مقبولیت حقوق بشر غربی یا حقوق بشر متافیزیکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حقوق بشر غربی، حقوق بشر متافیزیکی، ضمانت اجرا.
پرسش: ادعا میشود که از بعد علمی و اجرایی، حقوق بشر غربی ضمانت اجرا و مقبولیت بیشتری نسبت به حقوق بشر متافیزیکی دارد، این ادعا را ارزیابی کنید.
پاسخ: واضع
حقوق بشر متافیزیکی، خداوند است. تدوینکنندگان اعلامیه
حقوق بشر غربی، بشرند. با یک استدلال عقلی میتوان به این واقعیت رسید که بشر صلاحیت چنین کاری را ندارد؛ چراکه وضع حقوق بشر کامل و جهانی باید واجد این شرایط باشند: بیشتر از همه
انسان را خوب بشناسد،
علم کافی داشته باشد، بستر ایجاد پرورش حقوق و راههای رسیدن به
هدف آفرینش را بداند، دارای صلاحیت اخلاقی بوده از خطا و اشتباه مصون باشد، خود در وضع آن منافعی نداشته باشد و حقوقی که وضع میکنند، دارای ضمانت اجرایی باشد تا بتواند مصالح معنوی جامعه را تأمین کند.
بشر به دلیل دانش محدود،
حب ذات، در معرض خطا و
نسیان قرار داشتن، نفعطلبی و ... صلاحیت وضع حقوق برای انسان ندارد؛ چنانکه تدوینکنندگان اعلامیه، از اصیلترین واقعیت هستی یعنی خداوند و نقش
اراده او در تدبیر تکوینی و تشریعی
جهان و انسان و نیز از جهان آخرت و ابعاد جاوید
روح انسانی، غافل ماندهاند و فقط به تنظیم بخشی از واقعیات زندگی انسان پرداخته، نظامی که با حقایق اعتقادی بسیاری از جهانیان سازگاری ندارد و در
عمل آن را بیاثر میسازد.
درباره حقوق بشر غربی که در
اعلامیه جهانی حقوق بشر ((UDHR) Universal Declaration of Human Rights) نمود یافته است، اظهارنظرهای متفاوتی شده است. در ارزیابی این مسئله با اهمیت باید با
کمال جدیت از افراط و تفریط اجتناب کرد. در ارزش حقوقی اعلامیه و کاربرد آن و اینکه تا چه اندازه در اصلاح جامعه جهانی و صلاح بشریت گام برداشته، یا اینکه مقبولیت بیشتر و ضمانت اجرایی بهتر نسبت به
حقوق بشر متافیزیکی دارد، باید تأمل کرد. در این زمینه دستکم سه دیدگاه عمده وجود دارد:
برخی بر این باورند که این اعلامیه جامعترین و کاملترین سندی است که تاکنون در حمایت
حقوق بشر و آزادیهای فردی تنظیم شده و امروز مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان است. براساس این نظریه، اعلامیه جهانی حقوق بشر عصاره مجموعه اعلامیهها، تعالیم دینی و اخلاقی و عقاید و نظریاتی است که از قرنها قبل از میلاد
مسیح برای حفظ حقوق و تأمین
سعادت بشر بیان شده و نتیجه تلاشهای خستگیناپذیری است که در طی زمان در این راستا انجام گرفته است.
اگر به دور از تعصب به این موضوع نگاه کنیم و تابع احساسات قرار نگیریم، ادعای مزبور شایسته تجدیدنظر است، چون سندی که به وسیله متفکران غرب درباره حقوق بشر تدوین شده، نمیتواند چکیده تمام اعلامیهها، آموزههای دینی و اخلاقی و نماینده همه فرهنگها و ادیان باشد. باید از
تعصب گذر کرد، در یک بررسی بین دیدگاه
اسلام درباره حقوق بشر و مفاد اعلامیه
حقوق بشر غربی، این واقعیت مبرهن میگردد که نهتنها همه محتوای اعلامیه در منابع اولیه و معتبر اسلامی وجود دارد، بلکه اضافه بر آن حقوقی و احکامی را در این زمینه در موقعیت جهانی مطرح میسازد که خود بیانگر امتیازات حقوق اسلامی به شمار میآید، درعینحال از تناقضات و نقصهای موجود در اعلامیه نیز مصون است.
