قرار نگرفتن مسئولیت رهبری در دست زنان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: رهبری، نظام سیاسی اسلام، مسئولیت، زنان، اداره حکومت اسلامی.
پرسش: با توجه به اینکه زنان انسانساز هستند، چرا اداره حکومت اسلامی و رهبری در دست زنان قرار نمیگیرد؟
پاسخ: وظیفه اصلی
زنان و بانوان هر جامعه تربیت و پرورش نسل جدید آن جامعه و گرم نگه داشتن کانون
خانواده است؛ ازاینرو اشتغال به هر کاری که زنان را از انجام این وظیفه خطیر باز دارد، آنان را از رسالت اصلی خود بازداشته است و علاوه بر آنکه زیانهای غیر قابل جبرانی بر جامعه وارد میسازد، زنان را نیز از
شخصیت و هویت واقعی خود تهی مینماید؛ لذا واگذاری برخی مناصب اجرایی ـ به تعبیر دقیقتر، مسئولیتهای خطیر ـ به
مردان توانا و واجد شرایط هرگز به معنای کاستن از
کرامت زنان و محروم کردن آنان نیست؛ بلکه به دلیل رعایت تناسب طبیعی در بخش توزیع
تکلیف است. قانونگذاری مطلوب نیز آن است که براساس تکوین و نظام
خلقت باشد.
همچنین مسئولیت رهبری به گونهای است که زنان توانایی انجام آن را ندارند که مستلزم برخورد با مسائل متفاوت، مشکلات فراوان، برخورد و در رابطه بودن با صدها مرد است که متناسب با روحیه و
عفاف زنان نیست و این به معنای نفی شایستگی زنان یا نفی
تدبیر،
شجاعت و توانایی زنان نیست.
لکن مسئولیت
رهبری، مسئولیت مهمی است که مستلزم تواناییهای خاصی است که متناسب با روحیه زنان نیست. برخورد با مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، لزوم
مشورت با متخصصین در امور مختلف که غالباً مرد هستند، داشتن روحیه قاطعیت و پرهیز از
احساسات، فرماندهی کل قوا و برخورد با مشکلات زیادی که از عهده زنان خارج است.
بیتردید،
زن و مرد در اصل
آفرینش از یک گوهرند؛
ولی این واقعیت نیز وجود دارد که ویژگیهای طبیعی و روحی و جسمی زن و مرد با یکدیگر متفاوت است؛ اما این تفاوتها الزاماً به معنای ناقص بودن یکی و کامل بودن دیگری نیست؛ بلکه
خداوند حکیم برای استواری نظام خلقت و استحکام روابط اجتماعی و خانوادگی، این تفاوتها را در آنان قرار داده است تا هر کدام مسئولیتهای متناسب با روحیه خود را بر عهده بگیرند».
تفاوتهای زنان با
مردان از نوع تفاوتهای اعضای بدن انسان است که در عین متفاوت بودن مجموعهای متشکل از یک پیکر هستند و هر یک متناسب با ساختار وجودی خود، وظیفهاش را به شایستگی انجام میدهد. بدین ترتیب انسان تنها با گرد هم آمدن همه اعضای بدن خویش با ویژگیها و کارآییهای متفاوت،
انسان کامل خواهد بود. تفاوتهای زن و مرد نیز به گونهای مقدر شده است که مکمل نظام خلقت باشد. اصولاً نظام
آفرینش، استعدادهای متقابل و متخالف میطلبد تا
زندگی به بهترین وجه اداره شود.
از دیدگاه
اسلام، با وجود تفاوتهای طبیعی (جسمی و روحی) مرد و زن، در جنبه ارزشی با هم برابرند،
در اصل تکامل،
عبادت، ارزیابی
اعمال، اعطای
پاداش و کیفر، هیچگونه تمایزی میان آن دو وجود ندارد و زن همانند مرد از
کرامت و
ارزش معنوی برخوردار است.
از نظر اسلام زن و مرد به دلیل اینکه یکی
زن است و دیگری مرد و خلقت و
طبیعت آنها یکسان نیست، در برخی
حقوق،
تکالیف و مجازاتها، تفاوتهایی دارند.
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در اینباره میفرمودند: «از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ زیرا که هر دو انساناند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد، بله در بعضی موارد تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد».
با توجه به این دو نکته روشن میشود که تفاوتهای طبیعی میان زنان و مردان، امری واقعی و اجتنابناپذیر است که مبنای تقسیم تکالیف و توزیع کار اجتماعی و اجرایی را شکل میبخشد. بنابراین جامعه به
زن و مرد نیاز دارد و هر دو رکن این نظام انسانی هستند و در نظام هستی هیچگونه ظلمی وجود ندارد.
