پوچ گرایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: پوچ گرایی، جوانی.
پرسش: بعضی از جوانان فکر میکنند زندگی آنها هیچ و پوچ است و هر چه سعی میکنند با
تمرکز و
دعا در
نماز این
فکر آزاردهنده را از خود دور کنند نمیتوانند. شما چه راه حلی پیشنهاد میکنید؟
پاسخ: این سؤال از چند منظر و بعد قابل بحث است:۱. علل و ریشههای احساس پوچی زندگی؛ ۲. زمان، اغلب چه مواقعی احساس پوچی به سراغ
انسان میآید؛ ۳. معنی خواهی و راههای تقویت آن؛ ۴.
جایگاه دعا ، که در ذیل به آنها اشاره میشود.
کشتی ایام با حرکت در اقیانوس زندگی سینه زمان را میشکافد و همچنان به پیش میرود و جذر و مد خوشیها و ناخوشیها گاه و بیگاه مهمان دل مسافران کشتی ایام میشود و تکرار روزانه
طلوع و
غروب خورشید آنها را وادار میکند که در آئینه روزها و سالها به تماشای گذر عمر خود بنشیند و با خود بگویند: راستی کشتی ایام از کجا آمده؟ الان کجا هستیم و سرانجام ما چه خواهد شد؟ و... اما با شروع باد موافق لذتها و خوشیها تنها عدهای خاص به دنبال پاسخ سؤالهای دل نگران و
بیقرارشان میروند.
هنگامی که عقاب تیز پنجه
ناکامیها و حوادث، کبوتر سفید
شادیها را زخمی و یا شکار میکند. زمانی که
فرشته زیبای لبخند جای خود را به دیو
نگرانیها و تلخیها میدهد، وقتی که غول
بیهویتی و یکنواختی بر زندگی انسان سایه میافکند، مسافران کشتی ایام به دو گروه تقسیم میشوند. آنهایی که از گنج باورها، معنی و نیایش محروماند و رنگ قشنگ
آرامش را نمیبینند که « الا بذکر الله تطمئن القلوب» و اینهایی که جلیقه نجات «
توکل » و «
اعتماد به خدا » را در گرداب حوادث و دریای هائل و ترسناک زندگی بدون معنا به تن کردهاند و یا عینک تسلیم به امر
خدا زینبوار سلام اللهعلیها حتی در طوفان پر بلای
کربلا جز زیبایی نمیبیند (ما رأیتُ الّا جمیلاً).
و آنهایی که دچار گرداب
تشویقها و گردباد پوچی شدهاند و ابر سیاه رنجها را پایان همه خوشیها و لذتها میدانند و اینهایی که دست دل در دستان توانمند و مطمئن
قرآن و
عترت نهادهاند و پرچم
غرور انگیز آرامش
دینی را بر فراز کشتی ایام به اهتزاز در آوردهاند و برای همیشه فرشته امنیت و آسایش و شادی را مهمانِ خانه دل خود کردهاند.
شکر خدا، از سؤال چنین استفاده میشود که این دسته از جوانان مسافران عزیز کشتی ایام هستند. و این توفیق شامل حال آنان است که در زلال
نیایش و
دعا به دنبال رفع عطش از
روح و جان خود باشند. و دیگر این که روح آنها آن قدر جلا و صفا دارد که لکههای کوچک پوچی و هیچی بر روی آن باعث نگرانی آنها شده است، چه این که اگر غبار زیاد
غفلتها و گرد
گناهان بر آئینه صاف
فطرت بنشیند دیگر جایی برای
ناراحتی نمیماند آن وقت است که این فرد در دریای پوچی مثل خسی به این سوی و آن سوی میرود و هم چون بیدی میگردد که با هر بادی میجنبد.
