هدف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: هدف، وسیله، اخلاق، فطرت، گناه، فضایل، رذایل.
پرسش: آیا به هر وسیلهای جایز است به هدف رسید؟ یا هدف مقدس، وسیلهاش نیز باید مقدس باشد؟ آیا قداست هدف، موجب قداست وسیله میشود، هرچند گناه باشد یا خیر؟
پاسخ: عقل و وحی میگوید: اولاً: کمال و هدف درست انتخاب شود؛ ثانیاً: برای رسیدن به
کمال و هدف درست، وسیله متناسب با آن انتخاب شود. ثالثاً: توجیه شدن وسیله به جهت هدف و یا نشدن آن، قضیهای کلی نیست که بتوان
حکم قاطعی برای همهی موارد آن ـ چه اهداف مادی و چه معنوی ـ ارائه نمود؛ اما میتوان گفت که از دیدگاه اسلام، در بیشتر موارد، علاوه بر هدف، وسیله باید مشروع و اخلاقی باشد؛ زیرا تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است. در عالم ابتلا و امتحان، وسیلهها هم نوعی هدف به شمار میروند، اما در مواردی که رسیدن به هدف
واجب و ضروری باشد و از طرفی راهی جز توسل به وسیلهای که در حالت عادی گناه و نامشروع است، وجود ندارد و نیز هدف، مهمتر از وسیله است، میتوان گفت تنها در این شرایط هدف، وسیله را توجیه میکند.
دربارهی اینکه، «هدف، وسیله را توجیه میکند یا خیر» بحثها و دیدگاههای مختلفی از سوی کارشناسان
فلسفه علوم سیاسی و نیز فلسفه اخلاق مطرح شده است که بهصورت کوتاه در اینجا بیان میشود.
آیا به هر وسیلهای ـ حتی اگر نامشروع و غیر انسانی باشد ـ جایز است به هدف مقدس رسید؟ که در این صورت، قداستِ هدف، موجبِ قداست وسیله میشود؛ و مقایسه بین وظیفهها و اهم و مهمکردن آنها مفهومی ندارد؛ یا خیر، هدفِ مقدس، وسیلهاش نیز باید مقدس باشد؟
در بحث مورد نظر دو دیدگاه ارائه شده است:
هدف، وسیله را توجیه میکند؛ یعنی به هر وسیلهای حتی نامشروع و
گناه و غیر انسانی میتوان به هدف مقدس رسید که در این صورت، قداستِ و حُسن هدف، موجبِ قداست و حُسن وسیله میشود. وقتی گناه برای هدف مقدس، وسیله قرار گرفت، گناه نخواهد بود و گناه وقتی است که منظور اصلی باشد!
کمونیسم، این دیدگاه را
اختیار کرده و رسیدن به هدف را به هر وسیلهای روا میشمارند؛ هرچند خودِ آن وسیله، در مرام کمونیسم ناروا باشد. در
جنگ جهانی دوم، کمونیسم، به تقویت فاشیسم ـ دشمن خود ـ پرداخت. سپس، با سرمایهداری متحد گردید؛ درحالیکه تقویت فاشیسم و تقویت سرمایهداری، در مرام کمونیسم، بزرگترین گناه است. ترورها، خرابکاریها، گروگانگیری بیگناهان و کشتن آنها، از این نظریه ریشه میگیرد.
یکی از طرفداران اصلی این نظریه، نیکولو برناردو ماکیاولی
است و این دیدگاه او از نظریه «تفکیک بین اخلاق و سیاست» سرچشمه میگیرد که غالباً از دوره رنسانس به بعد، بهطور جدی وارد مباحث اندیشهی سیاسی غرب شد؛ بهگونهای که در آنها دگرگونی اساسی ایجاد کرد و ذهن اندیشمندان و فلاسفهی سیاسی را به خود جلب نمود. برخی اندیشمندان و فلاسفهی سیاسیِ این دوره، ورود
اخلاق و فلسفه به حیطهی سیاست را رد کرده و دارای
ارزش نمیدانند.
