• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آفریننده شرور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: مصائب، شرور، جهان آفرینش، خداوند متعال.

پرسش: پدیدآورنده مصائب (گرفتاری‌ها) و شُرور (بدی‌ها و ناگواری‌ها) در جهان آفرینش کیست؟
به عبارت روشن‌تر، با عنایت به این که خداوند متعال، عادل است و به هیچ کس، کمترین ظلمی روا نمی‌دارد، این پرسش‌ها مطرح می‌شوند که: خالق و تقدیرکننده ناکامی‌ها و مشکلات کیست؟ چرا خدا گروهی را زشت و گروهی را زیبا آفریده است؟ چرا در جهان، نادانی، ناتوانی، ناداری، محرومیت، تبعیض، ستم، ستمگر، و عوامل گم‌راهی وجود دارند؟ پدیدآورنده سیل، توفان، زلزله، بیماری و مرگ کیست؟ آیا وضعیت مناسب جهان، این نیست که در آن، بدی‌ها و ناکامی‌ها نباشند و به جای آنها، خوشی‌ها و شادمانی‌ها قرار گیرند؟ و آیا (بویژه با تفسیری که ما از ظلم و عدل داریم) این شُرور، ظلم محسوب نمی‌شوند؟

فهرست مندرجات

۱ - پیدایش ثنویه
۲ - شرور و انکار آفریدگار
۳ - پاسخ اجمالی به شبهه شرور
       ۳.۱ - اولا
       ۳.۲ - ثانیا
       ۳.۳ - ثالثا
۴ - پاسخ تفصیلی به شبهه شرور
       ۴.۱ - معنای خیر و شر
       ۴.۲ - ملاک تشخیص خیر و شر
       ۴.۳ - خیر و شر در جهان‌بینی اسلامی
       ۴.۴ - تفاوت عقیده امامیه و اشاعره
       ۴.۵ - اقسام خیر و شر
              ۴.۵.۱ - خیر و شر مطلق
              ۴.۵.۲ - خیر و شر نسبی
       ۴.۶ - خلقت و تقدیر خیر و شر
              ۴.۶.۱ - چند مطلب
                     ۴.۶.۱.۱ - مقصود از خلقت شر
                     ۴.۶.۱.۲ - خیرات مخلوق خداوند
                     ۴.۶.۱.۳ - خلقت خیر پیش از خلقت شر
                     ۴.۶.۱.۴ - نقش اراده انسان در پیدایش شرور
       ۴.۷ - حکمت گرفتاری‌های انسان‌های آگاه
              ۴.۷.۱ - مصیبت‌های خود کرده
       ۴.۸ - اقسام مصیبت‌های خودکرده
              ۴.۸.۱ - مجازات
              ۴.۸.۲ - تأدیب
              ۴.۸.۳ - تطهیر
       ۴.۹ - سختی‌های سازنده
       ۴.۱۰ - عوامل ناکامی‌های مستضعفان
              ۴.۱۰.۱ - پاسخ اجمالی این پرسش
       ۴.۱۱ - عوامل ناکامی‌های مستضعفان
              ۴.۱۱.۱ - سوء استفاده از آزادی
              ۴.۱۱.۲ - ثار تکوینی گناه
              ۴.۱۱.۳ - رعایت نکردن مسائل بهداشتی
              ۴.۱۱.۴ - حکمت‌های ناشناخته
۵ - پانویس
۶ - منبع


شبهه شُرور، موجب شده است که گروهی به نام «ثَنَویه»، به وجود دو آفریدگار، قائل شوند: یکی خالق نیکی‌ها و دیگری خالق شُرور. طایفه‌ای از آنان، نور را خالق نیکی، و ظلمت را خالق شر دانسته‌اند و طایفه‌ای معتقد شده‌اند که یزدان، خالق خیر است و اهریمن، خالق شر.


برخی وجود شرور و ناکامی‌ها را دلیل فاقد شعور بودنِ هستی و انکار آفریدگار می‌دانند.


آنچه به طور اجمالی در پاسخ شبهه شرور می‌توان گفت، این است که:

۳.۱ - اولا

ملاک تشخیص خیر و شر، درک ابتدایی و سطحی عقل نیست؛ چرا که ممکن است چیزی به ظاهر، شر، ولی در واقع، خیر باشد. عکس این مطلب نیز درست است. بنا‌بر‌این، بسیاری از چیزهایی که انسان، آنها را شر می‌پندارد و آنها را با عدالت و حکمت الهی ناسازگار می‌بیند، در واقع، عین عدالت و حکمت‌اند.

۳.۲ - ثانیا

شر، مخلوق و تقدیرشده خداوند متعال است؛ ولی منسوب به او نیست؛ چرا که اراده انسان در پدید آمدن آن، نقش دارد و بر اساس سنّت غیر قابل تغییر آفرینش، پیش‌گیری از شُرور، تنها با پیش‌گیری از عوامل آنها امکان‌پذیر است.

۳.۳ - ثالثا

آفرینش شر و تقدیرشدنِ آن، استقلالی نیست؛ بلکه به تَبَع خیر است. بنا‌بر‌این، منافاتی با عدالت و حکمت ندارد.
این، پاسخ اجمالی قرآن و احادیث اسلامی و به تعبیری پاسخ خود خداوند متعال به «شبهه شرور» و منافات نداشتنِ آن با عدالت و حکمت اوست.


برای پاسخ دادن به شبهه شرور، چند مسئله باید مورد بررسی قرار بگیرند:

۴.۱ - معنای خیر و شر

خیر و شر، گاهی به معنای لذّت و درد، مورد لحاظ قرار می‌گیرند. این معنا، معنایی سطحی و ابتدایی است؛ چرا که ممکن است انسان از چیزی لذّت ببرد؛ امّا آن چیز برای انسان، زیانبار باشد و موجب بدبختی او شود.
خیر، در معنای درست، عبارت است از: چیزی که برای انسان، سودمند باشد و سعادت او را به دنبال بیاورد. شر نیز در معنای درست، عبارت است از: چیزی که برای انسان، زیان‌بار باشد و موجب بدبختی او گردد.

۴.۲ - ملاک تشخیص خیر و شر

نکته مهم در تعریف خیر و شر، این است که: از کجا می‌توان فهمید که چیزی حقیقتا برای انسان، سودمند است یا زیان‌بار؟ به عبارت دیگر، ملاک تشخیص خیر و شر و سود و زیان چیست؟
آیا ملاک تشخیص خیر و شر و سود و زیان، همان درک ابتدایی و سطحی عقل است و یا درکی است که عقل، پس از تأمل و احاطه یافتن بر تمام ابعاد موضوع، پیدا می‌کند؟
بی‌شک، عقل تا زمانی که تمام ابعاد یک موضوع روشن نباشد، نمی‌تواند درباره سودمند و یا زیان‌بار بودن آن، داوری کند. داوری سطحی عقل درباره موضوعی که تمام ابعادش روشن نیست، از نظر علمی، فاقد اعتبار است؛ زیرا چه بسا چیزهایی هستند که در نظر ابتدایی، سودمند جلوه می‌کنند؛ ولی با تأمل، معلوم می‌شود که در واقع برای انسان زیان‌بارند و نیز چه بسا چیزهایی که در دید ابتدایی، زیان‌بار جلوه می‌کنند؛ ولی با تأمل و بررسی آثار آنها، سودمند بودنشان مشخّص می‌گردد.

