کشتار در قیام امام مهدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قیام امام مهدی،
امامت.
پرسش: اختلاف احادیث در مورد کشتار در قیام امام مهدی (علیهالسّلام) چگونه برطرف میشود و به چه جمعبندی میتوان رسید؟
تبیینهای سست و شبهه افکنیهای مغرضانه علیه اصل
امامت و به دنبال آن، قیام امام مهدی (علیهالسّلام)، در ذهن مخاطبان ناآگاه، چهرهای دهشتناک از آن، ترسیم و باورهای نااستواری را در باره اهداف و عملکرد امام نزد آنان شیوع داده است.
از جمله آنها میتوان به افراط برخی تحلیلگران در توصیفِ شدّت و رحمت عملکرد امام مهدی (علیهالسّلام) با مخالفان در متون شیعی اشاره کرد. در بخشی از این متون، قیام مهدوی از نگاه برخی از نحلهها، چنان مسالمتآمیز توصیف شده که خونی در آن ریخته نخواهد شد. (این پندار، به
مرجئه نسبت داده شده که درباره چگونگی
قیام مهدی، چنین اعتقاد داشتند: «انَّهُ اذا کانَ ذلِکَ استَقامَت لَهُ الاُمورُ فَلا یُهَریقُ مِحجَمَةَ دَمٍ»)
در برخی دیگر، شدّتِ تعامل امام مهدی (علیهالسّلام) چنان تصویر شده که در مظهر رحمت بودن و نسبت ایشان با خاندان وحی، تردید خواهد شد(حَتّی تَقولَ قُرَیشٌ: لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمَنا)
یا هماره وی را همراه با شمشیر توصیف کردهاند.
با تکیه بر متون حدیثی نوع اخیر، وقوع کشتارهای انسانی، یکی از ویژگیهای قیام امام مهدی (علیهالسّلام)، پیشبینی و تصویری خشونتگرا از ظهور ایشان ادّعا شده است که با الزام سیاسی و راهبرد نظامی، سعی در سلطه یافتن بر مخالفان خود دارد.
مسئله اصلی در این پژوهش، بررسی و تحلیل اینگونه متون حدیثی است.
ضروری است که پیش از ورود به ارزیابی سندی و محتوایی این احادیث، به نکات ذیل بهعنوان مبانی بحث، توجّه داشته باشیم:
در ارتباط با فرآیند پدیداری قیام مهدوی باید به دو عنصر مهم و مؤثّر در آن توجّه داشت که بدون لحاظ هر یک، هرگونه تحلیلی، ناتمام خواهد بود:
دامنه قیام امام مهدی (علیهالسّلام)، تمام مرزهای جغرافیایی کرهزمین و همگی اقوام و ملل انسانی را شامل میشود. این گستردگی در قلمروی انسانی و جغرافیایی در چگونگی پیشبرد قیام، تاثیر جدّی دارد و ضروری میسازد تا با پیش بینیهای لازم و تمهید همه جانبه لوازم، قیام به گونهای انجام پذیرد که به سلب اختیار از افراد انسانی نینجامد و پذیرش آن اجباری نبوده، از روی آگاهی و اختیار باشد.
تحقّق اهداف قیام امام مهدی (علیهالسّلام) در قلمرو انسانی و جغرافیایی آن، منوط به آگاهی پیشین مردمان از راهبردهای فرهنگی و سیاسی آن است و این، جز با آمادگی فکری و وجود زمینههای معرفتی در مخاطبان در باره این قیام، میسور نخواهد بود.
برخی معتقدند قیام در تحقّق اهدافش، با دشواریها و چالشهای زیادی از جمله اجبار و کشتار فراوان روبهرو خواهد شد؛ زیرا بدون زمینه فرهنگی و سیاسی، بسیاری از مذاهب و مکاتب، به خاطر حفظ موقعیت خود، با آن مخالفت خواهند کرد.
برای ردّ فرضیّه این گروه یعنی لزوم اجبار و کشتار فراوان، افزون بر تعارض آن با
فطرت و
عقل، میتوان به
سیره امامان (علیهمالسّلام) استناد نمود که در صورت درستی فرض یاد شده، امامان پیشین نیز میتوانستند بدون توجّه به زمینههای فرهنگی و سیاسی جامعه اسلامی، با بهرهگیری از اعجاز یا کشتار فراوان، مخالفان حکومت اهل بیت را تحقّق بخشند.
امام علی (علیهالسّلام) در خطاب به اهل کوفه، به این نکته به عنوان یکی از اصول راهبردی
ائمّه (علیهمالسّلام) اشاره دارد که هیچگاه، امام معصوم برای اصلاح دیگران، مرتکب فساد نمیشود. امام (علیهالسّلام) تصریح مینماید که با علم به اینکه راه اصلاح کوفیان، تنها شمشیر است، به خاطر مستلزم بودن آن با فساد در شخص امام، بِدان اقدام نمیکند:
«انّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم وَ یُصلِحُ اوَدَکُم وَ لکِنّی لا اری اصلاحَکُم بِاِفسادِ نَفسی؛
به خدا سوگند که دانایم به چیزی که شما را رام میگرداند و کجیتان را راست میکند؛ لیکن نمیخواهم با رام کردن شما، خود را تباه سازم.»
امام علی (علیهالسّلام) با این بیان، راهبرد
امامت را در اصلاح دینی، کاملاً متمایز با کشتار و استبداد معرّفی نموده است. ازاینرو، میتوان اصلیترین حکمت تاخیر در قیام مهدوی را فراهم نشدن زمینه فرهنگی در سطح جهانی برای تحقّق آن دانست.
پس مهمترین عامل مؤثّر انسانی در رخداد این قیام، آمادگی فکری و وحدت نگرش در باره مدیریت جهان از سوی انسان کامل است و تا زمانی که این محقّق نگردد، قیام، به تأخیر خواهد افتاد و یا رخ نخواهد داد.
قرآن در
آیه ۱۳
سوره رعد زیر به اصل «اراده تغییرپذیری از سوی انسان» بهعنوان یکی از سنّتهای الهی در تحوّلات فردی و اجتماعی اشاره دارد:
«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اِذا اَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ؛
او فرشتگانی دارد که پیدرپی، او را به فرمان خدا از پیشرو و از پشت سرش پاسداری میکنند. در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا اینکه آنان حال خود را تغییر دهند. و چون
خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود.»
قیام امام مهدی (علیهالسّلام) نیز از مصادیق تامّ این تغییر است و در چارچوب سنّتهای الهی رخ خواهد داد. طبعاً با آماده شدن تودههای مردم جهت پذیرش حکومت مهدوی، تنها سران استکبار و معاندان حقاند که طعم مجازات و شمشیر امام (علیهالسّلام) را خواهند چشید.
ممکن است ظاهر احادیث مورد بحث، نوعی خشونتگرایی و تعاملی فاقد مهرورزی را برای امام مهدی (علیهالسّلام) تصویر کنند که با فلسفه امامت و رسالت هدایتگری امام، چندان قابل جمع به نظر نیاید و پذیرش مفهوم ظاهری آنها، تردید در صحّت صدوری این روایات را به دنبال داشته باشد. پرسش، این استکه: بر فرض صحّت صدوری و سندی این متون، مفاد این گزارهها مبتنی بر چه اصل اسلامی صادر شده است؟ بهترین منبع برای پاسخ دادن به این پرسش، آموزههای قرآنیاند که اساس سیره نبویاند.
