ارتداد اهل بیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ارتداد، اهل بیت، مرتد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله.
پرسش: آیا بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله، اهل بیت مانند فرزندان جعفر و فرزندان علی و... هم مرتد شدند؟
پاسخ: ارتداد اصحاب در روایات صحیح و معتبر اهل سنت بسیار وسیعتر و با روایات زیاد و متواتر مطرح شده است؛ درحالیکه در منابع
شیعه روایات صحیحی که بیانگر ارتداد اصحاب باشد، بیش از سه روایت نبوده و به اصطلاح
علم حدیث از خبر واحد تجاوز نمیکند؛ و بقیه روایات از نظر سند دارای اشکالاتی هستند که نمیتوان به آنها
اعتماد کرد. بنابراین باید برادران اهل سنت پاسخ دهند که
ارتداد اصحاب در این روایات
متواتر (روایات رده، حوض) به چه معناست. اما علمای شیعه معتقدند ارتدادی که در این روایات به
صحابه نسبت داده شده، هرگز نمیتواند معنای
کفر و بازگشت به بتپرستی باشد؛ زیرا این معنا با متن و نص آیات
قرآن درباره
صحابه و گزارش منابع تاریخی در تضاد است؛ اما اهل بیت بنا به روایت منابع تاریخی در مسئله
خلافت همگی از
حضرت علی علیهالسلام حمایت کردند و اگر جایی نیز
سکوت کردهاند، تنها به دلیل اقتدا به خود ایشان و حفظ مصالح اسلام بوده است.
پس از بیان این مقدمه در پاسخ به این سؤال باید به نکات زیر توجه کرد:
ارتداد اصحاب در روایات
اهل سنت بسیار وسیعتر و با
روایات زیاد و متواتر مطرح شده است که در اینجا فقط به ذکر آدرس بعضی از این روایات اکتفا میکنیم:
۱.
شرح صحیح مسلم، نووی، ج ۱۵ ـ ۱۶، ص ۵ و ۵۹.
۲.
عمدة القاری، ۲۳/۱۳۵.
۳.
شرح صحیح بخاری، کرمانی، ۲۳/۶۳.
۴.
التمهید، ابن عبدالبر، ۲/۲۹۱.
۵.
صحیح بخاری، کتاب رقاق، باب ۵۳، احادیث ۶۲۱۲ و ۲۱۱۵.
۶.
صحیح مسلم، کتاب فضائل، باب ۹.
۷.
مصابیح السنة، بغوی، ۳/۵۳۷.
۸.
الترغیب و الترهیب، منذری، ۴/۴۲۲.
۹.
النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر، ۵/۲۷۴.
۱۰.
فتح الباری، ابن حجر، ۱۱/۴۷۵.
۱۱.
عمدة القاری، عینی، ۲۳/۱۴۲.
۱۲.
ارشاد الساری، قسطلانی، ۹/۳۴۲.
ما در اینجا فقط یک روایت از روایات منابع
اهل سنت را بهعنوان نمونه متذکر میشویم و مراجعه به سایر منابع را به اهل
معرفت واگذار میکنیم:
«بینا أنا قائم إذا زمرة، حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم، فقال: هلم، فقلت: أین؟ قال: الی النار والله، قلت: و ماشأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری. ثم إذا زمرة، حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم، فقال: هلم، قلت: أین؟ قال: إلی النار والله. قلت: ماشأنهم؟ قال: أنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری، فلا أراه یخلص منهم الا مثل همل النعم».
ابوهریره از
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل میکند که فرمود: من بر سر حوض ایستادهام، در این هنگام گروهی حاضر میشوند که آنان را میشناسم. (مردی از مأموران
خداوند که مراقب آنهاست)، از میان من و آنان خارج میشود و به آنها میگوید: بیایید (برویم) من میپرسم: به کجا؟ پاسخ میدهد: به خدا سوگند بهسوی آتش. من میپرسم: گناهشان چیست؟ پاسخ میدهد: آنان پس از تو، به افکار و عقاید گذشته خود بازگشتند. سپس گروه دیگری را میآوردند که آنان را میشناسم. مردی (از مأموران الاهی که مراقب آنهاست) از میان من و آنان خارج میشود و به آنها میگوید: بیایید برویم، میپرسم: به کجا؟ پاسخ میدهد: بهسوی
آتش. میپرسم: گناهشان چیست؟ پاسخ میدهد: آنان پس از تو، به افکار گذشته خویش بازگشتند. من گمان نمیکنم کسی از آنان نجات یابد، مگر به تعداد شتران اندکی که از گله جدا شده و به خاطر نداشتن چوپان، گم و ضایع میشوند.
(کنایه از این است که نجات یافتگان از نظر تعداد، بسیار اندکاند).
اما در منابع شیعه تنها در دو کتاب
اختصاص ( شیخ مفید ) و
رجال کشی روایاتی در این زمینه آمده است که اکثر آنها از نظر سند ضعیفاند. تنها روایتی که در سندش علی بن حسن فضال است، موثق و سه
روایت دیگر صحیح میباشند.
درهرحال این چهار روایت بر فرض اینکه هیچ اشکالی در سندشان نباشد، در اصطلاح علم حدیث "خبر واحد"ند که حجیت آنها مورد اتفاق همه علما نیست؛ اما بر فرض حجیت
خبر واحد باید دید ارتداد در این روایات به چه معناست؟ با توجه به کثرت و تواتر احادیث ارتداد صحابه در منابع معتبر اهل سنت، باید برادران اهل سنت پاسخ دهند که ارتداد اصحاب در این روایات به چه معناست. هر معنایی را که آنان برای ارتداد مطرحشده در روایات بپذیرند، ما نیز همان معنا را خواهیم پذیرفت.