۴.۳ - خیر و شر در جهان‌بینی اسلامی

در جهان‌بینی اسلامی، خیر، سودی است که برای زندگی همیشگی انسان، زیان‌بار نباشد و شر، زیانی است که برای زندگی همیشگی انسان، سودمند باشد. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «ما «شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ، و ما خَیرٌ بِخَیرٍ بَعدَهُ النّارُ و کُلُّ نَعیمٍ دونَ الجَنَّةِ مَحقورٌ، و کُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافِیةٌ؛ شرّی که پس از آن، بهشت باشد، شر نیست. خیری که پس از آن، آتش باشد، خیر نیست. هر نعمتی غیر از بهشت، کوچک است و هر بلایی جز آتش، عافیت
و در احادیثی دیگر می‌فرماید:
«لا تَعُدَّنَّ خَیرا ما ادرَکتَ بِهِ شَرّا؛ خیری را که با آن، شر عایدت می‌شود، خیر نشمار.»
«لا تَعُدَّنَّ شَرّا ما ادرَکتَ بِهِ خَیرا؛ شری را که با آن، خیر به دست می‌آوری، شر نشمار.»
بر اساس این جهان‌بینی، قرآن کریم، مکرّر یادآور می‌شود که درک ابتدایی و سطحی عقل، ملاک تشخیص خیر و شر نیست:
«کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَ عَسَی اَن تَکْرَهُواْ شَیـئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَّکُمْ وَ عَسَی اَن تُحِبُّواْ شَیـئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ اَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ بر شما کارزار واجب شده است، در حالی که برای شما ناگوار است. و بسا چیزی را خوش نمی‌دارید و آن برای شما خوب است، و بسا چیزی را دوست می‌دارید و آن برای شما بد است، و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید».
نیز می‌فرماید: «وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیرٌ مِّمَّا یجْمَعُونَ؛ و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعا آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [کافران] جمع می‌کنند، بهتر است».
در این آیات، جنگیدن در راه خدا و کشته شدن در این راه، «خیر» معرّفی شده‌اند، در حالی که در نظر ابتدایی عقل، شر محسوب می‌شوند. هم‌چنین در آیه نخست، به یک اصل کلّی عقلی اشاره شده است که: درک ابتدایی عقل، نمی‌تواند ملاک تشخیص خیر و شر و سودمند یا زیان‌بار بودن چیزی باشد. از همین روست که کشته شدن در راه خدا (که در نظر ابتدایی عقل، شر محسوب می‌شود)، با عنایت به پیامدهای آن، در واقع، نه تنها شر نیست، بلکه خیر محض است.
به عکس، ثروت فراوان از نظر قرآن کریم، برای رفاه زدگان و استثمارگران، شر و مایه بدبختی است، در صورتی که از نظر مردم کوتاه فکر و درک ابتدایی عقل، مایه خوش‌بختی است و خیر محسوب می‌گردد:
«وَ لَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ یبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَـاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ؛ و کسانی که به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده، بخل می‌ورزند، هرگز تصوّر نکنند که آن (بخل‌ورزی) برای آنان خوب است؛ بلکه برایشان بد است».
نیز بر پایه این جهان بینی، قرآن کریم، زندگی کافران و برخورداری آنان از امکانات و نعمت‌های مادّی دنیا را نه تنها به سود آنها نمی‌داند، بلکه برای آنها زیانبار می‌داند:
«فَلَا تُعْجِبْکَ اَمْوَالُهُمْ وَ لآَ اَوْلَـدُهُمْ اِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ اَنفُسُهُمْ وَ هُمْ کَـافِرُونَ؛ اموال و فرزندان آنان، تو را به شگفت نیاورد. جز این نیست که خدا می‌خواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیله اینها عذاب کند و جانشان در حال کفر، بیرون رود».
هم‌چنین تأکید می‌کند که مهلت دادن به کافران و طولانی شدن عمرشان، به سود آنها نیست:
«وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ اَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِّاَنفُسِهِمْ اِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُواْ اِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛ و البتّه نباید کسانی که کافر شده‌اند، تصوّر کنند این که به ایشان مهلت می‌دهیم، برای آنان نیکوست. ما فقط به آنان مهلت می‌دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آن‌گاه] عذابی خفّت‌آور خواهند داشت».
بنا‌بر‌این، خیر یا شر بودن چیزهایی که به ظاهر، خوب و مایه خوش‌بختی، یا بد و مصیبت تلقّی می‌شوند، بستگی به نوع جهت‌گیری انسان در برابر آنها دارد. ناکامی‌ها و ناگواری‌ها، در صورتی واقعا شرّند که موجب رشد و تکامل انسان نباشند و کام روایی‌ها در صورتی واقعا خیرند که موجب انحطاط و بدبختی انسان نشوند. براین‌اساس، انسان می‌تواند با انتخاب صحیح، چیزهای به ظاهر بد را تبدیل به خیر نماید و با انتخاب نادرست، چیزهای به ظاهر خوب را به شر تبدیل کند.

۴.۴ - تفاوت عقیده امامیه و اشاعره

ممکن است کسی بگوید: بر اساس آنچه در تبیین ملاک خیر و شر گذشت، عقل به خاطر احاطه نداشتن بر تمام مصالح و مفاسد، در بسیاری از موارد نمی‌تواند درباره خیر یا شر بودنِ چیزها داوری کند. آیا این، همان سخن اشاعره نیست که می‌گویند: «عقل، توان تشخیص خیر و شر را ندارد»؟
پاسخ، این است که: از نظر اشاعره، حُسن و قُبح اشیا، ذاتی نیست؛ بلکه اعتباری (قراردادی) است. آنها بر این باورند که تنها خداست که می‌تواند چیزی را خیر و یا شر قرار دهد و عقل، حقّ داوری درباره خوب و بد را ندارد. از این‌رو، اگر خداوند، کاری را انجام دهد که به تشخیص عقل، صد در صد قبیح و خلاف عدل است، چون خدا آن را انجام داده، باید معتقد شد که آن کار، زیبا و عین عدالت است.
این، در حالی است که از نظر امامیه و نیز معتزله، حسن و قبح اشیا، ذاتی و افعال خداوند بر اساس مصالح و مفاسد واقعی‌اند و عقل می‌تواند مصالح و مفاسد و حسن و قبح اشیا را درک کند، امّا نه در همه موارد؛ چرا که عقل به اسرار هستی، احاطه ندارد:
«وَ مَا اُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ اِلَا قَلِیلاً؛ و به شما از دانش، جز‌ اندکی داده نشده است».
بنا‌بر‌این، انسان، بسیاری از چیزهایی را که در نگاه ابتدایی، شر و زیان‌بار و بر خلاف عدالت و حکمت می‌پندارد، اگر احاطه علمی به همه ابعاد و آثار آنها پیدا کند، خواهد دید که واقعا خیر و سودمندند و عین عدالت و حکمت‌اند.

