برنامه برای رشد متوازن ابعاد شخصیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: رشد ابعاد
شخصیت ، عوامل تحول شخصیت، برنامه متعادل کننده شخصیت.
پرسش: چه برنامهای را برای رشد متوازن و هماهنگ تمام
ابعاد شخصیت انسانی میتوان در پیش گرفت؟
پاسخ: قبل از این که به اصل سؤال جواب دهیم لازم میبینیم تعریفی از شخصیت را ارائه دهیم و ابعاد آن را نیز معین کنیم. بعد از آن به عوامل تحول و تکون شخصیت اشاره میکنیم و سپس در مورد
اسلام و توازن، عامل اصلی عدم تعادل، تنها برنامه متعادل کننده شخصیت، برنامه رشد متوازن، موانع رشد، روشهای رشد متوازن، و خطر تک بعدی بودن سخن خواهیم گفت.
شخصیت ، مجموعه سازمان یافتهای از خصوصیات جنبههای مختلف وجودی
انسان ( بدنی،
عقلی ،
عاطفی ،
اخلاقی ، اجتماعی و
دینی ) است.
البته تجارب شخصی،
تفاوتهای فردی و برخی عوامل دیگر باعث میشود که افراد نسبت به هم متمایز باشند.
عوامل مؤثر در شکلگیری و
تحول شخصیت فرد به شرح ذیل است:
۱.
فطریات ( ادراکات، شناختهای فطری که شامل تحریکات و گرایشهای فطری، میلهای
غریزی ( جنبه حیوانی انسانی) و فطری (جنبه انسانی
انسان ) است.
۲.
وراثت و غدد درون ریز و هورمونها.
۳. محیط و
تربیت و تغذیه( محیط جغرافیایی، محیط زندگی و
معاشرتی ، محیط آموزشی، محیط
مذهبی ).
۴. گذشت زمان (سن).
۵.
اختیار و
اراده آزاد( که مهمترین جزء به حساب میآید).
یکی از مزایایی که در تعالیم مقدس
اسلام از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است و میتوان آن را به عنوان یک شعار و شاخص برجسته و نمایانی برای این آئین آسمانی تلقی کرد، مسئله توصیه به
تعادل ، توازن و اقتصاد و
میانهروی در تمام امور است
و این امر مورد تأیید و تأکید
قرآن ،
احادیث و گفتارهای فرزانگان دین و دانش است که با واژههای
قسط ،
عدل ، وسط،
اقتصاد ، وزن و
استقامت در روایات و آیات ما آمده است و
عدم تعادل شخصیت ، رشد سرطانی یک بعد شخصیت را به همراه دارد.
عامل اصلی عدم تعادل شخصیت و نابهنجاری رفتاری بیگانگی از خود فطری( ملکوتی) و
تمرکز قوای روحی و عقلی برای اشباع و
ارضای تمایلات غریزی (
ناسوتی ،
نفس اماره ) میباشد.
تنها راه رسیدن به تعادل و توازن در تمام ابعاد شخصیت پذیرش و تن دادن به تربیت و
پرورش دینی است. همان چیزی که
انبیاء و
ائمه علیهمالسلام به خاطر آن مبعوث شدهاند و همان چیزی که خطر یک بعدی بودنش را بارها و بارها بزرگان دین به
مسلمانان گوشزد کردند، مثلاً وقتی که مردم
گوشهگیری اختیار کردند و مشغول
عبادت شدند،
پیامبر سریع مردم را به
مسجد فراخواندند و آنان را با این انحراف( تک بعدی بودن) آگاه ساختند و فرمودند من گوشهگیری را دوست ندارم،
ازدواج میکنم، در جامعه حاضر میشوم، غذا میخورم و....
روح علمی بعد
حقیقتجویی فطری انسان ( بیغرضی،
بیتعصبی و پذیرش
حق ) را در انسان پرورش میدهد. اسلام
علمی را که مانع رشد و
کمال شود و حجاب از شناخت و معرفت
خدا و
نفس شود را مانع
پرورش نفس میشمارد.
باعث شکوفایی
عقل میشود، در اسلام به مسأله
تفکر بسیار سفارش شده است و
قرآن میفرماید وقتی از اهل
دوزخ میپرسیم که چه چیز شما را به اینجا کشانید میگویند ما در عقل را به روی خود بستیم. (
تفکر در خلقت ، در
تاریخ ، در خود و پرهیز از
تقلید کورکورانه).
باعث پرورش و تقویت
اراده انسان میشود انسانی که دنبال هوا باشد به فرمایش
امام علی علیهالسلام همانند اسب سواری است که اسبش چموشی میکند و اختیار را از دست او گرفته و
تقوا را به اسب رام که سوارکار اختیارش را دارد تشبیه کردهاند. وجه امتیاز انسان و حیوان به اختیار انسان است و نظام
پاداش و
تنبیه و
وعده و وعید الهی هم اینجاست که مفهوم پیدا میکند و هر چه قدر قدرت اراده قوی باشد انسان در اختیار طرف خیر محکمتر است.