در برابر این ادعای افراطی، نظر دیگری مطرح شده مبنی بر اینکه
حقوق بشر خاستگاه غربی دارد. این ویژگی موجب گشته که بسیاری از ملیگرایان فرهنگی ـ به ویژه جهان سوم ـ حقوق بشر را به عنوان نظام حقوقی جهانی نپذیرند. به گفته «
رادیکا کوماراسوا» جهان سوم به نحو چشمگیری نه در قانونبندی حقوق بشر شرکت سازنده داشته و نه در به کار بستن آن».
اگر به علل عدم پذیرش اعلامیه در جهان سوم تأمل شود، خواهیم دید که این نگرش فقط مبتنی بر آن نیست که خاستگاه اعلامیه
جهان غرب است و نمودهای فرهنگی غربی با الگوهای فرهنگ جهان سوم متفاوت است، بلکه اساسیترین دلیل عدم پذیرش حقوق بشر غربی به طور مجموعی ناشی از ایدئولوژیهای جهان سوم، به ویژه کشورهای اسلامی است که متکی بر
دین اسلام است.
نظر سوم بر این واقعیت تأکید دارد که اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان نموداری از آرمانهای عالی بشری، دارای
ارزش و قابل توجه است.
انتظار آن است که با تعمیم واقعیت عینی و اصلاحات تکمیلی بتواند تواناتر از پیش وارد عرصه زندگی بشر شود.
صرفنظر از تفاوت دیدگاهها درباره مقبولیت جهانی حقوق بشر غرب، آنچه که در مقدمه اعلامیه به عنوان انگیزههای وضع و تدوین حقوق جهانی بشر آمده، لزوم شناسایی حقوق بشر،
کرامت و حیثیت ذاتی انسان، همزیستی مسالمتآمیز، با
صلح و
آزادی و
عدالت و ... است و هیچکس در آرمان بودن این امور تردیدی ندارد؛ اما مجرد ادعای ضروری بودن این مبانی با کمک گرفتن از احساسات فطری بشری، نمیتواند ضمانت اجرایی و مقبولیت جهانی آنها را فراهم سازد؛ بلکه چنین ادعایی باید به مبنای خیلی عالیتری متکی باشد که از دیدگاه حقوق بشر متافیزیکی، خداست، یا دستکم برای ملزم ساختن همه جهانیان برای پذیرش و
عمل به حقوق جهانی مزبور به یک مبنای علمی قابل قبول همگانی استناد شود.
به اعتقاد ما، حقوق بشر متافیزیکی که از دیدگاه اسلام تجلی کامل آن را در حقوق بشر میتوان دید، امتیازاتی دارد که در نظام
حقوق بشر غربی وجود ندارد، به طور مختصر به آنها اشاره میکنیم:
حقوق بشر متافیزیکی متکی به اراده خداوندی است. بدون
شک بشری که فطرتش منحرف نشده و عوامل تخدیر هوشیاری را از وی سلب نکرده باشد، با پذیرش استناد حقوق و
تکالیف به
اراده خداوندی خود را عامل به احکام
عقل سلیم، و
فطرت انسانی خود میداند. به طور قطع چنین امتیازی در هیچیک از قوانین بشری که محدود به منافع و مضار نسبی طبیعت انسانی است، وجود ندارد.
ضامن اجرای حقوق بشر متافیزیکی (دینی)،
شخصیت کمالخواه انسان است. عوامل درونی و بیرونی هم زمینه تکامل شخصیتی
انسان را آماده میکند و هم اجرای عملی عینی تکالیف و حقوق را در جامعه عملی میسازد.
حقوق بشر غربی که خاستگاه انحصاری دارد، مطمئناً محدودیت فرهنگی آن اقلیم از تعمیم آن حقوق به همه جوامع بشر جلوگیری کرده و خواهد کرد؛ اما حقوق بشر متافیزیکی که مبتنی بر دین فطری ابراهیمی است، همه
ادیان آسمانی روی
زمین خود را وابسته بدان میدانند، جهانی بودن آن بهتر قابل اثبات است، و ضامن اجرایی قویتری پیدا میکنند.
