غم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غم،
اندوه، مصائب حزن،
برکات حزن، قیام عاشورا.
پرسش: چرا با اینکه قرآن صراحتاً ما را از
غم و اندوه منع کرده، باز مداحان اشاعهدهنده غم و اندوهند؛ مگر
قانون إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ یا همان وصال یار برای اهل بیت نبوده و آنان بهسوی رستگاری نرفتند؟
پاسخ: غم و اندوه، حالتی است که ناگزیر در همه انسانها وجود دارد و هر انسانی در طول زندگانی خود بارها آن را تجربه کرده است. اندوه و غم بهطور مطلق از نظر
قرآن کریم و روایات
اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ مردود و مطرود نیست؛ بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیا خدا شمرده شده است. آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است؛ بلکه آنچه در آیات قرآن نفی یا تمجید شده است،
اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به تبع آن حزن و اندوه هم ممدوح یا مذموم میشود.
انسان موجودی چندبعدی است که یکی از ابعاد وجودی او بعد احساس و
عاطفه است؛ به همین جهت انسانها گاهی شاد و خنداناند و گاهی متعجب و هراسان، گاهی هم به سبب عواملی، غم و اندوه آنان را فرا میگیرد. غم و اندوه، حالتی است که ناگزیر در همه انسانها وجود دارد و هر انسانی در طول زندگانی خود بارها آن را تجربه کرده است. اگرچه این حالت طبیعی در انسانها بهخاطر عوامل متفاوتی امکان بروز پیدا میکنند. عدهای با کوچکترین اتفاق یا از دست دادن بعضی از چیزها اندوهگین و ناراحت میشوند و عده دیگری حزن و اندوه خود را کنترل کرده و در راستای اهداف بلند انسانی درمیآورند.
برای توضیح بیشتر باید گفت: اندوه و غم بهطور مطلق از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ مردود و مطرود نیست؛ بلکه در مواردی مطلوب و در بعضی از موارد دیگر نامطلوب بوده و عدم آن از صفات اولیای خدا شمرده شده است.
آیات قرآن اصل غم و اندوه را نفی نکرده است؛ زیرا غم و اندوه همانطور که گفتیم یک حالت طبیعی است که بدون
اختیار حاصل میشود؛ بلکه آنچه در آیات قرآن نفی شده است، بعضی از اسباب و عوامل حزن و اندوه است که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
در داستان
پیامبر گرامی
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بیان شده است که ایشان همراه
خلیفه اول از مکه به مدینه
هجرت کرد. آنان برای فرار از دست
مشرکان وارد غاری شدند، پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با توجه به نیرو و قدرت الاهی که داشت همراه خودش را دلداری میداد که چون خداوند با ماست، مشرکان نمیتوانند به ما دست پیدا کنند و فرمود: «محزون نباش خداوند با ماست»؛
ازاینرو باید اعتماد کافی و
توکل به خداوند داشت و حزن و اندوهی که به این سبب ایجاد میشود را از خود دور داشت.
در
قصه حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ درباره حزن و اندوه
مادر آن حضرت خداوند خطاب به او میفرماید: "تو را به مادرت برمیگردانیم تا مادرت محزون نباشد و چشمش روشن شود".
در
آیه دیگر خطاب به مادر آن حضرت میفرماید: نترس و اندوهگین مباش و موسی را در دریا رها کن».
این حزن و اندوه اگرچه ممکن است طبیعی بنماید، اما در سایه
توکل و
اعتماد به خدا و وعده الهی، حزن و اندوهی بیمورد میشود و به همین خاطر خداوند مادر موسی را از چنین غم و اندوهی برحذر داشته است.
خداوند در خطاب به کسانی که
هدایت شدهاند
و
ایمان به خدا و روز آخرت دارند و
عمل صالح انجام میدهند
و یا جزء دوستان و اولیای خدا هستند
میفرماید: هیچگونه
ترس و اندوهی برای آنها نیست.
زیرا افرادی که «در دنیا دارای درجه عالی از
ایمان هستند و خود را عبد محض پروردگار میدانند و مالکیتی برای خود قائل نیستند، از خود چیزی ندارند تا از فوت آن بترسند یا بهخاطر آن اندوهناک گردند؛ زیرا خوف همیشه از اینجا سرچشمه میگیرد که انسان، احتمال ضرری بدهد و از این راه اندوه به دل وارد میشود که آدمی چیزی را که
دوست داشته، از دست بدهد یا چیزی را که کراهت داشته، گرفتارش شود. خلاصه
خوف و اندوه وقتی قابل تصور است که شخص برای خود
مالکیت یا حقی نسبت به آن چیزی که از آن خوف و اندوه دارد، قائل باشد»؛
پس اگر کسی معتقد شد که همه مخلوقات و موجودات
عالم و وجود خودش
ملک خداوند است، قهراً خود را
مالک چیزی نمیداند تا درباره آن دچار خوف و اندوه شود، این همان وضعیتی است که خداوند دوستان خود و کسانی را که راه هدایت پیمودهاند و عمل صالح انجام دادهاند، به آن توصیف کرده است.
پس این حزن و اندوه که از چنین اشخاصی نفی شده است، به خاطر نفی عامل ایجاد حزن و اندوه؛ یعنی وابستگی و دلدادگی به امور مادی است؛ یعنی دوستان خداوند و
مؤمنان و صالحان چون دلدادگی به غیر از او ندارند. با از دست دادن امور مادی دچار حزن و اندوه هم نمیشوند.
در حقیقت در این آیات به مؤمنان و اولیا بشارت داده شده که در این موارد هیچ دلیلی برای حزن و اندوه آنان وجود ندارد.
