• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نماز خواندن با دست باز

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: شيعيان، دست باز، نماز، احکام نماز.

پرسش: چرا شيعيان با دست باز نماز مي‌خوانند؟

پاسخ: در روایات هرگز مطلبی درباره دست بسته بودن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگام نماز اشاره نشده است بنابراین عمل شیعه و مالکیین از اهل‌ سنت در دست باز نماز خواندن مطابق با سنت رسول الله است. در کتب شیعه و روایات شیعه این مسئله اجماعی است و هیچ قول مخالفی در شیعه نسبت به این امر وجود ندارد.
این ادعا که دست بسته نماز خواندن همراه با نوعی احترام و خشوع بیشتر برای خدای عزوجل است از اساس باطل است؛ بلکه بدعت است و معنای آن نفی علم پیامبر به نحوه نماز خواندن با خشوع بیشتر است و این‌ مطلب افتراء به پیامبر است؛ چراکه اگر نحوه بهتر و با خشوع بیشتری برای نماز خواندن وجود داشت، خدای عزوجل که رحیم بر بندگان است و مصلحت بندگان خود را بهتر از هر کس دیگر می‌داند، به آن شیوه امر می‌کرد.



قبل از بررسی بحث لازم است معنای تکتف یا تکفیر و یا همان دست بسته نماز خواندن در لغت دانسته شود و نظر ائمه و فقهای شیعه پیرامون آن بررسی شود.

ابن‌اثیر در این باره می‌گوید: التکفیر، وهو وضع الیدین علی الصدر، والانحناء، خضوعا واستکانة. تکفیر عبارت است از قرار دادن دو دست بر روی سینه و مقداری خم شدن به خاطر خشوع و درماندگی.

و جوهری می‌گوید: والتکفیر ان یخضع الانسان لغیره کما یکفر العلج للدهاقین، یضع یده علی صدره ویتطامن له. تکفیر این است که انسان برای دیگری خشوع نماید همانگونه که چهارپا برای صاحبش خشوع می‌کند؛ یعنی انسان دستش را بر روی سینه قرار دهد و برای او خشوع کند.

زبیدی می‌گوید: والتکفیر: ان یخضع الانسان لغیره وینحنی ویطاطئ [احدهم ] راسه قریبا من الرکوع، کما یفعل من یرید تعظیم صاحبه، ومنه حدیث ابی معشر: «انه کان یکره التکفیر فی الصلاة». وهو الانحناء الکثیر فی حالة القیام قبل الرکوع. وتکفیر اهل الکتاب ان یطاطئ راسه لصاحبه کالتسلیم عندنا. وقد کفر له. وقیل: هو ان یضع یده او یدیه علی صدره. تکفیر: اینکه انسان برای دیگری خشوع کند و کمر خم کند و یکی از افراد سرش را تا نزدیک رکوع خم کند؛ همان‌گونه‌ای که کسی می‌خواهد جلوی کسی تعظیم کند و از این قبیل است حدیث ابی‌معشر: او تکفیر در نماز را مکروه می‌دانست؛ و آن خم شدن زیاد در حالت قیام قبل از رفتن به رکوع است. و تکفیر اهل کتاب این است که سرش را برای دیگری خم می‌کند به منزله سلام کردن ما است و گاهی برای او دست به سینه می‌گذارد و گفته شده است: تکفیر این است که دست یا دو دستش را روی سینه قرار دهد.


شیعه همه اعمال خود را طبق سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انجام می‌دهد؛ چراکه معتقد است خدا پیامبر را الگوی ما قرار داده است

«قَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ تحقیقاً برای شما در وجود رسول خدا الگوی نیکویی است».
همچنین با ادله قطعیه از سنت پیامبر ما خود را ملزم به تبعیت از ائمه اهل‌ بیت و گرفتن سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ایشان می‌دانیم و این مسئله دو دلیل اساسی دارد:


شیعه امامیه با وجود ادله زیر راهی جز اتباع از ائمه اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام) را صحیح نمی‌داند:

۳.۱ - حدیث ثقلین

یکی از ادله حدیث ثقلین است که مورد اتفاق و اعتماد فریقین است و بسیاری از محدثین و کبار علمای اهل‌ سنت آن را نقل کرده‌اند:
«قام رسول الله [صلی‌الله‌علیه‌وآله] یوماً فینا خطیباً، بماء یدعی خمّاً بین مکة والمدینة، فحمد الله واثنی علیه، ووعظ وذکرَّ، ثم قال: امّا بعد، الا ایها الناس!. . وانا تارک فیکم ثقلین: اولهما کتاب الله ....... ثم قال: واهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی». رسول خدا روزی در میان ما خطبه خواندند در کنار برکه‌ای به نام خم بین مکه و مدینه پس حمد و ثنای الهی کرد و موعظه کرد و تذکر داد سپس گفت: اما بعد‌ ای مردم آگاه باشید.. . من دو چیز گران‌بها در میان شما باقی می‌گذارم: اول آنها کتاب خدا .... سپس فرمودند: و اهل‌ بیتم درباره اهل بیت من به یاد خدا باشید درباره اهل‌ بیت من به یاد خدا باشید، درباره اهل‌ بیت من به یاد خدا باشید.

و ترمذی آن را به سند خود از ابی‌سعید خدری و زید بن ارقم نقل کرده است که می‌گویند:
«قال رسول الله [صلی‌الله‌علیه‌وآله]: انی تارک فیکم ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض، وعترتی اهل بیتی ولن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما» واخرج قریباً منه احمد فی مسنده والحاکم فی المستدرک، وقال عنه: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله» واخرجه غیر هؤلاء من الحفاظ وائمة الحدیث وقد صححه الالبانی فی صحیح الجامع الصغیر.
رسول خدا فرمودند: من در میان شما چیزی باقی می‌گذارم که اگر به آن تمسک کنید، بعد از من گمراه نمی‌شوید. یکی از آنها بزرگ‌تر از دیگری است، کتاب خدا ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده است و عترت اهل‌ بیتم و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند؛ پس مراقب باشید چگونه بعد از من با اینها برخورد خواهید کرد.

