غیبت و جایز بودن آن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غیبت، موارد جواز غیبت.
پرسش: غیبت چیست و چه مواقعی جایز است؟ نوع برخورد ما با کسی که دارد غیبت میکند، باید چگونه باشد؟
پاسخ: تحقق غیبت فقط به واسطه
زبان نیست؛ بلکه به وسیله نوشتن، اشاره، حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود. با توجه به بزرگی
گناه غیبت که در برخی
روایات از
زنا نیز بزرگتر دانسته شده است و با توجه به احترامی که
مؤمن نزد خدا دارد، در صورتی میتوان
حکم به جواز کرد که به طور قطع و
یقین مصلحت لازم و اهم در میان باشد؛ و حتی در موارد جواز نیز تا میتوان بهتر است غیبت نکرد؛ یعنی به گونهای باشد که غیبت نشود و تا میتوان ذکر نام نکرد و باید بر حد مورد نیاز و لازم اکتفا کرد و در مواردی نیز که لازم است، یا بهتر است
عیب شخص ذکر شود، باید نیت را خالص کرد و به بهانه جواز غیبت مؤمن را تحقیر نکرد.
عذرهایی که سبب جواز غیبت میشود: دادخواهی،
استفتا، برحذر داشتن
مؤمنین از خطر،
نصیحت کردن مشورتکننده، جرح شاهد یا
راوی، فاسقی که تظاهر به
فسق میکند، ذکر فسقش جایز است و اشتهار به
لقب.
این سؤال شامل سه قسمت است:
أ.
غیبت و توضیح آن.
ب. موارد جواز غیبت.
ج. راههای مبارزه با غیبت (عکسالعمل در قبال کسی که غیبت میکند یا در مجلسی که غیبت میشود).
در رابطه با غیبت، اگر بخواهیم توضیح مفصلی بدهیم، در وسع این نوشتار نیست؛ چراکه بحث در این رابطه بسیار است.برای تحقیق بیشتر در پایان منابعی را ارائه میدهیم.
در تعریف
غیبت، نخست دو
روایت رابیان میکنیم:
رسول گرامی اسلام (صلیاللهعليهوآلهوسلم) به اصحابش فرمود: آیا میدانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش بهتر میداند. فرمود: «غیبت این است که درباره برادرت چیزی بگویی که او را خوش نیاید».
پرسیدند: «اگر چیزی را که میگویی راست باشد، باز هم غیبت است؟» حضرت فرمودند: «اگر چیزی را که میگویی در او باشد، غیبتش را کردهای و گرنه به او
تهمت زدهای».
در روایت دیگری آمده است: «غیبت بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است؛ اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله که ظاهرند، غیبت محسوب نمیشود».
در مورد غیبت از
امام راحل (رحمةاللهعلیه) نیز سؤالی شده بود که چه نوع صحبتی غیبت محسوب میشود؟ در جواب فرمودند: «اگر به قصد تنقیص و عیبجویی کلامی پشت سر مؤمنی بگوید که مطابق واقع هم باشد، غیبت است».
نکته دیگر این است که تحقق غیبت فقط به واسطه
زبان نیست؛ بلکه به وسیله نوشتن، اشاره، حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود.
و به همین دلیل گفتهاند قلم، زبان دوم
انسان است.
عایشه گفته است روزی زنی کوتاهقد نزد من آمد، وقتی برمیگشت من با دست به کوتاهی قدش اشاره کردم. حضرت رسول فرمودند: «غیبتش را کردی».
یکی دیگر از اقسام غیبت «کنایهگویی» است؛ یعنی وقتی نام کسی ذکر میشود، بگویی «الحمدلله که
خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنیا مبتلا نکرد» این غیبت است چون مفهومش این است که آن شخصی که نامش ذکر شد، دارای حبّ جاه و
دنیا است.
عذرهایی که سبب جواز غیبت میشود:
اگر انسان برای دادخواهی در نزد کسی که میتواند
حق را بگیرد ـ از دیگری که بر او
ظلم نموده ـ به گونهای تظلم و دادخواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد.