در کل احساس پوچی زندگی، یکی از تبعات زندگی ماشینیسم و
فرهنگ غرب، به علت فقدان
معرفت لازم جهت تبین کامل زندگی
انسان است، این امر سبب بروز
بحران معنوی حاوی در زندگی انسان متمدن معاصر گشته است.
ولی خوشبختانه این بحث در مورد افراد مذهبی به طور جدی مطرح نیست و در این موارد بیشتر علاج واقعه قبل از وقوع کردن و پیشگیری قبل از درمان است. هر جا بوئی از
مادهگرایی هست این پوچی پررنگتر است، البته انسانهای مذهبی چون به
روح ، بُعد اصلی انسان اهمیت میدهند کمتر به این مسائل دچار میشوند، اما چیزی که هست این که انسان پیوسته با امور مادی و محسوسات سر وکار دارد و امور معنوی قابل لمس و شهود برای انسانهایی مثل ما که در ابتدای راه هستیم، نمیباشد.
پس انسان مذهبی لازم دارد پیوسته جان خود را به امور معنوی نزدیک کند، و یا با دست و چشم و پای دل، پای در وادی معنی گذارد. به طوری که با بُعد دوم خود، روح، بیگانه نباشد و همین طور در مورد وجود مقدس
حضرت حق و
ملائک الهی و حضور
ائمه علیهمالسلام که ما باید پیوسته حضور فعال آنها را
تلقین به روح خود کنیم.
یکی دیگر از علل بسیار مهم احساس پوچی در زندگی از ضعف در
بینش اعتقادی است. اعتقادات شالوده و سنگ بنای امور دینی و معنویات محسوب میشود به همین خاطر است که
دین شریف
اسلام با صراحت و تأکید بیان داشته که برای انسان مکلف لازم است که با
تفکر و
تدبر بدون
تقلید به
اصول دین خود بپردازد و برای سؤالات بنیادین آنها جواب منطقی و قانع کنندهای پیدا کند.
یکی از علتهایی که انجام
تکالیف دینی را برای برخی متدینین دشوار میکند، ضعف در همین اساسها «اعتقادات» است. چه بسا لازم باشد که انسان برای این که ساختمان خوبی بنا کند هزینههای هنگفتی در زیر خاک برای پی ساختمان صرف کند، ولی این صرف هزینه وقت و نیرو
آسایش فردای او در خانهای محکم را در پی دارد. آری کسی که با سرعت سراغ
احکام ضروری و غیرضروری میرود، ولی کاری به اصول دین خود ندارد. در واقع خانه
ایمان خود را بدون نظارت مهندس و کارشناس دینی بنا کرده. البته افراد در پرداختن به این اصول متفاوت هستند.
برخی خوب سرمایه میگذارند تا به هدف برسند، برخی هم نیمه کاره رها میکند و بیشتر اعمال و احکام میپردازند. برخی افراد زود به
یقین میرسند و دل به دین میدهند، برخی هم با ذهنی جوّال و با
شبهات مختلف روبرو هستند که باید وقت زیادتری صرف کنند تا برایشان یقین حاصل گردد. به عنوان مثال وقتی انسان به
وحدانیت خدا پی برد و دانست که صفات او عین ذات اوست و فهمید که او حکیم است و خیر انسان را بهتر از انسان میداند و این که او از مادر به انسان مهربانتر است و... این جاست که انسان تنها به او دل میسپارد و باید فقط دنبال این باشد که نکند خدای نخواسته با پیروی از
هوای نفس و
شیطان خشم حضرت حق را برای خود بخرد و از آستان
قرب او دور شود، نکند به خاطر لذت چند صباحی، لذت پایدار و ماندگار را قربانی کند و....
یکی از سفارشهایی که ویکتور فرانکل برای درمان بیماران خود که از پوچی زندگی رنج میبردند، به کار میبرد جمله معروفی از نیچه بود:« کسی که چرائی در زندگی دارد با هر چگونهای خواهد ساخت».
