• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دلالت حدیث خلفایی اثناعشر بر حیات مهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حديث «خلفایی اثناعشر»، امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، اهل سنت.

پرسش: آيا حديث «خلفایی إثناعشر»، بر وجود و حيات حضرت مهدی دلالت میكند؟

پاسخ: در منابع شیعه و اهل سنت روایاتی متعددی وارد شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: جانشینان من «دوازده نفر هستند». در میان محدثان فریقین این روایات به روایت «خلفایی اثناعشر» عنوان گرفته و مشهور شده است. روایت «اثناعشر» از جمله روایاتی است که بر وجود یک نفر از ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام) برای حفاظت و تداوم دین اسلام تا قیام قیامت، دلالت می‌کند؛ ازاین‌رو در عصر حاضر نیز باید یک فردی از اهل بیت (علیهم‌السلام) وجود داشته باشد که دین به سبب وجود او استوار باقی بماند و از بین نرود. در ادامه این مطلب را از دیدگاه علمای شیعه و سنی با تکیه بر منابع معتبر اهل سنت، بررسی خواهیم کرد.



این روایت در منابع اهل سنت با تعبیر‌های متعددی نقل شده است:

۱.۱ - تعبیر اثناعشر خلیفه

در صحیح مسلم این روایت که تعبیر فوق را دارد، از طرق متعدد نقل شده است:

حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا جَرِیرٌ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول وحدثنا رِفَاعَةُ بن الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ واللفظ له حدثنا خَالِدٌ یَعْنِی بن عبد اللَّهِ الطَّحَّانَ عن حُصَیْنٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع ابی علی النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فَسَمِعْتُهُ یقول: اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً. قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قال: فقلت لِاَبِی: ما قال؟ قال: کلهم من قُرَیْشٍ. جابر بن سمره می‌گوید: همراه پدرم بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدیم، شنیدیم که حضرت می‌فرمود: امر خلافت اسلامی به پایان نخواهد رسید مگر این‌که دوازده جانشین در میان آن‌ها حکومت کند. سپس کلامی را فرمود که برایم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام این دوازده خلیفه از قریش هستند.

و مسلم در روایت دیگر نقل می‌کند:
حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ وابو بَکْرِ بن ابی شَیْبَةَ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن اسماعیل عن الْمُهَاجِرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن ابی وَقَّاصٍ قال کَتَبْتُ الی جَابِرِ بن سَمُرَةَ مع غُلَامِی نَافِعٍ اَنْ اَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال فَکَتَبَ الی سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یوم جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الْاَسْلَمِیُّ یقول: لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتی تَقُومَ السَّاعَةُ او یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کلهم من قُرَیْشٍ. عامر بن سعد بن ابی‌وقاص می‌گوید: من همراه غلامم به جابر بن سمره نوشتیم تا چیزی را که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده برای ما بنویسد، جابر برایم نوشت، روز جمعه شامگاهی که اسلمی سنگسار شده بود از رسول خدا شنید که فرمود: همواره دین پا برجاست تا آن‌که قیامت بر پا شود و دوازده خلیفه برای شما باشد که همه آنان از قریش هستند.

جهت رعایت اختصار، روایت‌های بعدی را که صفحه ۱۴۵۲، آمده با حدف سند آن‌ها، ذیلاً بیان می‌کنیم:

... یقول لَا یَزَالُ الْاِسْلَامُ عَزِیزًا الی اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً؛ رسول خدا فرمود: اسلام همواره عزیز است تا دوازده خلیفه بر شما حکومت کند.
.... لَا یَزَالُ هذا الْاَمْرُ عَزِیزًا الی اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً؛ پوسته این امر عزیز است تا دوازده خلیفه بر مردم حکومت کند.
.... لَا یَزَالُ هذا الدِّینُ عَزِیزًا مَنِیعًا الی اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً؛ همواره این دین عزیز و نیرومند است تا دوازده جانشین بر مردم حکومت کند.
.... لَا یَزَالُ اَمْرُ الناس مَاضِیًا ما وَلِیَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا؛ کار مردم پیوسته پیش می‌رود مادامی که دوازده نفر بر آن‌ها حکومت نماید.

ابوداود سجستانی از دیگر علمای اهل سنت، این روایت را با تعبیرات دیگری این‌گونه نقل کرده است:
حدثنا عَمْرُو بن عُثْمَانَ ثنا مَرْوَانُ بن مُعَاوِیَةَ عن اسماعیل یَعْنِی بن ابی خَالِدٍ عن ابیه عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول لَا یَزَالُ هذا الدِّینُ قَائِمًا حتی یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کلهم تَجْتَمِعُ علیه الْاُمَّةُ فَسَمِعْتُ کَلَامًا من النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) لم اَفْهَمْهُ قلت لِاَبِی ما یقول قال کلهم من قُرَیْشٍ. جابر بن سمره می‌گوید: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: پیوسته این دین پابرجا است تا اینکه بر شما دوازده خلیفه‌ که امت بر آن‌ها اجتماع کرده بیاید. سپس از رسول خدا سخنی شنیدم که من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خدا فرمود: همه آن‌ها از قریش‌اند.

حدثنا مُوسَی بن اسماعیل ثنا وُهَیْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول: لَا یَزَالُ هذا الدِّینُ عَزِیزًا الی اثْنَیْ عَشَرَ خَلِیفَةً قال فَکَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: کَلِمَةً خفیة قلت لِاَبِی یا اَبَتِ ما قال؟ قال: کلهم من قُرَیْشٍ. جابر بن سمره گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: همواره این دین عزیز است تا دوازده خلیفه بیاید. جابر می‌گوید: مردم تکبیر گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخنی فرمود که من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود: همه آن‌ها از قریش‌اند.

این روایت را بزرگان دیگری اهل سنت همانند رئیس مذهب حنابله، احمد بن حنبل در کتاب مسند از حاکم نیشابوری در المستدرک و دیگران آورده‌اند.