قرآن میفرماید: «خداوند دوست نمیدارد سخن زشت
آشکار شود مگر در مورد کسی که ظلمی دیده است».
سؤال از
مجتهد برای به دست آوردن فتوای او، مثل اینکه کسی از مجتهدی سؤال کند، پدرم یا برادرم به من ظلم کرده است، راه خلاصی من از دست او چیست؟ ولی بهتر است در این صورت با
کنایه سخن بگوید و نام شخص را ذکر نکند.
هنگامی که انسان میبیند شخصی بیلیاقت ادعای فقاهت و عالم بودن میکند و متصدی امور میشود که اهلیت و صلاحیت آنها را ندارد، میتواند مردم را به نواقص او توجه بدهد.
اگر کسی برای
ازدواج با زنی با انسان
مشورت کند و انسان در آن
زن یا خانوادهاش عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد، البته به گفتن همان عیب اکتفا کند و در مورد چیزهایی که ربطی به ازدواج ندارد، خودداری بورزد.
هنگامیکه انسان ببیند شخص فاسقی در دادگاه بر امری شهادت میدهد یا روایتی نقل میکند، برای حفظ حقوق
مسلمین و احکام
شرع باید هر چه درباره او میداند بیان کند.
فاسقی که تظاهر به
فسق میکند ذکر فسقش جایز است؛ مثلاً (علناً
نماز نمیخواند، یعنی نماز نخواندنش را مخفی نمیکند). گفتن عیبهای مخفی چنین شخصی نیز غیبت شمرده میشود.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «اگر فاسقی فسقش را اظهار کند، نه احترام دارد و نه غیبت».
اگر کسی به
اسم یا لقبی معروف باشد که بیانگر
عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا
لقب اشکال ندارد. مثل اعرج (کسی است که به علت
نقص پا، هنگام راه رفتن متمایل به چپ و راست میشود.) ، اعمش (کسیکه چشمش ضعیف است و غالباً
اشک میریزد)، اشتر (کسی است که لب پائینش شکافته است). در حدیثی از حضرت صادق (علیهالسلام) نقل شده که ایشان فرمودند: «زینب عطّارة حولاء (زنی که چشمش لوچ (چپ) است) نزد
زنان نبی اکرم آمد ...» .
مبارزه با غیبت، عکسالعملی است در برابر کسی که غیبت میکند یا در مجلسی که غیبت میشود.
۱.اگر شما میتوانید از راه
امر به معروف و
نهی از منکر وارد شوید و به آن شخص با ظرافت و ادب و در غیر حضور دیگران تذکر دهید که این مواردی را که شما میگویید، غیبت است و عواقب دردناک غیبت را برایش بازگو کنید و به او بگویید اگر این صحبتهایی را که شما در مورد افراد اظهار میدارید، اگر راست است و در آنها هست این غیبت است، و اگر در آنها نیست، این بهتان است که بر آنها میزنید و بهتان هم گناهی بزرگ است که
عذاب جهنم را به دنبال دارد.(البته گاهی نوشتن نامه دوستانه و سخن گفتن از سر
محبت کارسازتر از رودرروست.)
دیگر اینکه موارد جواز غیبت را برایش بازگو کنید و اگر در موردی صحبت کرد که جزء آن موارد نیست، به او یادآوری کنید که از موارد غیر مجاز است. (اگر روانشناس به قصد کمک و
مشاوره، در مورد او سؤالاتی بپرسد و عیبهای او را بداند، چون به قصد درمان است، اشکال ندارد).
