قلمرو دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قلمرو دین،
قرآن مجید، روایات.
پرسش: آیا در
کتاب و
سنت دلیلی وجود دارد بر اینکه هرچه در قرآن و روایات آمده، جزء
دین است؟
پاسخ: دین یعنی، آدابی که انسان در سایه آنها بتواند به سعادت و خوشبختی دو جهان برسد، این سعادت در گرو پایبند بودن به قرآن کریم و سنت قطعیه است و تمام مطالب قرآن کریم و سنت برای
هدایت معنوی انسانها نازل شده است و بعضی از مطالب قرآن کریم مانند: «تبت یدا ابیلهب» و علوم تجربی و... نیز گزارههای دینی محسوب میشود؛ چون آمدن آن در قرآن کریم، باعث ارتباط این گزاره با دین است.
بررسی و نقد: این شبهه، در سخنان «
آیتالله مصباح یزدی»
وارد شده است، که موضوع سخنرانی ایشان درباره قلمرو دین بوده است و فرمودند: «کسانی که درباره قرائتهای مختلف از دین یا عدم دخالت
دین در سیاست و... نظریهپردازی میکنند، لازم است برای دین، تعریف دقیقی داشته باشند؛ و مبانی و منابع دینی را مشخص نمایند...». در آخر هم نتیجه میگیرد که «تمام دستورات الهی و کتاب و سنت، جزء دین به حساب میآید».
ایشان (آقای شبستری) در پی جواب برآمدند؛ بدون اینکه اشارهای به تعریف دین بنمایند و مشخص کند که منظورشان از دین چیست؟ گفتند: «از ایشان (استاد مصباح) باید پرسید: هر چه در کتاب و سنت آمده، دین است؟ چه دلیلی از کتاب و سنت بر این مطلب دارد؟ در کجای آن دو چنین نصی وجود دارد»؟
ایشان برای اثبات مدعای خود (که تمام کتاب و سنت، جزء دین نیستند) به کلام
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) متوسل شد و دلیل دیگری را ذکر نکرد. در ادامه، موضوع بحث را عوض نمود و گفت: «بدون تصور و انتظار پیشین از دین و متون دینی، از آنها هیچ مطلبی نمیتوان فهمید. داشتن پیشفهمها و پیشفرضها شرط ضروری برقراری ارتباط بین
مفسر و متن دینی است».
بعد از تبیین شبهه، لازم است به نقد و بررسی منصفانه آن بپردازیم.
نخست شبهه یادشده را
تبیین میکنیم.
برای رعایت
امانت در نقل گفتار، کلام امام خمینی (رحمةاللهعلیه) را که آقای شبستری برای اثبات مدعای خود آورده بود ذکر مینماییم. امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در کتاب «
طهارت» فرمودند: «آنچه در حقیقت
اسلام معتبر است و پذیرنده آن
مسلمان محسوب میشود؛ عبارت است از: اصل وجود
خدا و یگانگی او،
نبوت، و احتمالاً،
اعتقاد به
آخرت. بقیه قواعد عبارتاند از: احکام اسلام، دخالتی در اصل اعتقاد به اسلام ندارند. حتی اگر کسی به اصول بالا معتقد باشد، ولی به خاطر شبهاتی به احکام اسلامی اعتقادی نداشته باشد، این فرد مسلمان است؛ به شرطی که عدم اعتقاد به احکام، منجر به انکار نبوت نشود...».
ایشان (شبستری) این مطلب را برای اثبات مدعای خود آوردهاند؛ در حالی که با اندک تأملی درمییابیم که موضوع کلام امام، درباره «شرایط مسلمان و چه چیزی موجب خروج از اسلام میشود.» است؛ یعنی اگر کسی بعضی از احکام اسلامی را قبول نداشته باشد، به لحاظ عملی باید با چنین شخصی معامله مسلمان شود و احکام طهارت بر وی بار شود؛ اما اینکه به لحاظ نظری، قلمرو اسلام تا کجاست، این سخن هیچ دلالتی بر آن ندارد؛ لذا این کلام تخصصاً از مدعای آقای شبستری خارج است، موضوع کلام این نیست کسی که نصف قرآن کریم، را قبول نداشته باشد، مسلمان است یا نیست، شبهه در آنجاست که تمام مطالب قرآنی جزء دین نیستند؛ و
امام در اینجا هیچ اشارهای به آن نکردند.