۱.۲ - تعبیر اثنی‌عشر نقیبا

در تعدادی از روایات «اثناعشر»، به‌جای «خلیفة» کلمه «نقیبا» آمده است.
احمد بن حنبل در دو جای از مسندش این روایت را نقل کرده است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی‌ثنا حَسَنُ بن مُوسَی ثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عَنِ الْمُجَالِدِ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ قال: کنا جُلُوساً عِنْدَ عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ وهو یُقْرِئُنَا الْقُرْآنَ فقال له رَجُلٌ: یا اَبَا عبدالرحمن هل سَاَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) کَمْ تملک هذه الاُمَّةَ من خَلِیفَةٍ؟ فقال عبداللَّهِ بن مَسْعُودٍ: ما سالنی عنها اَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ قَبْلَکَ ثُمَّ قال: نعم. وَلَقَدْ سَاَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فقال: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بنی‌اِسْرَائِیلَ. مسروق گفت: ما در نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن می‌خواند، مردی به او گفت: یا اباعبدالرحمن! آیا شما از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نپرسیدید که بعد از او چند خلیفه خواهند آمد؟ عبداللَّه گفت: از هنگامی که از عراق وارد شده‌ام کسی این موضوع را از من نپرسیده است، ما از رسول خدا پرسیدیم فرمودند: خلفای من دوازده نفرند مانند نقباء بنی‌اسرائیل.

عده‌ای از علمای بزرگ اهل سنت همانند عاصمی مکی، مبارک‌فوری، ابن‌حجر عسقلانی، عبدالرحمن سیوطی و ابن‌حجر هیثمی، به صراحت می‌گویند: روایت ابن‌مسعود سندش حسن است: اما حدیث بن مسعود فاخرجه احمد و البزار بسند حسن انه سئل کم یملک ...؛

ابن‌حجر عسقلانی روایت را این‌گونه نقل کرده است:

وقال اسحاق: اخبرنا ابو اسامة قالا: ثنا المجالد عن الشعبی عن مسروق قال: جَاءَ رَجُلٌ اِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ فَقَالَ: هَلْ حَدَّثَکُمْ نَبِیُّکُمْ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَمْ یَکُونُ بَعْدَهُ مِنَ الْخلفا؟ فَقَالَ: نَعَمْ. وَمَا سَاَلَنِی اَحَدٌ قَبْلَکَ وَاِنَّکَ لَاَحْدَثُ الْقَوْمِ سِنّاً نَعَمْ. قَالَ: یَکُونُ بَعْدِی عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَی اثنی‌عشر نقیبا. مردی نزد عبداللَّه بن مسعود آمد و گفت: آیا پیامبرتان به شما خبر داده که پس از وی چند خلیفه خواهد بود؟ گفت: آری، و کسی پیش از تو آن را از من نپرسیده است و تو جوان‌ترین مردم از نظر سن و سال هستی، آری فرمود: پس از من دوازده نقیب به تعداد نقبای موسی خواهد بود.
در پایان می‌گوید: (هذا اسناده حسن) سند این روایت حسن است.

۱.۳ - تعبیر اثنا عشر امیراً

برخی روایات، با تعبیر «اثنا عشر امیراً» وارد شده‌اند:
بخاری صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت روایت را این‌گونه نقل کرده است:

حدثنی محمد بن الْمُثَنَّی حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن عبد الْمَلِکِ سمعت جَابِرَ بن سَمُرَةَ قال: سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول: یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ اَمِیرًا فقال: کَلِمَةً لم اَسْمَعْهَا فقال: ابی انه قال: کلهم من قُرَیْشٍ؛ جابر بن سمره می‌گوید: از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: بعد از من دوازده نفر امیر است؛ سپس سخنی فرمود که من نشنیدم، پدرم گفت: رسول خدا فرمود: همگی آن خلفا از قریش‌اند.

به گزارش احمد حنبل در مسند، این سخن رسول خدا درباره دوازده جانشین در حجة‌الوداع ایراد شده است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا بن نُمَیْرٍ ثنا مُجَالِدٌ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ السوائی قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول: فی حَجَّةِ الْوَدَاعِ لاَ یَزَالُ هذا الدِّینُ ظَاهِراً علی من نَاوَاَهُ لاَ یَضُرُّهُ مُخَالِفٌ وَلاَ مَفَارِقٌ حتی یَمْضِیَ من امتی اثْنَا عَشَرَ اَمِیراً کلهم من قُرَیْشٍ قال: ثُمَّ خفی عَلَیَّ قَوْلُ رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال: وکان ابی اَقْرَبَ الی رَاحِلَةِ رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) مِنِّی فقلت: یا اَبَتَاهُ ما الذی خفی علی من قَوْلِ رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال یقول: کلهم من قُرَیْشٍ قال: فاشهد علی اِفْهَامِ ابی ایای قال: کلهم من قُرَیْشٍ؛ جابر می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حجة الوداع فرمود: این دین همواره بر دشمنش پیروز و هیچ مخالفت و موافقت با آن، زیانی به دین نمی‌رساند، تا آنگاه دوازده نفر از امت من که از همگی از قریش‌اند، زمام‌دار شوند. سپس کلامی فرمود که بر من پوشیده ماند، پدرم نسبت به من نزدیگ رسول خدا بود گفتم: آنچه را رسول خدا فرمود و من نشنیدم چه بود؟ پدرم گفت: رسول خدا فرمود: تمام این دوازده نفر از قریش‌اند. جابر می‌گوید: بر فهم پدرم آن جمله را از رسول خدا شهادت می‌دهم. که رسول خدا فرمود: آن‌ها همگی از قریش‌اند.

احمد حنبل در روایت دیگر این تعبیر را نقل کرده است:
لاَ یَزَالُ هذا الاَمْرُ مَاضِیاً حتی یَقُومَ اثْنَا عَشَرَ اَمِیراً؛ کار مردم پیوسته پیش می‌رود مادامی که دوازده مرد بر آن‌ها حکومت نماید.

طبرانی در المعجم الکبیر این روایت را با تعبیر دیگر نقل کرده است:
حدثنا ابو حَبِیبٍ زَیْدُ بن الْمُهْتَدِی الْمَرْوَزِیُّ حدثنا عَلِیُّ بن حَشْرَمٍ ثنا عِیسَی بن یُونُسَ عن عِمْرَانَ بن سُلَیْمَانَ عَنِ الشَّعْبِیِّ عن جَابِرٍ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فی حَجَّةِ الْوَدَاعِ یقول لا یَزَالُ اَمْرُ هذه الاُمَّةِ هَادِئًا علی من نَاوَاَها حتی یَکُونَ عَلَیْکُمِ اثْنَا عَشَرَ اَمِیرًا ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ لم اَسْمَعْهَا فَسَاَلْتُ ابی وکان اَقْرَبَ الیه مِنِّی ما قال قال قال کلهم من قُرَیْشٍ؛ رسول خدا فرمود: همواره امر این امت پیروز است بر کسی که با او دشمنی کند تا اینکه دوازده نفر زمام‌دارند، سپس کلمه آهسته‌ای فرمود که من آن را نشنیدم. از پدرم که به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزدیک‌تر بود، پرسیدم که حضرت چه فرمود؟ گفت: فرمود: همه‌شان از قریش‌اند.