۴.۵ - اقسام خیر و شر

خیر و شر را به دو قسمت می‌توان تقسیم کرد:

۴.۵.۱ - خیر و شر مطلق

خیر مطلق، پدیده‌ای است که سود محض باشد و برای هیچ چیز و هیچ کس زیانی نداشته باشد. شرّ مطلق نیز آن است که زیان محض باشد و برای هیچ چیز و هیچ کس، سودی نداشته باشد.

۴.۵.۲ - خیر و شر نسبی

کمتر پدیده‌ای را می‌توان یافت که خیر مطلق و یا شرّ مطلق باشد و غالبا پدیده‌ها ترکیبی از خیر و شرّند. از این‌رو، پدیده‌هایی که سود آنها بر زیان‌شان غلبه دارد، «خیر» و پدیده‌هایی که زیان آنها بر سودشان غلبه می‌کند، «شر» نامیده می‌شوند.
بنابراین، ممکن است پدیده‌ای برای یکی، سودآور و خیر باشد و برای دیگری و یا دیگران، زیان‌بار و شر. برای نمونه، نیش حشرات و چنگال و دندان درندگان (که ابزار دفاع و تغذیه آنها هستند) برای خودِ آنها خیرند؛ ولی برای انسان‌ها، شر محسوب می‌گردند.
عکس مطلب نیز درست است. ممکن است چیزی برای یکی، شر و زیان‌بار؛ ولی برای دیگری و دیگران، خیر باشد، مانند باران؛ چرا که با ویرانی خانه یا لانه‌ای، برای صاحب خانه و لانه، شر است؛ ولی برای عموم مردم، خیر است.
از این‌رو برای داوری درباره خیر و یا شر بودن هر پدیده، باید همه ابعاد و آثار آن را ملاحظه نمود.

۴.۶ - خلقت و تقدیر خیر و شر

از دیدگاه قرآن و احادیث، خیر و شر، هر دو مخلوق و تقدیرشده خداوند متعال هستند؛ چرا که هیچ پدیده‌ای نیست که پدیدآورنده‌ای جز خدا داشته باشد و از دایره تقدیر و تدبیر، خداوند بیرون باشد. قرآن کریم تصریح می‌فرماید:
«وَ اِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ اِن تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ یقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ؛ و اگر [پیشامد] خوبی به آنان برسد، می‌گویند: «این، از جانب خداست» و چون صدمه‌ای به ایشان برسد، می‌گویند: «این، از جانب توست». بگو: همه [ی پیشامدهای خوب و بد،] از جانب خدایند».
و نیز می‌فرماید:
«مَا اَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لَا فِی اَنفُسِکُمْ اِلَا فِی کِتَـبٍ مِّن قَبْلِ اَن نَّبْرَاَهَا اِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یسِیرٌ؛ هیچ مصیبتی، نه در زمین و نه در نفس‌های شما نمی‌رسد، مگر پیش از آن‌که آن را پدید بیاوریم، در کتابی هست. این کار بر خدا آسان است».
هم‌چنین در حدیث قدسی آمده است:
«انَا اللّهُ لا الهَ الّا انَا، خالِقُ الخَیرِ وَ الشَّرِّ، و هُما خَلقانِ مِن خَلقی؛ من خدایم و معبودی جز من نیست؛ آفریننده خیر و شر. آن دو، آفریده‌هایی از آفریدگان من هستند.»

۴.۶.۱ - چند مطلب

در این‌جا چند مطلب، قابل طرح است:

۴.۶.۱.۱ - مقصود از خلقت شر

معروف است که «شر» در تحلیل نهایی، گاه به امر عدمی و گاه به امر وجودی‌ای که سبب امر عدمی زیان‌بار می‌شود، بازگشت می‌نماید. بنا‌بر‌این، آفرینش شر نمی‌تواند به معنای آفرینش عدم باشد؛ بلکه به معنای ایجاد پدیده‌ای است که به امر عدمی زیان‌بار، منتهی می‌گردد، مانند پدیده‌های: زلزله، توفان، سیل و میکروب که موجب مرگ (عدم حیات) و بیماری (عدم سلامت) می‌گردند.

۴.۶.۱.۲ - خیرات مخلوق خداوند

پیش از این، شر را به «شرّ مطلق» و «شرّ نسبی» تقسیم کردیم. نیز گفتیم که گاهی شرّ چیزی بر خیر آن، غلبه دارد و آن پدیده «شر» محسوب می‌شود، و گاهی خیر چیزی بر شرّش غلبه دارد و آن پدیده، «خیر» شمرده می‌شود، و گاهی خیر و شرّ پدیده‌ای برابرند و آن پدیده، نه خیر محسوب می‌شود و نه شر. اکنون باید دید که کدام یک از اقسام شُرور، مخلوق خداوند متعال‌اند.
بی‌تردید، خداوند حکیم و دادگر، پدیده‌ای را که شرّ مطلق است، یا شرّ آن بر خیرش غلبه دارد و یا خیر و شرّ آن برابراند، نمی‌آفریند؛ بلکه آفریده‌های او یا خیر مطلق‌اند و یا خیر آنها بیش از شرّشان است. بنا‌بر‌این، تنها قسم اخیر از اقسام شرور را می‌توان مخلوق خدا دانست.

۴.۶.۱.۳ - خلقت خیر پیش از خلقت شر

در شماری از احادیث آمده است که خداوند متعال، خیر را پیش از شر آفریده، چنان‌که در حدیث قدسی می‌خوانیم:
«انَا اللّهُ الکَریمُ، خَلَقتُ الخَیرَ قَبلَ الشَّرِّ؛ من خدای بزرگوارم. خیر را پیش از شر آفریدم.»
این‌گونه احادیث، ظاهرا به نکته مهمّی اشاره دارند که در تبیین آفرینش شُرور، باید مورد توجّه باشد. آن نکته، این است که شر، آفرینشی مستقل و جدا از خیر ندارد، بدین معنا که خداوند متعال چیزی را که ذاتا شر باشد، نیافریده است؛ بلکه آنچه آفریده، خیر است و شر به تَبَع آفرینشِ خیر پدید می‌آید.
برای نمونه، خداوند متعال زمین را می‌آفریند. آفرینش زمین، خیر است؛ امّا زلزله (که لازمه طبیعت زمین است) نیز پدید می‌آید. یا خداوند متعال، ابر و باد و باران را که همگی خیرند، می‌آفریند؛ امّا همین‌ها گاه موجب توفان و سیل زیان‌بار می‌گردند.

