اجتهاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اجتهاد، علم رجال، علم درایه، علم اصول.
پرسش: اجتهاد، علوم رجال و درایه و اصول چگونه و از چه زمانی متولد شدهاند؟
پاسخ: در مکتب
اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و با سابقه است. از دیدگاه
شیعه،
اجتهاد از عصر معصومان ـ علیهمالسلام ـ تا به امروز در میان اصحاب ایشان رواج داشته و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفتهای زیادی داشته است. اجتهاد در عصر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مطرح بوده و رجوع به
فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنکه در دوران
امام باقر و
امام صادق ـ علیهالسلام ـ فزونی گرفت. فقیهان بیشماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند که از آن جملهاند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب.
اجتهاد در لغت به معنای نهایت سعی و تلاش در کاری است.
اجتهاد در اصطلاح
فقه ، عبارت است از: به کار بردن تواناییهای علمی و تلاش و کوشش فکری برای استنباط
احکام شرعی از منابع آن (
قرآن،
سنت،
عقل و
اجماع ). اجتهاد به این معنا، کار بسیار مهم و مقدسی است که خداوند در
قرآن مجید آن را بر گروهی از مسلمانان
واجب کرده است و میفرماید: "همه مؤمنان نمیتوانند (برای
جهاد و
جنگ در راه خدا) به سفر بروند و باید گروهی از مؤمنان سفر کرده تا در دین خدا تفقّه کنند و چون بازگشتند، مردم خود را هشدار دهند، باشد که (از زشتکاری) حذر کنند".
در
مکتب اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و باسابقه است. از دیدگاه
شیعه ، اجتهاد از عصر معصومان ـ علیهمالسلام ـ تا به امروز در میان اصحاب ایشان رواج داشته است و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفتهای زیادی داشته است.
رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برخی از صحابه مانند مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل را برای
تبلیغ و تعلیم احکام
دین ، به سرزمینهای اطراف میفرستاد. آن حضرت میفرمود: «از افتای بدون
علم خودداری کنید که لعن
فرشتگان را به دنبال خواهد داشت». این امر نشانگر آن است که فتوا دادن از سوی مفتی و فقیه و
تقلید و پیروی کردن از طرف مردم، در عصر
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مطرح بوده است و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق ـ علیهمالسلام ـ فزونی گرفت. فقیهان بیشماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند که از آن جملهاند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب
در دوره معصومان ـ علیهمالسلام ـ به دلیل دسترسی به
امام معصوم ـ علیهالسلام ـ و محدود بودن مسائل مورد نیاز، مردم مسائل و مشکلات خود را از ایشان سؤال میکردند و در حقیقت قبل از اینکه مجتهدی به درجه اجتهاد رسیده باشد، همه از امام معصوم ـ علیهالسلام ـ تقلید میکردند؛ ولی در همان زمانها هم معصومان ـ علیهمالسلام ـ به بعضی از افراد عالم
اذن اجتهاد و
فتوا دادهاند.
حضرت مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ در توقیع شریف و معروف خود به اسحاق بن یعقوب، بهعنوان یک قاعده کلی، این چنین مینگارد: «در پیشامدهایی که رخ میدهد، به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنها
حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان هستم». براساس این توقیع و دیگر روایات، مسئله رجوع به فقیه در عصر
غیبت کبرا ، شکل دیگری به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «
تقلید » مصطلح به وجود آمد و فقیهان و مجتهدان جامع شرایط مسئولیت افتا و پاسخگویی را به عهده گرفتند و خلأ و مشکل عدم دسترسی به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر کردند. این امر تاکنون ادامه داشته و همچنان خواهد داشت؛ چنانکه شیخ طوسی میگوید: «من شیعه امامی (اثنی عشری) را از زمان حضرت علی ـ علیهالسلام ـ تاکنون (قرن پنجم هجری) اینگونه یافتم که پیوسته سراغ فقیهان خود رفته و در احکام و
عبادات خود، از آنان استفتا میکردند و بزرگان آنان نیز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان میدادند».
بنیانگذار این علم پیامبر اعظم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بوده و بعد از آن،
اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ آن حضرت تا زمان امام صادق ـ علیهالسلام ـ که ایشان بهصورت رسمی شاگردانی را
تربیت کردند و این قواعد و مسائل را به آنان
تعلیم دادند که بعضی از متأخرین آن قواعد را بهصورت
کتاب درآوردند؛ مانند کتاب «اصول آل الرسول» و « الفصول المهمة فی اصول الأئمة» و همچنین کتاب «الاصول الأصلیة».
البته اولین کسی که کتاب جداگانهای در
علم اصول نوشت، هشام بن حکم از شاگردان
امام صادق ـ علیهالسلام ـ است. وی کتاب «الفاظ» را که مباحث آن مهمترین مباحث علم اصول است، به رشته تحریر درآورد. سپس یونس بن عبدالرحمن شاگرد
امام موسی کاظم ـ علیهالسلام ـ کتاب «اختلاف الحدیث و مسائله» را نوشت که مبحث تعارض دو
حدیث و مسائل تعادل و تراجیح در دو حدیث را از
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ بیان میکند که این مطلب را نجاشی نقل میکند.