اما این اهل بیت که در این حدیث تبعیت از آنان واجب شده است چه کسانی هستند حدیث ذیل از سنن ترمذی مشخص‌کننده این اهل‌ بیت هستند:
«لما نزلت هذه الآیة علی النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله: اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فی بیت‌ ام سلمة، فدعا فاطمة وحسناً وحسیناً، فجللهم بکساء وعلی خلف ظهره، فجلله بکساء، ثم قال: اللهم، هؤلاء اهل بیتی، فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً، قالت‌ ام سلمة: و انا معهم یا رسول الله؟ قال: انت علی مکانک وانت الی خیر» قال عنه الالبانی: «صحیح» واخرجه غیره من المحدثین والعلماء، کالطبری فی جامع البیان الطبری، و الطحاوی فی مشکل الآثار.
[۱۸] طحاوی، احمد بن محمد، مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۵.

زمانی که این آیه «اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» بر پیامبر نازل شد در خانه‌ ام سلمه بود پس حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و حسن و حسین را صدا زند پس آنها را با کسا (یمانی) پوشاند و حضرت علی (علیه‌السّلام) پشت سر او بود او را نیز با کساء پوشاندند سپس فرمودند: خدایا اینها اهل‌بیت من هستند پس پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاک و پاکیزه گردان، ‌ام سلمه گفت: ‌ای رسول خدا من هم با ایشان هستم رسول خدا فرمودند: تو منزله خود را داری و تو خوب هستی (اما اهل بیت افراد خاصی هستند).

اما اینکه در روایت می‌گوید به آنها تمسک کنید و باید بدانیم معنای تمسک چیست که در این باره ملاعلی قاری از علمای اهل‌ سنت می‌گوید: «والمراد بالاخذ بهم، التمسک بمحبتهم ومحافظة حرمتهم والعمل بروایتهم والاعتماد علی مقالتهم...». وذکر المناوی فی فیض القدیر ما یشبه هذا المضمون. مراد به تمسک به آنها تمسک به محبت آنها و مراقبت احترام آنها و عمل به روایات آنها و اعتماد بر گفتار ایشان است...

۳.۲ - حدیث سفینه

یکی دیگر از احادیثی که دلیل محکم و قطعی بر وجوب اتباع از مکتب اهل‌ بیت است حدیث سفینه است که احمد امام حنبلی‌ها و دیگر محدثین و علمای اهل‌ سنت آن را نقل و سند آن را تصحیح کرده‌اند:
«سمعت ابا ذر یقول وهو آخذ بباب الکعبة: من عرفنی فانا من قد عرفنی، ومن انکرنی فانا ابو ذر سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول: ثم الا انّ مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها هلک».
[۳۰] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۹۰.
شنیدم که اباذر در حالیکه در کعبه را گرفته است می‌گوید: کسی که مرا می‌شناسد که می‌شناسد و کسی که مرا نمی‌شناسد من ابوذر هستم شنیدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمود: آگاه باشید مثل اهل‌ بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود، نجات پیدا می‌کند و هرکس سوار آن نشود، هلاک خواهد شد.

تفسیر وجه تشبیه اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام) به سفینه را مناوی نیز بیان کرده است:
قال المناوی: «ووجه تشبیههم بالسفینة انّ من احبهم وعظّمهم شکراً لنعمة جدهم واخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، ومن تخلف عن ذلک غرق فی بحر کفر النعم وهلک فی معادن الطغیان». مناوی می‌گوید: وجه تشبیه اهل‌ بیت به کشتی این است که کسی که ایشان را دوست بدارد و به آنها احترام کند، به خاطر شکر نعمت جدشان (رسول خدا) و به هدایت و راهنمایی عالمان آنها عمل کند، از تاریکی اشتباهات نجات پیدا می‌کند و کسی که از آن سرپیچی کند، در دریای کفران نعمت غرق خواهد شد و در سرچشمه‌های طغیان هلاک خواهد شد.
ادله قطعی دیگری مثل حدیث نجوم نیز دال بر وجوب تبعیت از اهل‌ بیت است.


در ادامه دلایل و موانع عمل به احادیث از طریق اهل‌ سنت را بیان می‌کنیم:

۴.۱ - منع بیان حدیث و تدوین حدیث

یکی از مشکلاتی که برای حدیث نبوی پیش آمد این بود که بلافاصله پس از دنیا رفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اقدام به منع از بیان احادیث رسول خدا و تدوین آنها شد و این مسئله مدت زیادی به طول انجامید که این خود باعث از بین رفتن و یا تغییر بسیاری از سنت نبوی شد که این مسئله از مسلمات تاریخی بین فرقین است که شواهد فراوانی نیز بر آن وجود دارد که برخی از آنها ذکر می‌گردد:

حافظ ذهبی در ترجمه ابوبکر می‌نویسد:
قال: «ان الصدیق جمع الناس بعد وفاة نبیهم، فقال: انکم تحدثون عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) احادیث تختلفون فیها، والناس بعدکم اشد اختلافاً، فلا تحدثوا عن رسول الله شیئاً، فمن سالکم فقولوا: بیننا وبینکم کتاب الله، فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه». ابوبکر مردم را بعد از وفات رسول خدا جمع کرد و گفت: شما از رسول خدا احادیثی نقل می‌کنید که در آنها اختلاف دارید و مردم بعد از شما اختلافاتشان بیشتر خواهد شد؛ پس از رسول خدا چیزی نقل نکنید و اگر کسی از شما سؤال کرد، در پاسخ بگویید بین ما و شما کتاب خدا است؛ پس حلالش را حلال بدانید و حرامش را حرام بدانید.