«دین»، در اصل به معنای «
اطاعت و پیروی از فرمان» آمده است و در اصطلاح عبارت است از: «مجموعه عقاید و قوانین و آدابی است که
انسان در سایه آنها میتواند به
سعادت و
خوشبختی دو
جهان برسد و از نظر فردی و اجتماعی و اخلاقی و تربیتی در مسیر صحیح گام بردارد
تا اینکه انسانها بتوانند
زندگی خود را رنگ خدایی بدهند».
روح دین در همه زمانها، چیزی جز
تسلیم در برابر حقیقت و اوامر الهی و سنت نبوی نیست.
دین اسلام که در قرآن کریم و سنت قطعیه خلاصه میشود و دارای موضوعاتی از قبیل عقاید،
احکام،
اخلاق ... حتی بیان قصص و
تاریخ میباشد، همگی در راستای هدایت معنوی انسانها به
کمال سعادت است.
در قرآن کریم، بیش از «۲۰۰» مرتبه کلمه «کتاب» و بیش از «۶۰» مرتبه کلمه «قرآن» آمده است و در بیشتر آنها تاکید شده است که به قرآن کریم و دستورات آن
عمل نمایند: «اِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ...؛
همانا این قرآن،
خلق را به راستترین و استوارترین طریقه هدایت میکند» و «الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ؛
در این کتاب
شک و شبههای وجود ندارد و هدایتکننده
متقین است».
اگر بعضی از
آیات قرآن کریم، جزء دین نباشند، نتایج غیر قابل قبولی به همراه دارد؛ از جمله؛
اگر بپذیریم که بعضی از مطالب قرآن کریم، جزء دین نیستند، لازمهاش بیاعتمادی به مطالب قرآن کریم، و وجود مطالب غیر واقع در آن میباشد؛ در حالی که با مبانی دینی و آنچه در آیات و
روایت قطعی آمده است، منافات دارد؛ زیرا قرآن کریم، کلام خداوند است و برای هدایت مردم به حقیقت و سعادت نازل شده است: «قُلْ یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ ...؛
بگو: ای مردم!
حق از جانب پروردگارتان برای شما آمده است».
با این وصف نباید در قرآن کریم، چیزی غیر از حق راه داشته باشد و هیچ باطلی در آن، راه پیدا نکرده است.
بنابراین
آیات و روایات صحیح که مربوط به امور دنیوی و
علوم تجربی میباشند، جزء دین به حساب میآیند؛ چون
گزارههای دینی هستند؛ یعنی انتساب به
دین دارند.
اگر ما بگوییم که هر چیزی که
علم بشر به آن میرسد و عقل آن را درک میکند، از حیطه دین خارج است و هر چیزی که جزء محسوسات و قابل ادراک نیست، در قلمرو دین است؛ نتیجهاش نسبیت در قلمرو دین میشود، و با ثابت بودن دین تناقض دارد که مؤلف کتاب «
قبض و بسط» هم اشارهای به آن دارد، میگوید: «خود دین ثابت است؛ یعنی آنچه
خداوند فرموده و آنچه در قرآن آمده و آنچه پیشوایان دین گفتهاند».
در نتیجه نمیتوان بعضی از مطالب قرآن و سنت را از قلمرو دین خارج کرد.
اما آیا در روایات هم دلیلی وجود دارد بر هر چه در گفتار
معصومین آمده، جزء دین است؟ لازم است گفته شود که روایات معصومین به دو دسته تقسیم میشود:
روایاتی که برای بیان
تفسیر قرآن کریم وارد شده است؛ خواه برای بیان مقیدات یا مخصصات یا... حتی در امور دنیوی. قرآن کریم میفرماید: «ای
پیامبر! این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شد، توضیح دهی».
پس توضیح و تفسیر معصومین نسبت به آیات، جزء دین محسوب میشود.