۴.۶.۱.۴ - نقش اراده انسان در پیدایش شرور

مهم‌ترین مسئله در باب شُرور و منافات نداشتن آنها با عدالت و حکمت الهی، نقش انسان در پیدایش آنهاست، بدین‌معنا که هر چند در نظام هستی، هیچ چیز از دایره خلقت و تقدیر الهی خارج نیست، لیکن بر اساس همان نظام، اراده انسان در پیدایش شُرور و ناکامی‌هایی که به او می‌رسند، نقش اصلی دارد. قرآن کریم، با این که همه خوشی‌ها و ناخوشی‌هایی را که به انسان می‌رسند، از جانب خدای متعال می‌داند، در عین حال، تصریح می‌کند که:
«مَّا اَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَآ اَصَابَکَ مِن سَیئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ؛ هر چه از خوبی‌ها به تو می‌رسد، از جانب خداست و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از خود توست».
به سخن دیگر، شُرور از یک نگاه، مخلوق خدایند و از نگاه دیگر، منسوب به انسان. از این نظر که همه پدیده‌ها سرانجام به علّة‌العلل و مسبّب‌الاسباب منتهی می‌شوند، شرور، مخلوق خدایند؛ امّا از این نظر که اراده انسان در پدید آمدن آنها نقش دارد، شُرور به انسان نسبت داده می‌شوند و نه خدا، چنان‌که امام صادق (علیه‌السّلام) در مقام نیایش، به خداوند متعال می‌فرماید:
«الخَیرُ فی یدَیکَ وَ الشَّرُّ لَیسَ الَیکَ؛ خیر، در دستان توست و شر، منسوب به تو نیست.»
بنا‌براین، شرور، مخلوق خدا هستند، نه منسوب به او.»

۴.۷ - حکمت گرفتاری‌های انسان‌های آگاه

با عنایت به آنچه در شش مسئله گذشته این پژوهش آمد و با تأمل در آیات و احادیثی که به حکمت شُرور و مصیبت‌ها و ناکامی‌ها اشاره دارند، می‌توان به این جمع‌بندی رسید که از دیدگاه قرآن و حدیث، مصائب (گرفتاری‌ها) انسان‌های آگاه، یا آثار کردار ناشایست آنهاست و یا وسیله‌ای برای تکامل آنها.
توضیح این اجمال، بدین شرح است:

۴.۷.۱ - مصیبت‌های خود کرده

از دیدگاه قرآن کریم، همه مصیبت‌های رسیده به آن دسته از افراد آگاهی که مرتکب گناه می‌شوند، دستاورد خود آنان و نتیجه گناه آنان است:
«وَ مَا اَصَـبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ اَیدِیکُمْ وَ یعْفُواْ عَن کَثِیرٍ؛ و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد، به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسیاری در می‌گذرد».
این سخن، بدین معناست که مصائب و ناملایماتی که متوجّه جامعه می‌شوند (مانند: قحطی، گرانی، توفان و زلزله)، همه به خاطر گناهانی هستند که مردم مرتکب می‌شوند، هر چند کیفر همه گناهان آنان نیستند؛ چرا که خداوند متعال، بسیاری از گناهان را بر اساس حکمت خود، مورد عفو قرار می‌دهد، وگرنه جنبنده‌ای در زمین، باقی نمی‌ماند:
«وَ لَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَآبَّةٍ؛ و اگر خدا مردم را به [سزای] آنچه انجام داده‌اند، مؤاخذه می‌کرد، هیچ جنبده‌ای را بر پشت زمین، باقی نمی‌گذاشت».
قرآن با صراحت اعلام می‌کند که اگر انسان، مرتکب کارهای ناشایست نشود و در مسیر زندگی، راه صحیح را انتخاب کند، برکات الهی از آسمان و زمین، او را فرا خواهند گرفت:
«وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکَـتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الاَْرْض وَ لَـکِن کَذَّبُواْ فَاَخَذْنَـهُم بِمَا کَانُواْ یکْسِبُونَ؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به پرهیزگاری گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم؛ ولی تکذیب کردند. پس به [کیفر] دستاوردشان، [گریبان] آنان را گرفتیم».
از آن سو، آن‌گاه که انسان از اراده و آزادی خود سوء استفاده کند، بر اساس سنّت ثابت و تغییرناپذیر آفرینش، نه تنها خود و جامعه را با مصائب و مشکلات توان فرسا مواجه می‌سازد؛ بلکه فساد او، برکات زمین را از بین می‌برد و دریا و خشکی را به تباهی می‌کشد:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ اَیدِی النَّاسِ؛ به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده‌اند، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است».

۴.۸ - اقسام مصیبت‌های خودکرده

مصیبت‌ها و ناکامی‌هایی را که در اثر کردار ناشایست انسان، گریبان‌گیر او می‌شوند، می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

۴.۸.۱ - مجازات

از دیدگاه قرآن کریم، مصائب و ناکامی‌های افرادی که هیچ نقطه مثبتی در زندگی ندارند و زندگی آنها سراسر فساد و تباهی است، بخشی از کیفر اعمال آنهاست. این کیفر، اعتباری (قراردادی) نیست؛ بلکه کیفر تکوینی است و نتیجه طبیعی کردار ناشایست گناهکار است.
اقوام و ملّت‌های مختلفی در طول تاریخ، دچار بلاهای گوناگونی چون زلزله و توفان شده‌اند که قرآن، آنها را نتیجه طبیعی کردار ناشایست آنان می‌داند.
در سوره عنکبوت، پس از نقل سرگذشت قوم نوح و ابراهیم و لوط و بیان مخالفت قوم عاد و ثمود و نیز مقابله قارون و فرعون و‌ هامون با پیامبران الهی و امتناعشان از پذیرش دعوت آنان، آمده است:
«فَکُلاًّ اَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ اَرْسَلْنَا عَلَیهِ حَاصِبًا وَ مِنْهُم مَّنْ اَخَذَتْهُ الصَّیحَةُ وَ مِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْاَرْضَ وَ مِنْهُم مَّنْ اَغْرَقْنَا وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیظْـلِمَهُمْ وَ لَـکِن کَانُواْ اَنفُسَهُمْ یظْـلِمُونَ؛ و هر یک [از ایشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] کردیم. از آنان کسانی بودند که بر [سر] ایشان بادی همراه با شن فرو فرستادیم، و از آنان کسانی بودند که فریاد [مرگبار]، آنان را فرا گرفت، و برخی از آنان را در زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق نمودیم. و [این] خدا نبود که بر آنان ستم کرد؛ بلکه خودشان بر خود، ستم می‌کردند».
این‌که برخی مصیبت‌ها برای مجازات انسان‌اند، مسئله مهمّی است که قرآن کریم، مکرّر، آن را بازگو کرده و در احادیث اسلامی، فراوان مورد تأکید قرار گرفته است، چنان‌که از امام رضا (علیه‌السّلام) روایت شده:
«کُلَّما اَحدَثَ العِبادُ مِنَ الذُّنوبِ ما لَم یکونوا یعمَلونَ، احدَثَ اللّهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ ما لَم یکونوا یعرِفونَ؛ هر گاه مردم گناهانی را انجام دهند که پیش‌تر انجام نداده‌اند، خداوند بلاهایی را برایشان پدید می‌آورد که سابقاً آنها را نمی‌شناخته‌اند.»