البانی درباره این روایت می‌گوید:
وهذا اسناد صحیح علی شرطهما. وقد اخرجه مسلم عنه بلفظ: لا یزال امر الناس ماضیا؛
[۲۲] البانی، محمد ناصرالدین، السلسلة الصحیحة، ج۱، ص۶۵۱.
سند این روایت به شرط شیخین صحیح است و مسلم آن را با تعبیر: لا یزال امر الناس ماضیا آورده است.

ترمذی درباره این حدیث می‌نویسد:
قال ابو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ؛ این روایت حسن و صحیح است.

۱.۴ - تعبیر اثنا عشر قیما

چهارمین تعبیر متفاوت در این روایت، تعبیر «اثنا عشر قیماً» است که طبرانی در معجم الکبیر آورده است:
حدثنا اِبْرَاهِیمُ بن هَاشِمٍ الْبَغَوِیُّ ثنا محمد بن عبد الرحمن الْعَلافُ ثنا محمد بن سَوَاءٍ ثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عَنِ الشَّعْبِیِّ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: کنت مع ابی عِنْدَ النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فقال: یَکُونُ لِهَذِهِ الاُمَّةِ اثْنَا عَشَرَ قَیِّمًا لا یَضُرُّهُمْ من خَذَلَهُمْ ثُمَّ هَمَسَ رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بِکَلِمَةٍ لم اَسْمَعْهَا فقلت: لاَبِی ما الْکَلِمَةُ التی هَمَسَ بها النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم)؟ قال: کلهم من قُرَیْشٍ؛ جابر بن سمره می‌گوید: با پدرم نزد رسول خدا بودیم که فرمود: برای این امت دوازده سرپرست است که یاری نکردن مردم به آن‌ها ضرری نمی‌رساند. سپس رسول خدا سخن آهسته گفت که من نشنیدم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود؟ گفت: رسول خدا فرمود: همه آن‌ها از قریش‌اند.

طبرانی در روایت دیگر نقل می‌کند وقتی رسول خدا این روایت را فرمود: من دیدم عمر بن خطاب پشت سر من بود:
حدثنا عَبْدَانُ بن اَحْمَدَ ثنا زَیْدُ بن الْحَرِیشِ ثنا رَوْحُ بن عَطَاءِ بن ابی مَیْمُونَةَ عن عَطَاءِ بن ابی مَیْمُونَةَ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) وهو یَخْطُبُ علی الْمِنْبَرِ وَیَقُولُ: اثْنَا عَشَرَ قَیِّمًا من قُرَیْشٍ لا یَضُرُّهُمْ عَدَاوَةُ من عَادَاهمْ قال: فَالْتَفَتَ خَلْفِی فاذا انا بِعُمَرِ بن الْخَطَّابِ رضی اللَّهُ عنه وَاَبِی فی نَاسٍ فَاَثْبَتُوا لِیَ الحدیث کما سمعت؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر فراز منبر می‌گفت: (بعد من) دوازده سرپرست از قریش‌اند که دشمنی دشمنان با آن‌ها زیان نرساند، سپس به پشت سرم متوجه شدم عمر بن خطاب و پدرم را در میان مردم دیدم و آن‌ها نیز سخن پیامبر را همان‌گونه که من شنیده بودم، نقل کردند.

۱.۵ - تعبیر اثنا عشر رجلاً

در برخی تعبیرات، جمله «اثنا عشر رجلاً» آمده که در صحیح مسلم و غیر آن نقل شده است:
حدثنا بن ابی عُمَرَ حدثنا سُفْیَانُ عن عبد الْمَلِکِ بن عُمَیْرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول: لَا یَزَالُ اَمْرُ الناس مَاضِیًا ما وَلِیَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ تَکَلَّمَ النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بِکَلِمَةٍ خَفِیَتْ عَلَیَّ فَسَاَلْتُ ابی مَاذَا؟ قال: رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فقال: کلهم من قُرَیْشٍ؛ و در نهایت در برخی منابع این روایت بدون پسوند «خلیفة؛ امیراً، رجلاً و قیماً» آمده است.
این روایت را ابوعوانه در مسندش نقل کرده است:
حدثنا احمد بن یوسف السلمی قال نا عمر بن عبدالله بن رزین عن سفیان یعنی ابن حسین عن سعید بن عمرو بن اشوع عن عامر الشعبی عن جابر بن سمرة السوائی قال جئت مع ابی الی المسجد ورسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یخطب فسمعته یقول: من بعدی اثنا عشر ثم خفض صوته فلم ادر ما یقول، قلت: لابی ما یقول؟ قال: کلهم من قریش. ابو عوانة در پایان می‌گوید: وهذا مما انتخبه ابو زکریا الاعرج وهو حدیث حسن حسن. این روایت را ابو زکریای اعرج انتخاب کرده که روایت حسن است.
با توجه به منابع روایی دست اول اهل سنت، به دست می‌آید که این روایت با تعبیرات مختلفش از دیدگاه آن‌ها یک روایت قابل قبول و پذیرفته شده است و همگی صراحت دارند که این دوازده نفر، بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانشین، سرپرست، زمامدار و پیشوای مردم هستند.

مقصود از «خلفای دوازده‌گانه» در این روایت یکی از مطالب مهم در این روایت، تعیین مصداق «دوازده خلیفه» است که علمای شیعه و سنی دیدگاه‌های مختلفی ارائه کرده و تفسیر‌های گوناگونی از آن داشته‌اند.

از آن‌جایی که شیعیان اعتقاد دارند که مقصود ازاین‌روایت، ائمه دوازده‌گانه اهل بیت (علیهم‌السلام) است، در تفسیر آن مشکل خاصی ندارند؛ اما دانشمندان و بزرگان اهل سنت دیدگاه‌های مختلفی را ارائه و در حقیقت دچار سردرگمی شده‌اند؛ تا جایی که برخی از آن‌ها به صراحت گفته‌اند که نمی‌توانند مقصود پیامبر را از این‌ روایت مشخص کنند.


اهل سنت در تفسیر و تبیین مصداق خلفای دوازده‌گانه به‌شدت دچار حیرت و سردرگمی شده‌اند؛ زیرا از طرفی این روایات با سند روشن و بدون خدشه، در منابع معتبر آنان نقل شده که مورد اتفاق آن‌ها است؛ از سوی دیگر، ویژگی‌هایی که در متن این روایات وجود دارد؛ مثل انحصار به عدد «دوازده»، بر مبنا و خلفای مورد نظر اهل سنت تطبیق نمی‌کند. حیرت اهل سنت را در بیان مقصود ازاین‌روایت ابن جوزی این‌گونه بیان می‌کند:
هذا الحدیث قد اطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسالت عنه، فما رایت احدا وقع علی المقصود به؛ بحث پیرامون این روایت را طولانی کردم و در جست‌وجوی گمانه‌ها برآمدم؛ کسی را ندیدم که به مقصود این روایت دست یافته باشد.

