شکلگیری علم کلام در کنار فلسفه در زمان ائمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: علم کلام، فلسفه، اهل بیت (علیهمالسلام).
پرسش: چگونگی شکلگیری علم کلام در کنار فلسفه در عصر ائمه (علیهمالسلام) را توضیح دهید؟ آیا تمایزی بین آنها هست؟
پاسخ: علم کلام، علمی است که وظیفه آن تبیین و دفاع از عقاید دینی است و در این راه از روشهای مختلف استدلال (همچون
برهان،
جدل و حتی
خطابه) استفاده میکند.
منبع مطالعاتی بسیاری از مباحث کلامی،
آیات قرآن یا
احادیث معصومین (علیهمالسلام) است؛ یعنی
روش تحقیق آنها نقلی است؛ یعنی علم کلام در دو بخش عقلی و نقلی قابل دستهبندی است؛ مثلاً مباحث
اثبات وجود خدا و صفات باریتعالی و نیز اثبات نبوت و برخی صفات
پیامبران (همچون
عصمت و
معجزه داشتن) مبتنی بر استدلال عقلی هستند؛ ولی برخی مباحث دیگر (همچون تفاوت مراتب
انبیا، تعداد
امامان،
کیفیت بهشت و جهنم، حساب و
برزخ و ... .) منبعی به جز نقل و
وحی ندارند.
اصطلاح
کلام و
متکلمین در روایاتی وجود دارد که از زمان
امام صادق (علیهالسلام) رسیدهاند. پس
اهل بیت (علیهمالسلام) از علم مربوط به عقاید با نام کلام یاد کردهاند.
فلسفه، کوشش عقلانی بشر در جهت شناخت حقایق هستی است. غرض از
فلسفه، شناخت جهان به وجه کلی است که از طریق وجودشناسی صورت میگیرد.
در
روایات اهل بیت (علیهمالسلام) چیزی که بتوان آن را اشاره به علم فلسفه دانست وجود ندارد؛ ولی در آیات قرآن و روایات معصومین (علیهمالسلام) تأکید فراوانی بر
عقل و
تعقل شده است؛ یعنی استفاده از استدلال عقلی و برهان مورد تأیید و تأکید متون دینی هستند. بنابراین اگر مراد از فلسفه صرفاً کوشش عقلانی باشد، میتوان در احادیث رسیده از ائمه هدی (علیهمالسلام)، مؤیدی برای آن یافت؛ ولی اگر منظور تمام آن چیزی باشد که فلسفه نامیده میشود، چنین مطلبی در روایات یافت نمیشود.
بهتر است پاسخ را از تعریف
علم و نیز چگونگی شکلگیری یک علم آغاز کنیم.
علم یا
دانش در اینجا به معنی مجموعهای از گزارههاست که به یک موضوع مربوطاند و کمابیش با یک روش یا روشهای نزدیک به هم درباره آن موضوع بحث میکنند و با انگیزهای واحد، گرد هم جمعآوری شدهاند. بنابراین هر علم را میتوان به اجزایی مختلف تحلیل کرد که عبارتاند از: موضوع، مسائل،
هدف،
روش تحقیق، پیشفرضهای تصوری و تصدیقی، و ... . (به این منبع رجوع شود:
)و باید دانست که هیچ علمی کامل به
دنیا نمیآید؛ بلکه این اجتماع مسائل همگون درباره یک موضوع است که در طول زمان
دانشمندان را وادار به تدوین یک علم جدید میکند. به عنوان مثال، دانشی که امروزه
فلسفه دین نامیده میشود، عبارت است از مجموعه بحثهایی که زمانی به صورت پراکنده و در علوم مختلف در حوزه
دینشناسی مورد
مطالعه قرار گرفتهاند.
علم کلام هم تابع قانون فوق است؛ یعنی آنچه در آغاز وجود داشته، چیزی به جز مجموعهای از باورهای دینی و چند پرسش و پاسخ از بزرگان دین نبوده است؛ اما با روی دادن حوادثی (همچون
داستان سقیفه، جنگهای داخلی
مسلمین و تشکیل گروه
خوارج) بحثهای عقیدتی گسترش یافت.