۴.۸.۲ - تأدیب

حکمت بخشی از مصائب و ناکامی‌های انسان، تأدیب و آگاه‌سازی او از خطر گناه و کجرَوی است. امام علی (علیه‌السّلام) در این باره می‌فرماید:
«البَلاءَ لِلظّالِمِ ادَبٌ؛ بلا برای ستم‌گر، تنبیه است.»
قرآن کریم، نقش مشکلات زندگی را در آگاه‌سازی مردم، چنین تبیین می‌فرماید:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ اَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده‌اند، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزای] بعضی از آنچه را کرده‌اند، به آنان بچشاند».
این آیه شریف، تباهی‌هایی که در کره زمین (اعم از خشکی و دریا) پدید می‌آیند و مشکلات ناشی از آنها را، معلول کردار ناشایست انسان‌ها می‌داند و حکمت آنها را هشدار دادن به جامعه‌های خطاکار، و آگاه‌سازی و تأدیب (تربیتِ) مردم، معرّفی می‌کند. این معنا در آیات دیگری نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
امام علی (علیه‌السّلام) درباره نقش تربیتی مشکلات زندگی می‌فرماید:
«انَّ اللّهَ یبتَلی عِبادَهُ عِندَ الاَعمالِ السَّیئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ، و حَبسِ البَرَکاتِ، و اغلاق خَزائِنِ الخَیراتِ، لِیتوبَ تائِبٌ، و یقلِعَ مُقلِعٌ، و یتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ، و یزدَجِرَ مُزدَجِرٌ؛ خداوند، بندگانش را با اعمال بد، به کمبود محصول و کاهش برکت، و بسته شدن خزائن خیر، مبتلا می‌کند تا توبه کننده‌ای، توبه کند و از بیخ و بن برکننده ای، [گناهانش] بر کند و پندگیرنده‌ای پند گیرد و بازداشته شده‌ای از گناه، از آن خودداری نماید.»

۴.۸.۳ - تطهیر

حکمت بخشی دیگر از مصائب و مشکلات زندگی، تطهیر (تَمحیصِ) انسان از گناهان است. کردار ناشایست، جان انسان را آلوده می‌کند و آینه روان را تیره می‌سازد:
«کَلَا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یکْسِبُونَ؛ نه چنین است؛ بلکه آنچه مرتکب می‌شدند، زنگار بر دل‌هایشان بسته است».
بلاها و گرفتاری‌های زندگی، یکی از عوامل پاک‌سازی زنگارها و آلودگی‌های جان هستند؛ چرا که روح انسان در آتش مصائب، پاک و خالص می‌شود. از پیامبر خدا در این باره روایت شده است که:
«ما یصیبُ المُؤمِنَ مِن وَصَبٍ، و لا نَصَبٍ، ولا سَقَمٍ، و لا حَزَنٍ؛ حَتَّی الهَمِّ یهَمُّهُ، الّا کُفِّرَ بِهِ مِن سَیئاتِهِ؛
به مؤمن، درد طولانی و رنج و بیماری و‌ اندوهی نمی‌رسد و حتّی‌ اندیشناک چیزی نمی‌شود، مگر این‌که به خاطر آن، از بدی‌های او چشم پوشی می‌شود.» بنا‌بر‌این، مصائب و مشکلات زندگی برای افراد پاکی که احیانا دچار آلودگی شده‌اند، نه تنها اعلام کننده خطر و آگاهی بخش‌اند، بلکه تیرگی‌هایی را که گناهان در روح آنها پدید آورده‌اند نیز زایل می‌سازند و بدین‌سان، موانع بهره‌گیری از عبادات، در مسیر کمالات معنوی، از سر راه آنها برداشته می‌شوند. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«الحَمدُ للّهِِ الَّذی جَعَلَ تَمحیصَ ذُنوبِ شیعَتِنا فِی الدُّنیا بِمِحَنِهِم، لِتَسلَمَ لَهُم؛ طاعاتُهُم و یستَحِقّوا عَلَیها ثَوابَها؛
ستایش، خدایی را که تطهیر گناهان شیعیان ما را در دنیا، در محنت‌های آنان قرار داد تا طاعات و [عبادات] آنها سالم [و برقرار] بماند و در نتیجه آن [طاعات و عبادات]، شایستگی پاداش بیابند.»
بر این اساس، سختی‌های زندگی برای اهل ایمان، از جمله نعمت‌های بزرگ خداوند محسوب می‌شوند، چنان که از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است:
«للّهِِ فِی السَّرّاءِ نِعمَةُ التَّفَضُّلِ، وفِی الضَّرّاءِ نِعمَةُ التَّطَهُّرِ؛ خداوند در آسایش، نعمت احسان و در سختی‌ها نعمت پاک شدن دارد.»