ابن‌بطال بکری قرطبی در شرح صحیح بخاری، ابن‌حجر عسقلانی در فتح‌الباری و بدرالدین عینی در عمدة القاری از مُهَلَّب نقل می‌کنند که هیچ‌کس سخن قطعی را در مورد تعیین مصداق دوازده خلیفه در این روایت ارائه نکرده است و همواره اقوال در مورد روایت مختلف است:
لم الق احدا یقطع فی هذا الحدیث بمعنیـ یعنی بشئ معین. هیچ‌کس نتوانسته است معنای قطعی این روایت را مشخص و سخن معینی را در تفسیر آن بگوید. بزرگان اهل سنت در ذیل روایت «اثناعشر خلیفة» احتمالات فراوانی را برای بیان مقصود از این حدیث ابراز داشته‌اند. عمده‌ترین احتمالاتشان این است که مقصود از خلفای اثنا عشر، خلفای بنی‌امیه هستند. بررسی و نقد این احتمالات، مجالی دیگر می‌طلبد که در مقاله دیگر به آن خواهیم پرداخت.


از دیدگاه شیعیان، تنها مصداق این روایات، «ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام)» هستند نه کسان دیگر و در این‌باره روایات صحیحی وجود دارد که ائمه اهل بیت را علاوه بر تعداد، با اسم و نسب معرفی کرده است.
بهترین و جامع‌ترین روایت در این‌باره، لوح جابر بن عبدالله انصاری است که از جانب خدا به پیامبر اسلام داده شد و در آن، اسامی تمام ائمه (علیهم‌السلام) درج شده و محدث توانا، ثقة‌الاسلام کلینی این روایت را با سند موثق نقل کرده است.
به عقیده‌ ما خلفا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بنی‌هاشم و عترت حضرت است، نه این‌که تنها قریشی باشند و این‌مطلب در منابع معتبر خود آنان آمده است. طبق تصریح برخی از محققان و علمای اهل سنت، فراز آخر روایت «اثناعشر»، دستخوش تحریف واقع شده و به این واقعیت دوتن از علمای خود‌شان تصریح کرده‌اند.

۳.۱ - علامه سید علی همدانی

طبق گزارش ینابیع الموده، سیدعلی همدانی این روایت را با همان سند و متن که بخاری و منابع دیگر آورده‌اند، به جای جمله «کلهم من قریش»، جمله «کلهم من بنی‌هاشم» را نقل کرده است؛ اما در خود بخاری به‌گونه‌ای دیگر آمده است:
عن عبدالملک بن عمیر عن جابر بن سمرة قال: کنت مع ابی عند النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فسمعته یقول: بعدی اثنا عشر خلیفة، ثم اخفی صوته، فقلت لابی: ما الذی اخفی صوته؟ قال: قال: کلهم من بنی‌هاشم. وعن سماک بن حرب مثل ذلک؛ جابر بن سمره رضی الله عنه گفت: من با پدرم نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودم و شنیدم که آن حضرت می‌فرمود: «پس از من دوازده خلیفه خواهد بود» سپس صدای خود را پایین آورد، به پدرم گفتم: آن‌چه بود که صدایش را برایش پایین آورد؟ جواب داد: فرمود: «همگی از بنی‌هاشم‌اند».
(مولف می‌گوید: ) از طریق سماک بن حرب، مثل این حدیث روایت شده است.

۳.۲ - علامه قندوذی

شیخ سلیمان ابن ابراهیم قندوزی حنفی، نیز با همان سند و متن از عبد الملک بن عمیر «کلهم من بنی‌هاشم» آورده است:
عن عبدالملک بن عمیر عن جابر بن سمرة رضی الله عنه قال: کنت مع ابی‌ عند رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فسمعته یقول: بعدی اثنا عشر خلیفة ثم اخفی صوته فقلت لابی: ما الذی [قال فی] اخفی صوته؟ قال: قال: کلهم من بنی‌هاشم. وعن سماک بن حرب مثله؛
نکته قابل دقت این است که عبدالملک بن عمیر از رجال صحاح سته و سماک بن حرب به غیر از صحیح مسلم و بخاری از رجال بقیه صحاح اربعه است. این دو نفر روایت را به این صورت نقل کرده‌اند.
شاید سروصدایی که هنگام سخن گفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برپا شده به خاطر تعیین مصداق این دوازده نفر بوده است تا دیگران نشنوند. در این فرض باید ریشه‌یابی کرد که چه کسانی این سروصداها را به راه ‌اندختند.
نظیر این جریان در آخرین لحظات حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که می‌خواست چیزی بنویسد بعد از آن امت گمراه نشوند، نیز اتفاق افتاد و در حضور رسول خدا منازعه و سروصدا بلند شد. در این‌جا چه کسانی عامل ایجاد این سروصدا شد و منظورشان چه بود و چه گفتند؟!


قندوزی حنفی نظر برخی محققان اهل سنت را در مصداق «دوازده خلیفه» منعکس نموده و خود نیز بر این باور است که مصداق روایت، ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) هستند نه دیگران:
قال بعض المحققین: ان الاحادیث الدالة علی کون الخلفا بعده (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اثنا عشر، قد اشتهرت من طرق کثیرة، فبشرح الزمان وتعریف الکون والمکان، علم ان مراد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من حدیثه هذا الائمة الاثنا عشر من اهل بیته وعترته، اذ لا یمکن ان یحمل هذا الحدیث علی الخلفا بعده من اصحابه، لقلتهم عن اثنی عشر، ولا یمکن ان یحمله علی الملوک الامویة لزیادتهم علی اثنی عشر، ولظلمهم الفاحش الا عمر بن عبد العزیز، ولکونهم غیر بنی‌هاشم، لان النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال: «کلهم من بنی‌هاشم» فی روایة عبد الملک عن جابر، واخفاء صوته (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی هذا القول یرجح هذه الروایة، لانهم لا یحسنون خلافة بنی‌هاشم و لا یمکن ان یحمله علی الملوک العباسیة لزیادتهم علی العدد المذکور ولقلة رعایتهم الآیة «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» وحدیث الکساء فلا بد من ان یحمل هذا الحدیث علی الائمة الاثنی عشر من اهل بیته وعترته (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لانهم کانوا اعلم اهل زمانهم واجلهم واورعهم واتقاهم، واعلاهم نسبا، وافضلهم حسبا، واکرمهم عند الله، وکان علومهم عن آبائهم متصلا بجدهم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وبالوراثة واللدنیة، کذا عرفهم اهل العلم والتحقیق واهل الکشف والتوفیق.
ویؤید هذا المعنی‌ ای ان مراد النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الائمة الاثنا عشر من اهل بیته ویشهده ویرجحه حدیث الثقلین، والاحادیث المتکثرة المذکورة فی هذا الکتاب وغیرها.