ماکیاولی ـ برعکس اندیشههای
مسیحیت و یونانی ـ بر این باور است که اگر هدف، مقدس و قابل دفاع باشد، میتوان کاربرد ابزارهای شرور و غیر اخلاقی را توجیه کرد؛ چراکه هدف وسیله را توجیه میکند، هدفی که میخواهد خیر عموم را به ارمغان بیاورد.
ماکیاول در کتاب «
شهریار» چنین نوشته است: «.... همه میدانند که برای شهریار، چه ستودنی است که دل پاک دارد و با شرافت و نه
زیرکی زیست کند؛ ولی
تجربه روزگار ما نشان میدهد که آن شهریارانی کارهای سترگ کردهاند که به پاکدلی ارج ننهادهاند و با زیرکی خود، اذهان را به اشتباه انداخته و سرانجام بر کسانی که ایمان (به قواعد اخلاقی) را بنیان کارشان ساختهاند، چیره شدهاند. پس برای شهریار لازم نیست که همه خصال پسندیده بالا را دارا باشد. جرأت میکنم که بگویم داشتن و مراعات این خصال، خطرناک است؛ ولی تظاهر به داشتن آنها سودمند است».
وی همچنین میگوید: «میباید دانست که یک شهریار، بهویژه شهریاری نو دولت، نمیتواند در اندیشهی داشتنِ همهی آن خیمهایی (خوی و
طبیعت) باشد که در (میان) مردم، نیک شمرده میشود؛ زیرا برای پاسداری از دولتِ خویش چهبسا ناگزیر است درست پیمانی و نیکوکاری و مردمدوستی و
دینداری را زیرِ پا نهد. بنابراین، میباید چنان خویی داشته باشد که با دگر شدنِ روزگار و ضرورتهای آن دگرگون شود؛ و چنانکه گفتیم، جانبِ نیکی را فرو نگذارد، اگر بشود؛ اما هرگاه ضروری باشد، بتواند به شرارت نیز دست یازد».
هدف، وسیله را توجیه نمیکند؛ یعنی وسیلهی رسیدن به هدف مقدس، نباید گناه و غیر انسانی باشد. راه حق باید
حق باشد، و برای تأمین اهداف عالی و مقدس باید از ابزار و وسیلههای اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. از راه
باطل بهسوی حق رفتن درست نیست.
یکی از طرفداران این نظریه شهید مطهری (ره) است، و در جایجای بیانات و نوشتههای خود آن را مطرح کرده و نظریه اول را رد میکند.
در ادامه به نقد و بررسی این نظریه پرداخته و به بیان دیدگاه
اسلام پرداخته میشود.
هدف، عبارت است از آن مطلوبی که به جهت ضرورت و فایدهای که دارد، به نوعی در
زندگی آدمی دخالت داشته و چنان در دسترس نباشد که
انسان به مجرد اراده، آن را به دست آورد؛ بلکه به جهت مطلوبیت و ارزشی که دارد، نخست
اراده و اشتیاق را در انسان به وجود میآورد، سپس آدمی را برای به دست آوردن وسایلی که رسیدن به آن را امکانپذیر میسازد، به حرکت و تلاش وامیدارد.
وسیله، عبارت است از هر چیزی که رسیدن به هدف را ممکن و ناتوانیهای انسان را از رسیدن به آن برطرف میسازد.
