صحابه و تحریف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تحریف قرآن کریم، صحابه، شیعه.
پرسش: آیا شیعه برای رفع تناقض بین آیاتی که در شأن صحابه نازل شده با روایاتی که در نکوهش آنها در کتب شیعه آمده، قائل به تحریف قرآن شده است؟
پاسخ:
آیاتی که در مورد اطرافیان
پیامبر صلیاللهعلیهوآله (صحابه) وجود دارد، به دو دسته کلی قابل تقسیم است:
آیاتی که به تمجید از آنها پرداخته است؛ مانند:
ـ
«و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله منهم و رضوا عنه ...»؛
«پیشگامان نخستین از مهاجران و
انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند،
خداوند از آنها (نیز) از او خشنود شدند...» و در روایات شیعه نیز از آنان تجلیل شده است.
ـ
«و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس...»؛
ـ
«کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله»؛
ـ
«یا ایها النبی حسبک الله اتبعک من المؤمنون»؛
ـ
«و ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم فی سبیل الله...»؛
ـ
«الذین تبوّء و الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شبح نفسه فاولئک هم الفلحون.»؛
ـ
«لقد رضی الله عن المؤمنین اذیبا یعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل الله السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا»؛ ـ
«محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ترنهم رکعا سجدوا یتبغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوهم من اثر السجود...» .
چنانکه
حضرت علی علیهالسلام در مورد آنان میفرماید: «... آنها صبح میکردند؛ درحالیکه موهای ژولیده و چهرههای غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال
سجده و
قیام به
عبادت میگذراندند... .»
بنابراین صحابه
مؤمن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نزد
شیعه دارای عظمت و احترام فراوانی هستند.
به قول مرحوم سید شرفالدین
عالم برجسته شیعه:
شیعه امامیه در انتخاب
تشیع اقتدا به بزرگان از اصحاب پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ کردهاند».
چراکه طبق شمارش ایشان ۲۱۳ تن از
صحابه بزرگ رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مانند: سلمان، ابوذر،
مقداد، جابر بن عبدالله انصاری،
بلال حبشی، زید بن ارقم و ... شیعه بودهاند.
آیاتی نیز به نکوهش بعضی صحابه پرداخته که بر دو قسماند:
در دستهای از آنها عملکرد و رفتار آنها مذمت شده است؛ مانند:
ـ کوتاهی بعضی برای حضور در
جنگ (
«یا ایها الذین آمنوا الکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثا قلتم الی الارض أرفیتم بالحیوه الدنیا من الاخره...»)؛
ـ فرار عدهای از آنها از جنگ (
«ان الذین تولوا منکم یوم التقی لجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا») و
(
«لو یجدون ملجأ تاو مغارات أو مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون»)؛
ـ ایراد گرفتن به پیامبر در تقسیم غنائم (
«و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان یعطوا منها اذا هم یسخطون»)؛
ـ رها کردن پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در حال نماز و رفتن به سراغ تجارت (
«و اذا ر،وا تجاره او لهو انفضوا الیها و ترکوک قائما»)؛
ـ
تهمت زدن به همسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله (
«ان الذین جاء و بالافک عصبإ منکم ... اذا تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه مرّمنا و هو عندالله عظیم و لولا اذا استمعوه قلتم ما تیکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم یعظکم الله ان تعود و المثله ابدا إن کنتم مؤمنون»)؛
و...
گروهی دیگر از آیات علاوه بر رفتار، از اعتقاد بعضی صحابه نیز نکوهش شده است و خدا آنان را
منافق دانسته است:
«و ممَّن حَولکم الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق...»؛
«و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند؛ جمعی منافقند، و از اهل
مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند، تو آنها را نمیشناسی ولی ما آنها را میشناسیم... .»
و در
قرآن آیات فراوانی در مورد
منافقان عصر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وجود دارد.
ـ
«و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین یخادعون الله و الذین آمنوا...» و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علی کل شی قدیر». ـ
«انما یستأذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و اربّابت قلوبهم فهم فی ربیهم یترددون...» ـ
«لذا جارک المنافقون... و لکن المنافقون لا یعلمون» پس آنچه از قرآن استفاده میشود این است که اصحاب آن حضرت برخی مؤمن درستکار، برخی بدعمل، و بعضی نیز اصلاً منافق بودهاند و بنا بر آنچه گذشت و با توجه به اینکه ملاک برتری افراد، میزان
تقوای آنهاست (
«ان اکرمکم عندالله اتقاکم»)،
روشن میشود که:
تعریف و تمجید قرآن از صحابه شامل حال صحابه مؤمن درستکار میشود و یقیناً گروه سوم (منافقان) را شامل نمیشود.
اینکه
اهل سنت مانند: فخر رازی همه صحابه را اهل
بهشت، دانستهاند؛
کاملاً
باطل است.
روایاتی هم که در کتب شیعه در سرزنش بعضی صحابه وارد شده؛ در مورد گروه سوم (منافقان) از آنها میباشد؛ بنابراین هیچ تعارضی با آیاتی که در مدح آنهاست ندارد و اینگونه
روایات اختصاص به کتب شیعه ندارد؛ بلکه در معتبرترین
کتاب اهل سنت (صحیح نجاری) دستکم هشت
روایت با لحن بسیار تند از رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ضد بعضی صحابه ذکر شده که بیانگر ارتداد و در نتیجه جهنمی شدن گروهی از صحابه میباشد.
مثلاً از ابوهریره چنین نقل میکند که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ پیوسته میفرمودند: در
روز قیامت گروهی از اصحابم بر من وارد میشوند برای نوشیدن از
آب کوثر پس ملاحظه، از آن منع میگردند؛ پس میگویم: «پروردگارا اینها اصحاب مناند».
