معجزههای پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معجزه،
معجزات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، معجزات حسی، مسجدالحرام، مسجدالاقصی،
حضرت موسی (علیهالسلام).
پرسش: در آیة اول که در صدر سؤال مسیحیها میگویند: پیامبران دیگر مثل حضرت موسی (علیهالسلام) معجزه میآوردند، ولی چرا
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) معجزهای نیاورد و در
قرآن اعلام عجز از معجزه میکند و میگوید: «
وَمَا مَنَعَنَا اَنْ نُرْسِلَ بِالآیَاتِ اِلا اَنْ کَذَّبَ بِهَا الاوَّلُونَ» و «
قالوا لولا انزل علیه آیة من ربه» و...؟
پاسخ: «
وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ اِلا تَخْوِیفًا؛ ما آیات را تنها به خاطر تخویف منکران میفرستیم»؛ این تعبیر نشان میدهد که معجزات بر دو گونه است: دستة اول، معجزاتی است که برای اثبات صدق دعوت پیامبر و تشویق ایمانآورندگان و تخویف منکران ضرورت دارد.
بخش دوم، معجزاتی است که جنبة اقتراحی یعنی «پیشنهاد بهانهجویانه» دارد و در
تاریخ پیامبران، نمونههای متعددی از آن را میتوان مشاهده نمود که در برابر منکران انجام میگرفت؛ ولی آنها هرگز
ایمان نیاوردند و به همین دلیل به مجازاتهای الهی گرفتار شدند؛ زیرا اگر معجزات پیشنهادی انجام گیرد و با این حال، ایمان نیاورند استحقاق مجازات سریع را خواهند یافت.
دقت در آیة فوق: «
وَمَا مَنَعَنَا اَنْ نُرْسِلَ بِالآیَاتِ اِلا اَنْ کَذَّبَ بِهَا الاوَّلُونَ؛
هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانهجویان) را بفرستیم، جز اینکه پیشینیان (که همینگونه درخواستها را داشتند و با ایشان هماهنگ بودند) آنها را تکذیب کردند» نشان میدهد که کسانی که این اشکال را وارد کردهاند، فقط به ابتدای
آیه بسنده کردهاند و از انتهای آیه
غفلت نمودهاند که میفرماید: «وَمَا نُرْسِلُ بِالآیَاتِ اِلا تَخْوِیفًا؛ ما
آیات را تنها به خاطر تخویف منکران میفرستیم»؛ زیرا این تعبیر نشان میدهد که معجزات بر دو گونه است:
معجزات بر دو گونه است:
دستة اول، معجزاتی است که برای اثبات صدق دعوت پیامبر و تشویق ایمانآورندگان و تخویف منکران ضرورت دارد.
بخش دوم، معجزاتی است که جنبة اقتراحی یعنی «پیشنهاد بهانهجویانه» دارد و در
تاریخ پیامبران، نمونههای متعددی از آن را میتوان مشاهده نمود که در برابر منکران انجام میگرفت؛ ولی آنها هرگز
ایمان نیاوردند و به همین دلیل به مجازاتهای الهی گرفتار شدند؛ زیرا اگر معجزات پیشنهادی انجام گیرد و با این حال ایمان نیاورند استحقاق
مجازات سریع را خواهند یافت.
بنابراین آنچه را
قرآن در آیه فوق و آیات مشابه، در مورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نفی کرده، تنها بخش دوم از معجزات است، نه بخش اول که وجود آن از دعوی
نبوت تفکیکناپذیر است.
توضیح مطلب آن است که معجزاتی که دلیل صدق
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، به قدر کافی فرستاده شده و
قرآن کریم در قسمت اول آیه مورد نظر به آنها پاسخ میدهد که معجزات پیشنهادی شما، چیزی نیست که با آن موافقت شود؛ زیرا پس از مشاهده آنها، باز هم ایمان نخواهید آورد، حال اگر بپرسند که به چه دلیل؟ در پاسخ گفته میشود، به دلیل اینکه امتهای گذشته که آنها هم شرایطی کاملاً مشابه شما داشتند نیز، چنین پیشنهادهای بهانهجویانهای را کردند؛ ولی باز هم ایمان نیاوردند.