همچنین به نقل از می‌نویسد: «جمع ابی الحدیث عن رسول الله وکانت خمسمائة حدیث، فبات لیلته یتقلب کثیراً، قالت: فغمنی، فقلت: اتتقلب لشکوی او لشیء بلغک؟ فلما اصبح، قال: ‌ای بنیة هلمی الاحادیث التی عندک، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها». پدرم (ابوبکر) احادیث رسول خدا را که پانصد حدیث بود، جمع‌آوری کرد؛ پس شب خوابید و زیاد این پهلو و آن پهلو می‌شد (خوابش نمی‌برد) عایشه می‌گوید من ناراحت شدم پس گفتم: آیا مشکلی داری یا خبری به تو رسیده است؟ پس زمانی که صبح شد گفت: ‌ای دخترم آن روایاتی که نزد تو گذاشته بودم بیاور و من آنها را آوردم؛ پس آتش روشن کرد و آنها را سوزاند.
همین جلوگیری در زمان عمر نیز با شدت زیادی ادامه یافت؛ به‌طوری که ابن سعد در طبقات از عبدالله بن علاء نقل می‌کند: «سالت القاسم یملی علی احادیث، فقال: ان الاحادیث کثرت علی عهد عمر بن الخطاب، فانشد الناس ان یاتوه بها، فلما اتوه بها امر بتحریقها». شنیدم از قاسم درباره احادیث سوال کردم پس گفت: احادیث در زمان عمر زیاد شده بود؛ پس اعلام کرد که روایات را نزد او بیاورند؛ پس زمانی که روایات را آوردند، دستور داد آنها را آتش بزنند.

۴.۲ - قرار گرفتن سنت در معرض تغییر و تبدیل

در روایات صحیحی از رسول خدا مطالبی وجود دارد که دلالت بر تغییر و تبدیل سنت رسول خدا بعد از وفات ایشان دارد همان‌گونه که بخاری روایت کرده است، به سند خود از ابی‌حازم که می‌گوید از سهل بن سعد شنیدم که می‌گوید از پیامبر شنیدم که می‌فرمود:
انا فرطکم علی الحوض، فمن ورده شرب منه ومن شرب منه لم یظما بعده ابداً، لیرد علی اقوام اعرفهم ویعرفونی، ثم یحال بینی وبینهم، قال ابو حازم: فسمعنی النعمان بن ابی عیاش وانا احدثهم هذا، فقال: هکذا سمعت سهلاً؟ فقلت: نعم، قال: وانا اشهد علی ابی سعید الخدری لسمعته یزید فیه، قال: انهم منی، فیقال: انک لا تدری ما احدثوا بعدک، فاقول: سحقاً سحقاً لمن بدل بعدی». و جاء مضمون الحدیث ذاته فی مواضع اخری من الصحیحین وغیرهما من کتب المسلمین.
من کنار حوض کوثر ایستاده‌ام کسی پیش آن بیاید از آن می‌نوشد و کسی که از آن بنوشد، هرگز بعد از آن تشنه نخواهد شد؛ سپس اقوامی نزد من می‌آیند که من آنها را می‌شناسم؛ سپس بین من و آنها جدایی می‌افتد. ابوحازم گفت: نعمان بن ابی‌عیاش زمانی که من این حدیث را می‌خواندم شنید و گفت: ‌ای سهل آیا این‌چنین شنیدی پس گفتم آری و گفت من شهادت می‌دهم که ابی سعید خدری بیش از این روایت می‌کند و گفت: اینها از من هستند پس به رسول خدا گفته شد: تو نمی‌دانی بعد از تو چه کار کردند: پس فرمود: دور است دور است از من کسی که بعد از من تغییر و بدعت ایجاد کند.

۴.۳ - اختلاف صحابه در روایت سنت و فهم آن

تاریخ برای ما اختلافات فراوانی را از جانب صحابه بیان کرده است، چه میزان روایات که یک صحابی نقل کرده و صحابی دیگر آن را رد کرده است؛ به‌عنوان نمونه بخاری روایت از خلیفه دوم دارد که از رسول خدا نقل می‌کند:
«ان المیت لیعذب ببکاء اهله علیه»؛ همانا مرده با گریه کردن خانواده‌اش عذاب می‌شود.

ابن عباس این روایت را برای عایشه نقل کرد و عایشه در جواب گفت:
یرحم الله عمر والله، ما حدث رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انّ الله لیعذب المؤمن ببعض بکاء اهله علیه، لکن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال: انّ الله لیزید الکافر عذاباً ببکاء اهله علیه، وقالت: حسبکم القرآن {وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی}». خدا رحمت کند عمر را به خدا قسم رسول خدا نفرمودند: همانا خدا مؤمن را به گریه خانواده‌اش عذاب می‌کند؛ بلکه رسول خدا فرمودند: همانا خدا عذاب کافر را زیاد می‌کند، به گریه کردن خانواده‌اش برای او و در ادامه گف: همین آیه قرآن برای شما بس است که هیچ‌کس گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید.
اما قبل از بیان نحوه نماز رسول خدا از منابع شیعه و سنی نظر شما را به نظر ائمه اهل‌ بیت و آرای علمای شیعه و سنی درباره تکفیر (دست بسته نماز خواندن) جلب می‌کنم.


والنهی فی صحیح محمد بن مسلم عن احدهما (علیهما‌السّلام) قلت له: الرجل یضع یده فی الصلاة وحکی الیمنی علی الیسری فقال: ذلک التکفیر لا تفعله. محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) نقل کرده است که به حضرت گفتم: شخصی در نماز دست راست را روی دست چپ می‌گذارد؛ پس حضرت فرمودند: این تکفیر است آن را انجام نده.

و در حسنه زراره از امام باقر (علیه‌السّلام) آمده است: لا تُکَفِّر فانما یصنع ذلک المجوس. در نماز تکفیر نکن که تکفیر کار مجوس است.
و عن حریز عن رجل عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) لا تُکَفِّر انما یصنع ذلک المجوس. امام باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: تکفیر نکن که تکفیر کار مجوس است.


صاحب جواهر می‌فرماید:
فالمشهور بین الاصحاب نقلا وتحصیلا بل فی الخلاف والغنیة والدروس وعن الانتصار الاجماع علیه عدم جوازه فی الصلاة، بل لا اجد فیه خلافا الا من الاسکافی فجعل ترکه مستحبا، وابی الصلاح ففعله مکروها، واختاره المصنف فی المعتبر للاجماع المحکی المعتضد بالتتبع. بنابراین مشهور بین علما از جهت روایات و فتوا بلکه در خلاف و الغنیه و الدروس و انتطار اجماع بر آن شده است، عدم جواز تکفیر در نماز است؛ بلکه من خلافی جز اسکافی که ترک آن را مستحب دانسته است و ابی الصلاح حلبی که انجام آن را مکروه دانسته است، نیافتم و مصنف کتاب معتبر اجماع نقل شده را با تتبع و پیگیری محکم کرده است.