۴.۹ - سختی‌های سازنده

حکمت بخشی از شُرور و سختی‌ها و گرفتاری‌های زندگی، آزمودن انسان و سازندگی اوست. قرآن کریم، تصریح می‌کند که انسان به وسیله «شر» و «خیر»، آزمایش می‌شود:
«وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً؛ و شما را از راه آزمایش به بد و نیک، می‌آزماییم».
شر، شامل انواع سختی‌ها، بیماری‌ها و مشکلات زندگی، و خیر، شامل انواع نعمت‌ها و خوشی‌هاست.
در حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که: امیر‌مؤمنان، بیمار شد و جمعی به عیادت رفتند. ایشان در جواب احوالپرسی، بر خلاف متعارف فرمود: «اصبحت بشرّ». عیادت کنندگان که انتظار این‌گونه پاسخ را از امیر‌مؤمنان نداشتند، با تعجّب پرسیدند: «سبحان اللّه! این، کلام مثل توست؟» و ایشان در پاسخ فرمود:
«یقولُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی: «وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ اِلَینَا تُرْجَعُونَ»، فَالخَیرُ الصِّحَّةُ وَ الغِنی، وَ الشَّرُّ المَرَضُ وَ الفَقرُ ابتِلاءً وَ اختِبارا.» خدای متعال می‌فرماید: «و شما را از راه آزمایش به بد و نیک می‌آزماییم...» . خیر، صحّت و غناست و شر، بیماری و فقر است به خاطر آزمایش و انتخاب.»
آیه‌ای که در کلام امیر‌مؤمنان آمده، دلیل روشنی است بر این‌که حکمت بخشی از مصائب، «آزمایش» است تا انسان، در نتیجه شکیبایی و موفّقیت در امتحان، به کمال برسد. این معنا در آیه‌ای دیگر، چنین آمده است:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشَی‌ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْاَمْوَلِ وَ الْاَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّـبِرِینَ؛ و قطعا شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم، و شکیبایان را مژده بده».
بر این اساس، شُرور و سختی‌هایی که برای آزمون و سازندگی انسان‌اند، نه تنها منافاتی با عدالت و حکمت خداوند ندارند، بلکه عین حکمت‌اند. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«اَیها النّاسُ انَّ اللّهَ قَد اعاذَکُم مِن اَن یجورَ عَلَیکُم، وَ لَم یعِذکُم مِن اَن یبتَلیکُم؛ هلا‌ای مردمان! خداوند، شما را پناه داده که به شما ستم نکند و پناه نداده که شما را مبتلا نکند.»
گفتنی است که آزمایش الهی، به منظور کشف حقیقت برای خودِ انسان و یا دیگران نیست؛ بلکه برای این است که استعدادهای نهفته انسان، به اراده و اختیار او پرورش یابند، به گونه‌ای که آنچه را در درون دارد، آشکار کند. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«اَلا انَّ تعالی اللّهَ قَد کَشَفَ الخَلقَ کَشفَةً، لا اَنَّهُ جَهِلَ ما اَخفَوهُ مِن مَصونِ اسرارِهِم وَ مَکنونِ ضَمائِرِهِم، وَ لکِن لیبلوَهُم اَیهُم اَحسَنُ عَمَلاً، فَیکونَ الثَّوابُ جَزاءً وَ العِقابُ بَواءً؛ ‌هان! بدانید که خداوند متعال، [پنهانی‌های] مردم را آشکار کرد، نه از سرِ این که نمی‌دانست نگاهدارِ چه اسراری هستند یا در درون خود، چه پنهان کرده‌اند؛ بلکه برای این که آنان را بیازماید که کدامشان از جهت عمل، بهتر است تا ثواب، پاداش و عقاب، تقاص آنان باشد.»
جان انسان، همانند جسم او در سختی‌ها پرورش می‌یابد و آب داده و پولادین می‌گردد. امام علی (علیه‌السّلام) در پاسخ به پندار کسانی که تصوّر می‌کردند زندگی در شرایط سخت و تغذیه ساده، موجب ضعف و ناتوانی جسمی می‌گردد، می‌فرماید:
«اَلا وَ اِنَّ الشَّجَرَةَ البَرِّیةَ اَصلَبُ عودا، وَ الرَّواتِعَ الخَضِرَةَ اَرَقُّ جُلودا وَالنّابِتاتِ العِذیةَ اَقوی وَقودا وَاَبطَا خُمودا؛ بدانید که درخت بیابانی [که آب کمتر می‌خورد،] چوبش سخت‌تر، و درختان سبز، پوست‌شان نازک‌تر است و شعله آتش گیاهان صحرایی، افروخته‌تر و خاموشی آنها دیرتر است.»
در نظام حکیمانه جهان، سختی‌ها و مشکلاتی که به اهل ایمان می‌رسند، به منظور پرورش استعدادهای درونی و تکامل آنهایند. در واقع، خداوند متعال، جان دوستان خود را در این جهان، با بلا تغذیه می‌نماید و به تعبیر زیبای پیامبر خدا:
«انَّ اللّهَ لَیغَذّی عَبدَهُ المُؤمِنَ بِالبَلاءِ، کَما تُغَذِّی الوالِدَةُ وَلَدَها بِاللَّبَنِ؛ خداوند، بنده مؤمنش را با بلا تغذیه می‌کند، همان‌گونه که مادر، فرزندش را با شیر تغذیه می‌کند.»
نیز هر کس در بزم الهی مقرّب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند، چنان‌که در حدیثی دیگر از پیامبر خدا آمده است:
«ما کَرُمَ عَبدٌ عَلَی اللّهِ اِلّا ازدادَ عَلَیهِ البَلاءَ؛ هیچ بنده‌ای در نزد خداوند گرامی نشد، مگر که [خدا] بلا را بر او افزون کرد.»
درست به همین دلیل است که که رهبران بزرگ الهی، بیش از دیگران در این جهان، محنت دیده و بلا کشیده‌اند. امام صادق (علیه‌السّلام) در حدیثی می‌فرماید:
«انَّ اَشَدَّ النّاسِ بَلاءً الاَنبیاءُ ثُمَّ الَّذینَ یلونَهُم، ثُمَّ الاَمثَلُ فَالاَمثَلُ؛ گرفتارترینِ مردم به بلا، پیامبران و پس از آنها دنباله روانِ آنها و آن گاه، شریف‌ترین‌هایند.»
و در حدیثی دیگر می‌فرماید:
«اِنَّما یبتَلی اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی عِبادَهُ عَلی قَدرِ مَنازِلِهِم عِندَهُ؛ خداوندِ خجسته و والا، بندگانش را به‌ اندازه جایگاهی که در نزد او دارند، گرفتار می‌کند.»
بنا‌بر‌این، مصائب (گرفتاری‌های) زندگی، دو جهت می‌توانند داشته باشند: گاه برای مجازات و تأدیب و تطهیرند و گاه برای پرورش استعدادها و کمال‌یابی نفس‌ها و البتّه، محنت‌های اولیای الهی، از قسم دوم‌اند. از این‌رو، در جریان برخورد یزید بن معاویه با امام زین العابدین (علیه‌السلام)، هنگامی که یزید، آیه: «وَ مَآ اَصَـبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ اَیدِیکُمْ؛ و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد، به سبب دستاورد خودِ شماست» را قرائت کرد و این چنین، مصائب واردشده بر اهل‌بیت امام حسین (علیه‌السّلام) را مجازات الهی معرّفی نمود، امام زین العابدین (علیه‌السّلام) در پاسخ فرمود:
«لیست هذه الآیة فینا، انّ فینا قول اللّه (عزّوجلّ): «مَآ اَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لَا فِی اَنفُسِکُمْ اِلَا فِی کِتَـبٍ مِّن قَبْلِ اَن نَّبْرَاَهَآ؛ این آیه درباره ما نیست. درباره ما این سخن خداوند متعال است که:
«هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفس‌های شما [به شما] نمی‌رسد، مگر پیش از آن که آن را پدید آوریم، در کتابی است».
جالب توجّه است که همه آنچه درباره حکمت مصائب بیان کردیم، در این حدیث کوتاه پیامبر خدا می‌توان ملاحظه کرد که:
«انَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ ادَبٌ، و لِلمُؤمِنِ امتِحانٌ، و لِلاَنبِیاءِ دَرَجَةٌ، و لِلاَولِیاءِ کَرامَةٌ؛ بلا، برای ستم‌گر تنبیه است و برای مؤمن، امتحان و برای پیامبران، درجه و برای اولیا، کرامت

۴.۱۰ - عوامل ناکامی‌های مستضعفان

آنچه تاکنون درباره حکمت شرور و مصائب گفته شد، در خصوص افراد آگاهی است که پیام خداوند به آنان رسیده و حجّت بر آنان تمام شده است. اکنون باید دید شُرور و ناکامی‌هایی که گریبان‌گیر افراد مستضعف (ناتوان یا ناآگاه) می‌شوند، چه حکمتی دارند.
به سخن دیگر، در طول تاریخ، بسیاری بوده‌اند و هستند که به دلایل گوناگون، پیام خداوند به آنها نرسیده و یا به اقتضای خلقت‌شان نتوانسته‌اند مسئولیت‌پذیر باشند تا با عمل کردن به وظیفه خود، هدف مورد نظر از آفرینش را برای خود، رقم بزنند. کودکان بی‌پناه، عقب‌مانده‌های ذهنی و دیوان‌گان، مصادیق بارز این‌گونه انسان‌ها هستند. ناکامی‌های این‌گونه افراد (که در اصطلاح، «مستضعف» نامیده می‌شوند) را چگونه می‌توان توجیه کرد؟