سپس در ادامة آیه قرآن کریم، روی یک نمونه روشن از این مسئله
انگشت گذارده و میفرماید: «ما به
قوم ثمود ناقه دادیم که روشنگر بود».
همان شتری که به فرمان خدا از کوه سر برآورد؛ چراکه تقاضای چنین معجزهای را کرده بودند، معجزهای روشن و روشنگر! ولی با این حال آنها ایمان نیاوردند: «فظلموا بها؛ به آن ناقه ستم کردند» و او را به
قتل رساندند.
در ادامه میفرماید: اصول برنامه ما این نیست که هر کسی معجزهای پیشنهاد کند، پیامبر تسلیم او گردد. درست است که قرآن کریم بهتنهایی یک معجزه روشن و جاویدان است و هرگاه جز آن، معجزهای دیگر برای پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود، ما میتوانستیم به صدق دعوت او پی ببریم؛ ولی بدون
شک قرآن یک معجزه روحانی و معنوی است و برای آنها که اهل
فکر و اندیشهاند، بهترین گواه است؛ اما نمیتوان انکار کرد که ضمیمه کردن این معجزه با معجزات محسوس مادی برای افراد عادی و توده مردم نهایت اهمیت را داشته است؛ به خصوص اینکه قرآن مرتباً از اینگونه معجزات در مورد سایر پیامبران خبر میدهد و بدون شک این سبب میشود که مردم درخواست چنان معجزاتی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بکنند و بگویند تو چگونه ادعا میکنی که برترین و آخرین
پیامبران الهی هستی و نمیتوانی کوچکترین معجزات آنها را انجام دهی؟ مسلماً در برابر این سؤال، پاسخ قانعکنندهای جز این وجود نداشت که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمونهای از معجزات پیامبران سلف را ارائه دهد.
تواریخ
متواتر اسلامی نیز میگوید، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چنین معجزاتی را ارائه داده است. در
آیات متعددی از قرآن به نمونههایی از این معجزات مانند پیشگوییهای مختلف نسبت به حوادث آینده و با کمک
فرشتگان به ارتش
اسلام برای براندازی
دشمنان و خارق عادت دیگری که مخصوصاً در جنگهای اسلام به وقوع پیوست برخورد میکنیم که به برخی از آیات اشاره میشود:
قرآن کریم در مذمت و نکوهش
کافران میفرماید: «
وَاِذَا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ وَاِذَا رَاَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ وَقَالُوا اِنْ هَذَا اِلا سِحْرٌ مُبِینٌ؛
هنگامی که به آنها تذکر داده شود، پذیرا نمیشوند و هنگامی که معجزهای را ببینند،
مسخره میکنند و میگویند: این تنها
سحر آشکاری است».
تعبیر به «راوا آیة» در آیه فوق بهخوبی نشان میدهد که آنها معجزه یا معجزاتی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مشاهده کردند و به جای اینکه به او ایمان بیاورند (عکسالعمل بسیار منفی نشان دادند)، به «
استهزا» و سُخریّه پرداختند.
از آن به عنوان «سحر آشکار» یاد کردند. مسلم است که آیات قرآن شنیدنی است نه دیدنی؛ بنابراین واژةه «آیه» در اینجا نمیتواند ناظر به آیات قرآن باشد. اضافه بر این، تعبیر به «سحر آشکار» نیز کاملاً با معجزات و خارق عادات تناسب دارد و اصولاً اینکه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را
ساحر خواندند؛
و به طور گسترده روی این مسئله
تبلیغ کردند، نشان میدهد که خارق عادات و معجزاتی از او دیده بودند.
از همة اینها گذشته، چگونه ممکن است، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کتاب آسمانی خود این همه معجزات حسی از
پیامبران دیگر مانند مسئله «ید بیضاء» و «عصای موسی» و معجزات نهگانهای که از او صادر شد
: و یا معجزات متعددی که از
حضرت مسیح (علیهالسلام) مانند «احیای
مردگان» و شفای «کور مادرزاد» و «بیماران غیر قابل علاج» و مانند آن و همچنین معجزات
ابراهیم و صالح و
یوسف و
سلیمان و
داوود (علیهالسلام) که همگی در قرآن آمده است، نقل کند، ولی خودش هیچگونه معجزه حسی نیاورد. چگونه میتواند مردم را قانع کند که همه
انبیا معجزات حسی داشتند و من ندارم و در عین حال
نبوت من برترین نبوتها و آیین من بهترین آیینهاست.