در آموزههای قرآنی، بر دو قاعده رفتاری در تعاملات انسانی، تاکید گردیده است. بر اساس قاعده اوّل، اختصاص کرامت الهی به انسان («وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً؛
و به راستی، ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا
[
بر مرکبها
]
بر نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم»
نیز، برای دیدن وجوه تکریم انسان در این آیه،
از میان موجودات زمینی،
اقتضا میکند که اصل اوّلیه در رفتار با وی رحمت و احترام باشد. فطرت انسانی نیز ضرورت این اصل رفتاری را تایید میکند، چنانکه به پیامبران، همواره توصیه شده است که با مخاطبان خود، کریمانه و از روی رأفت برخورد کنند. («فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اَوْ یَخْشی؛ با او سخنی نرم گویید. شاید که پند پذیرد یا بترسد»
و «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ؛ پس به
[
برکتِ
]
رحمت الهی، با آنان نرم خو
[
و پُرمِهر
]
شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس، از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار
[
ها
]
با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی، بر خدا
توکّل کن، زیرا
خداوند، توکّل کنندگان را دوست میدارد».
)رفتارهای فاقد ویژگی رحمت، معلول واکنش منفی فرد در مقابل اراده الهی یا زیادهخواهی و زورگویی او در مقابل دیگران است که
شرع و
عقل، جواز چنین واکنشی را صادر نموده و در حقیقت، جنبه تقابلی با رفتار اینگونه افراد دارد.
قاعده دوم بر تعامل متناسب با نگرش و عملکرد فرد در مناسبات اجتماعی تاکید دارد و خداوند در تعیین نوع تعامل پیامبران با افراد جامعه بدان استناد جسته است.
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛
محمّد، پیامبر خداست، و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر
[
و
]
با همدیگر مهرباناند.»
این
آیه، بدون مردود اعلام کردن تضادهای نگرشی در جامعه دینی، به ارائه معیار و ضابطه در تعامل با مؤمنان و کافران پرداخته است که در رسالت نبوی به عنوان قاعده بنیادی، نقش جدّی دارد.
مؤمنان با کافران، با شدّت و غلظت برخورد میکنند
و آتشی سخت و سوزان، و سدّی محکم و پولادین در مقابل دشمنان میسازند؛
ولی به همدیگر مهرورزی میکنند و از روی رحمت با یکدیگر تعامل میکنند و هماره همدیگر را دوست دارند.
این نوع تعامل، سیره و عملکرد ثابت آنان است و شدّت و غلظت آنان با کافران، موجب برخورد تند آنان با یکدیگر نیست. ازاینرو
آیه برای دفع این توهّم به دنبال آن شدّت از رفتار توام با رحمت مؤمنان با یکدیگر خبر داده است.
برخی از مفسّران آیه: «اَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ؛
[
اینان
]
با مؤمنان، فروتن،
[
و
]
بر کافران، سرفرازند). را نظیر آیه: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛ محمّد پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران سخت گیر و میان خود مهرباناند» دانستهاند.
دلیل این شدّت رفتار مؤمنان، به التزام آنان به
ایمان و لوازم آن از جمله دفاع از ایمان در مقابل
کفر، بر میگردد که با آنچه موجب تقویت کفر و تضعیف ایمان میگردد، به شدّت برخورد میکنند. البتّه و این تقابل، در عرصه دعوت نیست؛ بلکه در هنگام درگیری و چالش، ظهور پیدا میکند.
در اندیشه شیعی،
قرآن و
سیره نبوی، اساسنامه قیام امام مهدی (علیهالسّلام)اند و در احادیث نیز بِدانها تأکید شده است.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «اِذَا قامَ سارَ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّه (صلیاللّهعلیهوآله) اِلاَّ اَنَّهُ یُبَیِّنُ آثارَ مُحَمَّدٍ؛
چون قیام کند، همچون پیامبر خدا رفتار خواهد کرد، بجز آن که آثار محمّد را بیان میکند»ازاینرو، ظاهر احادیث یاد شده، عمومیت (فراگیری مطلق) ندارند و شدّت یاد شده در تعامل مهدوی، در آنها به جریان معاندان و سران استکبار، اختصاص دارد.
اینک در ادامه به نقد و بررسی و فضاشناسی صدور احادیثِ کشتار در قیام امام مهدی (علیهالسّلام) میپردازیم:
توجّه به گوینده و مخاطب، شرایط فرهنگی و سیاسی زمان صدور یا معیارها و زمینههای صدور احادیثِ مورد بحث، میتوانند به فهم دقیق مقصود گویندگان حدیث کمک کنند. حدیث پژوهان در گفتار اسباب صدور حدیث، به نقش جدّی «آگاهی فهمنده» از ملابساتِ متن در
فقه الحدیث تاکید و عدم توجّه به آن را به عنوان یکی از قرینههای غیر کلامی از آسیبهای فهم میدانند.
از لحاظ تاریخی، احادیث یاد شده به ترتیب از
امام علی (علیهالسّلام)،
امام باقر (علیهالسّلام) و
صادق (علیهالسّلام) صادر شدهاند. از لحاظ فراوانی نیز از امام علی (علیهالسّلام)، تنها یک حدیث یافت شد؛ لیکن احادیث امام باقر (علیهالسّلام) و امام صادق (علیهالسّلام) در مقایسه با احادیث دیگر، بیشترین فراوانی را دارند و نوع آنها پرسمانی و گفتمانی است. احادیث پرسمانی، در پاسخ پرسشی بودهاند که از امامان (علیهمالسّلام) در موضوع قیام امام مهدی (علیهالسّلام)، به عمل آمده و ایشان بِدان پاسخ دادهاند.
احادیث گفتمانی نیز از باب تبیین درست عقاید مذهب و تقویت گفتمان مهدویت در جامعه شیعی و اسلامی و اصلاح نگرههای ناصواب، از امامان (علیهمالسّلام) صادر شدهاند.
دوران امامت امام باقر (علیهالسّلام) و امام صادق (علیهالسّلام) و بهطور خاص، بازه زمانی انتقال حکومت از
بنیامیّه به
بنیعبّاس، از یکسو، فرصت مناسبی برای این دو امام، پدید آورد تا معارف قرآنی و حدیثی را تبیین و ترویج نمایند که از جمله آنها مسئله
مهدویت بوده است. از دیگر سو، این دوره بنا بر شرایط خاصّ فرهنگی و کلامی آن، همزمان با ظهور فرقههایی چون
غالیه و
واقفیه است که در اثر کج فهمی و کج نگریهای خود، چهره برخی از معارف اسلامی از جمله آموزه مهدویت را تیره ناک کرده بودند و در گزارههای نقلی آن، دست یازیده بودند. در مقابل، امامان (علیهمالسّلام) ضمن نقد این جریانها به تبیین آموزه اصیل ظهور مهدوی پرداختند. ازاینرو، احادیث مورد بحث میتوانند نوعی اصلاح نگرهها و پندارهای ناصواب در باب مهدویت نیز تلقّی گردند که فرقههایی آن را به نفع خود، تغییر داده و یا مصادره کرده بودند که در برخی از احادیث نیز (همانند تردید در عدم تسامح امام مهدی (علیهالسّلام) و شبهه ترحّم وی در صورت فاطمی بودنش)، «...لا یُعطیهِم الَّا السَّیفَ هَرجا هَرجا، مَوضوعا عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ اشهُرٍ حَتّی تَقولُ قُرَیشٌ: لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمنا»
بخشی از آن، انعکاس یافته است.