پیرامون رابطهی میان هدف و وسیله توجه به نکاتی دارای اهمیت است:
از آنجا که مطلوبیت اشیا با نظر به موضعگیریها و موقعیتهای گوناگون بسیار مختلف است، لذا هدف بودن اشیا یک امر کاملاً نسبی میباشد. هیچ واقعیتی در جهان عینی وجود ندارد که بتوان با علامت خاص و با انگشت اشاره بهصورت قطعی هدف بودن یا وسیله بودن آن را مشخص کرد؛ بلکه تشخیص و تعیین هدف و وسیله متوقف بر دو چیز است؛ یکی «عقل» و دیگری «
وحی». وقتی انسان؛ هدف، و وسیلهی متناسب با آن را با فهم درست از وحی بهواسطهی
عقل تشخیص داد و با
قلب درک کرد، معرفتی برای او حاصل میشود که تلاش و کوشش خویش را در راه رسیدن به هدف مقدس و الاهی جهتدهی میبخشد، و واقعیتی که امروز برای انسان، هدف جلوه کرده است، پس از پیمودن مسیر، فردا برای او وسیلهای برای پلهی بالاتر تلقی میشود. و برعکس، امروز واقعیتی برای انسان وسیلهای تلقی میگردد؛ مانند دانستن، ولی با دگرگونشدن خواستهها یا آگاهیها، همان دانستن همراه
عمل برای او هدف جلوه میکند.
هدف، همیشه دارای ارزش و مطلوبیتی بیشتر از وسیله است و برتری ارزش هدف از وسیله، جزو ذات موضوعی است که هدف قرار گرفته است و از آنسو، پایینتر بودن
ارزش و مطلوبیت وسیله، جزو ذات موضوعی است که بهعنوان وسیله انتخاب شده است.
استدلال ماکیاولی برای اثبات تفکرات ضد انسانیش به گزارهی «هدف، وسیله را توجیه میکند»، مغالطه و سفسطهای است که ضررش بیش از ضرر هدفگیریهای او از تفکراتش بوده است؛ زیرا نادرستی هدفگیریهای ماکیاولی با اولین رویارویی با عقل سلیم و
وجدان و مشاهدات تاریخی، روشن میشود و برای بررسیکنندهی آن ابهامی نمیماند. ماکیاولی و طرفداران او، از قانون مزبور سوء استفاده کردهاند و برای رسیدن به هدف خود که علمی نشان دادن تفکرات سیاسی است، از تطبیق نادرست گزارهی مزبور در غیر مورد حقیقیاش بهره بردند.
بیتردید یکی از مهمترین سیاستمداران
جهان و اسوههای انسانیت،
امام علی علیهالسلام است. غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امام علی ـ علیهالسلام ـ را اسوهی انسانیت میشمارند و او را «صدای عدالت انسانی» مینامند. امام علی ـ علیهالسلام ـ با سیرهی خویش در امور سیاسی و اجتماعی ثابت کرد که انسانیت به قدرت داشتن و ظلم نکردن است، و در راه برپایی
عدالت، نباید دست به گناه و روشهای غیر انسانی یازید؛ بلکه نزد
علی علیهالسلام راه حق باید حق باشد، از راه باطل بهسوی حق رفتن، گمراهی است.
امام علی ـ علیهالسلام ـ در اینباره میفرماید:
«آیا به من توصیه میکنید که برای پیروزی خود، از جور و ستم در حق کسانی که بر آنها حکومت میکنم استمداد جویم (و
اموال بیتالمال را به ناحق، به این و آن بدهم) به خدا سوگند تا جان در تن دارم و شب و
روز برقرار است و
ستارگان آسمان در پی هم
طلوع و غروب میکنند، هرگز دست به چنین کاری نمیزنم».
امام علی ـ علیهالسلام ـ به کسانی که سیاست آن حضرت را با سیاست
معاویه مقایسه میکردند، میفرماید:
«به خدا سوگند معاویه، از من سیاستمدارتر نیست، اما او (برای پیشبُرد اهداف شخصی خود)، نیرنگ میزند و مرتکب انواع گناه میشود و اگر از خدعه و نیرنگ بیزار نبودم، من، از سیاست مدارترین مردم بودم».