سیّد یزدی در مبطلات نماز می‌گوید:
الثالث: التکفیر بمعنی وضع احدی الیدین علی الاخری علی النحو الذی یصنعه غیرنا ان کان عمدا لغیر ضرورة، فلا باس به سهوا، وان کان الاحوط الاعادة معه ایضا. سوم: تکفیر در نماز به معنی قرار دادن یکی از دو دست بر دیگری به نحوی که غیر ما (اهل‌سنت) انجام می‌دهند اگر عمدی و بدون ضرورت باشد، از مبطلات نماز است؛ اما از روی فراموشی اشکالی ندارد و اگرچه احتیاط در این است که نماز را دوباره بخواند.


اهل‌ سنت در همه عالم پیرو چهار مذهب فقهی هستند که هیچ‌یک از این چهار مذهب دست بسته نماز خواندن را جزء واجبات نماز نمی‌دانند بلکه آن را از مستحبات نماز می‌دانند:
عبدالرحمن جزیری صاحب کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة می‌نویسد: یسن وضع الید الیمنی علی الیسری تحت سرته او فوقها وهو سنة باتفاق ثلاثة من الائمة. قرار دادن دست راست بر روی دست چپ زیر ناف یا بالای آن سنت است و این عمل به اتفاق سه تن از ائمه مذاهب چهارگانه سنت است.
بنابراین عمل شیعه هرگز ترک واجب نیست؛ بلکه نهایت مطلب آن است که ترک عمل مستحبی را انجام داده است.


امام مذهب مالکی و علمای مالکی نظری مخالف با بقیه مذاهب اهل‌ سنت دارند و حتی مستحب بودن تکتف در نماز واجب را قبول ندارند:
قال مالک المتوفی ۱۷۶: فی وضع الیمنی علی الیسری فی الصلاة، قال: لا اعرف ذلک فی الفریضة، وکان یکرهه ولکن فی النوافل اذا طال القیام فلا باس بذلک یعین به علی نفسه.... امام مالک (رئیس مذهب مالکی) درباره قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز می‌گوید: این‌ کار را در نماز واجب مستحب نمی‌دانم و آن مکروه است؛ اما در نمازهای مستحبی اگر قیام طولانی شود، اشکالی ندارد که کمک بگیرد از این‌ کار برای خودش.

مبارکفوری می‌گوید:
وقال المالکیة بارسال الیدین فی الصلاة قال الحافظ بن القیم فی الاعلام بعد ذکر احادیث وضع الیدین فی الصلاة ما لفظه فهذه الآثار قد و ردت بروایة القاسم عن مالک قال ترکه احب الی واعلم شیئا قد ردت به سواه انتهی. مالکی‌ها معتقد به دست‌ باز نماز خواندن هستند، حافظ بن قیم در الاعلام بعد از ذکر احادیث دست بسته نماز خواندن چیزی می‌گوید که عین کلام او اینچنین است، این روایات رد شده است به روایت قاسم بن مالک که می‌گوید ترک آن نزد من محبوب‌تر است و من چیزی می‌دانم که با آن بقیه نظرات رد شده است.
سمرقندی حنفی می‌گوید: قال مالک: السنة هی ارسال الیدین حالة القیام. مالک می‌گوید: سنت این است که در حال قیام دست‌ها را پایین بیندازی.

ابن رشد‌ اندلسی در این باره می‌گوید:
اختلف العلماء فی وضع الیدین احداهما علی الاُخری فی الصلاة، فکره ذلک مالک فی الفرض واجازه فی النفل ورای قوم انّ هذا الفعل من سنن الصلاة وهم الجمهور، والسبب فی اختلافهم انّه قد جاءت آثار ثابتة نقلت فیها صفة صلاته علیه الصلاة والسلام، ولم ینقل فیها انّه کان یضع یده الیمنی علی الیسری. علما درباره قرار دادن دو دست یکی بر روی دیگری در نماز اختلاف کردند، بنابراین مالک آن را در نماز واجب مکروه می‌داند و در نماز مستحبی اجازه می‌دهد و عده‌ای معتقدند که این فعل از مستحبات نماز است و آن جمهور علما هستند، و سبب در اختلاف آنها این است که روایات معتبری در صفت نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شده است که در آن نقل نشده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نماز دست راست را بر پشت دست چپ گذاشته باشد.


نکته سوم وجود ادله‌ای است بر اینکه تکتف (دست بسته نماز خواندن) از اضافات مردم بر نماز بوده و هیچ دلیلی بر وجوب و حتی استحباب آن وجود ندارد بنابراین دست بسته بودن در نماز یک نوع عمل اضافی است و هر نوع زیاده‌ای در نماز نیازمند دلیل است و چون دلیلی بر آن نداریم پس ترک آن افضل است:

قال ابن رشد القرطبی: وثبت ایضاً انّ الناس کانوا یؤمرون بذلک، وورد ذلک ایضاً من صفة صلاته فی حدیث ابی حمید فرآی قوم انّ الآثار التی اثبتت ذلک اقتضت زیادة علی الآثار التی لم تنقل فیها هذه الزیادة وانّ الزیادة تجب ان یصار الیها ورای قوم انّ الاوجب المصیر الی الآثار التی لیس فیها هذه الزیادة لانّها اکثر ولکون هذه لیست مناسبة لافعال الصلاة وانّما هی من باب الاستعانة ولذلک اجازها مالک فی النفل ولم یجزها فی الفرض....
ابن رشد قرطبی می‌گوید: و همچنین ثابت شده است که مردم امر می‌کردند به تکتف، و این‌مطلب همچنین وارد شده است از صفت صلات پیامبر در حدیث ابی حمید که عده‌ای معتقد بودند که این زیاده (تکتف) در نماز را ثابت می‌کند اقتضا دارد این زیاده را بر روایاتی که این زیاده در آنها نقل نشده است و واجب است که این زیاده به آنها اضافه شود و عده‌ای معتقد بودند که واجب است ملتزم شدن به روایاتی که در آن این زیاده وجود ندارد، به خاطر اینکه آنها تعدادشان بیشتر است و به خاطر اینکه دست بسته بودن مناسبتی با افعال نماز ندارد و همانا این قضیه از باب کمک گرفتن است و به‌ همین خاطر امام مالک آن را در نماز مستحبی اجازه داده، ولی در نماز واجب اجازه نداده است.