ازاینرو، فضای کلّی حاکم بر صدور احادیث مورد بحث، یک فضای خاصّ تاریخی و فرهنگی است که باید در تحلیل و تبیین آنها، مدّ نظر قرار بگیرد. در تک حدیث امام علی (علیهالسّلام) نیز هر چند مخاطبِ اصلی، طیف فکری و سیاسی بنیامیّه است، لیکن میتوان آن را از باب مصداق تاریخی عهد امام (علیهالسّلام) توجیه کرد و ضمن الغای خصوصیتِ تاریخی بنیامیّه، مواجهه امام مهدی (علیهالسّلام) را با هر جریان مشابه بنیامیّه، از همین نوع دانست.
در یک طبقهبندی کلّی، احادیث مربوط به کشتار در قیام امام مهدی (علیهالسّلام) را میتوان به سه دسته «جنگ با فتنهگران»، «گردن زدن مخالفان» و «عدم ترحّم امام مهدی (علیهالسّلام).» تقسیم کرد که البتّه میزان دلالت آنها بر کشتار در قیام مهدوی، متفاوت است.
در این دسته اول (جنگ با فتنهگران)، به نبرد مسلّحانه امام مهدی (علیهالسّلام) اشاره شده است که در راستای تحقّق
اسلام و زدودن
شرک و مظاهر آن انجام خواهد پذیرفت. این احادیث، به دو گونه «همراهی با شمشیر» و «نبرد مسلحانه» تقسیم میشود.
در شماری از احادیث، امام مهدی (علیهالسّلام) شخصیتی نظامی با تعبیر «شمشیر به دوش» معرّفی شده است. تعبیر «صاحب السیف»، تعبیر مشترک این دسته از احادیث در بیان همراهی امام (علیهالسّلام) با شمشیر است. شمار این احادیث در مقایسه با گونههای دیگر این احادیث، از یک فراوانی برخوردار است. احادیث، بیشتر از
امام باقر (علیهالسّلام) و
امام صادق (علیهالسّلام) هستند و نوع آنها پرسمانی و گفتمانی است که هم از آنان پرسش شده و هم ایشان بر عنوان «
صاحب سیف» برای امام مهدی (علیهالسّلام) تأکید داشتهاند، به گونهای که چنین به نظر میآید این دو امام، تلاش داشتهاند که عنوان «صاحب سیف» را جزء القاب اختصاصی امام مهدی (علیهالسّلام) قلمداد نمایند. این دسته، خود به شش نوع ذیل، قابل تقسیم است:
در حدیثی، امام صادق (علیهالسّلام) به یک تفاوت امام مهدی (علیهالسّلام) با دیگر امامان اشاره دارند. هر چند همه
امامان، قائم به امر الهی هستند، ولی دارنده شمشیر (صاحب سیف) از میان آنان، تنها امام مهدی (علیهالسّلام) است. حدیث، چنین است که امام صادق (علیهالسّلام) در پاسخ سؤال از «
قائم» فرمود:
«کُلُّنا قائِمٌ بِاَمرِ اللَّهِ، واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ حَتّی یَجیءَ صاحِبُ السَّیفِ، فَاِذا جاءَ صاحِبُ السَّیفِ جاءَ بِاَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ؛
همه ما، قائم به امر خداوند هستیم، یکی پس از دیگری، تا آن که صاحب شمشیر بیاید. چون او بیاید، بهگونه دیگری غیر از آنچه بوده، رفتار میکند.»
در حدیثی، شخصیت امام مهدی (علیهالسّلام) جامع اوصاف خاصّ برخی از انبیای پیشین دانسته شده است. مطابق این حدیث، شخصیت امام مهدی (علیهالسّلام) با گزارههایی چون:
ترس و نگرانی
موسی (علیهالسّلام)،
زندانی شدن یوسف (علیهالسّلام)،
مرگنمایی عیسی (علیهالسّلام) و
شمشیر محمّد (صلیاللّهعلیهوآله) توصیف شده است.
ابوبصیر نقل میکند که امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
«فی صاحِبِ هذَا الاَمرِ اربَعُ سُنَنٍ مِن اربَعَةِ انبِیاءَ (علیهمالسّلام): سُنَّةٌ مِن موسی، وَ سُنَّةٌ مِن عیسی، وَ سُنَّةٌ مِن یوسُفَ، وَ سُنَّةٌ مِن مُحَمَّدٍ (صلیاللّهعلیهوآله)؛ فَاَمّا مِن موسی فَخائِفٌ یَتَرَقَّبُ، وَ اَمّا مِن یوسُفَ فَالحَبسُ، وَ اَمّا مِن عیسی فَیُقالُ: انَّهُ ماتَ، وَ لَم یَمُت، وَ اَمّا مِن مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله فَالسَّیفُ»
«از چهار پیامبر، در صاحب این امر (قیام) است: سنّتی از موسی، سنّتی از عیسی، سنّتی از یوسف، سنّتی از محمّد (صلیاللّهعلیهوآله). از موسی، بیمناکی و مراقبت
[
همیشگی در برابر دشمن
]
است و از
یوسف (علیهالسّلام)، در حصار
[
ناشناس
]
بودن و از
عیسی (علیهالسّلام)، اینکه گفته میشود: مرده است، در حالی که نمرده است، و از
محمّد (صلیاللّهعلیهوآله)، شمشیر
[
و قیام مسلّحانه
]
.»
ظهور با شمشیر، یکی از نشانههای حتمی قیام امام مهدی (علیهالسّلام) است.
مفضّل بن عمر چنین نقل کرده است که:
«قُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (علیهالسّلام): ما عَلامَةُ القائِمِ؟ قالَ: اذَا استَدارَ الفَلَکُ، فَقیلَ: ماتَ او هَلَکَ، فی ایِّ وادٍ سَلَکَ! قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ، ثُمَّ یَکونُ ماذا؟ قالَ: لا یَظهَرُالّا بِالسَّیفِ؛
به امام صادق (علیهالسّلام) گفتم: نشانه قائم چیست؟ فرمود: «هنگامی که روزگار بچرخد و گفته شود: مرده یا هلاک شده و معلوم نیست که به کجا رفته است». گفتم: فدایت شوم! سپس چه روی میدهد؟ فرمود: «جز با شمشیر، ظهور نمیکند».
افزون بر نشانه ظهور با شمشیر، به
دلالت التزامی، مفهوم «صاحب سیف» نیز در این حدیث برای امام مهدی (علیهالسّلام) تضمین شده است.
