، هرچند در نازلترین درجه آن به شرط
صداقت و شجاعتش در بیان و پذیرش خطاهایش، مقام بالاتری نسبت به کسی که اصلاً نمیاندیشد، دارد.
اسلام بیش از هر دینی انسان را دعوت به
تفکر و تعقل کرده است. این حقیقت را بهراحتی میتوان با رجوع به ظواهر قرآن و روایات اسلامی بینیاز از هر تأویل و تفسیری دریافت. بسیاری از آیات قرآن و روایات بهطور صریح انسان را دعوت به تفکر در آیات و نشانههای الاهی میکنند. کلمه «
عقل » ۴۹ بار در
قرآن تکرار شده است و بیشتر آنها دربارۀ منافقان و کفار است که این دو گروه بهعنوان کسانی توصیف شدهاند که حتی نازلترین مرتبه عقل را نیز ندارند و بهطور کلی از نعمت عقل بهرهای نمیبرند. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»؛ بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کَر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند.
عقل در کنار
کتاب ،
سنت و اجماع، یکی از منابع چهارگانه
اجتهاد است. بنابراین بدیهی است کسی که اصلاً نمیاندیشد و از نعمت عقل استفاده نمیکند، از نظر
اسلام مطرود است، اگر به حکم ظاهر
مسلمان باشد، در حقیقت بهرهای از ایمان کامل ندارد.
همانگونه که در روایات میخوانیم:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «استواری مرد به عقل و خرد اوست و هر که عقل و خرد ندارد، بهرهای از
دین و
ایمان کامل ندارد».
امام علی ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «عقل،
دوست مؤمن است».
امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «عقل، دلیل
مؤمن است».
ازاینرو برخی فرقههای مسیحی، شبه عرفانهای نوظهور امریکایی
و برخی فرقههای صوفیه
که حقیقت را در لافکری میدانند و به طرد افراطی
عقل میپردازند، نوعی آنارشیسم، هیپیگری و در نتیجه عافیتطلبی را ترویج میکنند.
بنابراین عقل از نظر اسلام برای رسیدن به مراتب کمال ضروری بوده و در نهایت مراتب نازله عقل در صورت متابعت از آن،
انسان را به انوار
وحی که خود مراتب بالاتری از عقل محسوب میشوند، مرتبط میکند. به این ترتیب هر مرتبهای از عقل در محدوده خود دارای
حجیت بوده و آنچه مذموم است، تحکم و جمود در انکار حقایقی است که درک آنها نیاز به اتصال به مراتب بالاتری از معرفت دارد.
عقل مورد اشاره اسلام، عقلی است که انسان را بهسوی
دین که عهدهدار سعادت بشری است، راهنمایی میکند و تجسم کامل این عقل در وجود معصومان ـ علیهمالسلام ـ و سایر مؤمنانی است که اولیای الاهی محسوب میشوند. البته اسلام برای تعقل آدمی علاوه بر شرط تبعیت از حجت و
هدایت الاهی، محدودیت موضوعی نیز قائل است و بهطور مشخص انسان را از تفکر در
ذات و کنه خداوند منع مینماید و در مقابل، انسان را دعوت به تفکر در مظاهر و آیات الاهی میکند
که در این میان انسانِ کامل بزرگترین مظاهر حق در
عالم هستی میباشد.
با درک
عقل مورد نظر اسلام و پذیرش شرایط آن روشن است که این نوع عقل که از آن تعبیر به عقل دینی میشود، عقلی است خطاناپذیر که شرایط مختلف زمانی و مکانی در صدق آن بیتأثیر است؛ ازاینروست که خطای در اندیشه مربوط میشود به عقل منقطع از وحی و
امام و
حجت الاهی، چه اینکه هر اندیشهای مرجعیتی دارد و اندیشه بیمرجعیت اساساً
اندیشه نیست و مرجعیتهای متفاوتاند که به اندیشه صلابت و اقتدار درونی میبخشند.