مهم‌ترین دلیل بر دست بسته نماز خواندن روایت بخاری است که در آن تصریح می‌کند به این که «الناس یؤمرون» و نمی‌گوید که پیامبر امر کرد که دست راست را روی دست چپ بگذارید. بنابراین این روایت به‌هیچ عنوان حاکی از سنت پیامبر نمی‌شود و بر فرض اگر دلالت آن درست بود و حاکی از سنت بود، باز هم به دلیل تعارض با روایات معتبر که حاکی عدم این زیاده هستند این روایت از حجیت و اعتبار خارج می‌شد. به روایت بخاری توجه فرمایید:

فروی عن عَبْد اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِکٍ، عَنْ اَبِی حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ کَانَ النَّاسُ یُؤْمَرُونَ اَنْ یَضَعَ الرَّجُلُ الْیَدَ الْیُمْنَی عَلَی ذِرَاعِهِ الْیُسْرَی فِی الصَّلاَةِ. قَالَ اَبُو حَازِمٍ لاَ اَعْلَمُهُ اِلاَّ یَنْمِی ذَلِکَ اِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم. قَالَ اِسْمَاعِیلُ یُنْمَی ذَلِکَ. وَلَمْ یَقُلْ یَنْمِی. عن ابی‌حازم از سهل بن سعد است که گفت: مردم امر می‌کردند که نمازگزار در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارد. ابوحازم می‌گوید: مطلبی درباره این روایت نمی‌دانم جز اینکه به پیامبر نسبت داده شده است. اسماعیل می‌گوید: این‌ مطلب نسبت داده شده است و نمی‌گوید خود او نسبت داده است.


با این نظریه تابعین از صحابه و علمای بزرگی از اهل‌ سنت مخالف هستند:
قال النووی المتوفی ۶۷۶: قد ذکرنا انّ مذهبنا انّه سنَّة... وحکی ابن المنذر عن عبداللَّه بن الزبیر والحسن البصری والنخعی انّه یرسل یدیه ولا یضع احداهما علی الاُخری وحکاه القاضی ابو الطیب ایضاً عن ابن سیرین وقال اللیث بن سعد: یرسلهما، فان طال ذلک علیه وَضَعَ الیمنی علی الیسری للاستراحة.
وقال الاوزاعی: هو مخیّر بین الوضع والارسال، وروی ابن عبدالحکم عن مالک: الوضع، وروی عنه ابن القاسم: الارسال وهو الاشهر وعلیه جمیع اهل المغرب من اصحابه او جمهورهم واحتجّ لهم بحدیث المسی ء صلاته بانّ النبی صلی الله علیه وسلم علَّمه الصلاة ولم یذکر وضع الیمنی علی الیسری....
نووی می‌گوید: ذکر کردیم که به عقیده ما تکتف سنت است ... و ابن منذر از عبدالله بن زبیر و حسن بصری و نخعی نقل کرده است که دست خود را باز می‌گذاشتند و یکی را روی دیگری قرار نمی‌دادند و همچنین قاضی ابوطیب از ابن سیرین نقل کرده است، لیث بن سعد می‌گوید: دو دست را بیانداز و اگر طولانی شد دست راست را روی دست چپ بگذار برای استراحت.
اوزاعی می‌گوید: نمازگزار مخیر است بین تکتف و دست باز نماز خواندن و ابن عبدالحکم از مالک نقل کرده است: تکتف را و ابن قاسم از او روایت کرده است: دست باز نماز خواندن و این نقل مشهورتر است و بر همین عقیده هستند همه اهل مغرب و اصحاب و اکثر پیروان آنها و احتجاج کرده‌اند در تأیید این قول به حدیث مسیء به این که در این حدیث پیامبر نماز را آموخت و در آن قرار دادن دست راست بر چپ را ذکر نکرد.


ما می‌دانیم که نماز امری تعبدی است که از جانب خدای عزوجل واجب شده است که افعال و اذکار آن نیز تعبدی است که واجب است از جانب خدای عزوجل تعیین و از جانب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تبیین گردد؛ همان‌گونه که در حدیث نبوی آمده است:
قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): صلوا کما رایتمونی اصلی. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: نماز بخوانید همان‌گونه که می‌بینید من نماز می‌خوانم.

نووی در شرح این حدیث می‌گوید:و هذا مقتضی وجوب کل ما فعله النبی صلی الله علیه و سلم الا ما خرج وجوبه بدلیل کرفع الیدین و نحوه. و این روایت اقتضا دارد وجوب همه چیزهایی که پیامبر انجام می‌دهد، مگر آن کاری که وجوب آن به دلیل دیگری برداشته شده باشد؛ مثل بالا بردن دو دست و امثال آن.
با توجه به مطالبی که بیان شد این ادعا که دست بسته نماز خواندن همراه با نوعی احترام و خشوع بیشتر برای خدای عزوجل است از اساس باطل است؛ بلکه بدعت است و معنای آن نفی علم پیامبر به نحوه نماز خواندن با خشوع بیشتر است و این‌مطلب افتراء به پیامبر است؛ چراکه اگر نحوه بهتر و با خشوع بیشتری برای نماز خواندن وجود داشت، خدای عزوجل که رحیم بر بندگان است و مصلحت بندگان خود را بهتر از هر کس دیگر می‌داند، به آن شیوه امر می‌کرد.