خدا میفرماید: «تو نمیدانی پس از توجه (جنایاتی) کردند، آنان پس از تو مُرتد شده و به مرام گذشتگان خود در جاهلیت پیوستند...»
و طبق روایات دیگر خبر اندکی از آنها تهیه به
آتش جهنم میروند.
شواهد این بازگشت به دوران جاهلیت حتی در منابع اهل سنت فراوان است؛ از جمله:
حضرت محمد، پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را متهم به هذیانگویی کرد و مانع از این شد که چیزی را که مایه نجات از
گمراهی مسلمانان بود، بنویسد؛
با اینکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ حضرت
علی علیهالسلام را در
غدیر خم از طرف خدا به
ولایت (
امامت) نصب کرده بود؛
عدهای در
سقیفه بنیساعده او را کنار گذاشتند.
عدهای دیگر به خانه
فاطمه سلاماللهعلیها حمله کردند و او را تهدید به سوزاندن خانهاش کردند و...
که در اثر آن
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها محسنش را سقط کرد و
... که در پی اینها حضرت سوگند یاد کرد که با آنها
سخن نگوید؛
و از آنجا قهر کرد و درحالیکه از آنها غضبناک بود، از
دنیا رفت؛
و وصیت کرد آن دو بر او
نماز نخوانند؛
چنانکه ابن ابیلحدید بهصراحت میگوید: «
و الصحیح عندی انها ماتت و هی واحدإ علی ابن ابیبکر و عمر و انها اوصت ان یصلیا علیها؛ و صحیح نزد من آن است که فاطمه از دنیا رفت؛ درحالیکه بر
ابوبکر و
عمر غضبناک بود،
وصیت کرد آنها بر او نماز نخوانند».
و این در حالی است که طبق نقل
صحیح بخاری و صحیح مسلم، فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ پاره تن
پیامبر صلیاللهعلیهوآله است
که آزار او آزار پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میباشد
و هر کسی که او را به غضب آورد، پیامبر را به خشم آورده است.
و کسی که پیامبر را به
خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.
خداوند متعال میفرماید:
«ان الذین یؤذنون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذاباً مهیناً»؛ خدا کسانی را که خدا و رسولش را آزار میدهند در دنیا و آخرت لعنت کرده (از رحمتش دور ساخته)، و برای آنها
عذاب خوارکنندهای آماده کرده است.»
با توجه به روایات «عرضه روایات بر قرآن و کنار زدن مخالفت قرآن»
اصلاً هیچ روایتی معارض قرآن نمیشود تا کسی از
شیعه برای حل تعارض قائل به
تحریف قرآن گردد، و نیز چنانکه گذشت روایات تندی علیه صحابه در صحیح بخاری آمده که بر جهنمی شدن گروهی از آنان دلالت میکند؛ پس اگر چنانکه در سئوال فرض شده اینگونه روایات در تعارض با قرآن باشد، و حل تعارض انگیزهای برای قول به
تحریف گردد، این انگیزه برای اهل سنت بسیار قویتر است تا شیعه؛ زیرا آنان تمام روایات صحاح سته و بهویژه صحیح
بخاری را صحیح میدانند؛ ولی شیعه حتی تمام روایات کافی را نیز صحیح نمیداند.
چه رسد به بقیه کتابها.
در سؤال قول به تحریف توسط شیعه مسلم گرفته شد و حل تعارض بین روایات در نکوهش بعضی صحابه آیات قرآن انگیزه آن معرفی شده است؛ درصورتیکه اصلاً محققان و علمای بزرگ شیعه قائل به تحریف نیستند تا چیزی انگیزه آن باشد و شاهد آن هم این است که در کتب خود بهصراحت قول به تحریف را رد کردهاند.
بلکه برخی مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء، صحت قرآن را از ضروریات
مذهب شیعه و بلکه از ضروریات دین و در بین مسلمانان اجماعی میدانند.
علمای شیعه در کتب خود ضمن استدلالهای محکم بر
حفظ قرآن از تحریف، شبهات آن را نیز دفع کردهاند،
که در اینجا اشارهای گذرا به ادله شیعه بر عدم تحریف قرآن میگردد:
۱. قرآن رکن و اساس
دین اسلام است و به حکم
عقل باید حفظ گردد تا
دین نیز حفظ گردد تا
حجت بر مردم تمام گردد؛
۲. ضروری بودن
تواتر قرآن؛
۳.
اعجاز و
تحدی قرآن؛
۴. آیه حفظ:
«انا نحن نزلنا الذکر و اناله لحافظون»؛
۵. آیه نفی باطل از قرآن:
«و انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید»؛
۶. روایاتی که قرآن را محور درستی و نادرستی روایات معرفی میکنند؛
۷. نصوصی که از
اهل بیت علیهمالسلام در مورد حفظ قرآن وارد شده است.
روایاتی که در نکوهش صحابه است، موافق با آیاتی است که در همین زمینه آمده، و روایاتی که در مدح آنان است موافق با آیاتی است که در ستایش از آنها میباشد. بنابراین بین آیات و
روایات هیچ تعارضی نیست.
به فرض وجود تعارض و به فرض اینکه حل این تعارض انگیزهای برای قول به تحریف باشد، این انگیزه برای
اهل سنت قویتر است.
شیعه اصلاً قائل به تحریف نیست تا چیزی انگیزه آن باشد.
۱.
تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج ۷، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۵، ج ۸، ص ۱۰۷ ـ ۱۱۱ و ج ۲۲، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۳.
۲.
علم حدیث، تألیف زین العابدین قربانی، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ص ۱۶۱ ـ ۲۰۷.
سایت اندیشه قم.