این روایت با گزارشهای تاریخی تطابق ندارد. چگونه میتوان گفت که تنها این سه نفر (سلمان، ابوذر و
مقداد) بودند که از علی بن ابیطالب حمایت کردند؛ درحالیکه ابن قتیبه و طبری گفتهاند که جماعتی از بنیهاشم و دیگران به نشانه اعتراض به
سقیفه در خانه
علی بست نشستند و خانه علی را ترک نکردند، مگر بعد از
تهدید و روشن کردن آتش در مقابل خانه.
شیخ صدوق در کتاب
خصال به نام برخی از کسانی که منکر
خلافت بودند و به خلافت اعتراض داشتند، اشاره و اعتراضات هر کدام از آنها را بیان کرده است. این اسامی به دوازده نفر میرسد.
وجود
اضطراب در متن این احادیث در تعداد این افراد، صحت آنها را مشکوک میکند.
چگونه ممکن است
ایمان برخی صحابه را که شیعه و سنی در بزرگی مقام آنها اتفاق دارند، انکار کرد. کسانی مانند
بلال، حجر بن عدی،
اویس قرنی و.... همچنین بنیهاشم که در مسیر
امام علی بودند و از آن تخلف نکردند و تنها به دلیل اقتدا به
حضرت علی علیهالسلام و حفظ مصالح عالیه اسلام سکوت کردند.
درباره
ارتداد مطرحشده در این روایات، علمای شیعه تأویلاتی مطرح کردهاند.
آیت الله سبحانی معتقد است که این ارتداد به معنای
کفر و الحاد و بازگشت به جاهلیت نیست؛ بلکه مراد از آن عدم وفای به پیمانی است که در روز
غدیر خم از آنها گرفته شده بود.
روایتی که در آن حضرت علی ـ علیهالسلام ـ از آنها خواست که فردا با سرهای تراشیده بیایند و تنها این سه نفر آمدند، شاهدی است بر اینکه مراد از ارتداد بقیه افراد کنارهگیری از قتال و
جنگ همراه حضرت علی ـ علیهالسلام ـ بوده است.
امام خمینی (ره) در کتاب
طهارت خود در بحث از اینکه آیا مخالفان شیعه کافرند یا نه، میگوید: صدق
اسلام بر افراد به صرف اعتقاد به الوهیت،
توحید، نبوت و
معاد (مورد آخر اختلافی است) محرز است.
ایشان
امامت را از اصول مذهب شیعه و مخالفت با آن را سبب خروج از
تشیع، نه اسلام میداند. ایشان در این بخش روایاتی را که در آنها به اهل سنت نسبت کفر داده شده است، بررسی میکند و معتقد است که این در این نسبتها معنای کلامی کفر اراده نشده؛ چراکه این با اخبار مستفیضه، بلکه متواتره در این باب و معاشرت شیعیان و
ائمه با اهل سنت (حتی در مواردی که شائبه
تقیه وجود ندارد) مخالف است.
بنابراین چارهای نیست بهجز اینکه این موارد بر احکام باطنی حمل شود؛ مثلاً بر این حمل شود که
ثواب در
آخرت نصیب آنها نخواهد شد یا اینکه بگوییم کفر در این موارد به برخی درجاب کفر اطلاق شده است؛ چراکه در روایات به تارک صلاة،
زناکار و... هم نسبت کفر داده شده است؛ اما این افراد کافر به معنای خاص خوانده نمیشوند؛ اما اینکه گفته شود آنها در حقیقت کافرند و احکام اسلام بر آنها بهصورت ظاهری جاری میشود قابل توجیه نیست؛ چراکه گفته شد که اسلام چیزی بهجز اعتقاد به اصول مذکوره نیست.
امام خمینی در تحلیل این روایت نیز میگوید: اقرب آن است که مراد از ارتداد در این روایتها شکستن پیمان
ولایت ولو ظاهراً یا تقیةً باشد؛ نه ارتداد از اسلام.
میرداماد نیز در کتاب
نبراس الضیاء این ارتداد را به معنای انحراف از مسیر و غصب
حق از اهلش دانسته است.
ممکن است برخی از این روایات، ساخته غلات و حشویه
شیعه بوده باشد.
آیت الله سبحانی در پایان بحث از این روایت چنین میگوید: گمان من این است که این روایت از جمله ساختههای غلات و حشویه برای تحکیم امر ولایت و نیرنگ در ایجاد اخلاص در بین شیعیان باشد؛ درحالیکه غافلاند از اینکه این روایات با
قرآن کریم و روایات امیرالمؤمنین
و
امام سجاد علیهالسلام در مدح برخی صحابه در تضاد است.
دیدگاه شیعه نسبت به صحابه مانند دیدگاه
قرآن به صحابه است. قرآن در بسیاری از جاها از
صحابه تمجید و در برخی از جاها برخی از آنها را مذمت کرده است. در قرآن در آیات بسیاری مانند بیعت تحت
شجره از صحابه تجلیل شده است. درعینحال قرآن در بین صحابه منافقان را مذمت میکند. پس اینکه تمام صحابه
عادل باشند، یا اینکه همه آنان
مرتد شدند، با بیانات قرآن در تضاد است.
اهل بیت نیز به
روایت منابع تاریخی در مسئله خلافت همگی از حضرت علی ـ علیهالسلام ـ حمایت کردند؛ اما اینکه فردی از بنیهاشم بوده باشد، دلیل بر این نیست که حتماً از شیعیان نیز باشد، یا اینکه در همه عمر در مسیر حق حرکت کرده باشد.
پایگاه اسلام کوئست.