همچنین فرمودند:
«هر که بهوسیله گناه پیروز شد، پیروز نیست و آنکه به واسطهی بدی و ستم پیروز شده است، شکست خورده است».
در سیره و روش امام علی ـ علیهالسلام ـ وسیلهی رسیدن به هدف الاهی، نباید گناه باشد، اگر چنین شد، هدف از قداست، بیرون میرود؛ چراکه در این راه، وسیله از هدف جدا نیست.
از دیدگاه شهید مطهری (ره)، «برای حق باید از حق استفاده کرد. حتی اگر بدانیم یک حرف ناحق و نادرست، باعث میشود همهی گنهکاران
توبه کنند، درعینحال اسلام به ما چنین کاری را اجازه نمیدهد. اسلام نیازی به روش نادرست و
دروغ در راه خود ندارد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان میبرد. و حق تاب اینکه همراه باطل باقی بماند ندارد ... یکی از راههایی که بر دین از جنبههای مختلف ضربه وارد میکند، رعایت نکردن این اصل است. همانطورکه هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای آن استخدام میکنیم، باید
مقدس باشد».
همانطورکه
خداوند در روش
تبلیغ درست به
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دستور میدهد: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ...»؛
با
حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما.
آیا آنچه انسان، هدف قرار داده و در واقع
کمال مقدس فرض نموده، واقعاً برای او کمال است و یا این انتخاب فقط از «گمان شخصی» ناشی میشود و واقعیتش چنین نیست؟ اینجاست که مبحث عقل، واقعبینی،
شناخت و ... مطرح میشود و
گمان، نفس، خیال،
وسوسه، هوس و ... در مقابل قرار میگیرد و مباحثی چون «عقلانیت»، «ارزش»ها و «ضد ارزش»ها و حقیقتی چون
اخلاق، ظهور و لزوم مییابد.
در این راستا باید بدانیم: نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، نظامی فراگیر است؛ درحالیکه دایرهی ارزشها در بسیاری از مکاتب اخلاقی تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزشهای اخلاقیای است که در محیط اجتماعی مطرح میشود. همچنین میان بایدها و نبایدهای اخلاقی آنان انسجام و پیوند درونی مشاهده نمیشود و تنها یک مجموعهی ساختگی است. آنها
پول داشتن، قهرمان بودن، قدرت داشتن و امثال آن را بهعنوان ارزش مستقل تلقی میکنند.
از طرف دیگر، طرح ارزشهای جدید و کنار گذاشتن سایر ارزشها بهطور مداوم و تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده برمیدارد که مجموعهی ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز ندارد؛ بلکه تابع میل و هوس است؛ اما بین ارزشهای اسلامی آنچنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که میتوان این مجموعه را بهصورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشهای قوی و مستحکم و تنهای قدرتمند و دارای شاخههای اصلی و فرعی است که جهت حرکت تمام آنها به سمت بالاست.
به همین جهت،
دین اسلام برای پیروانش هم هدف مقدس نهایی را مشخص کرده و هم اهداف درست ضمنی آن هدف بزرگ را و هم وسیلهی متناسب با اهداف الاهی بدون اینکه هیچ نیازی به دست یازیدنِ وسیلههای غیر انسانی و گناه باشد. در یک نگاه، آدمی هنگامی خوشبخت و سعادتمند است که ارکان و ستونهای آن را بداند و آن عبارت است از:
۱.
شناخت دینی کامل و مطابق با
فطرت که خاتم
ادیان «دین اسلام» است،
۲. شناخت و گزینش هدفی که این دین پیشنهاد میکند،
۳. شناخت و گزینش ابزار و راههایی که
دین اسلام برای رسیدن به آن هدف والا راهنمایی مینماید.