بعضی از محققان گفته‌اند: احادیثی که جانشینان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دوازده نفر می‌دانند از راه‌های زیاد مشهور شده‌اند. و معلوم است که منظور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از امامان دوازده‌گانه، اهل بیت او می‌باشد؛ زیرا امکان ندارد این حدیث را بر خلفای بعد از او که تعدادشان کمتر از دوازده نفر است حمل کرد و نیز ممکن نیست بر حاکمان بنی‌امیه حمل شود؛ چراکه آن‌ها زیاده بر دوازده نفرند و ظلم آنان نیز زیاد بود؛ مگر عمر بن عبدالعزیز، به علاوه آنان از غیر بنی‌هاشم می‌باشند و حال آن‌که رسول خدا در حدیثی که عبدالملک آن را از جابر روایت نموده است، فرمود: «آن دوازده نفر از بنی‌هاشم هستند» و مخفی کردن صدای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با همهمه صحابه (وقتی که حضرت می‌خواست نسب امامان را اعلام فرماید) موجب ترجیح این روایت است؛ زیرا آنان خلافت بنی‌هاشم را خوش نداشتند.
و نیز ممکن نیست بر حاکمان عباسی حمل گردند چراکه اولاً: عدد آنان از عدد مذکور در این روایات زیادتر است و ثانیاً: به دلیل کم توجهی آنان به آیه مودت که در آن خداوند به رسول خدا خطاب می‌کند: «ای پیامبر بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم» و نیز به حدیث کساء؛ لذا باید این حدیث (حدیث اثناعشر) بر دوازده امام که از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و عترت او شمرده می‌شوند، حمل گردد زیرا آنان عالم‌ترین و برترین و باتقواترین افراد زمان خود بوده، و عالی‌تر از نظر نسب، و برترین از منظر حسب، و گرامی‌ترین در نزد خداوند بوده‌اند و علومشان از پدرانشان متصل به جدشان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از طریق وراثت و الهی بوده است و این چنین اهل علم و تحقیق و اهل کشف و توفیق آنان را می‌شناختند و آنچه این معنا را تأیید می‌کند و شاهد بر آن است (یعنی این‌که مراد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ائمه اثناعشر از اهل‌بیت ایشان بوده است) حدیث ثقلین (مبنی بر این‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس خود دو چیز گران‌بها باقی گذاردند که عبارت باشد از قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام))، و نیز احادیث فراوان دیگری است که در همین کتاب و کتاب دیگر مطرح شده است.


«حضرت مهدی» از خلفای اثناعشر و از نسل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اعتراف محققان اهل سنت است. با این‌که علمای اهل سنت سعی دارند مصداق «خلفای اثناعشر» را حاکمان بنی‌امیه بدانند، اعتراف کرده‌اند که «حضرت مهدی (علیه‌السلام)» یکی از این خلفا است.

۵.۱ - ابن کثیر دمشقی

ابن کثیر دمشقی سلفی در تفسیرش اقرار کرده که این روایت بر وجود دوازده خلیفه صالح که حق را بر پا می‌دارند دلالت دارد و از جمله آن‌ها همان مهدی است که در روایات به آمدنش بشارت داده شده است:
ومعنی هذا الحدیث (البشارة) بوجود اثنی عشر خلیفة صالحا یقیم الحق ویعدل فیهم ... والظاهر ان منهم المهدی المبشر به فی الاحادیث الواردة بذکره انه یواطئ اسمه اسم النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) واسم ابیه اسم ابیه فیملا الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما؛ این روایت بشارت می‌دهد که این دوازده خلیفه صالح که حق را برپا می‌دارند و در میان مردم به عدالت رفتار می‌کنند موجود است. و ظاهر این است که از جمله آن دوازده جانشین، حضرت مهدی است همان مهدی که در روایات اسم او اسم پیامبر و اسم پدرش اسم پدر رسول خداست، او زمین را از عدل و قسط آکنده می‌سازد؛ همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.

۵.۲ - جلال‌الدین سیوطی

سیوطی از مفسران به نام اهل سنت می‌گوید: ابوداود در سنن خود بابی را راجع به حضرت مهدی گشوده و در صدر روایات، حدیث جابر بن سمره را ذکر کرده و گفته است: مهدی یکی از آن دوازده نفر است: ان المهدی احد الاثنی عشر؛
سیوطی در کتاب دیگرش (در ضمن احتمال اینکه مراد از آنها، خلفای اثناعشر در طول مدت اسلام باشد که ده نفر آن‌ها آمده‌اند و دو تن از آنان متنظر‌اند و خواهد آمد) اعتراف می‌کند که یکی از آن دو، مهدی، از اهل بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است:
وعلی هذا فقد وجد من الاثنی عشر خلیفة: الخلفا الاربعة، والحسن ومعاویة وابن الزبیر وعمر بن عبد العزیز، ویحتمل ان یضم الیهم المهتدی من العباسیین، لانه فیهم کعمر بن عبد العزیز، وکذلک الطاهر لما اوتیه من العدل، وبقی الاثنان المنتظران، احدهما المهدی، لانه من اهل بیت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). بنابراین خلفای دوازده‌گانه از این قرارند: خلفای چهارگانه، امام حسن، معاویه، ابن زبیر، عمر بن عبدالعزیز. و احتمال دارد که مهتدی عباسی نیز از این‌ها باشد؛ زیرا او در میان عباسیان همانند عمر بن عبدالعزیز بود و نیز طاهر که به عدالت رفتار می‌کرد. و دو نفر از این دوازده نفر، منتظر هستند، یکی از آن‌ها مهدی از اهل بیت رسول خداست.

۵.۳ - محمد بن یوسف صالحی شامی

صالحی شامی نیز طبق روایاتی که بزرگان نقل کرده، پذیرفته است که حضرت مهدی از عترت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و این‌گونه روایت را نقد نکرده است:

وروی الامام احمد و الباوردی عنه [ابی سعید الخدری] قال: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم): (ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی یخرج فی اختلاف من الناس، فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا، ویرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض ویقسم المال صحاحا؛ امام احمد و بارودی از ابوسعید خدری روایت کرده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: شما را به مهدی که از قریش و از عترت من است بشارت می‌دهم او در حالی که مردم اختلاف دارند ظهور می‌کند؛ پس زمین را از قسط و عدالت آکنده می‌سازد؛ همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده است و ساکنان زمین و آسمان از او خشنودند و او مال را به صورت عادلانه تقسیم می‌کند.