یکی از نکات جالبی که در احادیث بیان شده، مدّت زمانی است که امام مهدی (علیهالسّلام) شمشیر را با خود همراه خواهد داشت. در حدیثی از
امام علی (علیهالسّلام)، این مدّت، هشت ماه تعیین شده است که شمشیر بر دوش نهاده، با دشمنان خود خواهد جنگید:
«بِاَبِی ابنُ خِیَرَةِ الاِماءِ، لا یُعطیهِم الَّا السَّیفَ هَرجاً هَرجاً، مَوضوعاً عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ اشهُرٍ؛
پدرم فدای فرزند گزیده کنیزان! جز با شمشیر و کشتار،
[
با جبّاران
]
رفتار نمیکند و شمشیرش را هشت ماه بر دوش دارد.»
صاحب سیف، میراثدار احادیثِ معصومان است و کسی بهسان وی، دانش نقل حدیث ایشان را ندارد. امام صادق (علیهالسّلام) در برخی از احادیث، به مرجعیت و آگاهی امام مهدی (علیهالسّلام) از احادیث اهل بیت (علیهمالسّلام) به عنوان تنها فرد مطلّع از احادیث، اشاره و تأکید نموده است که در صورت عدم پرسش از ایشان، فردی دیگر تا قیام صاحب سیف را نخواهید یافت که احادیث وی را نقل کند. امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی میفرماید:
«سَلونی قَبلَ ان تَفقِدونی، فَاِنَّکُم ان فَقَدتُمونی لَم تَجِدوا احَداً یُحَدِّثُکُم مِثلَ حَدیثی، حَتّی یَقومَ صاحِبُ السَّیفِ؛
از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست بدهید؛ چرا که اگر مرا از دست بدهید، کسی را نمییابید که مانند من
[
بتواند
]
برای شما این سخنان را بگوید تا آنگاه که صاحب شمشیر قیام کند.»
با توجّه به قرائن درون متنی چون قیام به شمشیر و قرائن برون متنی از جمله احادیث هم مضمون دیگر، مقصود از صاحب سیف در این حدیث، همان شخص امام مهدی (علیهالسّلام) است.
اقدامهای دفاعی و نظامی امام مهدی (علیهالسّلام)، مطابق احکام اسلامیاند؛ زیرا ایشان برای داوری در باره احکام مربوط به قتل و جرح، از تعبیر «
جفر احمر» به عنوان منبع قضاوت خویش بهره خواهد برد.
حسین بن ابیالعلاء میگوید:
«سَمِعتُ ابا عَبدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَقولُ: انَّ عِندِی الجَفرَ الاَبیَضَ...قالَ: قُلتُ: وَ اَیُّ شَی ءٍ فِی الجَفرِ الاَحمَرِ؟ قالَ: السِّلاحُ، وَ ذلِکَ انَّما یُفتَحُ لِلدَّمِ، یَفتَحُهُ صاحِبُ السَّیفِ لِلقَتلِ؛
شنیدم که امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «جفر سفید، نزد من است...و جفر قرمز نیز نزد من است». گفتم: چه چیزی در جفر قرمز است؟ فرمود: «سلاح و آن، تنها برای خونریزی گشوده میشود. صاحب شمشیر (قائم (علیهالسّلام) ) آن را برای کشتن
[
جبّاران
]
میگشاید».
در حدیثی دیگر، رُفَید، وابسته
ابوهُبَیره (صحیح، «
ابن هبیرة» است.) میگوید:
«قُلتُ لِاَبِی عَبدِ اللَّهِ (علیهالسّلام): جُعِلتُ فِداکَ! یَا ابنَ رَسُولِ اللَّهِ! یَسِیرُ القَائِمُ بِسِیرَةِ عَلِیِّ بنِ اَبِی طالِبٍ فی اَهلِ السَّوَادِ فَقَالَ: لا یَا رُفَیدُ اِنَّ عَلِیَّ بنَ اَبِی طَالِبٍ سَارَ فِی اَهلِ السَّوادِ بِما فِی الجَفرِ الاَبیَضِ وَ اِنَّ الْقائِمَ یَسیرُ فِی العَرَبِ بِما فی الجَفرِ الاَحمَرِ قَالَ: فَقُلتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ ما الْجَفرُ الاَحمَرُ قَالَ: فَاَمَرَّ اِصبَعَهُ اِلی حَلْقِهِ فَقالَ هکَذَا یَعنِی الذَّبحَ ثُمَّ قالَ: یا رُفَیدُ اِنَّ لِکُلِّ اَهلِ بَیتٍ مُجیباً شاهِداً عَلَیهِم شافِعاً لِاَ مثالِهِم.»
«به
امام صادق (علیهالسّلام) گفتم: ای پسر پیامبر خدا! قربانت گردم! آیا قائم به روش
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در میان
اهل عراق رفتار میکند؟ فرمود: «ای رفید! علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) مطابق آنچه در
جفر سفید بود، عمل مینمود؛ ولی قائم در میان عرب، طبق آنچه در
جفر سرخ است، عمل مینماید». گفتم: قربانت گردم! جفر سرخ چیست؟ ایشان انگشت خود را به دهان خود کشید؛ یعنی با خونریزی و کشتن دشمنان دین خدا، حکومت خواهد کرد. سپس فرمود: «ای رفید! هر خانوادهای، نجیبی دارد که شاهد بر آنهاست و برای امثال آنها
شفاعت میکند».
در حدیثی دیگر، رُفید میگوید:
«قَالَ لِی یا رُفَیدُ کَیفَ اَنتَ اِذا رَاَیتَ اَصحَابَ القائِمِ قَد ضَرَبُوا فَساطِیطَهُم فی مَسجِدِ الکُوفَةِ ثُمَّ اَخرَجَ المِثالَ الجَدیدَ عَلَی العَرَبِ الشَّدیدِ؟ قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ مَا هُوَ؟ قالَ: الذَّبحُ. قالَ: قُلتُ: بِاَیِّ شَیءٍ یَسیرُ فِیهِم بِما سَارَ عَلیُّ بنُ اَبِی طَالِبٍ فی اَهلِ السَّوادِ قَالَ: لا یَا رُفَیدُ اِنَّ عَلیّاً (علیهالسّلام) سارَ بِما فِی الجَفرِ الْاَبیَضِ وَ هُوَ الْکَفُّ وَ هُوَ یَعلَمُ اَنَّهُ سَیَظهَرُ عَلی شیعَتِهِ مِن بَعدِهِ وَ اَنَّ القائِمَ یَسیرُ بِما فِی الجَفرِ الْاَحمَرِ وَ هُوَ الذَّبحُ وَ هُوَ یَعلَمُ اَنَّهُ لا یَظهَرُ عَلی شیعَتِهِ.»
