فضایل و امامت امام جواد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام جواد علیهالسلام، امامت، فضایل، کرامات.
پرسش: دوران
امامت و برخی از
فضایل و
کرامات امام جواد ـ علیهالسلام ـ را ذکر کنید.
پاسخ:
«امام
جواد ـ علیهالسلام ـ پیشوای نهم
شیعیان در سال ۲۰۳ ه. ق پس از
شهادت پدر بزرگوارش
امام رضا ـ علیهالسلام ـ در سن هشت سالگی، به تصریح پیشوایان گذشته و با تعیین امام رضا ـ علیهالسلام ـ عهدهدار امامت شد.
بیشتر عمر ۲۵ ساله حضرت یعنی ۱۷ سال دوران امامت او با زمامداری
مأمون (۲۰۳ ـ ۲۱۸) و معتصم (۲۱۸ ـ ۲۲۰) مصادف بود».
از آنجا که امام جواد ـ علیهالسلام ـ در سن کودکی به امامت رسید، بعضی از شیعیان، در امامت آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علما و افاضل و اشراف
شیعه از اطراف عالم متوجه
حج گردیدند و بعد از
مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفیاب شده و از مشاهده فضایل و
معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت آن منبع سعادات نمودند و رنگ شبهه از آیینه خاطرات خود زدودند، در اینجا به برخی از فضایل و کرامات آن حضرت اشاره میکنیم:
فضایل امام جواد ـ علیهالسلام ـ را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: ۱. فضایل علمی؛ ۲. فضایل اخلاقی.
امام جواد ـ علیهالسلام ـ از دو جهت به
مناظرات علمی کشانده میشد.
نخست: از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت میخواستند علم الهی را دریابند.
دوم: از طرف
حکومت، بهویژه مأمون و
معتصم، دو خلیفه معاصر آن حضرت. خلفا میکوشیدند با تشکیل
مناظره، شیعیان را رودرروی برخی از
دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در
اعتقاد خود (وجود
علم الهی نزد ائمه اهل بیت علیهمالسلام) دچار مشکل شده و از پیروی آنها دست بردارند؛ ولی در همه این بحثها و مناظرات علمی، حضرت
جواد ـ علیهالسلام ـ با پاسخهای قاطع و روشنگر، اعتقاد و اطمینان کامل شیعیان به امامت آن حضرت را تثبیت کرد و ابرهای تیره ابهام و شبهه را از فضای فکر و ذهن آنان کنار زد و خورشید حقیقت را آشکار ساخت.
از جمله مناظرات آن حضرت به مناظره با
یحیی بن اکثم اشاره میکنیم:
«با حضور عباسیان و مأمون، یحیی بن اکثم از حضرت جواد ـ علیهالسلام ـ پرسید: مُحرِمی که حیوانی را کشته، وظیفهاش چیست؟ امام در جواب از وی پرسید: آیا فرد
مُحرِم،
صید را در حرم کشته یا بیرون از آن؟ آیا مُحرِم
جاهل به
حکم بوده یا
عالم به حکم؟ آیا عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آیا مُحرِم
آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا در موقع بازگشت؟ صید از
پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرِم اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ مُحرِم در حال
عمره بوده یا
حج؟»
با این فروضی که امام جواد ـ علیهالسلام ـ برای مسئله طرح کرد، یحیی حیرت زده و درمانده شد تا جایی که همه حضار از رنگ باختن چهرهاش شکست او را بهوضوح دریافتند. آنگاه امام از یحیی بن اکثم پرسید: مرا از مردی خبر بده که زنی در اوایل
صبح بر او
حرام بود، روز که بالا آمد آن زن بر وی
حلال شد و در هنگام
ظهر دوباره بر او حرام گردید و در موقع عصر حلال شد و در موقع عشا حلال و در نیمهشب باز بر او حرام و در هنگام
طلوع آفتاب حلال شد؛ مسئله این زن چیست؟ و چگونه بر او حلال و حرام میشود؟ - یحیی گفت: به خدا سوگند که من جواب این مسئله را نمیدانم، شما بفرمایید تا یاد بگیرم.
حضرت فرمود: این زن کنیز شخص دیگری بوده که بر این مرد حرام بود، روز که بالا آمد، کنیز را از صاحبش خریداری کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدین جهت بر او حرام شد. عصر با او ا
زدواج کرد و حلال شد. هنگام غروب او را
ظهار کرد و در نتیجه بر او حرام شد و در وقت عشا
کفاره ظهار داد و دوباره بر وی حلال شد، نیمه شب او را
طلاق داد و به این علت حرام شد؛ صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد.
مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتی کرد و گفت: کمی سن مانع از کمال
عقل برای این خاندان نمیشود».