در قرآن کریم مواردی از حزن و اندوه مؤمنان و صالحان آمده است و هیچگونه مذمتی از آنان نشده است:
بهطور مثال قرآن کریم از قول یعقوب که در فراق فرزند صالحش یوسف گرفتار شده بود، میفرماید: «بهدرستی که شکایت این حزن و اندوهم را به خداوند میکنم»
یا میفرماید: «چشمان یعقوب از شدت حزن (و گریه بر
یوسف) سفید شد».
میدانیم که غم فراق یوسف فقط غم دوری یک فرزند از پدرش نبود؛ بلکه چون یعقوب میدانست که یوسف یکی از انبیای بزرگ الاهی و انسان صالح و مؤمنی است، این فراق بر او بسیار گران میآمد و در اصل در تمنای دیدار یکی از اولیا و انبیای خداوند بود. این حزن و اندوه در هیچ جای
قرآن بر یعقوب مذمت نشده است؛ زیرا عامل ایجاد آن همانطور که در بالا گفته شد، یک عامل الاهی بوده است.
در آیه دیگری خداوند وضعیت عدهای از مجاهدان راه خود را ترسیم میکند که قصد
جهاد و نایل شدن به فیض
شهادت را داشتند، اما بهخاطر کمبود وسایل جنگی و مرکب مجبور به بازگشت شدند. این عده با ناراحتی و چشمانی پر از اشک و با دلی پر از
غم و اندوه بازگشتند. خداوند میفرماید: «بر کسانی که بهسوی تو آمدند تا مرکبی از تو گرفته و راهی جبهه شوند و تو چیزی نداشتی که به آنان دهی، حرجی نیست. آنان درحالیکه چشمانی پر از
اشک داشته و اندوهگین و حزین بودند، بازگشتند...»
این حزن و اندوه که از حس فداکاری در راه خدا و شهادتطلبی منبعث میشود، نهتنها مذموم نیست، بلکه نشان از
صدق و راستی صاحبانش دارد. حزن و اندوهی مذموم است که بهخاطر عوامل غیر الاهی ایجاد شده باشد.
نتیجه اینکه قرآن نه بهطور مطلق حزن و اندوه را مذموم شمرده و نه بهطور مطلق آن را نأیید کرده است؛ بلکه بستگی به موارد آن دارد و باید به عوامل و ریشههای آن توجه کرد. هرگاه حزن بهخاطر امر ممدوحی ایجاد شود، خود حزن نیز ممدوح استٰ؛ زیرا باعث ارتباط انسان با منشأ و منبع آن میشود و موجب میشود که انسان با
شناخت در راه آن قدم بردارد، چنین حزنی انسان را به تفکر مثبت و حرکت و پویایی میکشاند.
امام صادق ـ علیهالسلام ـ درباره چنین حزنی است که میفرماید: حزن و اندوه
شعار اهل عرفان است.
حزن و اندوهی که بهخاطر ذکر مصائب
اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ و امام حسین ـ علیهالسلام ـ ایجاد میشود از همین قبیل است و در ممدوح و مثبت بودن آن روایات فراوانی داریم؛
زیرا این حزن و اندوه، بهخاطر یادآوری
مصیبت از دست دادن یکی از اولیای الاهی و ظلمهایی که بر او و خاندانش رفته است، ایجاد شده است، این حزن در حقیقت بزرگداشت آزادگی و ایمان و
فداکاری است و بسیار با ارزش است.
امام صادق ـ علیهالسلام ـ میفرمایند: «نفس انسانی که برای مصیبتهای وارده بر ما غمگین و حزین شده است، تسبیح و اندوهش بر ما،
عبادت است»؛
چراکه این اندوه اگر بهدرستی هدایت شود،
برکات زیادی دارد؛ از جمله:
۱. باعث میشود تا
انسان ظلم و قباحت و زشتی آن را بشناسد و در نتیجه نه ظلمپذیر باشد و نه ظلم کند.
۲. راه و یاد و اهداف بلند اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را زنده نگه میدارد.
۳. چنین حزن و اندوهی مقدمهای است برای متخلق شدن به
اخلاق اهل بیت علیهمالسلام؛ زیرا غم همانطور که از معرفت و دوست داشتن برمیخیزد، خود ایجاد
محبت و
معرفت میکند.
استاد شهید مطهری در این باره میفرماید: « اگر از ما بپرسند شما در
روز عاشورا که دائماً حسین، حسین میکنید و به سر خودتان میزنید، چه میخواهید بگویید؟
باید بگوییم: ما میخواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هر سال میخواهیم تجدید
حیات کنیم، باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست... از نو مبادی
اسلام را بیاموزیم، ما نمیخواهیم حس
امر به معروف و
نهی از منکر، احساس
شهادت، احساس
جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش شود، نمیخواهیم
روح فداکاری در راه
حق در ما بمیرد».
بله! فقط گریاندن و ایجاد حزن و اندوه کافی نیست؛ بلکه باید فلسفه قیام عاشورا را در
جامعه زنده نگه داشت و نباید در میان پیروان اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ
عزاداری و حزن و اندوه هدف شود.
استاد شهید مطهری میفرماید: «اما متأسفانه عدهای این را نشناختند، خیال کردند بدون اینکه مردم را به
مکتب امام حسین ـ علیهالسلام ـ آشنا کنیم، به فلسفه قیام او آشنا کنیم، عارف به مقام حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند و یک گریهای را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر
کفاره گناهان است! ».
پایگاه اسلام کوئست.