باعث تقویت
عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت
ایمانی در انسان میشود، مثلا به ابعاد سازندگی
نماز دقت کنید( درس
مسالمتجویی ،
هدفداری ، رعایت حقوق، ضبط و
کنترل نفس و
کنترل احساسات ، توجه به
نظم و دقت و...).
عامل اصلاح
اخلاق و نفس است،
جهاد مثل ازدواج عامل جایگزین برای پرورش بعدی از انسان ندارد، آدم جهاد رفته و جهاد ندیده از نظر روحیه یکسان نیستند، پیامبر در حدیثی میفرمایند، جهاد عامل اصلاح و اخلاق و نفس است. ایشان فرمود که: جهاد نکرده یا کسی که
آرزوی جهاد را در سر نپرورانیده باشد، در
روحش شعبهای از
نفاق است.
بعد عاطفی انسان را تقویت میکند که در
معاشرت انسان از دیگران مخصوصاً محبوبان بیشتر اثر میگیرد و صفات محبوب و کسی که مورد علاقه فرد است را کسب میکند، این علاقه بالاترین و بزرگترین عامل در تغییر انسان است( تقویت بعد عاطفی، اجتماعی و...).
قوه خیال را
تمرکز میدهد، ذهن را منطقی میکند، کار اگر مورد علاقه انسان باشد استعداد،
ابتکار و
خلاقیت را نیرومند میکند و تأثیر فراوانی بر شخصیت فرد میگذارد. ولی متأسفانه به اهمیت آن کم توجه شده است، کار به قلب
خشوع میدهد،
حرمت اجتماعی به انسان میبخشد، کار میتواند بر تربیت انسان( ابعاد وجودی او) اثر بگذارد و انسان هم میتواند بر کار اثرگذار باشد( رابطه دوطرفی بین
پرورش استعدادها و کار وجود دارد) پیامبر به کسی که بیجهت
بیکار بود فرمودند از چشم من افتادی.
در مکاتب غیرالهی اساساً این امر مطرح نیست،
مراقبه مثل این است که با خود مانند شریکی که به او اطمینان نداریم
معامله کنیم و همیشه مراقب باشیم که سرمان کلاه نگذارد. اهمیت آن به قدری است که
امام موسی بن جعفر علیهالسلام فرمودند کسی که شبانهروز یک بار از خود
محاسبه نکند از ما نیست.
علمای اخلاق برای پرورش روح خود از این دستور استفاده میکردند. ایشان میفرمایند انسان اول صبح باید شرط کند با نفس خود که راه اطاعت بگیرد و نافرمانی حق(
گناه ) نکند(
مشارطه )، در مرحله بعد باید این شرط خود را در عمل پیاده کند و مراقب باشد خلاف این شرط عمل نکند( مراقبه). مرحله سوم اینکه در آخر روز، از نفس خود حسابکشی کند چرا که آنجا که
خدا میخواسته نبودی، چرا کار امروز را به فردا انداختی، چرا... ( محاسبه) و در آخر اگر از دستور
سیر و سلوکی خود منحرف شده باشد، او را تنبیه میکند(
معاتبه ) این مراحل را میتوانیم در کل برنامه روزانه خود اجرا کنیم.
کار پسندیدهای است ولی نباید اشتباه کرد که جسم نقش واسطه و ابزار و یا مرکب روح را دارد.
اسلام به [[|تطهیر]] جسم، پرورش و
ورزش آن اهمیت داده و نفس پرستی
شهوتی است که جسم را فرسوده و مریض میکند و اسلام مخالف آن است پس ما نباید تمام همت خود را به پرورش این بعد صرف کنیم، درست است پرورش این بعد در حد خود مفید است و بر دیگر ابعاد شخصیتی انسان اثر مطلوب دارد(
عقل سالم در بدن سالم است).
در اسلام سفارش شده است که انسان باید به تغذیه دو بعد خودش رسیدگی کند، تغذیه به بعد روحانی( به
نماز ،
دعا ،
نیایش ،
حق طلبی و...) است و تغذیه بعد جسمانی و غریزی( به
ازدواج ، آب، غذا، پوشاک و...) است که البته باید از راه مشروع برآورده گردد و البته مرز حیوان و انسان همین اختیار و تکلیف به گزینش قسمت
حلال و مشروع است. ناگفته نماند که چون اصالت فرد به روح اوست باید به این بعد اهمیت بیشتری دهیم و آن را بر بعد حیوانی غلبه دهیم و آن گاه است که اراده انسان هم تقویت میشود و به تبع آن
قدرت اختیار و گزینش نیرومندتر میگردد.