نظام حقوق بشری مبتنی بر
تمدن مادی محض هر اندازه هم که بخواهد خود را «انسانمحور» معرفی کند، نمیتواند برای بشر از آن جهت که یک موجود شریف و دارای
کرامت انسانی است، خدمتی انجام دهد؛ چون همانگونه که گفتیم، مبانی و اصول حقوق بشر فقط در صورتی قابل
تفسیر و مقبولیت جهانی میگردد که متکی به اراده خداوندی باشند و این ویژگیهای حقوق بشر متافیزیکی است.
واضع حقوق بشر متافیزیکی، خداوند است. تدوینکنندگان اعلامیه حقوق بشر غربی بشرند، با یک استدلال عقلی میتوان به این واقعیت رسید که بشر صلاحیت چنین کاری را ندارد؛ چراکه وضع حقوق بشر کامل و جهانی باید واجد این شرایط باشند: بیشتر از همه
انسان را خوب بشناسد، علم کافی داشته باشد، بستر ایجاد پرورش حقوق و راههای رسیدن به
هدف آفرینش را بداند، دارای صلاحیت اخلاقی بوده از خطا و اشتباه مصون باشد، خود در وضع آن منافعی نداشته باشد و حقوقی که وضع میکنند، دارای ضمانت اجرایی باشد تا بتواند مصالح معنوی جامعه را تامین کند.
با در نظر داشت این ویژگیها، چه کسی جز خدای سبحان میتواند برای بشر حقوق و تکالیف وضع کند. او که خالق انسان و جهان است و از تمام ابعاد و
اسرار وجود بشر آگاه است. کسی که عالم مطلق است، گذشته و آینده را بهخوبی میداند. بینیاز است، خطا و لغزش در او راه ندارد، تمایلات و منافع شخصی ندارد تا منافع و مصالح جمعی را فدای منافع شخصی کند.
اما بشر به گفته
منتسکیو: «انسان موجودی است محدود، مانند تمام موجودات باشعور دیگر تحت تاثیر جهل و خطاست، معلومات ناقصی هم که دارد، گامی از دست میدهد. انسان موجودی است حساس، چنین موجودی هر لحظه ممکن است
خالق خود را هم فراموش کند، و هر آن ممکن است دیگران را هم فراموش کند. به همین جهت است که
خداوند به وسیله قوانین مذهبی او را به طرف خود میخواند تا از
یاد خدا غافل نشود».
روسو نیز میگفت: «برای کشف بهترین قوانینی که به درد ملل بخورد، یک
عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند؛ ولی خود هیچ احساسی نکند، با
طبیعت هیچ رابطهای نداشته باشد؛ ولی کاملاً آن را بشناسد،
سعادت او مربوط به ما نباشد؛ ولی حاضر باشد به ما کمک کند ... بنابراین فقط خدا میتواند چنانکه شاید و باید برای مردم قانون بیاورد».
خلاصه آنکه بشر به دلایل
دانش محدود،
حب ذات، در معرض خطا و نسیان قرار داشتن، نفعطلبی و ... صلاحیت وضع حقوق برای انسان ندارد؛ چنانکه تدوینکنندگان اعلامیه، از اصیلترین واقعیت هستی یعنی خداوند و نقش
اراده او در تدبیر تکوینی و تشریعی جهان و انسان و نیز از
جهان آخرت و ابعاد جاوید
روح انسانی، غافل ماندهاند و فقط به تنظیم بخشی از واقعیات زندگی انسان پرداخته، نظامی که با حقایق اعتقادی بسیاری از جهانیان سازگاری ندارد و در عمل آن را بیاثر میسازد. نتیجه آنکه ادعای مزبور یک ادعای بدون دلیل است و با واقع سازگار نیست.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مقبولیت حقوق بشر غربی یا حقوق بشر متافیزیکی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۱/۱۰.