با صرف‌نظر از روایات شیعه در نقل نماز پیامبر با دست بار در کتب معتبر اهل‌ سنت نیز روایات فراوانی در این باب نقل شده است که ما به ذکر یکی از معتبر‌ترین آن که نحوه نماز پیامبر را با دست باز بیان می‌کند، اشاره می‌کنیم:
روی محمد بن عمر و ابن عطاء قال: سمعت ابا حمید الساعدی فی عشرة من اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم منهم ابو قتادة فقال ابو حمید: انا اعلمکم بصلاة رسول الله صلی الله علیه وسلم قالوا: فاعرض قال: کان رسول الله صلی الله علیه وسلم اذا قام الی الصلاة یرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه ثم یکبر حتی یقر کل عظم فی موضعه معتدلا ثم یقراثم یکبر فیرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه ثم یرکع ویضع راحتیه علی رکبتیه ثم یعتدل فلا یصوب راسه ولا یقنعه ثم یرفع راسه ویقول سمع الله لمن حمده ثم یرفع یدیه حتی یحاذی منکبیه معتدلا ثم یقول: الله اکبر ثم یهوی الی الارض فیجافی یدیه عن جنبیه ثم یرفع راسه ویثنی رجله الیسری فیقعد علیها ویفتح اصابع رجلیه اذا سجد ویسجد ثم یقول الله اکبر ویرفع ویثنی رجله الیسری فیقعد علیها حتی یرجع کل عظم الی موضعه ثم یصنع فی الاخری مثل ذلک.... قالوا: صدقت هکذا کان یصلی صلی الله علیه وسلم.
محمد بن عمر و ابن عطا روایت کرده‌اند ابوحمید ساعدی از ده نفر از اصحاب رسول خدا شنید که یکی از این ده نفر ابوقتاده است پس ابوحمید می‌گوید من داناترین شما به نماز رسول خدا هستم به او گفتند: نماز را عرضه کن، پس گفت: رسول خدا زمانی که به نماز می‌ایستاد دو دوست خود را بالا می‌برد تا موازی دو گوشش قرار می‌گرفت؛ سپس تکبیر می‌گفت تا اینکه هر عضو بدنش در جای خود قرار می‌گرفت؛ سپس حمد و سوره را قرائت می‌کرد؛ سپس تکبیر می‌گفت؛ سپس دو دستش را تا گوشش بالا می‌آورد؛ سپس به رکوع می‌رفت و دو کف دست خود را بر زانو می‌گذاشت؛ سپس آرام می‌گرفت، نه سرش را بالا می‌آورد و نه زیاد پایین می‌انداخت و می‌گفت خدا سخن کسی که او را مدح کند شنید؛ سپس دو دستش را بالا بر تا کنار گوشش قرار گرفت؛ سپس گفت: الله اکبر و سپس خود را به زمین‌ انداخت و دو کف دست خود را کنار خود گذاشت؛ سپس سر بلند کرد و بر پای چپ نشست و انگشتان دو پایش را موقع سجده باز کرد و سجده کرد و سپس الله اکبر گفت و بلند شد و بر پای چپ نشست تا همه‌ اندامش آرام گرفت؛ سپس در سجده بعد همین‌ کار را کرد .... همه گفتند: راست گفتی رسول خدا این‌ چنین نماز می‌خواند.

امام مالک در الموطا و ابوداود آن را نقل کرده‌اند و ترمذی درباره آن گفته است: حدیث حسن صحیح.
بخاری آن را به طور مختصر نقل کرده است.

قال الشوکانی: رواه الخمسة الا النسائی، وصححه الترمذی، ورواه البخاری مختصرا. شوکانی می‌گوید: صاحبان صحاح سته جز نسائی آن را نقل کرده‌اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است، و بخاری آن را به صورت مختصر نقل کرده است.

قال ابن حجر: رواه ابوداود والترمذی وصحّحه. ابن حجر می‌گوید: این روایت را ابوداوود و ترمذی نقل کرده‌اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است.

در این روایت که قصد راوی بیان کامل نماز رسول خدا با همه جزئیات است، هرگز مطلبی درباره دست بسته بودن رسول خدا نقل نشده است، بعد از ثبوت این خبر صحیح از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روشن می‌گردد که عمل شیعه و مالکیین از اهل‌ سنت در دست باز نماز خواندن مطابق با سنت رسول الله است. بنابراین بقیه مذاهب اسلامی باید پاسخ‌گو باشند که چرا مخالف سنت نبوی عمل می‌کنند؛ البته ما به ذکر روایت از کتب اهل‌ سنت اکتفا کردیم؛ چراکه در کتب شیعه و روایات شیعه این مسئله اجماعی است و هیچ قول مخالفی در شیعه نسبت به این امر وجود ندارد.


بر فرض صحت اینکه پیامبر دست بسته نماز خوانده باشد سوالی داریم از اهل‌سنت که نحوه این تکتف پیامبر چگونه بوده است؟! نظر ائمه مذاهب را در این باره توجه فرمایید:
الحنفیة قالوا: کیفیته تختلف باختلاف المصلی. فان کان رجلا فیسن فی حقه ان یضع باطن کفه الیمنی علی ظاهر کف الیسری محلقا بالخنصر والابهام علی الرسغ تحت سرته. وان کانت امراة فیسن لها ان تضع یدیها علی صدرها من غیر تحلیق؛ حنفیه می‌گویند: نحوه انجام آن به اعتبار نمازگزار مختلف است بنابراین اگر نمازگزار مرد است برای مرد بهتر است برای او مستحب است که کف دست راستش را بر پشت دست قرار دهد و دست چپ را با انگشت ابهام و میانه بگیرد و آن دو را روی لگن و زیر ناف قرار دهد، و برای زن بهتر است که دست‌هایش را بدون آن که به هم بچسباند روی سینه‌اش بگذارد.

الحنابلة قالوا: السنة للرجل والمراة ان یضع باطن یده الیمنی علی ظهر یده الیسری ویجعلها تحت سرته؛ و حنابله می‌گویند: تکتف برای مرد و زن سنت است و بهتر این است که کف دست راست را بر پشت دست چپ گذاشته و آن را زیر ناف قرار دهد.

الشافعیة قالوا: السنة للرجل والمراة وضع بطن کف الید الیمنی علی ظهر کف الیسری تحت صدره وفوق سرته مما یلی جانبه الایسر؛ و شافعیه می‌گویند: برای مرد و زن مستحب است که کف دست راست را بر پشت دست چپ پایین سینه و بلای ناف به طرف چپ بدن قرار دهد.