«امام صادق (علیهالسّلام) به من فرمود: ای رفید! چگونه خواهی بود هنگامی که ببینی یاران قائم، خیمههایشان را در
مسجد کوفه به پا کردهاند و سپس مثال جدید را که بر عرب گران است، بیرون آورده است؟». پرسیدم: فدایت شوم! مثال جدید چیست؟ فرمود: «کشتن». پرسیدم: قائم (علیهالسّلام) در میان آنها چگونه رفتار خواهد کرد؟ آیا سیره علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در مواجهه با
اهل بصره را خواهد داشت؟ فرمود: «خیر. ای رفید! همانا علی (علیهالسّلام) با آنها به آنچه در جفر سفید بود (یعنی خویشتنداری)، رفتار نمود؛ زیرا میدانست بهزودی پس از خودش، شیعیانش مغلوب میشوند؛ ولی قائم (علیهالسّلام) به آنچه در جفر سرخ است (یعنی کشتن)، رفتار خواهد نمود؛ زیرا میداند که پس از آن، هیچگاه شیعیانش مغلوب نخواهند شد».
جفر سرخ، از منابع علمی معصومان به شمار میآید که در اختیار همه
امامان (علیهمالسّلام) بوده و با رحلت هر یک به دیگری سپرده شده است. مطابق دلالت ظاهری این حدیث، ویژگی کلّی محتوای جفر احمر، اشتمال آن بر احکام جنگ و مسائل نظامی و امور دفاعی است و کلمه سلاح میتواند عنوانی مشیر به این مقوله باشد. در این حدیث نیز از عنوان صاحب سیف در معرّفی امام مهدی (علیهالسّلام) استفاده شده است.
احادیث پنجگانه «صاحب سیف» در منابع روایی کهن شیعه چون:
الکافی،
اصل جعفر بن محمّد حضرمی (یکی از مؤلّفان
اصول اربعماة)،
کمالالدین،
شیخ صدوق و
الغیبة،
نعمانی گزارش شدهاند. منابع احادیث «صاحب سیف»، از اعتبار خوبی برخوردارند و اسناد آنها نیز قابل اعتمادند. تنها حدیث امام علی (علیهالسّلام) در منبع غیر شیعی یعنی
شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید آمده است که البتّه در نسخههای
نهج البلاغه فعلی موجود نیست.
احادیث این دسته در این که مقصود از «السیف»، شمشیر خاصّی همانند
ذوالفقار است یا شمشیر معمولی و یا نمادی از قدرت نظامی و ابزار دفاعی، ساکت هستند. مضمون مشترک احادیث «صاحب سیف»، بر خشونتگرایی یا کشتار به معنای خونریزی دلالت ندارند و اساساً از مفهوم لغوی و حتّی عرفی صاحب سیف، نمیتوان رویکرد خشونتگرایی و کشتار استفاده کرد؛ بلکه نمادی از قدرت نظامی یا ابزار دفاعی است که در عصر صدور حدیث، کاربرد خاص در این معنا داشته است، و گرنه باید هر صاحب شمشیری را بتوان قاتل و خشونتگرا توصیف کرد. ازاینرو به نظر میآید «صاحب سیف» تعبیری کنایی از مجهّز بودن ایشان به نیروی نظامی است برای دفاع و سرکوب افراد و گروههای آشوب طلب (که از روی عناد و لجاجت، امنیت جامعه را بر هم میزنند).
همه احادیث، کُدهای مختلفی را در تبیین شخصیت دفاعی و نظامی امام مهدی (علیهالسّلام) ارائه میکنند و در مجموع، نکات ذیل از آنها قابل استنباط است:
امام مهدی (علیهالسّلام) در هنگام ظهور، مسلّح به ابزار نظامی و دفاعی است و لفظ «شمشیر»، نماد و کنایهای از ابزار جنگی دوره ظهور است. مقصود از شمشیر، نیروی اسلحه مناسب با دوران ظهور است، با اینکه مردم زمان صدور، از این احادیث، از این کلمه جز همان شمشیر نمیفهمیدهاند و شاید در
وهم و
خیال خود، زره و نیزه را نیز بِدان میافزودهاند.
در این نوع احادیث، مفاهیم ویژهای بهکار گرفته شده که مصادیق معیّن و مخصوصی دارند که در زمان صدور، مردم با آن سر و کار داشتهاند و از آن الفاظ، جز همان مصادیق زمان خود را نمیفهمیدهاند، در صورتی که
پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) یا
ائمّه (علیهمالسّلام) مصداق دیگری را در نظر داشتهاند که در زمان وقوع حادثه پدید خواهد آمد. نمونه این اشتباه مفهوم به مصداق، همین مفهوم «شمشیر» در احادیث سیف است.
مبتنی بر همین تحلیل، محمّد صدر در تحلیل احادیث پیش بینی آینده، بر این باور است که لفظ را نباید بر آن مصادیق قدیمی که به هنگام صدور حدیث وجود داشته است، حمل کنیم؛ بلکه باید از نص و ظاهر حدیث، مصادیقی در نظر بگیریم که در زمان آینده (که زمان وقوع حادثه است)، وجود دارد؛ زیرا گذشت زمان، موجب تغییر مصادیق در هر دوره و قرنی است. بر همین اساس، شایسته نیست که احادیث را طبق مفاهیم قرن حاضر نیز فهم نماییم؛ بلکه باید برای آنها مفاهیم و مصادیقی را مناسب زمان تحقّق رویداد (که ممکن است صدها سال بعد باشد) تصوّر نماییم.
امام مهدی (علیهالسّلام) همانند امامان پیشین، با مخالفان و معاندان، مدارا و تسامح نخواهد داشت و در صورت عناد آنان، برخورد دفاعی با ایشان خواهد داشت.
در حدیث بالا، عبارت «جاءَ بِاَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ» که نقش توصیفی و تبیینی برای عنوان «صاحب سیف» است، میتواند اشاره به این معنا باشد که نوع تعامل ایشان با مخالفان و معاندان، بر خلاف دیگر امامان پیشین، از موضعِ قدرتسیاسی و حکومت خواهد بود نه از روی
خوف و
تقیّه، یا نشانهای است براینکه در هنگام ظهور، دوران
مدارا و
تسامح در مقابل معاندان و مخالفان به پایان خواهد رسید. امامانِ پیش از ظهور امام مهدی (علیهالسّلام)، بنا به شرایط فرهنگی و سیاسی، از اقدام مسلّحانه در هر شرایطی خودداری کرده و تنها به تبلیغ و اتمام حجّت میپرداختند؛ ولی امام مهدی (علیهالسّلام) افزون بر این، از توان نظامی یا سلاح نیز در سرکوب مخالفان و دفاع از کیان اسلام، بهره خواهد جست. این مهم میتواند به اقتضای حکم الهی یا شرایط سیاسی و فرهنگی پیش از ظهور، تحلیل شود.
همچنین حدیث بالا میتواند نقد و نفی نگره
زیدیّه و گروههای مسلّحانه دوره
امام باقر (علیهالسّلام) و
امام صادق (علیهالسّلام) نیز باشد که در آن شرایط نامناسب تاریخی،
جهاد و قیام مسلّحانه را برای امام،
واجب میدانستند.
امامان (علیهمالسّلام) در حقیقت، ضمن اشاره به عدم مهیّا بودن شرایط چنین قیامی، آن را منوط به فراهم آمدن مجموعه شرایطی خاص میدانستند که در هنگام ظهور امام مهدی (علیهالسّلام) مهیّا خواهد شد.