اگر ما برای سؤالهای اساسیای که خود از خودمان میپرسیم ارزش قائل شویم و واقعاً به طور جدی برای آن سرمایهگذاری کنیم با مشکلات زندگی طور دیگری روبرو میشویم. سؤالاتی از قبیل:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم ••• که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود ••• به کجا میروم، آخر ننمائی وطنم
دلیل دیگر احساس پوچی بحث بلاها، ناراحتیها و در کل
شرور در زندگی است، به طور مسلم دنیای ما پر از تصادمها، و تزاحمهاست. و این خاصیت جهان مادی است اگر مثل مکاتب غربی شرور را بد مطلق بدانیم، یعنی
بیاعتمادی به خداوند حکیم، یعنی دعوت کردن پوچیها و به منزل ذهن و دل خود. ولی اگر با دقت به نظام هستی که نظام احسن است بنگریم و در واقع برای سؤالات اساسی و
اصول اعتقادی خود جواب قانع کنندهای بیابیم هر ناراحتی که از طرف
خدا باشد را چون حکیمانه میدانیم با جان و دل میخریم و مثل مولانا فریاد میداریم که من در حالت شادی و گرفتاری عاشق و دوستدار خدا هستم.
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدّ بو العجب من عاشق این هر دو ضد
البته برای نجات از پوچی صرف دانستن اطلاعاتی در مورد
اصول عقاید ،
توحید و صفات حضرت حق و بحث
عدل الهی کافی نیست. چه افرادی که هیچ شبههای در مورد حکمت خدا و
علم او به احوال ما و عذاب و... ندارند ولی نمیتوانند
نفس سرکش خود را مهار کنند. این وعده خود
خداوند عزیز است که افرادی که عالماً و عامداً از
ذکر و یاد من رویگردان شوند را به سختی و
تنگدستی در زندگی دچار میکنیم و چه سختی و تنگدستی بالاتر از احساس
بیهدفی و پوچی در زندگی.
عامل دیگری که سبب احساس بیهدفی و
بدبینی در زندگی میشود ناراحتی از
مرگ خود یا اطرافیان است.
استاد
شهید مطهری میفرمایند:
نگرانی از مرگ زاییده میل به
خلود است و از آنجا که در نظامات طبیعت هیچ میلی گزاف و بیهود نیست میتوان این میل را دلیلی بر بقای بشر پس از مرگ دانست ( وجود عطش دلیل بر وجود آب است).
ما باید چهارچوب ذهنی خود را نسبت به حیات و زندگی عوض کنیم به طوری که وقتی بحث از حیات شود ما سریع به یک زندگی مستمر جاوید منتقل شویم، این که هر گاه بحث از زندگی میشود، زندگی چند روزه
دنیا بر ما تجسم پررنگی پیدا میکند، به خاطر این است که ما در جهان مادی غرق در نشانههای مادی و تزاحمها هستیم و ذهنمان با این مفهوم (
حیات مستمر) مأنوس نشده است، باید با روشهای مختلف (
نماز ،
قرآن ،
ذکر ،
دعا ، یاد
قیامت ، یاد
بهشت و
جهنم و...) به خود
تلقین کنیم تا این مفهوم در
ذهن و جان ما ملکه شود.
از جمله علل دیگری که باعث احساس پوچی در زندگی میشود
معاشرت با افرادی است که به بُعد مادی خود بیشتر میپردازند. افراد مادی افرادی تنها هستند. آنها در طول سفر حیات، در تلاش برای زندگی و حتی در شادی و
غم خویش تنهایند. آنها در حدی افراطی، شیفته خود،
سلامت ،
موفقیت ،
پایگاه اجتماعی ، پذیرش از سوی دیگران، نیاز به دریافت
عشق و مورد عشق و
محبت بودن خود هستند. این قبیل نگرانیها و نیازها باعث میشود که افراد مادی منحصراً به خود توجه کرده و بیشتر نیرو و وقت خود را صرف برآوردن امیال خویش سازند.