میتوان گفت منشأ پذیرش اینکه بهصورت مطلق هدف، وسیله را توجیه میکند، نداشتن و نشناختن چنین بینشی فطری و منطقی در
زندگی است؛ چراکه دین شکوفاشدهی فطرت است؛ و فطرت هر راهی را نمیطلبد و به هر سمتی حرکت نمیکند؛ بلکه در راه خاص و به سمت کمال لایزال در حرکت است؛ زیرا بین متحرک و بین هدف او راهی مشخص است که انسان متحرک با پیمودن آن راه مشخص به آن هدف معین میرسد؛ اینطور نیست که هدف، وسیله را توجیه کند و با هر وسیله بتوان به هدف خاص رسید. آن راه مشخص که انسان را به هدف والا میرساند، همان دین الاهی است که فطرت، تشنهی آن است و آن را میطلبد. همانطور که موجودات دیگر، هدف و
کمال و راه مشخصی دارند که با پیمودن آن راه، رسیدن به هدف آن یقینی است، سرشت انسان نیز دین الاهی را میطلبد.
در جهانبینی توحیدی و
فرهنگ اسلامی «وسیله» باید صاحب هدف و
اندیشه را به کمال و هدف برساند، و از آنجایی که در این جهانبینی، هدف «خداوند» است، وسیله باید متناسب با آن باشد. در این نگاه، قدرت، پول، شهوت و ...، همگی خود وسیله هستند نه هدف؛ لذا باید بهگونهای مورد استفاده قرار گیرند که سبب رسیدن به هدف
مقدس باشند.
کسانی که معتقدند بهصورت مطلق، هدف، وسیله را توجیه میکند، صرف نظر از اینکه اهداف مادی و دنیوی خود را دنبال میکنند، این را بهصورت یک قاعدهی کلی خیال میکنند و معتقدند که برای تحقق اهداف فردی یا گروهی، میتوان هر نوع کار ضداخلاقی را مرتکب شد؛ اما در اسلام، چنین نیست. در اسلام، هر حرکت و سکونی براساس مصلحت و مفسدهی واقعی موجود در آن، حکمی دارد، و نباید به بهانهی سیاست و ادارهی جامعه به هر روش و وسیلهی غیر اخلاقی دست زد و آن را اخلاقی و مقدس دانست، بلکه در صحنهی سیاست، با رعایت
فضایل اخلاقی و دوری از رذایل و سلیقههای شخصی در مسیر هدفگیری، روحیهی متعالی و ارزشمندی در انسان ایجاد خواهد شد که در عرصهی سیاست، از ظهور چالشها، تعارضات و درگیریها در حوزههای اجتماعی، پیشگیری کرده و با انتشار ارزشهای انسانی در میان افراد جامعه، وفاق و همبستگی اجتماعی افزایش پیدا میکند.
در مکتب اسلام، انسان باید اهداف و سلسله مراتب آن را مشخص کند و برای رسیدن به هدف تعیینشده، راهی را برگزیند که پیمودن آن، هیچ محظوری نداشته باشد. اگر برای دستیابی به هدف، راهی جز مسیرهای غیر اخلاقی و ممنوع وجود نداشت، باید میان ممنوعیت وسیله و فسادی که در اثر نرسیدن به هدف پیش میآید، به مقایسه و اهم و مهم پرداخت؛ مانند «ورود به خانهی غصبی برای نجات غریق». آنگاه که کسی در چاه منزل همسایه در حال غرق شدن باشد، در مرحلهی نخست، ورود بدون اجازهی صاحبخانه جایز نیست. بهویژه آنکه این ورود، منوط به عبور از دیوار یا شکستن در منزل باشد. هدف، نجات انسان است و اگر راهی جز ورود به منزل، حتی از راه شکستن درب آن نبود، باید میان نجات آن شخص و مفسدهی شکستن درب خانه ارزیابی و مقایسه کرد. اگر از نظر شارع مقدس، نجات جان انسان، مهمتر از شکستن درب خانه است، باید به نجات
انسان اقدام کرد. در این شرایط با اجرای قاعدهی «الضرورات تبیح المحظورات»،
انجام کار ممنوع، جایز میشود؛ ولی اگر راه مباح، کمضرر و بیخطر وجود دارد، باید از آن طریق اقدام کرد. پس، هدف، وسیله را توجیه نکرد؛ بلکه تزاحم میان اهم و مهم است؛ زیرا آن هدف و مصحلت اهم، جز از این راه امکانپذیر نبود؛ لذا این راه جایز شده است.
