محرکهای تاریخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: محرکهای تاریخ.
پرسش: نیروهای محرک تاریخ از نظر قرآن کداماند و تأثیر فرد در تاریخ چه اندازه است؟
پاسخ:
بخش مهمی از مباحث
فلسفه تاریخ را شناسایی عامل یا عوامل محرک تاریخ تشکیل میدهد و کاوشگران فلسفه تاریخ در این مورد، قریب بیست عامل معرفی کردهاند که هر کدام برای خود بحث و گفتوگویی دارد.
ما در اینجا به طور اختصار به دیدگاه
قرآن درباره محرکهای تاریخ، بیان میکنیم:
هر امتی، دوره و اجلی دارد: «
لکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ»؛
دانشمندان برای جامعه،
پیشرفت و پسرفت، صعود و نزولی معتقدند. جامعه مانند فرد است یک فرد تا به
سن بلوغ نرسد، حال پویایی و تهاجم دارد، نسبت به هر چیز و هر کس حمله و هجوم دارد، نیرومند و پیشرو و مهاجم میباشد. پس از مدتی که به اوج
قدرت و نیرومندی رسید، کمکم تدافع هم علت و هم عامل حرکت تاریخ را نشان میدهد و هم خود به خود شکل حرکت تاریخ را مشخص میکند.
توجه قرآن به ارزشهای فردی مانع از آن نشده است که به
اصالت جامعه در حد خود
اعتراف کند و برای آن
حیات و ممات و عمر و زندگی و به اصطلاح تهاجم و تدافعی قائل گردد؛ چنانکه میفرماید:
«
وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَاِذا جاءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»؛
«برای هر امتی پایانی است، هرگاه پایان عمرشان برسد، نه لحظهای تأخیر میکنند و نه لحظهای زودتر فانی میگردد».
قرآن درخشندگی و افول
تمدنها را نتیجه یک سنتهای قطعی الهی میداند که بر تمام
اقوام و ملل حاکم است، سنتهایی که هرگز قابل تغییر و دستخوش دگرگونی نیست؛ چنانکه میفرماید:
«
فَهَلْ یَنْظُرُونَ اِلاَّ سُنَّتَ الْاَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً»؛
«این مردم جز
سنت و روشی را که بر اقوام پیشین حاکم بوده است، انتظار دارند هرگز در سنتهای خدا، تبدیل و تحولی نخواهی یافت».
قرآن، تاریخ جامعه را آیینه
عبرت، مایه
تنبیه و
بیداری و وسیله شناسایی، علل تعالی و انحطاط میداند، آنجا که میفرماید:
«
لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُولِی الْاَلْبابِ»؛
«در سرگذشت آنان برای خردمندان
عبرت است».
قرآن به اندیشمندان و دلآگاهان دستور میدهد که در زندگی اقوام و ملل گذشته به
کنجکاوی بپردازید و از علل قوت و ضعف آنان آگاه شوند و به خاطر اهمیتی که این نوع تاریخنگری دارد، این حقیقت را چند بار یادآور میشود که ما فقط به مضمون یکی از آنها اشاره میکنیم.
«چرا در روی
زمین به سیر نمیپردازید، تا سرانجام کسانی را که در دو نیرو افزونتر بودند و زمین را زیر و رو کردند و به
عمران و آبادی پیش از آنها پرداختند، ببینید آنان گروههایی بودند که پیامبرانشان با دلایل و گواههای روشن آمدند، هرگز
خداوند به آنها
ستم نکرد؛ بلکه آنان به خود ستم کردند».
یک چنین دستور مؤکد در
آیات فراوان به خاطر دو مطلب است:
۱. بر تاریخ بشر یک رشته قوانین محکم و استوار، و سنتهای لایتغیر
حکومت میکند و این
سنت و به عبارت دیگر واکنشها، آنچنان کلی و قطعی است که میتواند بر ملل دیگر الگو باشد.
۲.
حریت و
آزادی انسان در تاریخآفرینی مورد
انکار نیست؛ از این جهت دستور میدهد که در وضع
اقوام گذشته مطالعه کند و خود را در پوشش آن سنتهای قطعی قرار دهد که مایه
سعادت و خوشبختی اوست و از گرایش به عواملی که مایه بدبختی و بدفرجامی است، بپرهیزد.
بخش مهمی از مباحث قرآن را، سرگذشت اقوام و ملل گذشته تشکیل میدهد، قرآن با بیان
زندگی پیامبران و ملتهای گذشته، کلید تحولات تاریخی را از نظر بقا یا نابودی جوامع، به دست میدهد و به
پیامبر خود دستور میدهد و میگوید:
ــ «
... فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛
«سرگذشت اقوام گذشته را برای آنها بازگو کن تا آنان در آن بیندیشند».
ــ «
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْاَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»؛
«پیش از شما سنتها و قوانینی بر جوامع
حکومت میکرد و در
زمین گردش کنید، تا روشن گردد که سرانجام گروهی که
پیامبران خدا را
تکذیب کردند، چگونه بوده است»؟!
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) درباره پیروی
تاریخ از یک رشته قوانین منظم، جملهای دارد که متن آن را نقل میکنیم:
«
إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»؛
«روزگار همانطور که بر گذشتگان حکومت میکرد، بر شما نیز حکومت خواهد کرد».
یعنی این شما هستید که با
شناخت قوانین تاریخ، زندگی خود را به نحو احسن بسازید و از علل ترقی پیروی کرده و از علل انحطاط بپرهیزید.
امام در
وصیت گستردهای به فرزند گرامی خود
امام حسن مجتبی نوشته است:
فرزندم من گرچه در تمام طول
تاریخ همراه گذشتگان زندگی نکردهام، ولی اخبار زندگی آنها را با دقت
مطالعه کردهام و آثاری که از آنها به یادگار مانده بررسی نمودهام و با این کار گویا من در تمام این مدت زنده بودهام و
حوادث تلخ و شیرین زندگی را از نزدیک مشاهده کردهام، گویا عمر جاویدان داشتهام».
بخش اول سؤال در اینجا به پایان رسیده و میپردازیم به بخش دوم سؤال که نقش فرد در تاریخ چهاندازه است، میباشد.
تأثیراتی که اکنون افراد در جامعه و تاریخ داشتهاند و پیشبینی میشود که در آینده نیز داشته باشند، به پنج نوع قابل تقسیم است:
تأثیر در زمینه اعتباریات صرف. پارهای از افراد در زمینههایی از قبیل
عرف و عادات، آداب و رسوم و ارزشهای زیباییشناختی یعنی ادبیات و هنرها، دست به ابداعات و نوآوریهایی میزنند که بعدها مورد
استقبال و خوشآیند و
تقلید سایرین واقع میشود و رواج و شیوع مییابد و در جامعه منشا آثاری میگردد.
تأثیر در زمینه فنون، صنایع، و اختراعات.
تأثیر در زمینه علوم و معارف حقیقی.
تأثیر در زمینه اعتباریات واجد منشا حقیقی (ارزشهای دینی، اخلاقی و حقوقی).
تأثیری که
پیامبران، علمای
ادیان و
مذاهب و عالمان و فیلسوفان
اخلاق و حقوق در جامعه میگذارند.
تأثیر در زمینه قدرتهای اجتماعی. قدرتهای اجتماعی نیز اقسام گوناگون دارد؛ از جمله: قدرت سیاسی، قدرت نظامی و تسلیحاتی، قدرت اقتصادی و قدرت تبلیغاتی.
۱. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن و فلسفه تاریخ و محرکهای آن.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محرکهای تاریخ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۱۰.