امام هادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام هادی ـ علیهالسلام.
پرسش: ولادت و کودکی و جوانی امام هادی ـ علیهالسلام ـ و دوران
امامت آن حضرت را همراه با ذکر بخشی از
فضایل و کرامات ایشان بیان کنید؟
پاسخ:
حضرت امام علی النقی (هادی) ـ علیهالسلام ـ در سحرگاه نیمه
ذیحجه سال ۲۱۲ هـ.ق در شهر صریا در حومه
مدینه به
دنیا آمد.
پدرش
امام جواد امام نهم شیعیان و مادرش
سمانه بانویی پاک و با
تقوا بود.
نامش
علی، کنیهاش ابوالحسن و برخی القابش
نقی،
هادی،
عالم،
فقیه،
امین،
طیب،
ناصح و
مرتضی است.
امام هادی ـ علیهالسلام ـ در ۸ سالگی به
امامت رسید و پس از ۳۳ سال امامت در سن ۴۱ سالگی به
شهادت رسید.
دوره امامت حضرت معاصر بود با خلافت
خلیفه عباسی معتصم،
واثق،
متوکل،
منتصر،
مستعین و
معتز که حضرت در
ماه رجب سال ۲۵۴ هـ.ق مسموم شد و به شهادت رسید.
دوره زندگی این امام همام در زمان پدر و شش خلیفه عباسی مجموعاً هفت دوره است که بهاختصار به همراه
فضایل و
معجزات آن دوره ذکر میشود:
حضرت در خانه «
اهل بیت که خداوند آنها را از هر آلودگی پاک کرده است»،
به دنیا آمد و در این خانه نورانی که معدن
حکمت و
فضیلت بود، پرورش یافت. از همان کودکی به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخت و در مکتب عالی
دانش و فضیلت خود گروههایی از علاقهمندان و ارادتمندان خاندان
نبوت را میپروراند. امام هادی ـ علیهالسلام ـ شش ساله بود که مأمون از دنیا رفت و معتصم جای او را گرفت. دو سال بعد معتصم
امام جواد ـ علیهالسلام ـ پدر امام هادی ـ علیهالسلام ـ را مسموم کرد و به شهادت رساند و امام هادی ـ علیهالسلام ـ به امامت رسید.
درباره دوره زندگی امام در خلافت معتصم مطالب زیر بیان میشود:
از بزرگترین معجزات امام
هادی ـ علیهالسلام ـ این بود که در سن کودکی به درجه امامت رسید.
در همان کودکی تمام فضایل و کرامات و
کمال علم و دانش را در خود جمع کرده بود. بارها معتصم مانند برادرش مأمون سعی کرد از این فرصت استفاده کرده و ضربه مهلکی به اساس شیعه و محور
اعتقاد آنکه همان امامت است، وارد کند؛ ولی خدا خواست که
نور الهی روشن بماند. به همین جهت بارها امام هادی ـ علیهالسلام ـ را با سؤالها و مسائل بسیار مشکل و پیچیده
آزمایش کردند؛ ولی همیشه
ائمه علیهمالسلام سربلند بودند
و در مقابل هر سؤالی به بهترین و کاملترین نحو پاسخ میدادند و در نتیجه
دشمنان امام در همان دامی میافتادند که خود برای امام گسترده بودند.
واثق پسر معتصم بود. در این دوره مسئله
خلق قرآن مطرح شد. این مسئله بهصورت یک فتنه درآمد و بهانهای شد برای ریختن خون بسیاری از مخالفان حکومت.
عدهای به مخلوق بودن و عدهای دیگر به مخلوق نبودن آن معتقد شدند. امام برای نجات
شیعیان از افتادن در این فتنه نامههایی به تعدادی از بزرگان
شیعه نوشت
و ضمن اعلام نظر خود دوستان و شیعیان خود را از داخل شدن در این
فتنه بر حذر داشت. کرامت دیگر امام هادی ـ علیهالسلام ـ در این دوره خبر از
مرگ واثق بود که به خیران
خادم فرمودند.