حدیث به ارث بردن شمشیر از محمّد (صلیاللّهعلیهوآله)، اشارهای است به امتداد
سیره نبوی و تبلور آن در قیام امام مهدی (علیهالسّلام) و به پیوندی میان ایشان با پیامبران آسمانی پیشین تأکید دارد. جمله پایانی این حدیث در برخی از متون دیگر با عباراتی چون «و سنّة من محمّد (صلیاللّهعلیهوآله) فی السیف یظهر به؛
و سنّت محمّد در شمشیر که با آن قیام میکند»، «فالخروج بالسیف؛
قیام با شمشیر»، آمده است. نظر به تعدّد این تعابیر میتوان احتمال نقل به معنا، تحریف و تصحیف این بخش از روایت را داد. البتّه متن منتخب محدّثانی چون
شیخ صدوق، «القیام بسیرته»
است و نظر به
وثاقت و آگاهی گسترده وی از متون میتواند متن معیار برای تشخیص در این مورد باشد. در غیر این تعبیر، هر چند
شیخ طوسی بعد از نقل این حدیث در تعلیقه خود تصریح دارد که مضمون همه این خبر در شأن امام مهدی (علیهالسّلام) تحقّق یافته است، لیکن امثال تستری با آن مخالفت کردهاند. شیخ طوسی، از باب نمونه به معناشناسی مفهوم حبس امام مهدی (علیهالسّلام) پرداخته و گفته است که وی هر چند در زندان نیست، لیکن در حکم زندانی است؛
زیرا کسی به وی دسترس ندارد و شخص ایشان را نمیشناسد و گویی زندانی است. البتّه
تستری، مراد حدیث از «حبس یوسف (علیهالسّلام) » را
غیبت و انقطاع خبر از وی دانسته است و تعبیر «امّا یوسف فالسجن»
که در احادیث دیگری آمده است، از تصرّفات و
تحریفات واقفیّه دانسته است که در اخبار، خلط کردهاند،
از اینرو قول به تأویل آن به «سجن معنوی» را چندان دقیق ندانسته است.
از این تحلیلها چنین به دست میآید که احادیث ظهور با شمشیر یا خروج با سیف، از نگاه برخی از حدیث پژوهان شیعه، چندان قابل اعتماد نیستند.
احادیث میراثدار سنّت و جفر احمر، هیچگونه دلالتی بر خشونتگرایی ندارند؛ بلکه به منابع علمی امام مهدی (علیهالسّلام) و آگاهی ایشان از احکام شریعت اسلامی دلالت میکنند و خود این، معیاری است برای اقدامهای ایشان که خارج از موازین اسلامی نخواهد بود.
وجه اشتراک این احادیث که به طرق متعدّد از امام باقر (علیهالسّلام) گزارش شدهاند، تطبیق این آیه بر قیام امام مهدی (علیهالسّلام) است:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للَّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛
و با آنان بجنگید تا فتنهای بر جای نماند و
دین، جملگی از آنِ خدا گردد. پس اگر
[
از
کفر]
باز ایستند، قطعاً
خدا به آنچه انجام میدهند، بیناست».
مفسّران امامیّه، تطبیقی بودن احادیث این دسته را پذیرفته و مطابق آن، مفاد
آیه را بر قیام امام مهدی (علیهالسّلام) تطبیق دادهاند. برخی از
مفسرّان اهلسنّت، این آیه را به
نزول عیسی (علیهالسّلام) در
آخرالزمان تطبیق کردهاند
که با نظر شیعی نیز قابل جمع است. دیگر مفسّران اهل سنّت نیز مخالفتی با تطبیق آیه بر ظهور امام مهدی (علیهالسّلام) نداشتهاند.
مطابق این احادیث، زمان تحقّق این آیه، ظهور امام مهدی (علیهالسّلام) خواهد بود که باریشهکن ساختن بنیان
شرک،
توحید را در روی زمین، فراگیر و تثبیت خواهد نمود. با توجّه به ظاهر تعبیر «وَ قاتِلُوهُمْ؛ با آنان بجنگید» در آیه یاد شده، فرآیند این توسعه و تثبیت دین اسلام در میان انسانها در سراسر کره زمین، اقدام مسلّحانه ایشان با فتنهگران و مخالفان خواهد بود. احادیث این دسته عبارتاند از:
در حدیثی،
محمّد بن مسلم نقل میکند که: چون از آیه: «وَ قَتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ»
پرسیدم، امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
«لَم یَجِئ تَاویلُ هذِهِ الآیَهِ بَعدُ، انَّ رَسولَ اللَّهِ (صلیاللّهعلیهوآله) رَخَّصَ لَهُم لِحاجَتِهِ وَ حاجَةِ اصحابِهِ، فَلَو قَد جاءَ تَاویلُها لَم یُقبَل مِنهُم، لکِنَّهُم یُقتَلونَ حَتّی یُوَحَّدَ اللَّهُ (علیهمالسلام)، وَ حَتّی لا یَکونَ شِرکٌ.»
«تاویل این آیه هنوز نیامده است. پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) اجازه
[
ی نجنگیدن
]
به یارانش داد؛ زیرا خود و آنها به آن نیاز داشتند و اگر تأویل آن رسیده بود، از آنها نمیپذیرفت
[
که نجنگند
]
؛ امّا آنان (دشمنان خونخوار مهدی (علیهالسّلام)) کشته میشوند تا خداوند، یکتا شمرده شود و شرکی در میان نباشد.»
عبدالاعلی جبلی میگوید که امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
«لا یَقبَلُ صاحِبُ هذَا الاَمرِ الجِزیَةَ کَما قَبِلَها رَسولُ اللَّهِ (صلیاللّهعلیهوآله)، وَ هُوَ قَولُ اللَّهِ: «وَ قَتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ؛
صاحب این امر (قیام) جزیه نمیپذیرد، آن گونه که پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) پذیرفت و این، همان سخن
خداوند است: «و با آنان بجنگید تا فتنهای نماند و
دین، جملگی از آنِ خدا باشد».
و در ادامه از امام باقر (علیهالسّلام) آمده است که:
«یُقاتِلونَ (وَاللَّهِ) حَتّی یُوَحَّدَ اللَّهُ و لا یُشرَکَ بِهِ شَیئاً، وَ حَتّی تَخرُجَ العَجوزُ الضَّعیفَةُ مِنَ المَشرِقِ تُریدُ المَغرِبَ و لا یَنهاها احَدٌ؛
به خدا سوگند، میجنگند تا خدا، یگانه شمرده شود و چیزی را همتای او نگیرند و تا آن جا که پیرزن ناتوان، آهنگ رفتن از شرق به غرب کند و کسی او را باز ندارد.»
این دو متن در حقیقت، یک حدیثاند که به دو نقل از امام باقر (علیهالسّلام) در کتاب
الکافی و
تفسیر العیّاشی گزارش شدهاند و سند کلینی از اعتبار بالایی برخوردار است.
مفهوم و مقصود برخی از تعابیر موجود در این روایات:
مفسّران مراد از «
فتنه» در
آیه ۳۹ از
سوره انفال را
کفر،
شرکو برخی افزون بر کفر، هر گونه
فساد و
بغیدانستهاند.