«محمد بن حمزه از محمد بن علی هاشمی نقل کرده که او گفت: صبح روز
ازدواج امام جواد ـ علیهالسلام ـ با
امالفضل بر او وارد شدم و به علت دارویی که شب قبل خورده بودم، عطش مرا فراگرفته بود؛ ولی از حضرت خجالت کشیدم
آب طلب کنم، امام به صورتم نگاهی کرد و فرمود: خیلی تشنهای درست است؟ گفتم: بله؛ حضرت به غلامش فرمود: آب بیاور! من با خودم فکر کردم الآن برایم آب زهرآلود میآورد؛
غلام آب را آورد، حضرت لبخندی زد، پس آب را از غلام گرفت و مقداری نوشید؛ سپس به من داد و من نوشیدم، مدت زیادی نزد حضرت ماندم، دوباره تشنهام شد؛ حضرت بار دیگر آب طلبید و همان کاری را که دفعه اول انجام داده بود، انجام داد. محمد بن حمزه گفت که محمد بن علی هاشمی به من گفت: به خدا سوگند ابوجعفر ـ علیهالسلام ـ آنچه را در دلها باشد، میداند؛ همچنانکه
شیعیان میگویند».
از میان القاب امام جواد ـ علیهالسلام ـ دو
لقب «
التقی و
الجواد» مشهورترین
القاب است که خود دلیل بر این است که آن حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، به صفت پارسایی آراسته بوده و خدمترسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان کار همیشگی او بوده است.
کارنامه امام در سه سال حاضر نبودن پدر در مدینه و ارجاع امور دینی و اجتماعی و خانوادگی توسط امام هشتم به وی، گواه کاردانی و جامعیت و فضیلت امام نهم میباشد.
«امام هشتم به آن حضرت توصیه کرد ورود و خروج تو از درب بزرگ باشد، به همراه خود طلا و نقره داشته باش و کمتر از پنجاه دینار به عموهای خود عطا نکن،
انفاق کن و از
فقر هراسناک مباش که
قدرت الهی با تو است و امام جواد ـ علیهالسلام ـ طبق توصیه پدر بزرگوارش عمل میکرد».
بهرهگیری از فرصت برای رفع مشکلات مردم و گرهگشایی از کار آنان از مسلمات
سیره امام جواد ـ علیهالسلام ـ است؛ چنانکه «مردی از اهالی سجستان خراسان در سفر حج به محضر امام رسید و از بدهی خود در
دیوان والی شهر خود صحبت کرد و اعلام داشت که والی سرزمین ما، شما خاندان
پیامبر را دوست دارد، با نامهای از وی بخواهید در خراج (
مالیات) به من احسان نماید، حضرت کاغذی گرفت و مکتوب نمود: «رساننده نامه مدعی است شما عقیده شایستهای دارید، پس به وی احساننما» با ورود به سجستان، والی بهدلیل اطلاع از نامه امام به استقبال وی آمد و پس از پرسش از مشکل او، مالیات را بخشید و کمک مناسبی نیز به او کرد».
«هنگامی که امام جواد ـ علیهالسلام ـ با امالفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت میفرمود، در
کوفه به خانه
مسیّب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود؛ پس حضرت داخل
مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که
میوه نمیداد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت
وضو گرفت و
نماز مغرب را بهصورت
جماعت بهجا آورد... سپس وقتی که مردم کنار درخت آمدند و دیدند که میوه بسیار خوبی دارد، تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت
وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند».
از حسین مکاری نقل شده که گفت: زمانی که امام محمدتقی ـ علیهالسلام ـ در بغداد بود، وارد بغداد شدم، دیدم که حضرت نزد خلیفه درنهایت جلالت است، با خودم گفتم که حضرت جواد ـ علیهالسلام ـ با این مقام و مرتبهای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعامهای لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه برنخواهد گشت، همین که این خیال در خاطر من گذشت، دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد؛ درحالیکه رنگ مبارکش زرد شده بود، فرمود: ای حسین!
نان جو با نمک نیمکوب در حرم
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نزد من بهتر است از آنچه که در اینجا مشاهده میکنی».
«از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد ـ علیهالسلام ـ رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل
نماز خود یک مشت خاک برداشت، خاک به
برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد؛ پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که ۱۶ مثقال بود».
درباره فضایل و
مناقب و کرامات
امام جوا د ـ عليهالسلام ــ کتابهای زيادی نوشته شده است و به تعداد بيشتری اشاره گرديده که در اين نوشته مجال
ذکر آنها نيست، برای اطلاع بيشتر به کتب تاريخی مراجعه شود.
سایت اندیشه قم