ورود در علم کلام و فقه و تفاوت آن دو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: علم کلام، علم فقه، مباحث کلامی، مباحث فقهی.
پرسش: به نظر میرسد که در مباحث کلامی، حق ورود داریم، ولی در مباحث فقهی، غیر مجتهد، حق تفکر و نتیجهگیری و استدلال ندارد، چرا؟! چه تفاوتی میان این دو وجود دارد که باعث این امر میشود؟
پاسخ: در پاسخ قسمت اول باید گفت که اولاً ورود در کلام و عدم ورود در
فقه کلیت ندارد و ثانیاً تفاوتهای دو
علم در جهات گوناگون، باعث این فرق شده است.
همچنین تفاوت
علم کلام و فقه را میتوان به این صورت بیان میکرد: ۱. علم کلام، زیربنا و فقه، روبناست؛ ۲. علم کلام، مربوط به عقاید و دید
انسان نسبت به
خدا و
جهان و ... است؛ ولی فقه، فقط مربوط به رفتار و
اعمال ما است؛ ۳. استدلالهای علم کلام مبتنی بر ادله عقلی است؛ ولی در فقه عمده مسائل آن، از
قرآن و
روایات استفاده میشوند و در موارد بسیار ناچیزی از مسائل، از
عقل استفاده میشود؛ ۴. در اصول عقاید، وظیفه هر فرد تحصیل عقیده صحیح درباره اصول عقاید (
توحید،
عدل،
نبوت،
امامت و
معاد) از راه تحقیق است، نه تقلید و تعبد؛ ولی در فقه میتواند یا
مجتهد و محقق باشد و یا
مقلد؛ ۵. در علم کلام و عقاید بحثهای کلی و ابتدایی آن خیلی نیاز به مقدمات زیادی ندارد؛ بلکه هر کس در درون خود با عقل و
فطرت خدادادی، میتواند استدلالی دست و پا کند؛ ولی در فقه تکتک مسائل آن نیاز به استدلال فنی دارد، هر چند بعضی مسائل آن از ضروریات فقهی است، درعینحال استدلال میطلبد.به بیان فنی و اصطلاحی، علم کلام و فقه هم از نظر موضوع و متعلق با هم فرق دارد، و هم از نظر مسائل و قواعد، و هم از نظر
هدف و غرض.
در مقدمه برای روشن شدن جواب به چند نکته اشاره میشود:
تعریفهای مختلفی از آن شده از جمله اینکه: «علم کلام، دانشی است که به
استنباط، تنظیم، تبیین معارف و مفاهیم دینی پرداخته و براساس شیوه مختلف استدلال (عقلی) اعم از
برهان،
جدل،
خطابه، و ... گزارههای اعتقادی را اثبات و توجیه میکند و به اعتراضها و شبهات مخالفان دینی پاسخ میدهد.
مجموعه احکام و مسائل عملی که
هدف از آنها این است که انسان در خارج، عمل خاصی انجام دهد و یا عملی که انجام میدهد، چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت دیگر قوانین و مقررات موضوعه.
«تلاش برای علم پیدا کردن به مسائل شرعی فرعی، و استنباط آن از
قرآن،
روایات،
اجماع علما و دلایل عقلی را
اجتهاد گویند و مقدمات آن عبارتاند: از آشنایی با
منطق،
فلسفه، اصول، لغت،
صرف و نحو،
رجال و ... .
بعد از این مقدمه، ابتدا قسمت دوم سؤال را که میگوید: «چه تفاوتهایی بین کلام و فقه است» جواب میدهیم تا قسمت اول روشن شود. تفاوت علم کلام و فقه را به این صورت میتوان بیان میکرد:
علم کلام، زیربنا و فقه، روبناست؛ یعنی بعد از اینکه قبول کردیم خدایی وجود دارد و پیامبرانی از طرف او آمدهاند و دستوراتی دادهاند، آنگاه نوبت بایدها و نبایدها و
حلال و حرام میرسد.
علم کلام، مربوط به عقاید و دید
انسان نسبت به خدا و جهان و ... است؛ ولی فقه، فقط مربوط به رفتار و
اعمال ما است.