در یک کلام پیروی از
هوای نفس و تن ندادن به پرورش دینی است که زیرشاخههای آن بدین قرار است(
خودپرستی ،
دنیازدگی ،
غفلت ،
تکبر ،
خود برتر بینی ،
شخصیت زدگی ،
تقلید ،
کثرت زدگی ،
سخن بدون علم ،
پیروی از گمان ،
کتمان حق ،
مجادله با
حق ، تزیین و خوب جلوه دادن بدیها توسط
نفس ،
قساوت قلب ،
از خود بیگانگی ،
عنادجویی ،
خودستایی ،
دوست بد ) هر یک از این موانع به یک یا چند بعد از شخصیت ما لطمه میزند، مثلا شخصیتزدگی و
تقلید کورکورانه ، بعد عقلی شخصیت ما را آسیب میرساند.
ا.
سرمشق و نمونه عملی: اسلام بهترین سرمشق یعنی
انسان کامل را الگوی ما قرار داده، کلام، رفتار و سکوت
معصوم میتواند معیار خوبی در کارها و حرکات و سکناتمان باشد. بعد از معصوم علیهمالسلام ما در هر عصر علماء والا مقامی داشتهایم که به معصوم نزدیک بودهاند و به خاطر
مبارزه با نفس و
تزکیه آن قابلیت الگو بودن را برای ما در تمام ابعاد شخصیتی دارا میباشند. نمونه بارز آن حضرت
امام خمینی ( قدس سره) است.
۲.
پند و اندرز ،
قرآن ، کلمات معصوم، ادعیه پر است از مفاهیم خیرخواهانه و انسانساز.
۳.
کیفر و پاداش: دو نظام روان شناسانه تعلیم و تربیتی هستند (
تشویق و
تنبیه ).
۴. داستان، امثال، تاریخ گذشتگان: قرآن و معصوم با توجه دادن به آنها سیر انحرافی برخی از
ظالمین و
مشرکین و منحرفین را به ما گوشزد میکنند مثل
پولپرستی و
دنیاخواهی قارون و....
۵.
امر به معروف و
نهی از منکر .
۶.
توبه .
۷. دعا و
نیایش .
۸. تمرین و تکرار.
۹. روش
محبت به گنهکار و مردم برای هدایت.
۱۰. روش
ابتلاء و
امتحان الهی .
۱۱.
عادت مثبت و بعد
ملکه کردن صفات خوب با تمرین پیوسته.
۱۲. عنایتهای الهی.
۱۳. تربیت و توجه عوامل مؤثر در تحول شخصیت( محیط زندگی، شغلی، آموزشی)
اراده ، سن.
انسان متعادل تحت تأثیر
تفکرات مادی و انحرافی قرار نمیگیرد و هستی شخصیت او در معرض آشوب و
اضطراب قرار نمیگیرد.
آری همانگونه که معیوب بودن یک چرخ خودرو بر کل سیستم خودرو تأثیر دارد، رشد تک بعدی یا سرطانی و کاریکاتوری
شخصیت حقیقی و اسلامی فرد را معیوب میکند و چرا که این فرد دیگر در ابعاد دیگر شخصیت پرورش نیافته است. انحرافها و فسادها از این شکلها ناشی میشود مثلا فرد به بعد حیوانی خود فقط توجه نموده است و از بعد عقلی، دل و یا روحانی خود غافل بوده است. پس میتوانیم بگوییم ابعاد شخصیت، با هم دیگر در تعامل هستند، مثلا بعد عقلی بر اراده مؤثر است، اراده بر تلاش فرد و آن بر بعد اجتماعی و...
با توجه به مطالب فوق نتیجه میگیریم که رشد و توازن هماهنگ شخصیت را باید در تن دادن به پرورش اسلامی یافت، انسان میتواند در این زمینه
مطالعه کند، خود را با الگوهای زنده و صالح تطبیق دهد.
برای خود دوستانی پیدا کند که تک بعدی رشد نکرده باشند.
خود را به الگوی نیکوی کامل
امام ولی عصر (عج) نزدیک کند.
در برنامهای کتبی ابعاد شخصیت را یادداشت کند و روزانه آن را تغذیه کند و از
برنامهریزی زیبای مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه هر روز کار خود را رسیدگی نماید.
از جمله کارهای مفید در این زمینه
انس گرفتن با ادعیه است که مثلا ما در
صحیفه سجادیه رشد هماهنگ این ابعاد را در قالب دعا میبینیم و یا در
خطبه متقین حضرت علیهالسلام(
خطبه همام ) ترسیمی از یک انسان و شخصیت اسلامی و الهی را به ما ارائه دادهاند.
نکته مهم دیگر این که برای رشد هماهنگ شخصیت باید به کل بحث، دیدی کل نگر داشت، یعنی با توجه به کل مباحث انسان برنامهریزی کند و دیگر این که همه این مباحث فرع بر این است که ما انسان را موجودی با کرامت،
خلیفه الله ،
امانتدار الهی میدانیم، موجودی که سرشار از استعدادهای بالقوه است و انبیاء و ائمه علیهمالسلام برای شکوفایی آنها تلاش و
تبلیغها کردهاند و امکان پرورش آن را به ما گوش کردهاند.
رسد
آدمی به جائی که به جز خدا نبیند••• بنگر که تا چه حد است
مقام آدمیت
سایت اندیشه قم.