۵.۴ - ابن‌حجر هیتمی

و ابن‌حجر هیتمی نیز پذیرفته است که آخرین خلفای دوازده‌گانه، حضرت مهدی است:

والظاهر ان آخرهم المهدی فانه بملک جمیع الارض. و ظاهر این است که آخرین نفر این دوازده خلیفه، مهدی است که تمام زمین را مالک خواهد شد.

۵.۵ - عظیم‌آبادی شارح سنن ابوداود

عظیم‌آبادی شارح سنن ابوداود، و نیز مبارکفوری شارح جامع ترمذی، این سخن ابن کثیر نقل کرده‌اند که او می‌گوید: ومعنی هذا الحدیث البشارة بوجود اثنی عشر خلیفة صالحاً یقیم الحق، ویعدل فیهم. و آن را پذیرفته‌اند.
[۴۲] عظیم‌آبادی، محمد شمس‌الحق (متوفای۱۳۲۹هـ)، عون المعبود شرح سنن ابی‌داوود، ج۱۱، ص۲۴۷، ناشر: دارالکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۹۹۵م.


۵.۶ - مجمع فقهی رابطة العالم الاسلامی

مجمع فقهی رابطة العالم الاسلامی در مکه مکرمه نیز گفته‌اند: آخرین خلفای اثناعشر کسی است که رسول خدا از آمدنش خبر داده است:

«ویظهر عند فساد الزمان وانتشار الکفر وظلم الناس ویملا الارض قسطاً وعدلاً، کما ملئت ظلماً وجوراً، یحکم العالم کله، وتخضع له الرقاب... وهو آخر الخلفا الاثنی عشر، اخبر النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) عنهم فی الصحاح».
هنگامی که زمانه فاسد شود و کفر و ظلم در میان مردم گسترش یابد او ظهور می‌کند و زمین را از قسط و عدل آکنده می‌سازد؛ همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده است. او بر کل جهان حکم می‌کند و گردن‌ها در مقابل او متواضع می‌شوند ... او آخرین خلفای دوازده‌گانه‌ای است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایات صحاح از آمدنش خبر داده است.
الفتوی التی اصدرها المجمع الفقهی فی رابطة العالم الاسلامی فی مکة المکرمة المؤرخة فی (۳۱/ ایار/ ۱۹۷۶ م.).


با توجه به متن روایت و تعبیرهای مختلف آن، چند نکته مهم و ظریفی به دست می‌آید که با در نظر داشت این نکات، می‌توان بر وجود امام زمان (علیه‌السلام) استدلال کرد:
۱. تعداد خلفای بشارت داده شده، منحصر به دوازده نفر است؛
۲. هویت آن‌ها قریشی؛ بلکه با توجه به روایت قندوزی حنفی،‌ هاشمی هستند؛
۳. ویژگی آن‌ها این است که عزت و عظمت دین و اسلام وابسته آن‌ها است و موافقت و مخالفت مردم هیچ تأثیر در تلاش و هدایت‌گری آن‌ها ندارد؛
۴. تشبیه آن‌ها به نقباء بنی اسرائیل روشنگر این نکته است که انتخاب آنان به این مقام، به دست خدا است؛ نه در اختیار مردم، همان‌گونه خداوند نقباء بنی‌اسرائیل را برگزیده است: «وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً؛» و آنان همانند پیامبران بنی‌اسرائیل، دارای مقام عصمت‌اند که تنها خداوند از عصمت افراد باخبر است؛
۵. آن‌ها در راه عزت بخشی دین و سرپرستی از آن، به رهنمودهای الهی عمل می‌کنند؛ نه از روی هوای نفس و کارشان عدالت‌گستری و ظلم‌ستیزی است نه بی‌عدالتی و ظلم کردن؛
۶. این خلفای رسول خدا پشت سر هم و به صورت متوالی در هر زمانی برای هدایت مردم می‌آیند، به‌گونه‌ای که تا هنگامه‌ قیامت هیچ زمانی، از وجود آن‌ها خالی نخواهد بود، کلمه «لایزال» در این جمله: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنا عشر خلیفة» و جمله‌های دیگر، که همه منابع معتبر آن‌ها نقل کرده، معنای اتصال و استمرار و توالی ائمه را در کل زمان می‌رساند و اگر زمانی فرا رسد که یکی از آن‌ها و آخرین آن‌ها وجود نداشته باشد، نظام عالم برهم ریخته و هنگامه برپایی قیامت خواهد شد، این نکته را روایت ذیل بیان می‌کند:

لَنْ یَزَالَ الدینُ قَائِماً اِلَی اثْنَیْ عَشَرَ مِنْ قُرَیْشٍ، فَاِذَا هَلَکُوا مَاجَتِ الاَرْضُ بِاَهْلِهَا.
حال اگر روایت اثنا عشر را در کنار روایت ثقلین بگذاریم و طبق قاعده «ان الحدیث یفسر بعضه بعضا» که علمای اهل سنت آن را قبول دارند، معنای روشن‌تری پیدا می‌کند.
روایت ثقلین تصریح دارد قرآن و اهل بیت که خلفای رسول خدا هستند، تا هنگام ورود بر حوض، از همدیگر جدا نمی‌شوند و تا قیامت، هیچ زمانی از وجود آن‌ها خالی نیست. بنابراین، طبق این روایت، خلفای رسول خدا به صورت متوالی پشت سر هم می‌آیند و هیچ زمانی از وجود یکی از آن‌ها خالی نخواهد بود. علاوه بر این روایت، برخی از منابع اهل سنت، توالی و پی هم آمدن خلفا را از بعضی اصحاب رسول خدا نقل کرده‌اند:
حدثنا ابن وهب عن عبدالرحمن بن زیاد بن انعم عن ابی عبد الرحمن الحبلی عن عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنهما قال: سیلی امر هذه الامة خلفا یتوالون، کلهم صالح وعلیهم تفتح الارضین کلها...
عبدالله بن عمرو بن العاص گفت: به زودی خلفایی که به دنبال هم می‌آیند، صاحب ولایت این امت می‌شوند و همگی صالح‌اند و تمام زمین‌ها برای آنان گشوده می‌گردد.