کسانی که عقل در اسلام را همان عقل یونانی قرار دادهاند یا حکمت را در نصوص دینی مترادف با فلسفه دانستهاند و میان روش انبیا در دعوت مردم به حق، با طریق فلاسفه تفاوتی قائل نیستند، ناخواسته مرتکب جفایی نابخشودنی در
حق اندیشه اسلامی شدهاند. عقل، حکمت و تفکر، در نصوص اسلامی به تصریح خود این نصوص، چیزی جز بیانی دیگر از توبه و گسستن از سایر مرجعیتهای فکری و ورود به دایره هدایت الاهی نیست. خداوند در
قرآن میفرماید: «(خدا)
دانش و
حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) میدهد و به هرکس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمیکنند و) متذکر نمیگردند».
برحسب تعریف ما از عقل و
تعقل ، خطای در اندیشیدن میتواند علل متفاوتی داشته باشد. در فرض سؤال مذکور، گمراهی اندیشمند ناآگاهانه و ناخواسته است؛ بنابراین با توجه به فرض مذکور بایستی ریشههای خطای در اندیشه را در میان عواملی جست که بهطور ناخواسته و غیر معرفتی بر اندیشه فرد گمراه تأثیرگذار بودهاند. با توجه به تبیینی که از عقل و تعقل در
اسلام شد، علت العلل خطای اندیشه در نظرگاه اسلامی،
غفلت از هدایتهای الاهی و عدم اعتنا به حجتهای خداست؛ ازاینروست که تعقل برحسب عمق معرفتی آدمی دارای مراتب میباشد. از بطن درجات نخستین عقل که باعث ایمان و
یقین میشود، عقول برتری نیز رخ میدهد که همان
وحی و شهود در انواع و درجات مختلف است و درجه بالاتر عقل مقام
عشق الاهی و توحید کامل یا
وحدت وجود است که مقام انسان کامل است و انسان کامل در مقام عقل کل به وادی وصال و الحاق به پروردگار نایل میشود.
با این توضیح معلوم شد که در دیدگاه اسلامی اصالت با اندیشه و
معرفت است و البته آدمی به میزانی که درجه معرفتش بالا میرود، از میزان خطاپذیری اندیشهاش نیز کاسته شده و در نهایت به قلمروی از اندیشه میرسد که تحت هدایت تام الاهی و اولیای خدا او از هر
خطا یی مصون میماند.
مهمترین معضل به خطا اندیشیدن هنگامی است که شخص خاطی بخواهد اندیشهاش را برای دیگران بیان کند. کسی که به خطا میاندیشد و آن را بیان میکند، نهتنها خود را در معرض خطاهای بیشمار احتمالی دیگر ـ بهخصوص دخالت اغراض ـ قرار میدهد، بلکه میتواند برحسب محبوبیت،
قدرت و جایگاه و شخصیت اجتماعیاش دیگران را نیز گمراه نماید. بیان
اندیشه خطایی که صاحبش آن را درست میپندارد، تنها به شرط
صداقت اخلاقی قابل قبول است و اگر شخصی به هر دلیلی دچار خطای در اندیشه شد، بایستی وقتی خود به خطا بودن اندیشهاش اطمینان یافت با
شجاعت و صداقت کامل خطا بودن آن را به اطلاع دیگران برساند.
بنابراین نتیجه میگیریم که اولاً، عدم بیان اندیشه به معنای نیندیشیدن نیست؛ ثانیاً، فرد اندیشمند تا زمانی که احتمال خطا در اندیشهاش را میدهد، بهلحاظ اخلاقی بهتر است آن را بیان نکند؛ مگر با مؤمنی که از منظر مراتب ایمانی در مرتبهای بالاتر از او است و مظهری است از
عقل الاهی تا اینکه حقیقت را از طریق هدایتهای او دریابد.
پایگاه اسلام کوئست.