روایاتی که به صورت مستقل وارد شده است.اینگونه روایات در زمینه دینی یا دنیایی، برای پرورش انسانها و رسیدن به
کمال است و
اهل بیت (علیهمالسلام) نیز از
عصمت برخوردار هستند و خطاناپذیرند.
ابواسحاق نحوی میگوید: «بر
امام صادق (علیهالسلام) وارد شدم و شنیدم میفرمود: خدای عزوجل پیغمبرش را به
محبت خود
تربیت کرد و سپس فرمود: تو دارای
خلق عظیم هستی
و آنگاه کار را به او واگذار کرد و فرمود: هرچه را
پیامبر برای شما آورد بگیرید و از هرچه منعتان کرد باز ایستید.
باز فرمود: هر کس از
رسول خدا اطاعت کند، خدا را
اطاعت کرده است.
پیامبر خدا کار را به
علی (علیهالسلام) واگذار کرد و او را امین شمرد... هرگاه به شما گفتیم، بگویید و هرگاه
سکوت کردیم، سکوت کنید. خدا برای هیچ کس در مخالفت امر ما خیری قرار نداده است».
بنابراین تمام گفتار، رفتار و افعال، حتی امور سلیقهای و شخصی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اهل بیت (علیهمالسلام) (که با سند صحیح نقل شده باشد) را میتوان جزء دین شمرد؛ مگر دلیلی بر خلاف آن اقامه شود؛
ازاینرو در تعریف دین گفته شد: دین به معنای «اطاعت و پیروی» آمده است.
دین اسلام یعنی از تمام [[|آیات قرآن]] و
احادیث معصومین (علیهمالسلام) (چه دنیایی و چه اخروی) باید اطاعت نمود و آیات و روایات نیز تایید میکند.
اما درباره «پیش فرضها در
فهم قرآن کریم» باید گفته شود که در این مقال در پی جواب تفصیلی نیستیم و به اختصار به آن اشاره میشود:
اگرچه معرفتهای دینی افراد غیر معصوم، خطاپذیر است، ولی هرگاه روشمند و استوار بوده و از اعتبار شرعی برخوردار باشد،
حجت شرعی خواهد بود. رسیدن به چنین معرفتی در گرو کسب یک سلسله مقدمات و آگاهیها و تواناییهای است که در دسترس همگان نبوده، تنها عدهای میتوانند به آن دست یابند. در احادیث اسلامی فتوا دادن و اظهار نظر کردن در احکام دینی، بدون
علم و آگاهی، مذموم و
حرام شناخته شده است
و آن را تفسیر به رأی مینامند.
مقصود از
تفسیر به رأی ـ به گفته
علامه ـ این است که
انسان در
تفسیر قرآن کریم، بهاندوختهها و آموختههای (پیش فرضها) خود بسنده کند و برداشت خود را با قرآن کریم و احادیث معتبر اسلامی محک نزند.
پس هرگاه رأی پیشین انسان مؤیدی از قرآن کریم یا سنت معتبر نداشته باشد، تحمیل آن بر قرآن کریم و تطبیق قرآن بر آن، کاری نکوهیده و ممنوع است و نمیتوان رأی پیشین خود را بدون یافتن شاهدی از قرآن کریم، دینی قلمداد کرد. داشتن جواب پیشین به خودی خود بد نیست؛ بلکه آنچه نکوهیده است، تحمیل آن جواب بر قرآن است.
دین یعنی، آدابی که
انسان در سایه آنها بتواند به
سعادت و
خوشبختی دو
جهان برسد، این سعادت در گرو پایبند بودن به قرآن کریم و سنت قطعیه است و تمام مطالب قرآن کریم و
سنت برای هدایت معنوی انسانها نازل شده است و بعضی از مطالب قرآن کریم مانند: «تبت یدا ابی لهب» و علوم تجربی و... نیز گزارههای دینی محسوب میشود؛ چون آمدن آن در قرآن کریم، باعث ارتباط این گزاره با
دین است.
۱. اثبات نبوت و حقانیت دین اسلام، حاج میرزا ابوالحسن شعرانی.
۲. تعریف مجدد دین به ضمیمه طنین هستی، مقصود فراستخواه.
۳. معرفت دینی از منظر معرفتشناسی، علی ربانی گلپایگانی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قلمرو دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۷.