اینجا سؤالی به ذهن هر خواننده می‌رسد که بالاخره کدام‌یک از این اقوال مطابق نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؟! زیر ناف روی ناف بالای ناف یا روی سینه؟!
در این مسئله آن قدر اختلاف شده است که بعضی از علمای بزرگ اهل‌ سنت به تمسخر بقیه دست زده‌اند که نمونه‌ای از آن کلام شافعی است در مبسوط است که گذاشتن دست زیر ناف را اشاره به عورت و گذاشتن دست روی سینه را نگه داشتن ایمان در نماز تعبیر کرده است:

وعند الشافعی رضی الله تعالی عنه الافضل ان یضع یدیه علی الصدر لقوله تعالی فصل لربک وانحر قیل المراد منه وضع الیمین علی الشمال علی النحر وهو الصدر ولانه موضع نور الایمان فحفظه بیده فی الصلاة اولی من الاشارة الی العورة بالوضع تحت السرة وهو اقرب الی الخشوع والخشوع زینة الصلاة. و در نظر شافعی افضل است که نمازگزار دو دستش را بر سینه قرار دهد، به خاطر قول خدای متعال فصل لربک وانحر گفته شده مراد از آن قرار دادن دست راست بر روی دست چپ است بر روی نحر و آن سینه است و به خاطر اینکه سینه جایگاه نور ایمان است پس حفظ ایمان با دستش در نماز بهتر از اشاره به عورت با قرار دادن دو دست زیر ناف است و آن به خشوع که زینت نماز است نزدیکتر است.
البته اینجا دو سوال به ذهن می‌رسد که آیا ایمان قابل لمس است که با دست باید آن را حفظ کرد؟ و سوال دوم اینکه راهنمایی بفرمایند در وقتی که نماز نمی‌خوانیم تا دستمان بر سینه باشد، چگونه ایمان خود را نگه داریم؟


بهوتی از قاضی نقل می‌کند که در نماز دست را زیر ناف باید گذاشت تا عورت حفظ شود و احتمالا منظور او حفظ از خطرات احتمالی است!!
قیل للقاضی: هو عورة فلا یضعها علیه کالعانة والفخذ؟ واجاب: بان العورة اولی وابلغ بالوضع علیه لحفظه. به قاضی گفته شد: زیر ناف که عورت است؛ پس نباید دست را روی آن گذاشت مثل عانه (بالای عورت) و فخذ؟ و جواب داد: به اینکه عورت اولی است که دست‌ها بر آن قرار گیرد، به خاطر اینکه به این واسطه از آن محافظت می‌شود.

آقای سرخسی معتقد است که دست را باید زیر ناف گذاشت و این کار دو خاصیت دارد:
اول اینکه از تشبه به کفار دور می‌شود و دوم اینکه به پوشاندن عورت نزدیک‌تر است به عبارت سرخسی توجه فرمایید:
... ثم الوضع تحت السرة ابعد عن التشبه باهل الکتاب واقرب الی ستر العورة فکان اولی... ... بنابر این قراد دادن دست‌ها زیر ناف از شبیه شدن به اهل کتاب دورتر و به پوشاندن عورت نزدیک‌تر است؛ پس بهتر است ...


گاهاً دیده می‌شود در شهرهای شیعه شهروندان سنی از خواندن نماز در مساجد شیعه با جماعت خودداری می‌کنند و دلیل خود را دست بسته نماز نخواندن امام جماعت و در تنگنا بودن خودشان در دست بسته خواندن عنوان می‌کنند از این دوستان می‌خواهیم به فتوای هیئت عالی افتای سعودی در جواب به سؤالی پیرامون نماز نخواندن در مساجدی که ممکن است مانع دست بسته نماز خواندن شوند توجه فرمایند:
ان اعترض علیه المصلون بالمسجد وخشی ان تحدث فتنة من وضع یده الیمنی علی الیسری فی الصلاة وان ینشا عن ذلک ضرر، ترک القبض ارسل یدیه اتقاء للفتنة والضرر، ولا یجوز له ان یتخلف عن الجماعة ویصلیفی بیته ما دام الامام لا یعرف عنه ما یوجب کفره؛ لان الصلاة مع الجماعة فی المسجد فرض علی الصحیح، وبهذا یعرف ان من یصلی واضعا یده الیمنی فوق الیسری فوق صدره خیر واحسن صلاة ممن یصلی مرسلا یدیه الی جنبیه مع کون صلاتهم جمیعا صحیحة.
وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم. اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والافتاء عضو نائب رئیس الجنة الرئیس عبدالله بن غدیان عبد الرزاق عفیفی عبد العزیز بن عبدالله بن باز
اگر نمازگزاران در مسجد به او اعتراض کنند و بترسد که از دست بسته نماز خواندن او فتنه ایجاد شود و ضرری از آن حاصل گردد، باید قبض را ترک کند و دست باز نماز بخواند برای پیش‌گیری از فتنه و ضرر، و جایز نیست نماز جماعت را ترک کند و در خانه خود نماز بخواند تا زمانی که چیزی از امام جماعت نفهمد که کفر او را ثابت کند، به خاطر اینکه نماز با جماعت در مسجد واجب است بنابر نظر صحیح، و با این صورت کسی که در نماز دست راستش را روی دست چپ بالای سینه قرار دهد، بهتر است و نماز او بهتر از کسی است که دستان خود را دو طرف خود می‌اندازد با اینکه نماز همه آنها صحیح است.


اگر تعیین زیادی خشوع و احترام در نماز به دست مردم باشد چون مردم به نسبت به کشورها و زبان‌ها و سنت قبایل مختلف و شغل‌های آداب و رسوم‌شان مختلف است و تعیین یک نحوه خشوع خاص ممکن نیست؛ چراکه مثلاً نحوه احترام و خشوع در پادگان با ادارات و کوچه و بازار مختلف است؛ بنابراین در دنیا بیش از هزار نحوه نماز خواهیم داشت که باید معتقد به صحت همه آنها شویم و این نابود کردن نماز است؛ چراکه در این‌ صورت هر کس به نحوه‌ای که مطابق سلیقه خود است نماز می‌خواند، نه طبق امر الهی و در این صورت بیان احکام نماز و آداب نماز و صفت نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیهوده خواهد بود؛ چراکه ممکن است با سلیقه افراد سازگار نباشد.