۴.۱۰.۱ - پاسخ اجمالی این پرسش

پاسخ اجمالی این پرسش، این است که:
اوّلاً، مسئولیت ناکامی‌های انسان‌های مستضعف (به استثنای مواردی که حکمت‌های خاصّی دارند) بر عهده انسان‌های آگاه است.
ثانیاً، خداوند، آسیب‌هایی را که به افراد بی‌گناه وارد می‌شوند، در آخرت، جبران خواهد کرد.
توضیح این اجمال، به مقدّمه‌ای کوتاه نیاز دارد و آن، این است که: قانون اسباب (که در قرآن، «سنّت خدا» نامیده می‌شود) ایجاب می‌کند که جهان آفرینش بر اساس نظام خاصّ خود، اداره شود. قرآن کریم، بارها تأکید نموده که سنّت خدا، تغییرناپذیر است.
این، بِدان معناست که مدیریت و کارهای خداوند متعال، قانونی خاص دارد که ثابت و تغییرناپذیر است و همانند قوانین اعتباری (قراردادی)، تغییرپذیر نیست. امام صادق (علیه‌السّلام) در حدیثی، این حقیقت را روشن‌تر بیان می‌نماید:
«ابی اللّهُ اَن یجرِی الاشیاءَ الّا بِاسبابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ سَبَبا؛ خداوند، امور را جز از طریق اسباب، به پیش نمی‌برد. پس برای هر چیزی سبب قرار داده است.»

۴.۱۰ - عوامل ناکامی‌های مستضعفان

بر اساس قانون اسباب و یا همان سنّت ثابت خداوند در اداره جهان آفرینش، عوامل مصائب و ناکامی‌های مستضعفان، بدین شرح‌اند:

۴.۱۱.۱ - سوء استفاده از آزادی

در جهانِ اسباب، نتیجه برخورداری انسان از آزادی و اختیار، این است که عدّه ای، از آزادی خود، سوء استفاده می‌کنند و به حقوق دیگران تجاوز می‌نمایند. قرآن درباره سوء استفاده یکی از سران استکبار از آزادی خود، می‌فرماید:
«اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْاَرْضِ وَ جَعَلَ اَهْلَهَا شِیعًا یسْتَضْعِفُ طَـائفَةً مِّنْهُمْ یذَبِّحُ اَبْنَاءَهُمْ وَ یسْتَحْی نِسَاءَهُمْ اِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ؛ همانا فرعون در سرزمین [مصر] سر بر افراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه‌ای از آنان را زبون می‌داشت: پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را [برای بهره کشی] زنده بر جای می‌گذاشت. وی از فسادکاران بود».
بنا‌بر‌این، سوء استفاده انسان‌های آگاه از آزادی است که پدید آمدن دو طبقه ظالم و مظلوم، و استثمارگر و استثمار شده را موجب گردیده است، نه خواست آفریدگار هستی، تا عدالت او با آن، مورد سؤال قرار گیرد و به فرموده امام علی (علیه‌السّلام):
«ما جاعَ فَقیرٌ الّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِی؛ هیچ ناداری، گرسنه نشد، مگر به خوش گذرانی ثروتمندی.»

۴.۱۱.۲ - ثار تکوینی گناه

در جهان اسباب، کردار ناشایست انسان‌های آگاه، به طور طبیعی و تکوینی، در سرنوشت جامعه مؤثّر است. شخص گنه‌کار، نه تنها زندگی خود را تباه می‌کند، بلکه جامعه را در سراشیبی انحطاط و سقوط قرار می‌دهد.
شخص گنه‌کار، هم‌چون انسان نادانی است که در میان دریا، کشتی را سوراخ می‌کند. اگر سایر سرنشینیان مانع این عمل خطرناک شوند، همه نجات می‌یابند، وگرنه، هم سوراخ‌کننده کشتی و هم جز او، همه غرق می‌شوند، چه مقصّر باشند و چه نباشند، بزرگ باشند و یا کوچک. قرآن کریم با صراحت، اعلام می‌فرماید:
«وَ اتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَـلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً؛ و از فتنه‌ای که تنها به ستم‌کاران شما نمی‌رسد، بترسید».
بر اساس نظام حکیمانه آفرینش، نتیجه ظلم، فراگیر است. آتش که گرفت، خشک و تر می‌سوزند. کردار ناشایست انسان، نه تنها مایه فساد جامعه می‌شود، بلکه محیط زیست را نیز تباه می‌سازد:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ اَیدِی النَّاسِ؛ و به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده‌اند، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است».
در جهان اسباب، هنگامی که توده مردم در برابر تجاوز و حق کشی‌ها سکوت می‌کنند، همه آنها و حتّی مستضعفان، به انواع بلاها (که آثار تکوینی گناه‌اند) دچار می‌شوند و دعای نیکان نیز برای تغییر سرنوشت جامعه، ثمربخش نخواهد بود، چنان که امام علی (علیه‌السّلام) فرمود:
«لا تَترُکُوا الاَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهی عَنِ المُنکَرِ، فَیوَلّی عَلَیکُم شِرارُکُم، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکُم؛ امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، که مبادا بَدانتان بر شما مسلّط شوند و آن گاه، دعا کنید و دعایتان مستجاب نشود.»

۴.۱۱.۳ - رعایت نکردن مسائل بهداشتی

در جهان اسباب، تنها گناه نیست که در سرنوشت جامعه و از جمله انسان‌های مستضعف (ناآگاه و ناتوان)، مؤثّر است؛ بلکه اشتباه پدران و مادران و رعایت نکردن مسائل بهداشتی به وسیله آنان نیز در پیدایش افراد معلول و عقب‌مانده ذهنی، مؤثّر است.
[۱۰۲] ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه احادیث پزشک.

در این‌گونه موارد، مسئولیت ناکامی این‌گونه افراد، مستقیماً متوجّه انسان‌های آگاه است و بر خداوند متعال، ایرادی وارد نیست؛ چرا که در این زمینه و برای پیش‌گیری از پیدایش این‌گونه افراد، رهنمودهای ارزنده‌ای از پیشوایان اسلام به مردم ارائه شده است.
[۱۰۳] ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه احادیث پزشک.


۴.۱۱.۴ - حکمت‌های ناشناخته

افزون بر عواملی که درباره ناکامی‌های مستضعفان بِدانها اشارت رفت، چه بسا حکمت‌های نهفته‌ای وجود دارند که بر ما مجهول‌اند و اگر راز آنها گشوده شود، مشخّص می‌گردد که آنچه به وقوع پیوسته، عین عدل و حکمت است، چنان‌که در جریان همراهی موسی (علیه‌السّلام) با خضر (علیه‌السلام)، هنگامی که خضر (علیه‌السّلام) پسر بچّه به ظاهر بی‌گناهی را کُشت، موسی (علیه‌السّلام) به شدّت به وی اعتراض کرد که:
«اَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیةَ بِغَیرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیـئا نُّکْرًا؛ آیا شخص بی گناهی را بدون این که کسی را به قتل رسانده باشد، کشتی؟ واقعا کارناپسندی مرتکب شدی».
آن‌گاه خضر (علیه‌السّلام) برای بیان این که کارش صحیح و حکیمانه بوده است، می‌گوید:
«وَ اَمَّا الْغُلَـمُ فَکَانَ اَبَوَاهُ مُؤْمِنَینِ فَخَشِینَا اَن یرْهِقَهُمَا طُغْیـنًا وَ کُفْرًا• فَاَرَدْنَا اَن یبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیرًا مِّنْهُ زَکَوةً وَ اَقْرَبَ رُحْمًا؛ و امّا نوجوان، پدر و مادرش، [هر دو] مؤمن بودند. پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکشاند. پس خواستیم که پروردگارشان، آن دو را به پاک‌تر و مهربان تر از او عوض دهد».
بنا‌بر‌این با توجّه به محدودیت علم انسان درباره راز هستی، با نگاه سطحی نمی‌توان ناکامی‌های مستضعفان را بر خلاف عدل و حکمت دانست. این، در حالی است که خداوند متعال، ناکامی‌های مستضعفان را (که خود، هیچ نقشی در آنها ندارند) در جهان دیگر، جبران خواهد نمود.