استدلالهای علم کلام مبتنی بر ادله عقلی است؛ ولی در فقه عمده مسائل آن، از قرآن و روایات استفاده میشوند و در موارد بسیار ناچیزی از مسائل، از
عقل استفاده میشود.
در اصول عقاید، وظیفه هر فرد تحصیل عقیده صحیح درباره اصول عقاید (
توحید،
عدل،
نبوت،
امامت و
معاد) از راه تحقیق است نه
تقلید و
تعبد؛ ولی در فقه میتواند یا
مجتهد و محقق باشد و یا
مقلد.
در علم کلام و عقاید بحثهای کلی و ابتدایی آن خیلی نیاز به مقدمات زیادی ندارد؛ بلکه هر کس در درون خود با عقل و
فطرت خدادادی، میتواند استدلالی دست و پا کند؛ ولی در فقه تکتک مسائل آن نیاز به استدلال فنی دارد، هر چند بعضی مسائل آن از ضروریات فقهی است، درعینحال استدلال میطلبد.
به بیان فنی و اصطلاحی، علم کلام و فقه هم از نظر موضوع و متعلق با هم فرق دارد، و هم از نظر مسائل و قواعد، و هم از نظر
هدف و غرض. (برگرفته از:
)
از بیان مطالب گذشته، جواب قسمت اول سؤال که میگوید «در مباحث کلامی حق ورود داریم، ولی در مباحث فقهی
حق نداریم» روشن شد:
این کلیت ندارد؛ چون در تمام مسائل کلامی، هر کس حق ورود و اظهارنظر را ندارد؛ حتی در بعضی بخشها حق فکر کردن هم نداریم؛ مثل
ذات خداوند.
بلی در مسائل کلی کلام، همه حق ورود دارند و باید این
عمل را انجام دهند.
تفاوت فوقالذکر در غالب مسائل ناشی از تفاوتهایی است که این دو علم با هم دارند:
در علم کلام، تحصیل عقاید را (البته کلیات آن) از همه خواستهاند، آنهم با دلیل عقلی نه تعبدی، برخلاف فقه که سه راه وجود دارد: ۱. تحقیق و
اجتهاد؛ ۲.
احتیاط؛ ۳.
تقلید.
و همچنین در علم کلام ابزار استدلال، عقل است و در اکثریت مسائل آن، هر کس با قدرت عقل خدادادی و فطری میتواند
تفکر و استنباط کند. هر چند بعض مسائل پیچیده آن، یا بعض استدلالهای فنی، (و لو در مسائل ساده) مثل
برهان صدیقین یا
برهان امکان و ... نیاز به تخصصهای فنی دارد که برای هر کس قابل فهم نیست و اما در مسائل فقهی، در اکثر مسائل آن عقل و تفکر راه ندارد، چون دستورالعملهای عملی و کاربردی است که باید از قرآن و روایات اخذ شوند و استفاده از آن دو، نیاز به تخصص و فراگیری علوم مقدماتی دارد که قبلاً به آنها اشاره شد؛ لذا صرف تفکر در مسائل فقهی، ره به جایی نمیبرد و ما را به نتیجهای نمیرساند، بلی اگر کسی در حدی باشد که بتواند، مسائل را استنباط کند، و لو در بعضی قسمتها که به آن تجزی میگویند،
باید استدلال کند و
احکام را استنباط و بدان عمل کند.
خلاصه جواب قسمت اول سؤال (با توجه به تعریف
فقه،
کلام و
فقاهت) این شد که اولاً ورود در کلام و عدم ورود در فقه کلیت ندارد و ثانیاً تفاوتهای دو علم در جهات مختلف، باعث این فرق شده است.
۱. آشنایی با علوم اسلامی، اصول فقه، فقه و کلام فلسفه، استاد مطهری، صدرا، بهمن ۱۳۵۸.
۲. کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم، چ۱، ۱۳۷۹، گفتار اول.
۳. ترجمه ماهو الکلام، استاد ربانی.
۴. مدخل مسائل جدید در علم کلام، آیتالله سبحانی، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام) ۱۳۷۵، مقدمه و بخش نخست.
۵. معتزله، بررسی و تحقیق در احوال و آرا و افکار و آثار معتزله، دکتر محمود فاضل، ص۲ تا ۶.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ورود در علم کلام و فقه و تفاوت آن دو»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۶/۱۸.