این
سخن را به او منتقل کنید که
اسلام حتی به یک روانشناس نیز اجازه نمیدهد که در هر موردی، تشخیصش را ابراز دارد. به طور نمونه، اگر روانشناسی کلامی را میداند اگر بگوید بین
زن و شوهر یا در بین اعضای خانواده اختلاف شدیدی ایجاد میشود، حق ندارد آن را بگوید؛ چراکه موجب اختلاف و از بین رفتن
وحدت میگردد، وحدتی که این همه بدان سفارش شده است و یکی از فلسفههای حرمت غیبت، همین اختلاف افتادن در بین افراد جامعه است یا اینکه روانشناس میداند که اگر جملهای را به فرزند در مورد پدرش بگوید، فرزند را نسبت به پدرش بدبین میکند و از اعتمادش نسبت به پدر کاسته میشود، حق ندارد در اینگونه موارد تشخیصش را اظهار کند.
راههایی که انسان میتواند در مجلس غیبت، از بحث غیبت رهایی یابد:
با مطرح کردن سؤالی، بحث مجلس را تغییر دهد؛ به طور مثال اگر بحث در رابطه با خصوصیات اخلاقی شخصی است و غیبت او میشود، با مطرح کردن این سؤال که آن شخص چند سالش است؟ میزان تحصیلاتش چهقدر است؟ با فلانی چهقدر فاصله سنی دارد؟ یا اینکه اگر حین غیبت بوی
غذا هم میآید، بگویید بوی چه غذایی است و بحث را به طرف آن غذا ببرید (البته همه این مثالها و راهحلها، به مقتضای مجلس بستگی دارد).
انسان در خانه یا جایی که مجبور است آنجا بماند، سعی کند حواسش را پرت کند تا غیبت را نشنود؛ اما بهتدریج سعی کند به اطرافیان جهت و بینش دینی و اخلاقی دهد.
اگر غیبت کسی شد، انسان سعی کند از غیبتشونده دفاع کند؛ چراکه رد غیبت بر شنونده
واجب است و بعد از آن شروع کند به گفتن خوبیهای شخص غیبتشده و آنچه را که در مورد او گفته شده است، انکار کند.
راهحل دیگری که ممکن است انجام دهد، خروج از مجلس غیبت است، به شرطی که خروج از آن ممکن باشد و دشوار نباشد.
اگر میخواهید به نحوی تأثیرگذار
عمل کنید، باید روشهایی به کار گیرید، تا بتوانید انتقادی سازنده و تذکری دور از تنش داشته باشید.
آمرانه نباشد: افراد از پند و
نصیحت، امر و نهی کردن و تحکم، گریزان هستند، شما هم بهتر است امر و نهی نکنید؛ بلکه با زبان خوش و صمیمانه مسئله را با او در میان بگذارید و حقیقت را به او بیان کنید.
توهین ممنوع: در تذکر دادن باید از
توهین کردن به
شخصیت طرف مقابل، همراه با تشبیهات بی مورد و توهینآمیز پرهیز نمود؛ زیرا اینگونه
اعمال باعث میشود شخص با
عصبانیت تمام واکنش نشان داده و در صدد دفاع از خود براید
و به نکات نقد شما هر چند هم که منطقی و صحیح باشد، هیچگونه توجهی نخواهد کرد.
در جمع نباشد:
حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «نقد و نصیحت کردن دیگران در جمع یعنی کوبیدن و خرد کردن
شخصیت طرف مقابل»، پس در نقد باید دقت داشته باشیم. در مقابل دیگران کسی را نصحیت نکنیم و نصیحت با لحن آمرانه و زورگویانه نباشد.
زمانی باشد که شخص مورد نظر سرحال و در حالت
آرامش و آسودگی خیال باشد.
با شیوههای مختلف نظیر متذکر شدن آن صفات، تشویق نمودن و ... سعی کنید
عزت نفس او را در این امور بالا ببرید و در مرحله بعد، با ذکر معایبش از او بخواهید در رفع آنها تلاش کند.
یعنی همانگونه که یک صفت خوب به تدریج ملکه انسان میگردد، صفات بد نیز به تدریج در جان
انسان رسوخ میکند، ما باید با سیاست گامبهگام به تغییر رفتار و یا
اندیشه فرد اقدام کنیم.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «غیبت و جایز بودن آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۲۱.