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۱۷۱.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ص۲۷۱ (بخش سوم/ فصل سوم:عوامل شُرور).    
۳. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۳۰۳ (فصل چهارم:موانع شُرور).    
۴. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۱۲، ح۶۴۰۱.    
۵. صدوق، محمد بن علی‌، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۲، ح۵۸۳۴.    
۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، ص۳۷۶، حکمت ۳۸۷.    
۷. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الأنوار، ج۸، ص‌۱۹۹، ح۲۰۳.    
۸. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۱۲، ح۶۴۰۲.    
۹. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۴۴.    
۱۰. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۱۲، ح۶۴۰۳.    
۱۱. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۴۴.    
۱۲. لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص۱، ص۵۲۰، ح۹۴۵۷.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۷.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۰.    
۱۶. توبه/سوره۹، آیه۵۵.    
۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۱۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.    
۱۹. نساء/سوره۴، آیه۷۸.    
۲۰. حدید/سوره۵۷، آیه۲۲.    
۲۱. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۱.    
۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۸، ص۷۹ (تقدیر خیر و شر).    
۲۳. ر. ک:ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۸، ص۳۸۲، ح۶۰۴۶.    
۲۴. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۴۱۶.    
۲۵. کلینی، محمد بن یعقوب، ج۱، ۱۵۴.    
۲۶. مجلسی، محمد باقر، ج۵، ص۱۶۰.    
۲۷. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۸، ص۳۸۸، ح۶۰۵۱.    
۲۸. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج۱، ص۳۵.    
۲۹. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الانوار، ج۱۱، ص۱۸۲.    
۳۰. نساء/سوره۴، آیه۷۹.    
۳۱. ر. ک:ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۱۸۲.    
۳۲. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۱۹ «حکمت گرفتاری‌ها».    
۳۳. شوری/سوره۴۲، آیه۳۰.    
۳۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۵.    
۳۵. نحل/سوره۱۶، آیه۶۱.    
۳۶. اعراف/سوره۷، آیه۹۶.    
۳۷. مائده/سوره۵، آیه۶۶.    
۳۸. روم/سوره۳۰، آیه۴۱.    
۳۹. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۰.    
۴۰. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۰۱۰۱.    
۴۱. توبه/سوره۹، آیه۷۰.    
۴۲. آل عمران/سوره۳، آیه۹.    
۴۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۳.    
۴۴. کهف/سوره۱۸، آیه۵۹.    
۴۵. قصص/سوره۲۸، آیه۵۹.    
۴۶. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲.    
۴۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۷۵، ح۲۹.    
۴۸. صدوق، محمد ین علی، علل الشرایع، ص۵۲۲، ح۷، وفیه «یعلمون» بدل «یعملون».    
۴۹. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۱۸، ح۶۴۱۰.    
۵۰. شعیری، محمد بن محمد، جامع‌الاخبار، ص ۱۱۳.    
۵۱. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الانوار،ج۹۱، ص۱۹۸، ح۵۵.    
۵۲. روم/سوره۳۰، آیه۴۱.    
۵۳. سجده/سوره۳۲، آیه۲۱.    
۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۹۴.    
۵۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۰.    
۵۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۶.    
۵۷. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۲۲، ح۶۴۱۵.    
۵۸. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۴.    
۵۹. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۳۶، ح۶۴۴۰.    
۶۰. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۹۳، ح۵۲.    
۶۱. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۷، ص۴۵.    
۶۲. مجلسی، محمد‌باقر، بحارالانوار، «بها» بدل «لهم».    
۶۳. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۴۲، ح۶۴۵۲.    
۶۴. امام حسن عسکری (علیه‌السلام)، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، ص۲۳.    
۶۵. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۴۲، ح۶۴۵۳.    
۶۶. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ج۱، ص۳۶۱.    
۶۷. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، میزان‌الحکمه، ج۴، ص۳۳۰۹.    
۶۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۵.    
۶۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۵.    
۷۰. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۲۰، ح۶۴۱۳.    
۷۱. کوفی، محمد بن اشعث، جعفریات، ج۱، ص۲۳۳.    
۷۲. راوندی، قطب‌الدین، الدعوات، ص۱۶۸، ح۴۶۹.    
۷۳. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الانوار، ج۸۱، ص۲۰۹، ح۲۵.    
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.    
۷۵. ر. ک:امام علی (علیه‌السّلام)، نهج‌البلاغة، ص۹۱، خطبه ۱۰۳.    
۷۶. ر. ک:امام علی (علیه‌السّلام)، نهج‌البلاغة، ص۱۳۲، خطبه ۱۴۴.    
۷۷. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج‌البلاغة، ص۲۸۴، نامه ۴۵.    
۷۸. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۶۲، ح۶۴۸۸.    
۷۹. دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، أعلام‌الدین، ص۲۷۷.    
۸۰. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الأنوار، ج ۸،ص۱۹۵، ح۵۲.    
۸۱. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۹۶، ص۲۸.    
۸۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۵۲.    
۸۳. مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۲۴.    
۸۴. شوری/سوره۴۲، آیه۳۰.    
۸۵. حدید/سوره۵۷، آیه۲۲.    
۸۶. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۱۸، ح۶۴۱۰.    
۸۷. شعیری، محمد بن محمد، جامع‌الاخبار، ج۱، ص۱۱۳.    
۸۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۳.    
۸۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۲.    
۹۰. فتح/سوره۴۸، آیه۲۳.    
۹۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۷.    
۹۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۳.    
۹۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۵.    
۹۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۳.    
۹۵. قصص/سوره۲۸، آیه۴.    
۹۶. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج‌البلاغة، ص۳۶۷، حکمت ۳۲۸.    
۹۷. انفال/سوره۸، آیه۴۵.    
۹۸. روم/سوره۳۰، آیه۴۱.    
۹۹. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۹، ص۲۶۶، ح۶۴۹۵.    
۱۰۰. امام علی علیه السلام)، نهج‌البلاغة، ص۲۸۷.    
۱۰۱. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الانوار، ج۱۰۰، ص۹۰.    
۱۰۲. ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه احادیث پزشک.
۱۰۳. ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه احادیث پزشک.
۱۰۴. کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.    
۱۰۵. کهف/سوره۱۸، آیه۸۰-۸۱.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «آفریننده شرور» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۲۲.    



جعبه ابزار