تشبه به کفار!! همان‌طور که بیان شد در بسیاری از روایات که صفت نماز پیامبر به‌طور تفصیلی بیان شده است هیچ سخنی از قبض به میان نیامده است و اهل‌ بیت پیامبر (علیهم‌السّلام) قبض انجام نمی‌دادند؛ پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مردم از طرف خلفا امر شدند که در نماز آن را انجام دهند و این‌ کار نوعی احترام ایرانیان باستان به پادشاهان به‌ شمار می‌آمده است. اما اینکه این عمل طریقه نیایش تابعین مذهب زرتشتی است در کتاب آینه آیین مزدیسنی، نوشته کی‌خسرو «چاپ دوم» آمده است:
[۷۴] شاهروخ، کی‌خسرو، آینه آیین مزدیسنی، ص۲۰.

طریقه عبادت و نماز نزد آنها ایستادن در مقابل خداوند و قرار دادن دست عبودیت بر سینه است و این‌ چنین خداوند را پرستش می‌کنند.


۱. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث، ج۴، ص۱۰۰.    
۲. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۸۰۸.    
۳. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۷، ص۴۵۵.    
۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۵. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳، باب فضائل علی بن ابی طالب.    
۶. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۳.    
۷. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۷، ص۲۱۱.    
۸. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۷، ص۱۶۹.    
۹. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۶۴.    
۱۰. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۷، ص۳۰۸.    
۱۱. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۱۰.    
۱۲. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ح۷، ص۳۲۰.    
۱۳. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۳، ص۱۶۰.    
۱۴. البانی، ناصرالدین، صحیح الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۲، ح۲۴۵۷.    
۱۵. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۳.    
۱۶. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح سنن الترمذی، ج۵، ص۳۵۱، ح۳۲۰۵.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲۰، ص۲۶۷.    
۱۸. طحاوی، احمد بن محمد، مشکل الآثار، ج۱، ص۳۳۵.
۱۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۲۰. هروی قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح، ج۹، ص۳۹۷۴، باب مناقب اهل بیت النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله    .
۲۱. مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۳، ص۱۴.    
۲۲. احمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۸۵.    
۲۳. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، ج۲، ص۳۷۳.    
۲۴. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵.    
۲۵. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۴، ص۹.    
۲۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۵، ص۳۰۶.    
۲۷. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۶، ص۸۵.    
۲۸. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۴۰.    
۲۹. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج۲، ص۸۴.    
۳۰. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۹۰.
۳۱. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۰۶.    
۳۲. مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر، ج۵، ص۵۱۷.    
۳۳. ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹.    
۳۴. ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۰-۱۱.    
۳۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۳.    
۳۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۹، ص۴۶، کتاب الفتن.    
۳۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۸۰.    
۳۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۷۹.    
۳۹. شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۷، ص۲۶۵-۲۶۶، ح۹۲۹۵.    
۴۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۸۴، ح۳۱۰.    
۴۱. شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۷، ص۲۶۶، ح۹۲۹۶.    
۴۲. شیخ کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۲۹۹، ح۱.    
۴۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۸۴، ح۳۰۹.    
۴۴. شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۷، ص۲۶۶، ح۹۲۹۷.    
۴۵. شیخ کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۳۳۷.    
۴۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۵.    
۴۷. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۹۵.    
۴۸. جزیری، عبدالرحمن بن محمد، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۲۲۷، کتاب الصلاة باب وضع الید الیمنی علی الیسری فی الصلاة.    
۴۹. مالک بن انس، المدوّنة الکبری، ج۱، ص۱۶۹، الاعتماد فی الصلاة و الاتکاء و وضع الید علی الید.    
۵۰. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج۲، ص۷۳-۷۵.    
۵۱. سمرقندی حنفی، محمد بن احمد، تحفة الفقهاء، ج۱، ص۱۲۶، کتاب الصلاة باب افتتاح الصلاة (سننه).    
۵۲. ابن رشد‌ اندلسی، محمد بن احمد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الصلاة چاپ دارالفکر.    
۵۳. وثبت ابن رشد‌ اندلسی، محمد بن احمد، بدایة المجتهد، ج۱، ص۱۱۲، المسالة السابعة اتفاق العلماء علی ان السجود علی سبعة اعضاء.    
۵۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۴۸، ح۷۴۰، کتاب الاذان، ب ۸۷، باب وَضْعِ الُْیمْنَی عَلَی الْیُسْرَی.    
۵۵. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۳، ص۳۱۱-۳۱۲.    
۵۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۲۸، کتاب الاذان باب الاذان للمسافر اذا کان جماعة.    
۵۷. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۳ ص۲۹۰.    
۵۸. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجة، ج۱، ص۲۸۰.    
۵۹. ابی داود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۹۴، کتاب الصلاه باب استفتاح الصلاه.    
۶۰. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۲، ص۱۰۵، باب ما جا فی وصف الصلاه.    
۶۱. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۴۱۲.    
۶۲. دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن الدارمی، ج۲، ص۸۵۵، کتاب الصلاة باب صفة صلاة رسول الله.    
۶۳. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۱۰۵.    
۶۴. عینی، بدرالدین، عمدة القاری، ج۶، ص۱۰۴.    
۶۵. ابن حبان، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، ج۵، ص۱۹۵.    
۶۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۶۵، کتاب الصلاة، باب سنّة الجلوس فی التشهد.    
۶۷. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، ج۲، ص۲۱۵.    
۶۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تلخیص الحبیر، ج۱، ص۵۴۰-۵۴۱.    
۶۹. جزیری، عبدالرحمن بن محمد، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۲۲۷، کتاب الصلاة با ب وضع الید الیمنی علی الیسری فی الصلاة.    
۷۰. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۱، ص۲۴.    
۷۱. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع، ج۱، ص۳۳۳.    
۷۲. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۱، ص۲۴.    
۷۳. دویش، احمد بن عبد الرزاق، فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والافتاء، ج۶، ص۳۶۶-۳۶۷.    
۷۴. شاهروخ، کی‌خسرو، آینه آیین مزدیسنی، ص۲۰.




مؤسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «چرا شیعیان با دست باز نماز می‌خوانند؟».    







جعبه ابزار