افراد مادی علاوه بر
احساس تنهایی ، خود را فوق العاده آسیب پذیر و بیاهمیت میبیند، چون درک خود به صورت یک جاندار فانی یا یک ماشین زیستی، به احساس
اعتماد به نفس یا ارزشمند بودن نفس نمیانجامد. در نتیجه آنها در پی
قدرت هستند تا
احساس ایمنی کنند و به دنبال
رقابت هستند تا احساس ارزش نمایند. از آن جا که منابع قدرت و رقابت، در زندگی افراد، منابع قابل اطمینانی نیستند آنها به صورت تخریب و
خشونت در میآیند. این افراد اگر به خواسته خود نرسند همه چیز را تمام شده میانگارند و برخلاف افراد معنوی که همیشه در زندگی و
معاش خود سیر خاصی، دستورات
دین ، را طی میکنند تا به
سعادت برسند، آنها بلاها و نرسیدنها را
امتحان الهی حساب میکند و باز هم زمینه
رشد و تعالی برای زندگی جاوید خود میداند.
تا اینجا به چند علل اشاره نمودیم مسلم است که با خشکاندن ریشهها میتوان از آسیب در امان بود.
روشن است که افراد
مؤمن و دیندار پیوسته احساس پوچی در زندگی مثل
ماتریالیستها ندارند. در اینجا به برخی از آن زمانها اشاره میکنیم و سپس راه حل ارائه میدهیم:
زمان
بیکاری و
فراغت فراموشی مسئولیت خود در این جهان در قبال خود، خدا، دیگران و طبیعت
هنگام سختیها، بلاها، شرور و ناکامیها (مثل
شکست در امتحان
کنکور )
وقتی که در شادیهای مادی برای مدتی غرق شدی از آن پس احساس لذّت کمتر و کمتر میشود تا این که حتی خوشیها برای ما بیمعنی میشوند.
بهترین راه حل این است که سراغ ریشه و علل پوچی برویم و آنها را از بین ببریم. باید در پرتو تعلیمات دینی خودمان برای همه چیز (
کار ،
درس ،
خواب ، معاشرت، عشق و...) معنی بیابیم و نکته بسیار مهم این که باید بدانیم که هر جا
نیازهای فطری و غریزی ما ارضاء نشود یا بد ارضاء شود ما با مشکل روبرو میشویم از جمله نیازهای ما نیاز به
انس با خدا و انسانهای دیگر است. نیاز به پرستش و انجام تکالیف الهی است.
یکی از شیوههایی که دکتر ویکتور فرانکل در روش درمانی خود ( معنی درمانی) به کار میبرد این بود که افراد را با مسئولیت خود آشنا سازد.
فرانکل عقیده دارد که معنی خواهی و فرارِ از پوچی در ذات انسانها نهفته شده کسی به کسی معنی نمیدهد، پزشک و آموزشگر تنها فرد را با معنی خواهی در ذات خود او آشنا میکند. فرانکل سعی میکرد از این طریق افراد را با معنی خواهی خود در هر زمینهای آشنا سازد. یکی از متخصصان فن معنا درمانی چنین گوید: فلسفه فعلی بهداشت
روح بر این استوار شده است که مردم باید شادمان باشند و ناشادی یکی از نشانههای ناسازگاری با محیط است. شاید این طرز فکر سبب آن باشد که بار غیر قابل اجتناب
اندوه روز به روز سنگینتر میشود. مردم اندوهناکاند که چرا اندوهناکاند. وی در مقالهای دیگر امیدواری میدهد که این روال نادرست فعلی را در آمریکا تغییر دهد تا بیماران بیدرمان به جای آن که از درد خود بنالند به خود و رنج خود ببالند.