علّامه طباطبایی نیز فتنه را به چیزی که باعث مشقّت انسان میگردد، معنا کرده است که در جنگ، رفع امنیت و نقض صلح، غلبه استعمالی پیدا کرده است.
مفسّرانی نیز با اشاره به اختلاف نظر در مصداقیابی فتنه در این آیه، فتنه در زبان قرآن را تسلّط غیر مشروع دانسته و آشکارترین معانی شرک را تسلّط نامشروع یا
خضوع در برابر چنین تسلّطی گفتهاند. خاستگاه سلطه شرعی، ایمان به خداست و از حق یاری میجوید و به آزادی انسان میاندیشد.
مطابق دلالت این آیه، اصل مقابله مسلّحانه با فتنه و مظاهر آن، دستور الهی است و قطعیت این حکم، آنچنان استوار است که مفسّرانی، آن را ناسخ آیات: «کُفُّوا اَیْدِیَکُمْ؛
[
فعلاً
]
دست
[
از جنگ
]
بدارید و «وَ دَعْ اَذاهُمْ؛
و از آزارشان بگذر» دانستهاند.
در نتیجه دوران سازش و تسامح با جریان کفر، به پایان رسیده و خداوند به مؤمنان دستور داده تا ادیان باطل و مظاهر آنها را از بین ببرند و این تکلیفی الهی بر عهده هر
مسلمان است.
شایان ذکر است که میتوان از امر به «قتال» در این آیه، هر نوع رویایی و مواجهه با جریان فتنه را نیز برداشت کرد، به گونهای که اقدام نظامی، یکی از مصادیق ملموس آن است. با توجّه به این نکته، امر به قتل در «وَ قاتِلُوهُمْ» دامنه گستردهای داشته و صرفاً مسئله جنگ را شامل نمیشود؛ بلکه در اکثر مواقع، مواجهههای تبلیغی، فرهنگی و اقتصادی با مظاهر فتنه، نسبت به اقدام نظامی، از ضرورت و اولویت بیشتری برخوردارند.
علّامه طباطبایی با اشاره به نظیر بودن آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ اِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ؛
با آنان بجنگید تا فتنهای نماند، و
دین، جملگی از آنِ خدا باشد. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمکاران، روا نیست» برای آیه مورد بحث در
سوره انفال، از مفاد آن دو برای مقابله مسلّحانه، شرایطی را استنباط کرده است. در نگاه ایشان، آیات این موضوع، به مقابله مسلّحانه پس از دعوت و اتمام حجّت اشاره دارند و جنگ بدون دعوتِ پیشین و گفتگو با جریان فتنه و کفر، جایز نیست و آیه: «فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَاِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ؛
پس اگر
توبه کنند و
نماز برپا دارند و
زکات دهند، در این صورت، برادران دینی شمایند» نظیر آن است.
در نتیجه اقدام مسلّحانه، مشروط به تبلیغِ قبلی و عدم ایمان آوردن فتنهگران از روی عناد و لجاجت است.
در جمعبندی احادیث دسته اوّل، با توجّه به ضرورت مقابله با فتنه و شرایط آن از منظر قرآنی، میتوان چنین گفت که احادیثِ یاد شده به معنای کشتار بیرویّه و بدون منطق نیستند؛ بلکه آن نیز برای خود، معیاری وحیانی دارد. از سوی دیگر، این اقدام، گام به گام و در سه مرحله:
مناظره،
مباهله و
مقاتله انجام خواهد پذیرفت. به سخن دیگر، جنگ با فتنهگران و پیروان آنها، مشروط به گفتگوها و احتجاجهای قبلی با آنها و مجاب نشدن و در مقابل، عناد ورزیدن آنان است؛ چرا که در این صورت، راهکار و چارهای جز جنگ با آنان باقی نمیماند. البتّه این نکته را باید افزود که حکم این آیه، به سردمداران فتنه، اختصاص دارد و کسانی که فریب فتنهگران را خورده و از روی
جهل،
تطمیع یا
زور در جبهه فتنه قرار گرفتهاند، معذور و از موضوع این
آیه خارجاند، البتّه در صورتی که بعد از روشن شدن حق از جبهه فتنه اعراض عملی نمایند.
در برخی از متون حدیثی، پیشبینی شده است که آغاز اقدام مسلّحانه امام مهدی (علیهالسّلام)، گردن زدن افرادی است که از روی
نفاق، دوستداری اهلبیت را ادّعا میکنند؛ ولی بر خلاف آن عمل مینمایند.
در حدیثی،
امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید:
«لَو قَد قامَ قائِمُنا بَدَاَ بِالَّذینَ یَنتَحِلونَ حُبَّنا، فَیَضرِبُ اعناقَهُم؛
آنگاه که قائمِ ما قیام کند، از کسانی که مدّعی
ولایت و دوستی ما هستند، شروع میکند و گردنهاشان را میزند.»
ذبحِ مخالفان، اقدام دیگری است که در حدیث ذیل، بِدان اشاره شده است:
«عن ابیجَعفَرٍ الباقِرِ (علیهالسّلام): فَقالَ: وَیحَ هذِهِ المُرجِئَةِ! الی مَن یَلجَؤونَ غَداً اذا قامَ قائِمُنا؟ قُلتُ: انَّهُم یَقولونَ: لَو قَد کانَ ذلِکَ کُنّا وَ اَنتُم فِی العَدلِ سَواءً. فَقالَ: مَن تابَ تابَ اللَّهُ عَلَیهِ، وَ مَن اسَرَّ نِفاقاً فَلا یُبعِدُ اللَّهُ غَیرَهُ، وَ مَن اظهَرَ شَیئاً اهرَقَ اللَّهُ دَمَهُ. ثُمَّ قالَ: یَذبَحُهُم -وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ -کَما یَذبَحُ القَصّابُ شاتَهُ- وَ اَومَاَ بِیَدِهِ الی حَلقِهِ-. قُلتُ: انَّهُم یَقولونَ: انَّهُ اذا کانَ ذلِکَ استَقامَت لَهُ الاُمورُ فَلا یُهَریقُ مِحجَمَةَ دَمٍ. فَقالَ: کَلّا وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ، حَتّی نَمسَحَ وَ اَنتُمُ العَرَقَ وَ العَلَقَ -وَ اَومَاَ بِیَدِهِ الی جَبهَتِهِ-.»
«امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «وای بر این
مرجئه! فردا که قائمِ ما قیام کند، به چه کسی پناه میبرند؟». گفتم: آنان میگویند: اگر آنگونه که شما میگویید، باشد
[
و او به
عدل قیام کند
]
، ما و شما در عدالت او یکسان هستیم. فرمود: «هر که
[
از آنان
]
توبه کند، خداوند هم به او روی میآورد و هر که دورویی کند، خدا همو را
[
از رحمتش
]
دور میکند، و هر که آشکارا مخالفت کند، خداوند، خونش را میریزد. سپس فرمود: سوگند به آن که جانم به دست اوست، آنها را سر میبرد، همانگونه که قصّاب، گوسفندش را سر میبرد و با دستش به گلویش اشاره نمود. گفتم: آنان میگویند: هنگامی که قیام کند، کارها برایش درست میشود و بهاندازه پیمانه حجامتی هم خون نمیریزد. فرمود: «سوگند به آن که جانم به دست اوست، هرگز چنین نیست، تا ما و شما عرقمان در آید و اشاره به پیشانیاش کرد «و خونمان ریخته شود».