متوکل برادر واثق بود. تقریباً نصف دوره امامت حضرت هادی ـ علیهالسلام ـ با خلافت متوکل معاصر بود. گرچه همه خلفای بنیعباس در آزار و صدمه زدن به شخص
امام و سازمان
تشیع سعی زیادی داشتند، ولی «در این میان متوکل در
ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی
سبقت را از دیگران ربود».
سختگیری خلفای قبلی برای شیعیان قابل تحمل بود، لذا تعداد زیادی از آنها در سامرا مرکز
عباسیان ساکن شدند؛ اما متوکل آنچنان سختگیری و
ستم کرد که آنها متفرق شدند.
این دوره از سختترین و طاقتفرساترین دورههای شیعیان بود. در این دوره شیعیان زیادی
مقتول یا مسموم یا متواری شدند.
از دیگر جنایتهای متوکل تخریب مرقد شریف
امام حسین ـ علیهالسلام ـ و
تبعید امام از مدینه به
سامرا بود
تا هم امام و ارتباط شیعیان را تحت نظر بگیرد و هم پایگاه مهم و قوی
شیعه در مدینه را تضعیف کند. از دیگر جنایتهای متوکل این بود که «گاهبگاه به مأموران خود دستور میداد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و بازرسی کنند به
امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه
حکومت به دست آورند؛ لکن در این حملههای شبانه جز کتابهای علمی و
دعا چیزی یافت نشد».
گاهی متوکل فرمان میداد تا امام را در هر حالتی که هست به دربار آورند: «در یکی از این احضارها
امام در حالی وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای
شراب و در میان گروههای خنیاگر و رقاصه افتاده بود. امام بیتوجه به خطرات احتمالی او را سرزنش کرد و در ضمن خواندن اشعاری به نصیحتگویی و یادآوری
قیامت پرداخت. متوکل برآشفت و دستور داد حضرت را محبوس سازند».
سپس شخصی از حضرت شنید که میفرمودند: من از
ناقه صالح نزد خدا محترمترم و سپس آیه «و تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب»؛ (در خانههایتان سه روز به آسایش و لذت بپردازید، آن (وعده عذاب) و عدهای غیر
دروغ است.)
را خواندند. بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.
علاوه بر این کرامت، جریان زینب کذّاب نیز از
کرامات امام هادی ـ علیهالسلام ـ در دوره متوکل است.
زنی ادعا کرد من
زینب دختر
فاطمه زهرا و نوه پیامبرم.
پیامبر دعا کرده که در هر ۴۰ سال جوانی من برگردد. همه گفتند:
دروغ میگوید؛ ولی نتوانستند دلیلی بیاورند که او را قانع کند. بهسراغ
امام هادی ـ علیهالسلام ـ رفتند و حضرت فرمود:
گوشت فرزندان
فاطمه بر درندگان
حرام است و خود در قفس شیران رفت و همه شیرها دور امام جمع شدند و امام دست نوازش بر سر آنها کشید. در این هنگام
زن فریاد زد: به خدا
دروغ گفتم و ادعای باطلی کردم.
منتصر با طرح نقشهای پدرش را کشت و به خلافت رسید. او برخلاف پدر خونریز و بیرحمش، بر
علویان و شیعیان سخت نمیگرفت. او اجازه داد شیعیان به
زیارت امام حسین ـ علیهالسلام ـ بروند و
فدک را نیز به
فرزندان امام حسین ـ علیهالسلام ـ پس داد و پس از گذشت ۶ ماه کشته شد.
در زمان مستعین خلافت ضعیف شده بود و ترکان در
حکومت نفوذ کرده و قدرتمند شده بودند. در این دوره قیامها و شورشهای زیادی صورت گرفت و
شیعیان وضع بهتری نسبت به گذشته داشتند.
پس از او
معتز که در دشمنی با آلمحمد و
قتل دشمنان خلافت معروف بود،
به خلافت رسید او وجود نورانی امام ـ علیهالسلام ـ را برنتابید و در زمان او حضرت مسموم شد و به
جهان باقی شتافت. همچنین در این زمان عده زیادی از شیعیان به قتل رسیده و یا آن قدر در
زندان ماندند تا
وفات کردند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «امام هادی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۰۳.