بعد از این دو بزرگوار کتابهای زیادی در این علم از طریق
اهل سنت و
علما ی
شیعه به چاپ رسید.
یکی از مهمترین علوم اسلامی که برای رسیدن به
سنت نبوی ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و سخنان معصومان ـ علیهمالسلام ـ نقش کلیدی دارد، علم رجال است. فقیه و محدث و هر
عالم دینی با تمسک به اطلاعات موجود در کتابهای رجال و نقد و تحلیل آنها، پیرامون صحت و اعتبار تکتک روایات نظر میدهد. به جهت اهمیت فراوان
علم رجال، علمای
شیعه از صدر
اسلام تاکنون توجهی خاص به این علم داشتهاند؛ بهطوری که تنها شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «مصفی المقال» بیش از پانصد عنوان کتاب در این موضوع شمرده است.
اولین کسانی که در معرفی و شرح حال راویان
حدیث کتاب نوشتند، اصحاب امامان ـ علیهمالسلام ـ بودند؛ کسانی مانند «عبید الله بن ابیرافع» کاتب امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و «عبدالله بن جبله کنانی» و «ابوفضال» و... البته آثار متقدمین در این علم، بر اثر حوادث تاریخی از بین رفته و اولین کتابهایی که به ما رسیده عبارتند از: ۱. رجال کشی؛ ۲. فهرست نجاشی؛ ۳. رجال شیخ طوسی؛ ۴. فهرست شیخ طوسی؛ ۵. رجال برقی.
این کتابها به
اصول خمسه رجال معروفاند و بعد از آنان هر کس در این موضوع دست به قلم برده، در جایجای
کتاب خود، نظریات این کتابها را نقل کرده است. پس از اصول رجال که تعدادی نیز در قرنهای بعد به آنها اضافه شد ـ نوبت به تألیف جوامع رجالی میرسد.
جوامع رجالی کتابهایی است که مطالب یک یا چند کتاب رجال را بهطور کامل یا گزینشی کنار یکدیگر چیده و کتابی جامع نظریات پدید آوردهاند. از این دسته میتوان به «مجمع الرجال» قهپایی و «جامع الرواة» اردبیلی اشاره نمود. این کتابها برای تسریع کار محقق در به دست آوردن نظریات مختلف پیرامون یک راوی بسیار سودمند هستند.
بعضی دیگر از کتب رجال، به جمعآوری اکتفا نکرده و علاوه بر جمعآوری مطالب، به تحلیل و نقد آنها پرداخته و استدلالهای مختلفی پیرامون خصوصیات مختلف یک راوی از لابهلای منقولات به دست میدهند. از این نمونه میتوان رجال
علامه بحر العلوم و قاموس الرجال محقق شوشتری را نام برد.
تعریفهای متعددی از این علم ارائه شده است که غالب محدثان، جامعترین و مختصرترین تعریف را چنین پذیرفتهاند: درایه علمی است که در آن از
سند و متن حدیث و چگونگی فراگیری و انتقال (تحمل و ادای) حدیث و
آداب نقل آن بحث میشود. هدف از پایهگذاری این
دانش شناسایی احادیث مقبول از مردود است.
سابقه این علم به همان سالهای نخست ظهور عالمان، محدثان و فقیهان میرسد، آنان در موارد مختلفی در لابهلای مباحث فقهی، اصولی و حدیثی از اصطلاحات و ضوابط حدیثی استفاده کردهاند؛ اما اولین تألیف مستقل در این موضوع در قرن چهارم هجری توسط اهل سنت انجام شد و کتاب « المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی» توسط اهل سنت انجام شد و در میان شیعیان کتاب «الدرایة» و شرح آن «الرعایة فی علم الدرایة» به قلم شهید ثانی به رشته تحریر درآمد، علت تأخیر تألیف عالمان شیعی نسبت به اهل سنت در این موضوع با توجه به وجود قراین تا قرن هشتم هجری، امکان اعتباریابی احادیث بوده است؛ زیرا محدثان قدیم تا نیمه قرن چهارم هجری به جهت امکان ارتباط با امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ و اصحاب ایشان راههای مناسبی برای ارزیابی صدور
احادیث در
اختیار داشتند و تا چند قرن بعد نیز تألیفات اصحاب امامان
معصوم ـ علیهمالسلام ـ در دسترس بود و البته مورد تأیید نیز قرار گرفته بود؛ ازاینرو شیعیان تا قرنها بعد، ضرورتی نسبت به وجود این دانش و تألیف مستقل در موضوع آن احساس نمیکردند؛ البته کاربرد برخی از اصطلاحات حدیثی در میان شیعیان سابقهای طولانی دارد. گفتنی است که در چند دهه اخیر از این دانش به مصطلحات نیز نام بردهاند، دلیل این اختلاف تعبیر را تناسب بیشتر این تعبیر با محتوای این دانش و تناسب واژه درایه با دانش فقه الحدیث دانستهاند. همچنین لازم به یادآوری است که درایه در اصطلاح
اهل سنت دایرهای وسیعتر و دانشهای رجال، جرح و تعدیل، فقه الحدیث و مصطلاحات جزو علوم حدیث درایی به شمار میرود.
۱. آیت الله هادوی تهرانی، تاریخ علم اصول.
پایگاه اسلام کوئست.