نه زن میتواند بگوید در نظام هستی به من ستم شده است و نه مرد میتواند چنین گمان کند که به او برتری داده شده است.
عدالت در
فرهنگ اسلامی الزاماً به معنای تشابه همه افراد در حقوق و تکالیف نیست؛ بلکه مقتضای عدالت آن است که به هر کس متناسب با توان و نیازش، مسئولیت داده شود و در همان حد از وی
انتظار عمل داشت؛ چون افراد بشر در توان و نیاز با یکدیگر تفاوت دارند، رعایت اصل عدالت، درباره آنان به این بستگی دارد که
تکلیف و امتیاز هر فرد به تناسب
قدرت وجودی و نیاز فطریاش باشد.
چرا زنان نمیتوانند رهبر شوند؟
از دیدگاه اسلام فلسفه احکام و تکالیف مربوط به زنان، نه محدودیت و محرومیت است و نه
تبعیض و ناروایی؛ بلکه پشتیبانی از گوهر وجود او است؛ زیرا وظیفه اصلی زنان و بانوان هر جامعه تربیت و پرورش نسل جدید آن جامعه و گرم نگه داشتن کانون
خانواده است؛ ازاینرو اشتغال به هر کاری که زنان را از انجام این وظیفه خطیر باز دارد، آنان را از رسالت اصلی خود بازداشته است و علاوه بر آنکه زیانهای غیر قابل جبرانی بر جامعه وارد میسازد، زنان را نیز از
شخصیت و هویت واقعی خود تهی مینماید؛ لذا واگذاری برخی مناصب اجرایی ـ به تعبیر دقیقتر، مسئولیتهای خطیر ـ به مردان توانا و واجد شرایط هرگز به معنای کاستن از
کرامت زنان و محروم کردن آنان نیست؛ بلکه به دلیل رعایت تناسب طبیعی در بخش توزیع تکلیف است. قانونگذاری مطلوب نیز آن است که براساس تکوین و نظام
خلقت باشد.
با این بینش
عقل به ما میگوید که این بار مسئولیت باید به عهده کسی قرار گیرد که توانایی انجام دادن آن را دارد؛ لذا با توجه به جایگاه رهبری در نظام سیاسی اسلام و مسئولیت مهمی که بر عهده دارد و اینکه «ولایت ادامه همان
امامت است و دستور
جنگ و
صلح میدهد، دیدار فراوان با مردم دارد و کار بدنی دشواری دارد و حشر بیشتری با مردم را میطلبد و ... و لازمه این امور مرد بودن است».
افزون بر این طبیعت مسئولیت
رهبری به گونهای است که زنان توانایی انجام آن را ندارند که مستلزم برخورد با مسائل متفاوت، مشکلات فراوان، برخورد و در رابطه بودن با صدها مرد است که متناسب با روحیه و عفاف زنان نیست و این به معنای نفی شایستگی زنان یا نفی
تدبیر، شجاعت و توانایی زنان نیست.
اینکه زنان انسانساز هستند، کافی برای عهدهدار شدن رهبری توسط زنان نیست؛ زیرا انسانساز بودن زنان مربوط به مسائل تربیتی است و محدود به مسائل خانوادگی است و این بسیار با اداره امور جامعه متفاوت است. تربیت و پرورش انسانها هر چند توسط زنان انجام میگیرد و به فرموده
امام خمینی (رحمةاللهعلیه): «مادرها مبدأ
خیرات هستند، مربی انسانها زن است»،
لکن مسئولیت رهبری، مسئولیت مهمی است که مستلزم تواناییهای خاصی است که متناسب با روحیه زنان نیست. برخورد با مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، لزوم
مشورت با متخصصین در امور مختلف که غالباً مرد هستند، داشتن روحیه قاطعیت و پرهیز از
احساسات، فرماندهی کل قوا و برخورد با مشکلات زیادی که از عهده زنان خارج است.
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) با اینکه دارای مقام
عصمت بودند و برترین بانوی
جهان و مقام والای علمی و عملی را دارا بودند، اما مسئولیت اجرایی یا رهبری
حکومت اسلامی به ایشان واگذار نشد که این خود شاهدی است که پذیرفتن این مسئولیت با وجود شایستگی ایشان متناسب با روحیه ساختار وجودی زنان نبوده است و این مسئولیت به ایشان واگذار نشده است.
حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «کاری که برتر از توانایی زن است، به او وامگذار؛ زیرا زن گلِ بهاری است، نه پهلوان سخت کوش».
۱. جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، (مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، ۷۴)، از ص۲۵۳ تا ۳۸۳.
۲. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، (انتشارات صدرا، تهران، ۶۹)، از ص۱۳۹ تا ۲۲۲.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قرار نگرفتن مسئولیت رهبری در دست زنان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۲/۳۰.