در آیة نخست از
سوره اسراء خداوند متعال درباره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «
سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا اِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک
شب از
مسجدالحرام به
مسجد اقصی که گرداگردش را پر
برکت ساختیم، برد تا
آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بیناست».
بدون شک رفتن از مسجدالحرام «به مسجد الاقصی» و از آن فراتر رفتن به آسمانها، مخصوصاً در شرایط آن زمان یک امر خارقالعاده بوده است؛ ولی تا مردم چنین جریانی را مشاهده نکنند، نمیتواند جنبة
اعجاز داشته باشد و در طریق اثبات دعوی پیامبر قرار گیرد.
ولی
روایات اسلامی نشان میدهد که مردم در جریان این امر قرار گرفتند از طریق اخباری که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از کاروان یا کاروانهایی که در مسیر راه
مکه و
شام بودند، گزارش داد.
در
سوره مائده میفرماید: «
یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ هَمَّ قَوْمٌ اَنْ یَبْسُطُوا اِلَیْکُمْ اَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ اَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، نعمتی را که خدا به شما بخشیده، یاد کنید آن زمان که جمعی (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوی شما دراز کنند (و به شما ضربه زنند)، اما خداوند دست آنها را کوتاه کرد».
در بعضی روایات آمده، آیه شریفه اشاره سربسته به توطئه «
یهود بنینضیر» است که درصدد کشتن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برآمده بودند. هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با گروهی از یاران به سراغ آنها رفتند تا دربارة قراردادی که نسبت به دیده مقتولین داشتند صحبت کنند، آنها گفتند مانعی ندارد بنشینید و
غذا میل کنید تا مقصود شما انجام گردد و در این حال قصد داشتند حمله غافلگیرانه کنند و پیامبر و یارانش را از بین ببرند، خداوند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آگاه فرمود و او هم یارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند و این یکی دیگر از معجزات آن حضرت بود.
یکی دیگر از معجزات آن حضرت که قرآن دست روی آن گذارده،
داستان «
شقّ القمر» است که درباره آن میفرماید: «
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَاِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّوَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا اَهْوَاءَهُمْ وَکُلُّ اَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ؛
قیامت نزدیک شد و
ماه از هم شکافت و هرگاه نشانه (و معجزهای) را ببینند، رویگردان شده، میگویند این سحری است مستمر، آنها (آیات خدا را)
تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی نمودند و هر چیزی را قرارگاهی است.
مشهور و معروف میان
مسلمانان این است که آیه شریفه اشاره به شکافته شدن ماه به عنوان یک
معجزه در زمان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد. از جمله آنکه مرحوم «
طبرسی» نیز «در مجمع البیان»
حدیث انشقاق ماه را از گروه زیادی از
صحابه پیامبر و گروهی از
مفسران نقل میکند که مطابق روایات مشهور، مشرکان نزد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمدند و گفتند: «اگر راست میگویی و تو پیامبر هستی ماه را برای ما دو پاره کن» فرمود: «اگر این کار را بکنم
ایمان میآورید؟» گفتند: آری و آن شب چهاردهم ماه بود. پیامبر از پیشگاه خداوند تقاضا کرد آنچه را خواسته بودند به او بدهد. ناگهان ماه به دو پاره تقسیم شد و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آنها را یکیک صدا میزد و میفرمود ببینید و چیزی نگذشت که دو قطعة ماه به فرمان خدا به هم پیوست و دوباره به صورت اول برگشت و معجزات بسیار دیگری که به منظور اختصار از آنها صرفنظر میکنیم.
۱. پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۵ه ش، ج۸، ص۳۱۱.
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیجا، دارالکتب الاسلامیه.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «معجزههای پیامبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۵.