ذات خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ذات خدا،
قرآن کریم، توحید،
باطن قرآن،
شناخت خدا.
پرسش: آیا چهره معنوی که قرآن
مبین در مورد توحید و اله ارائه نموده، حقیقت ذات خداست یا اینکه با عنایت به زاویه دید بشری و ظرفیتش خداوند خود را معرفی فرمودهاند؟
پاسخ:
قرآن دارای بطون و مراتب عمیقی است که فقط
ائمه علیهمالسلام میدانند.
ــ امام صادق علیهالسلام فرمود: «قرآن ظاهری دارد و باطنی، و باطن آن هم باطنی دارد تا هفت بطن».
ــ و نیز امام صادق ـ علیهالسلام ـ رمود: «
قرآن دارای چهار چیز است:
عبادت برای عوام، اشارت برای خواص، لطائف برای اولیا و حقایق برای
انبیا».
ــ در
روایت دیگر نقل شده است که
کلام خداوند سه قسم است: ۱. قسم اول آیاتی است که
عالم و جاهل میفهمند؛ ۲. آیاتی که کسانی میفهمد که دارای صفای ذهنی، حس لطیف و شرح صدری خدادادی باشند؛ ۳. آیاتی که فقط
خدا و انبیا و راسخون در علم میدانند.
به کنه و حقیقت ذات الهی نمیتوان پی برد: «
الذی لا یدرکه بعد الههم و لا یناله غوص الفطن»؛
خدایی که افکار ژرفاندیش ذات او را درک نمیکنند و دست غواصان دریایی علوم به او نخواهد رسید.
شناخت خداوند مراتبی دارد. پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: «
رأس العلم معرفة الله حق معرفته»؛ اساس دانش این است که
انسان خداوند را آن چنانکه حقش هست (
انسان توان دارد) بشناسد. در ادامه فرمود که خدا را بدون مثل و مانند بشناسی و بدانی او یگانهای یکتاست، ظاهر است و باطن، اول است و آخر شریک و نظیری برای او نیست، این
حق معرفت است.
و درجه پایینتر این است که بدانی خدای بیمانند و بیمثل قدیم، و ثابت و همیشه موجود، وجود دارد.
بعد از مقدمه بالا، اولین جواب این است که یقیناً قسمتی از آیاتی که مربوط به
توحید و ذات الهی میشود، برتر از فهم زمان
نزول قرآن بوده است و برای این مسأله چند دلیل داریم:
۱. روایاتی که قبلاً در مقدمه بیان کردیم که دلالت داشتند قرآن دارای بطونی است.
۲. روایاتی که آیات قرآن را از نظر درک انسان سه دسته میکنند که بعضی از آنها را هم میفهمد، و دستهای از آنها را خواص و صاحبدلان میفهمند، دسته سوم را خدا و انبیا؛ که این
روایات هم در مقدمه بیان شد.
۳. روایاتی که میرساند اقوامی در
آخرالزمان پیدا میشوند که درک عمیقتری نسبت به توحید دارند که به یکی از آنها اشاره میشود:
از امام زین العابدین ـ علیهالسلام ـ درباره توحید سؤال شد فرمود: «
خداوند میدانست که در آخرالزمان مردمانی ژرفاندیش میآیند؛ لذا سوره توحید، «بگو او خدای واحد است و بینیاز» و همچنین آیاتی از
سوره حدید را نازل فرمود: «
هو الاول و الاخر.»
این روایت میرساند که نوع مردم آن زمان این درک را نداشتهاند.
دومین جواب این است که آن مقداری که در حد توان بشری است و از انسان خواسته شده ممکن است انسان به آن برسد، و در قرآن هم بیان شده است، شاهد این مسأله یکی روایاتی بود که معرفت اعلا و
حق معرفت را بیان نموده که قبلاً بیان شد و دیگری افرادی که عقیده توحیدی خود را خدمت ائمه ـ علیهالسلام ـ عرضه نمودهاند؛ از جمله:
شاه عبدالعظیم حسنی
درباره توحید چنین گفت: عرض کرد من اعتراف دارم که خدا یکی است و مانندی ندارد، از حد ابطال و تشبیه خارج است نه جسم است و نه صورت نه عرض و نه جوهر؛ بلکه جسمدهنده اجسام و صورتگر موجودات است.
پروردگار،
مالک، آفریننده و ایجادکننده تمام اشیاست.
امام هادی علیهالسلام فرمود: «دینی که خداوند برای بندگان پسندیده همین است».
سومین جواب روایاتی است که میگویند برای توحید به قرآن مراجعه کنید، توحید همان است که قرآن میگوید.
بهعنوان نمونه، ابیعمیر میگوید: از
امام هفتم خواستم که توحید را به من تعلیم دهد. فرمود: «از آن مقداری که خدا درباره توحید فرموده تجاوز نکن».
بنابراین میتوان گفت: خداوند خودش را در قرآن آنچنان که هست معرفی نموده است؛ ولی بشر به اندازه خودش میفهمد و میگوید: «
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن».
با توجه به اینکه خداوند به ذات خویش از همه آگاهتر است، آیا آن چنانکه میداند میگوید و یا آنچنان که دیگران میفهمند؟ طبیعی است باید گفت آنچنان که خود میداند منتهی یکی در حد پایینتر میفهمد، و دیگری چون
معصومان علیهمالسلام در حد اعلا. شاهد این ادعا دو مطلب است:
روایاتی که میگوید: وقتی درباره توحید از تو سؤال کردند بگو: آنچنان که خداوند فرموده است، خدا یکی است و خدا بینیاز است.
از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نقل شده است که فرمود: «
لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک»؛
من نتوانم تو را آنچنان که بایست توصیف کنم تو آنچنانی که خود توصیف کردهای.
این جملهها هم اشاره دارد که توصیف حقیقی خدا همان است که خود بیان نموده است؛ هرچند ممکن است بشر ـ حتی کاملترین بشر ـ به حقیقت او آنچنان که هست نرسد.
امیرالمؤمنین،
علی علیهالسلام فرمود: «همانا تو آن خدایی هستی که در
عقلها نمیگنجی تا در معرض وزش
اندیشهها نقشپذیر کیفیات شوی، و تحت کنترل فکر درنمیآیی تا محدود و قابل تغییر باشی».
همچنین مولا الموحدین
امیر المؤمنین علیهالسلام فرمود: «خداوند عقلها را اجازت نداده که حدود صفات او را مشخص کنند؛ اما درعینحال آنها را از مقدار لازم معرفت ممنوع نساخته است و پردهای میان عقول و آن (مقدار لازم) قرار نداده است».
۱. جعفر سبحانی،
منشور جاوید، ج ۲، تمام کتاب.
۲. محمدتقی مصباح یزدی،
مجموعه معارف قرآن، بخش خداشناسی.
۳. سید محمد حسینی بهشتی،
خدا از دیدگاه قرآن، تمام کتاب.
۴. استاد شهید مرتضی مطهری،
راههای اثبات وجود خدا.
سایت اندیشه قم.