آیهی شریفهی «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»؛ «و از درِ خانهها وارد شوید»،
بیان این اصل جامع و کلی است که هر کاری را باید از راه خاص آن وارد شد و بیراهه نرفت.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «مردی به حسین ـ علیهالسلام ـ نوشت: مرا با دو حرف پند بده؟ آن حضرت در جواب نوشت: هر که امری را با نافرمانی خدا بجوید، آنچه
امید دارد، زودتر از دستش برود، و از آنچه میگریزد، زودتر بهسرش آید».
رهبران الاهی هرگز شعار نمیدهند که هدف وسیله را توجیه میکند. هرچند هدف صحیح است، نمیتوان از راهی
باطل بهسوی هدف صحیح رفت؛ زیرا بین هدف و وسیله نوعی ربط تکوینی برقرار است.
با توجه به مطالب بالا، در تبیین درست هدف و وسیله و ارتباط میان این دو چنین میگوییم:
عقل و
وحی میگوید: اولاً کمال و هدف درست انتخاب شود و ثانیاً برای رسیدن به کمال و هدف درست، وسیلهی متناسب با آن انتخاب شود. به دیگر
سخن، هدف وسیله را توجیه نمیکند؛ بلکه هدف وسیله مناسب برای رسیدن به مقصود را محدود و معین میسازد.
اما گاهی در پیمودن مسیر هدف، بین مصلحت یک حکم با مصلحت حکمی دیگر، تزاحم به وجود میآید؛ یعنی انجام دادن یکی، مستلزم باز ماندن از انجام دیگری است و یا ترک یکی از آن دو، مقدمهی انجام دیگری خواهد بود. در اینصورت، اگر یکی از آن دو، مهمتر از دیگری باشد و تزاحم بین اهم و مهم باشد، نباید اهم را فدای مهم کرد؛ بلکه به حکم عقل و وحی، باید مهم فدای اهم شود؛ زیرا حکم اهم، مصالح بیشتری دارد و تقدیم اهم بر مهم، یک
حکم بدیهی عقلی است؛ اینجا هدف، وسیله را توجیه میکند و این در صورتی است که به حکم قطعی عقل یا به وسیلهی نص و حکم شرع، پی به اهمیت بیشتر یکی از دو حکم برده شود؛ اما اگر شک شود که کدامیک از این دو مصلحت، اهمیت بیشتری دارد، یا راه دیگری برای تحقق هدف مهمتر وجود داشته باشد، در اینصورت نمیتوان گفت که هدف، وسیله را توجیه میکند و به بهانهی آن، مرتکب یک
عمل غیراخلاقی شد.
به دیگر سخن، اگر بخواهیم این گزاره را بپذیریم، باید گفت
هدف با شرایط زیر وسیله را توجیه میکند:
أ. هدف اهم از وسیله باشد؛ ب. راه دیگری جز آن راه ممنوع وجود نداشته باشد.
توجیه شدن وسیله به جهت هدف و یا نشدن آن، قضیهای کلی نیست که بتوان حکم قاطعی برای همهی موارد آن ـ چه اهداف مادی و چه معنوی ـ ارائه نمود؛ اما میتوان گفت که از دیدگاه اسلام، بیشتر موارد، علاوه بر هدف، وسیله باید مشروع و اخلاقی باشد؛ زیرا تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است. در
عالم ابتلا و
امتحان، وسیلهها هم نوعی هدف بهشمار میروند.
پایگاه اسلام کوئست.