۶.۱ - کیفیت استدلال

با توجه به این نکات، نحوه استدلال برای اثبات این مطلب این‌گونه است:
اولاً: به اعتقاد شیعیان، جانشینان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دوازده نفر، برگزیده شده از جانب الهی، دارای علم و عصمت ذاتی و ویژگی‌های خارق العاده هستند و تمام صفاتی که در این روایات آمده همانند: عدد دوازده، صالح و عادل بودن، عزت‌بخشی و استواری دین و اسلام، هدایت انسان‌ها بر اساس رهنمودهای الهی (قرآنو رفتار عادلانه)، بر وجود آن امامان حق منطبق است.
ثانیاً: در روایت تصریح شده است که قوام دین و اسلام وابسته به وجود آن‌ها است و از طرفی طبق این روایت، دین هم تا قیامت باقی است: لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتی تَقُومَ السَّاعَةُ. پس وجود یکی از این دوازده نفر، تا هنگامی که دین پا برجا است، ضروری خواهد بود؛ زیرا وجود دین وابسته به وجود آن‌ها است.
ثالثاً: خود بزرگان اهل سنت اعتراف کرده‌اند که آخرین نفر این خلفا، شخصی به نام مهدی است و مهدی نیز از خاندان رسول خدا و هم‌نام او است که با آمدنش زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد.
قندوزی حنفی از دو طریق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است که حضرت نخستین جانشینش را امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و آخرین آن‌ها حضرت مهدی (علیه‌السلام) معرفی کرده است:

روایت اول:
وعن عبایة بن ربعی، عن جابر قال: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): انا سید النبیین، وعلی سید الوصیین، وان اوصیائی بعدی اثنا عشر، اولهم علی، وآخرهم القائم المهدی.
جابر می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: من آقای پیامبران و علی آقای اوصیاء است و اوصیای بعد از من دوازده نفر هستند؛ نخستین آن‌ها علی و آخرین آن‌ها حضرت مهدی است.

روایت دوم:
عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس قال: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): ان خلفایی واوصیائی وحجج الله علی الخلق بعدی الاثنا عشر، اولهم علی، وآخرهم ولدی المهدی، فینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلف المهدی، وتشرق الارض بنور ربها، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب.
ابن عباس می‌گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: جانشینان و اوصیاء و حجت‌های خدا بر مردم، بعد از من دوازده نفر هستند؛ نخستین آن‌ها علی و آخرین آن‌ها فرزندم مهدی است پس عیسی روح‌اللَّه از آسمان فرود آید و پشت سر او نماز گزارد. زمین، به‌نور پروردگارش روشن شود و سلطنتش در شرق و غرب عالم گسترش یابد.
و از طرفی سخن عده‌ای از علمای اهل سنت را نقل کردیم که آن‌ها اعتراف دارند آخرین این خلفا، حضرت مهدی است.
در نتیجه این روایت ثابت می‌کند که منظور از خلفای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همان ائمه دوازده‌گانه اهل بیت است و این دوازده نفر، به صورت متوالی در همه زمان‌ها وجود دارند و هیچ زمانی از وجود آنان خالی نیست که نخستین جانشین رسول خدا امیرمؤمنان و آخرین آن‌ها حضرت مهدی (علیه‌السلام) است و در نهایت روایت ثابت می‌کند که حضرت مهدی (علیه‌السلام) وجود دارد و تا هنوز در قید حیات و باقی است.


مرحوم علامه سیدمرتضی عسکری یکی از پژوهشگران برجسته معاصر شیعه، بعد از این‌که روایت «اثنا عشر» را با تعبیرات مختلف آن از منابع اهل سنت نقل کرده، بر وجود امام زمان (علیه‌السلام) این‌گونه استدلال می‌کند:

نستخلص مما سبق ونستنتج: ان عدد الائمة فی هذه الامة اثنا عشر علی التوالی، وان بعد الثانی عشر منهم ینتهی عمر هذه الدنیا.
فقد ورد فی الحدیث الاول: «لا یزال هذا الذین قائما حتی تقوم الساعة او یکون علیکم اثنا عشر خلیفة...». فان هذا الحدیث یعین مدة قیام الدین ویحددها بقیام الساعة ویعین عدد الائمة فی هذه الامة باثنی عشر شخصا.
وفی الحدیث الخامس: «لن یزال هذا الدین قائما الی اثنی عشر من قریش فاذا هلکوا ماجت الارض باهلها». ویدل هذا الحدیث علی تابید وجود الدین بامتداد الاثنی عشر وان بعدهم تموج الارض.
وفی الحدیث الثامن: حصر عددهم باثنی عشر بقوله. «یکون بعدی من الخلفا عدة اصحاب موسی». ویدل هذا الحدیث علی انه لا خلیفة بعد الرسول عدا الاثنی عشر.
وان الفاظ هذه الروایات المصرحة بحصر عدد الخلفا بالاثنی عشر وان بعدهم یکون الهرج وتموج الارض وقیام الساعة تبین الفاظ الاحادیث الاخری التی قد لا یفهم من الفاظها هذا التصریح. وبناءا علی هذا لابد ان یکون عمر احدهم طویلا خارقا للعادة فی اعمار البشر کما وقع فعلاً فی مدة عمر الثانی عشر من الائمة اوصیاء النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).

خلاصه و آنچه گفته شد این است تعداد امامان در میان این امت که پشت سر هم می‌آیند دوازده نفر است و بعد از دوازدهم آنان، عمر دنیا پایان می‌یابد. روایت نخست: «لا یزال هذا الذین قائما حتی تقوم الساعة او یکون علیکم اثنا عشر خلیفة» مدت پایداری دین را تا هنگامه قیامت را معین می‌کند و نیز مشخص می‌نماید که عدد امامان در میان امت منحصر به دوازده نفر است.
حدیث پنجم دلالت می‌کند تا زمانی که این دوازده نفر باقی باشند، دین جاودانی خواهد بود و بعد از آن‌ها زمین فرو خواهد ریخت. روایت هشتم تعداد آنان را همانند نقباء بنی اسرائیل به دوازده نفر منحصر کرده و دلالت می‌کند که بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جز این دوازده نفر، کسی خلیفه نخواهد بود.
الفاظ این روایات که بر عدد خلفا دوازده‌گانه و آغاز هرج و مرج و رخ‌نمایی هنگامه قیامت بعد از آن‌ها تصریح دارند؛ الفاظ روایات دیگری را که این صراحت را ندارند روشن می‌کند. بنابراین نتیجه این است که عمر یکی از این خلفا، به طور خارق‌العاده طولانی باشد که فعلاً این موضوع در مورد امام دوازدهم از اوصیای رسول خدا تحقق پیدا کرده است.
نتیجه بحث اینکه روایت «اثناعشر» از دیدگاه اهل سنت یک روایت خدشه‌ناپذیر است و یکی از روایاتی است که بر وجود امام زمان (علیه‌السلام) و حیات حضرت دلالت می‌کند.