از لحاظ سندی، در اصل حدیث اوّل، تردید وجود دارد؛ زیرا در منابع حدیثیِ کهن و اصیل
امامیّه گزارش نشده و تنها در کتاب
الایضاح آمده است. متن حدیث دوم نیز تنها در
الغیبه نعمانی گزارش شده و تنها یکی از اسناد آن، قابل قبول است.
از نظر دلالی، احتمال قوی میرود که تعبیر امام (علیهالسّلام) در تعابیر «ضرب اعناق» و «ذبح»، بر اثر نقل به معنا توسّط راوی، تغییر یافته باشد و اشارهای به نوع قتل رایج در عرفِ عرب باشد که معمولاً در هنگام کشتن فردی، سر وی را از تن او جدا میکردند. بر فرض عدم پذیرش نقل به معنا نیز تعابیرِ یاد شده، مفاهیمی کنایی برای اشاره به عمل کشتناند و بر اصل کشته شدن این افراد تأکید دارند و الزاماً اینگونه نیست که افراد معاند حتماً به اینگونه، کشته شوند.
همچنین اقدامات یاد شده در این دو حدیث، فارغ از صحّت سندی و صدوری، قابل توجیه به نظر میرسند. مفاد روایت اوّل، ناظر به افراد
منافق و نفوذی است که یکی از تهدیدهای جدّی برای هر حرکت انقلابی به شمار میرود و میتواند به تضعیف یا شکست آن منجر شود. کاملاً طبیعی و معقول به نظر میآید که از همان ابتدا با چنین جریانی، برخوردی جدّی به عمل آید تا برای مخالفان و معاندان، آینه عبرتی باشد و این، نشانه تدبیر هوشمندانه در قیام امام مهدی (علیهالسّلام) است. بدین ترتیب، از این حدیث نمیتوان کشتار فراگیر یا شدّت و خشونت استنباط کرد؛ بلکه باید آن را راهبردی نظامی و امنیتی برای موفّقیت قیام دانست که امری منطقی و طبیعی است. یادکرد این مهم در احادیث از اینرو بوده است که
امامان (علیهمالسّلام) قصد داشتهاند مخاطبان را به این نکته توجّه دهند که در دوره ظهور، راه هر گونه
نفاق در سوء استفاده از مهرورزی ظاهری به
اهل بیت (علیهمالسلام)، مسدود خواهد شد و همانند دورههای قبلی نیست که افرادی در پوشش محبّت اهل بیت، بتوانند ضربات سختی بر پیکره فرهنگ و معارف عترت وارد کنند.
حدیث دوم نیز لحنی انتقادی در نفی تسامح و آهنگی ایجابی در اثبات دشواریهای فراروی قیام امام مهدی (علیهالسّلام) دارد و پیام آن، این است که این قیام، با دشواریهای جدّی و سختی رو به رو خواهد بود که جز با ایثارگری و جانبازی، به سامان نخواهد رسید. بخش پایانی این حدیث بر دشواری امر قیام و عدم تسامح و تساهل در آن، تصریح دارد و این پندار را که در قیام امام مهدی (علیهالسّلام)، خونی از فردی ریخته نخواهد شد و مخالفان نیز همچنان آسوده خواهند بود، مردود اعلام میکند.
در برخی از احادیث، شدّت تعامل امام مهدی (علیهالسّلام)، چنان تصویر شده که در جلوه رحمت بودن ایشان و نیز نسبت داشتن ایشان با
خاندان وحی، تردید خواهد شد. در حدیثی گزارش شده است که ایشان به
قریش، یعنی نسل و تبار خویش، آنچنان سخت خواهد گرفت که در فرزند فاطمه (علیهاالسّلام) بودن وی، تردید خواهد شد؛ چرا که ادّعای قریشیان این است که: اگر او فاطمی بود، به ما رحم میکرد! متن حدیث منسوب به
امام علی (علیهالسّلام) چنین است:
«بِاَبِی ابنُ خِیَرَةِ الاِماءِ، لا یُعطیهِم الَّا السَّیفَ هَرجاً هَرجاً، مَوضوعاً عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ اشهُرٍ حَتّی تَقولُ قُرَیشٌ: لَو کانَ هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ لَرَحِمنا؛
پدرم فدای فرزند برگزیده کنیزان! جز با شمشیر و کشتار،
[
با جبّاران
]
رفتار نمیکند و شمشیرش را هشت ماه بر دوش دارد تا آن جا که قریش میگویند: اگر او از فرزندان فاطمه بود، به ما رحم میکرد.»
در نسخه دیگر از این حدیث، به صراحت، فاطمی بودن امام (علیهالسّلام) نفی شده است؛ لیکن به قریش استناد نشده است:
«حَتّی یَقولوا: وَ اللَّهِ، ما هذا مِن وُلدِ فاطِمَةَ، لَو کانَ مِن وُلدِها لَرَحِمنا! یُغریهِ اللَّهُ بِبَنِی العَبّاسِ وَ بَنی اُمَیَّةَ؛
تا آنجا که میگویند: «به خدا سوگند، این، از فرزندان فاطمه نیست. اگر از فرزندان او بود، به ما رحم میکرد! خداوند، او را بر ضدّ
عبّاسیان و
امویان بر میانگیزد.»
در نقلی دیگر از این متن، در قریشی بودن امام (علیهالسّلام) نیز تردید شده است:
«حَتَّی یَقُولُوا مَا هذَا مِن قُرَیشٍ لَو کانَ هذا مِن قُرَیشٍ وَ مِن وُلدِ فَاطِمَةَ لَرَحِمَنَا؛
این از قریش نیست؛ چرا که اگر از قریش و از فرزندان فاطمه بود، به ما رحم میکرد!»
با چشم پوشی از ضعفهای سندی و مصدری این احادیث، در تبیین مقصود از آنها میتوان چنین گفت که هماره وابستگان نسبی و نژادی، با تمسّک به حلقه مشترک خود، سعی در نوعی برخورد متفاوت و مدارا و تسامح دارند. در این متون نیز قریش از فاطمه (علیهاالسّلام) به عنوان حلقه ارتباطی خود با امام مهدی (علیهالسّلام) بهره جسته است. به نظر میآید که این حدیث در صدد بیان این اصل در
قیام مهدوی است که صرفِ داشتن رابطه نسبی با امام (علیهالسّلام)، مانع اجرای عدالت از سوی ایشان نخواهد بود و اگر مخالفان ایشان، از میان قریش نیز باشند، ایشان با آنان مثل دیگر مخالفان و معاندان برخورد خواهد کرد. از اینرو، از این حدیث هم نمیتوان خشونت یا کشتار را استنباط کرد؛ بلکه بر فرض پذیرش صحّت سندی، به بیان اصل مدیریتی قیام امام مهدی (علیهالسّلام) در برخورد با مخالفان از قریش اشاره دارد.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «کشتار در قیام امام مهدی» تاریخ بازیابی۱۳۹۸/۱۱/۱۹.