نکته مهم دیگر این که افراد متدین نباید از گوهر
دینداری خود غافل شوند و هر روز باید به تقویت آن بپردازند چرا که از نظر روان شناسان مسلم است که اکثر بیماریهای روانی که ناشی از
ناراحتیهای روحی و تلخیهای زندگی است در میان افراد غیر مذهبی دیده میشود، افراد مذهبی به هر نسبت که
ایمان قوی و محکم داشته باشند از این بیماریها مصونتر است. از این رو یکی از عوارض زندگی عصر ما که در اثر ضعف ایمانهای مذهبی پدید آمده است. افزایش بیماریها و
بیماریهای روانی و عصبی است.
فرانکل از بیماری پوچی گرایی بیماری عصر فعلی یاد میکند. بیماری که از فرد سرایت کرد و
بیماری و پریشانی جوامع بشری شده است. وی این ضعف را از ضعف در ایمان و گم کردن میل معنی خواهی انسانها به حساب میآورد.
از جمله مشکلات مکاتب غربی به خاطر نداشتن
فلسفه وجود و منطقی خوب این است که میخواهند به روز باشند و هر روز به چیزهای مدرن و جدید دل میبندند و میخواهند با این وسیله خوشی و لذت را به زندگی خود بیاورند، اما چون که این مکاتب برای سؤالات اساسی آنها جواب ندارد، فقط چند صباحی دوام میآورند. آنها متأسفانه قویترین و مطمئنترین تکیه گاه یعنی سنتهای دینی که بر اساس علم مطلق و حکیمانه خداوند است و برای
سعادت بشر است را با لذتهای زودگذر عوض میکنند واین علت پوچ گرایی و بیهویتی پیروان این مکاتب شده است.
در صفحات قبل اشاره کردیم که معنی خواهی یک میل درونی در نهان انسانها است، ولی مقابل آن احساس پوچی، تهی زندگی، و به قول فرانکل خلأ وجودی است و بیان داشتیم که فرانکل که روش درمانیاش معنی درمانی است با آگاه کردن انسانها و بیماران خود از معنی خواهی درونشان و توجه دادن آنها به
مسئولیت پذیرشان آنها را مداوا میکرد.
اعتقاد به
مذهب داشتن ایمان قوی آن قدر مهم است که ویلیام جیمز آن را مؤثرترین داروی شفابخش نگرانی مینامد و امروز علم جدیدی مثل روان پزشکی همان چیزهایی را تعلیم میدهد که
پیامبران تعلیم میدادند. چرا؟ به علت این که پزشکان روی دریافتهاند که دعا و نماز و داشتن یک
ایمان محکم به دین، نگرانی،
تشویش ،
هیجان و
ترس را که موجب
بیم بیشتری از ناخوشیهای ماست برطرف میسازد... امروز حتی پزشکان و روانشناسان نیز مبلغان دین شدهاند. آنها ما را از آن جهت به دینداری تشویق نمیکنند که از آتش
جهنم در آن
دنیا رهایی یابیم بلکه برای نجات از آتش جهنم همین دنیا، گرویدن به دین را توصیه میکنند،
حال که دانستیم گوهر معنی خواهی بسیار گرانقدر است چه کنیم که آن را به هیچ وجه از دست ندهیم و آن را تقویت نیز بکنیم.
۱. آشنایی با چراهای زندگی برای تحمل چگونهها ( شعار درمانی فرانکل)؛
۲. توجه عمیق و صرف وقت برای اصول عقاید و یافتن سوالهای اساسی از کجا آمدهام، کجا هستم، به کجا میروم؟ و...؛
۳. دعا و
نیایش همراه با بینش ( چه بسا صد بار
دعای کمیل بخوانیم ولی از مفاهیم عمیق آن بیخبر باشیم)؛ پس برای حرکت به جلو شعور و شور هر دو نیاز است؛
۴.
انتخاب دوستان اهل معنی؛
۵.