۱. نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، ح۱۸۲۱، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۲. نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۱۸۲۲، تحقیق:محمدفؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۳. نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۴. سجستانی ازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابی‌داود، ج۴، ص۱۰۶، ح۴۲۷۹، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دارالفکر.    
۵. سجستانی ازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، ح۴۲۸۰، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دارالفکر.    
۶. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۲۱.    
۷. حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک، ج۳، ص۷۱۵، ح۶۵۸۶.    
۸. حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک، ج۳، ص۷۱۶. ح ۶۵۸۹.    
۹. شیبانی، احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۲۱، ح۳۷۸۱.    
۱۰. شیبانی، احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۰۶، ح۳۸۵۹.    
۱۱. عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ ه)، فتح‌الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۱۲، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دارالمعرفة بیروت.    
۱۲. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، تاریخ الخلفا، ج۱، ص۱۵.    
۱۳. هیثمی، احمد بن محمد (متوفای۹۷۳ه)، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة، ج۱، ص۵۴، تحقیق عبدالرحمن بن عبدالله الترکی کامل محمد الخراط، ناشر:مؤسسة الرسالة لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه ۱۹۹۷م.    
۱۴. عاصمی مکی، عبدالملک بن حسین (متوفای۱۱۱۱ه)، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، ج۲، ص۴۱۹.    
۱۵. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم (متوفای۱۳۵۳ه)، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۶، ص۳۹۳۳۹۴، دارالکتب العلمیة بیروت.    
۱۶. عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، ج۹، ص۵۷۷، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، تحقیق:د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر:دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة:الاولی، السعودیة ۱۴۱۹ه.    
۱۷. بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۹، ص۸۱، ح۷۲۲۲.    
۱۸. شیبانی، احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۴۲۹، ح۲۰۸۴۱.    
۱۹. شیبانی، احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۴۱۳، ح۲۰۸۱۷.    
۲۰. شیبانی، احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۴۸۷، ح۲۰۹۶۲.    
۲۱. طبرانی، سلیمان بن احمد (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۷، ح۱۸۰۰، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه ۱۹۸۳م.    
۲۲. البانی، محمد ناصرالدین، السلسلة الصحیحة، ج۱، ص۶۵۱.
۲۳. ترمذی سلمی، محمد بن عیسی (متوفای۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۱، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۲۴. طبرانی، سلیمان بن احمد (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۶، ح۱۷۹۴، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه ۱۹۸۳م.    
۲۵. طبرانی، سلیمان بن احمد (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۵۶، ح۲۰۷۳، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه ۱۹۸۳م.    
۲۶. نیشابوری قشیری، مسلم بن الحجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، ح۱۸۲۱، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۲۷. اسفرائنی، ابوعوانة یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۱۶ه)، مسند ابی‌عوانة، ج۴، ص۳۷۲، ح۶۹۹۰، ناشر:دارالمعرفة بیروت.    
۲۸. ابن جوزی حنبلی، عبدالرحمن بن علی (متوفای۵۹۷ ه)، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج۱، ص۴۴۹، تحقیق:علی حسین البواب، ناشر:دارالوطن الریاض ۱۴۱۸ه ۱۹۹۷م.    
۲۹. ابن بطال بکری قرطبی، علی بن خلف (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۲۸۷، تحقیق:ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبة الرشد السعودیة/ الریاض، الطبعة:الثانیة، ۱۴۲۳ه ۲۰۰۳م.    
۳۰. عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ ه)، فتح‌الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۱۱، تحقیق:محب‌الدین الخطیب، ناشر:دارالمعرفة بیروت.    
۳۱. عینی غیتابی حنفی، بدرالدین محمود بن احمد (متوفای۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۴، ص۲۸۱، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۳۲. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (متوفای۱۲۹۴ه) ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۲۹۰، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، ناشر:دار الاسوة للطباعة والنشر قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ه.    
۳۳. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (متوفای۱۲۹۴ه) ینابیع المودة لذوی القربی، ج۲، ص۳۱۵، ح ۹۰۸، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، ناشر:دارالاسوة للطباعة والنشر قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ه.    
۳۴. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (متوفای۱۲۹۴ه) ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۲۹۳، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، ناشر:دار الاسوة للطباعة والنشر قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ه.    
۳۵. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۳۶. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴ه)، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۴.    
۳۷. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج۲، ص۱۰۲.    
۳۸. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، تاریخ الخلفا، ج۱، ص۱۶.    
۳۹. صالحی شامی، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۱۷۱، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۴۰. هیتمی، احمد بن محمد (متوفای۹۷۳ ه)، مبلغ الارب فی فخر العرب، ج۱، ص۳.    
۴۱. مبارکفوری، عبدالرحمن بن عبدالرحیم (متوفای۱۳۵۳ه)، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۶، ص۲۹۳، دارالکتب العلمیة بیروت.    
۴۲. عظیم‌آبادی، محمد شمس‌الحق (متوفای۱۳۲۹هـ)، عون المعبود شرح سنن ابی‌داوود، ج۱۱، ص۲۴۷، ناشر: دارالکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۹۹۵م.
۴۳. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۴۴. هندی، علی المتقی بن حسام‌الدین (متوفای۹۷۵ه)، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، ج۱۲، ص۳۴، ح۳۳۸۶۱.    
۴۵. مروزی، نعیم بن حماد (متوفای ۲۸۸ه)، کتاب الفتن، ج۱، ص۱۱۷، تحقیق:سمیر امین الزهیری، دار النشر:مکتبة التوحید القاهرة، الطبعة:الاولی ۱۴۱۲.    
۴۶. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (متوفای۱۲۹۴ه) ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۲۹۱، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، ناشر:دارالاسوة للطباعة والنشر قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ه.    
۴۷. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم(متوفای۱۲۹۴ه) ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۲۹۵، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، ناشر:دار الاسوة للطباعة والنشر قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۶ه.    
۴۸. عسکری، سید مرتضی (متوفای ۱۳۸۶ه)، معالم المدرستین، ج۱، ص۳۳۶، ناشر:مؤسسة النعمان للطباعة والنشر والتوزیع بیروت لبنان، سال چاپ:۱۴۱۰ ۱۹۹۰ م.    




مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، برگرفته از مقاله «آیا حدیث «خلفایی اثناعشر»، بر وجود و حیات حضرت مهدی دلالت می‌کند؟».    







جعبه ابزار