تفکر در
هدف آفرینش ؛
۶. تغییر دادن چارچوب ذهنی مادی و حس گرائی خودمان از یک بعدی بودنمان به دو بعدی بودن و این که بعد روح ما اصالت دارد،
برنامهریزی برای آن مهمتر است و این که روح نیاز به تغذیه مناسب دارد. تغییر دادن چهارچوب ذهنی مادی و حس گرایی ما از این که جهان را محدود تصور نمائیم ( باید طوری شود که هرگاه بحث از زندگی شد ما ادامه حیات و زندگی در
قیامت را استمرار این حیات دنیائی بدانیم)؛
۷. آن چه که بسیار مهم است این که ما باید با تکرار برای
ضمیر ناخودآگاه و روحمان این امور را ملموس کنیم از
تلقینهای روزانه که حکم غذای روح را دارد غافل نشویم و....
اما در این که چرا گاهی با روی آوردن به دعا، نماز و نیایش باز هم نمیتوان احساس پوچی و هیچی زندگی را برطرف کرد. در این جا لازم است به نکاتی اشاره کنیم اول این که در کارائی دعا و نیایش جای بحث نیست، چرا که علاوه بر روایات و آیات در این زمینه مباحثی هم از طرف دانشمندانی مثل روان شناسان و روان پزشکان ارائه شده است، حتی توصیه میکند که اگر
شکاک هم هستی دعا را رها نکن چرا که به خاطر جنبه عملیاش آن را برای همه مفید میدانند.
آری هنگام دعا کردن این احساس به ما دست میدهد که شریک غمی پیدا کردهایم و تنها نیستیم. تنها عده معدودی از ما دارای آن قدرت و
استقامت هستیم که بتوانیم بار مشکلات جانفرسای خود را تنهایی به دوش بکشیم. بعضی مواقع نگرانیها آنقدر محرمانه میشوند که نمیتوانیم آن را حتی با نزدیکترین دوستان در میان گذاریم. آن وقت است که دعا کردن و به سوی خدا رفتن مشکل ما را حل میکند.
اما این که چرا گاهی از دعا و نماز در حل مشکل پوچی کمکی دریافت نکردهایم میتواند به خاطر چند علت باشد:
۱. اصول عقاید خود را برای یک کارشناس دینی بیان داریم چه بسا نسبت به مفاهیم کلیدی و اساسی دین برداشتی ناقص و ناتمام داریم؛
۲. شبهاتی که در امور دینی در ذهنمان ایجاد میشود، میتوانند مانع باشد. بنابراین با حضور هر اشکال و شبهه در ذهن سریع به فکر جواب آن باشیم؛
۳. آیا دعا و نیایش ما همراه حرکت و تلاش هست یا نه و آیا در عمل در راستای ارتباط با پروردگار عالم حرکت میکنیم چرا که گاهی وقتها انسان دچار نگرانیها، تشویشها و تنگی در زندگی میشود، به خاطر این که از
ذکر ( زبانی قلبی و عملی خدا که هر سه بار هم مفیداند)، رویگردان شده است:
سُبْحه بر کف
توبه بر لب، دل پر از شوق
گناه•••
معصیت را خنده آید وز
استغفار ما
۴. از دلائل مهم آمیختگی زیاد ما با اسباب
غفلت ،
تهاجم فرهنگی ،
تکنولوژی و دوری از
حجت خدا است به همین خاطر اگر انسان بتواند با این همه مانع به شناخت حقیقی برسد و پیرو واقعی
حضرت محمد صلّی الله علیه و آله باشد رستگار خواهد بود، به همین خاطر بود که
پیامبر صلّی الله علیه و آله از افرادی که در
آخرالزمان از آئین پاک او پیروی میکنند با این که او را ندیدهاند تعبیر به
برادران خود فرمودند.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها
دروغ مینمایاند، اما آن کس که از
عقل نصیحت خواهد به او
خیانت نمیکند.
سایت اندیشه قم.