با ورود
فلسفه به عالم
اسلام و نیز ارتباط روزافزون مسلمین با دیگر ملل و
مسلمان شدن ملتهای دیگر که باورهای پیشین خود را وارد
فرهنگ مسلمین میکردند و همچنین ایجاد فرقههای گوناگون مذهبی و دخالت
آشکار و پنهان حکومتها، از برخی عقاید و جریانهای فکری، باعث شد که مسائل اختلافی و مبتلا به عقیدتی، هر
روز افزوده شوند. بحثهایی همچون
حادث یا قدیمی بودن
قرآن، چگونگی
کلام خداوند،
جبر و اختیار، و ... جزء مباحث اختلافی و جنجالبرانگیز به شمار میرفتند. (به این منبع رجوع شود:
)
از آنجا که هر عقیده و باوری در حوزه
دین یا متکی به
عقل است و یا مستند به قرآن و
حدیث، لاجرم افراد برای دفاع از باورهای خود، نیازمند مطالعه بیشتر درباره مبادی و پیشفرضهای عقاید مختلف شدند و به مرور همه این بحثهای همگون در یک علم تدوین شدند. بنابراین هر چند مباحث عقیدتی از زمان صدر اسلام و نیز قرن اول هجری وجود داشته و مورد بحث و گفتوگو بودهاند، (به این منبع رجوع شود:
) ولی سابقه تدوین
علم کلام را باید در قرن بعد جستوجو کرد.
اصطلاح کلام و متکلمین در روایاتی وجود دارد که از زمان
امام صادق (علیهالسلام) رسیدهاند؛ به عنوان مثال، براساس روایتی که در
اصول کافی آمده است،
امام (علیهالسلام) کسی را پی شاگردان متکلم خود میفرستد، تا برای مناظره با فردی شامی دعوت کنند.
شاگرد نامدار امام صادق (علیهالسلام)
هشام بن حکم از متکلمین زبردست زمان خویش بوده است و حضرت بیش از دیگر شاگردان به هشام اهتمام و توجه داشتهاند.
نتیجه آنکه اهل بیت (علیهمالسلام) از علم مربوط به عقاید با نام کلام یاد کردهاند.
بعد از تدوین و منسجم شدن این علم، و با توجه به ویژگیهای آن،
دانشمندان علم کلام این علم را تعریف کردهاند: علم کلام، علمی است که وظیفه آن تبیین و دفاع از عقاید دینی است
و در این راه از روشهای مختلف استدلال (همچون
برهان،
جدل و حتی
خطابه) استفاده میکند. (به این منبع رجوع شود:
)
به علاوه که منبع مطالعاتی بسیاری از مباحث کلامی،
آیات قرآن یا
احادیث معصومین (علیهمالسلام) است؛ یعنی روش تحقیق آنها نقلی است؛ یعنی علم کلام در دو بخش عقلی و نقلی قابل دستهبندی است؛ مثلاً مباحث
اثبات وجود خدا و صفات باریتعالی و نیز اثبات
نبوت و برخی صفات
پیامبران (همچون
عصمت و
معجزه داشتن) مبتنی بر استدلال عقلی هستند؛ ولی برخی مباحث دیگر (همچون تفاوت مراتب
انبیا، تعداد
امامان،
کیفیت بهشت و جهنم، حساب و
برزخ و ... .) منبعی به جز نقل و
وحی ندارند.
فلسفه، کوشش عقلانی بشر در جهت
شناخت حقایق هستی است. غرض از فلسفه، شناخت
جهان به وجه کلی است که از طریق
وجودشناسی صورت میبندد.
روش مطالعه و تحقیق در فلسفه به
عقل و استدلال برهانی منحصر است. فلسفه خود را علمی آزاد دانسته و به هر نتیجهای صورت گرفته است. (به این منبع رجوع شود:
)
در روایات اهل بیت (علیهمالسلام) چیزی که بتوان آن را اشاره به علم فلسفه دانست وجود ندارد؛ ولی در آیات قرآن و روایات معصومین (علیهمالسلام) تأکید فراوانی بر
عقل و
تعقل شده است؛ (به این منبع رجوع شود:
) یعنی استفاده از استدلال عقلی و برهان مورد تأیید و تأکید متون دینی هستند. بنابراین اگر مراد از فلسفه صرفاً کوشش عقلانی باشد، میتوان در
احادیث رسیده از
ائمه هدی (علیهمالسلام)، مؤیدی برای آن یافت؛ ولی اگر منظور تمام آن چیزی باشد که فلسفه نامیده میشود، چنین مطلبی در روایات یافت نمیشود.
۱. تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، دکتر علیاصغر حلبی، اساطیر.
۲. درآمدی بر علم کلام، علی ربانی گلپایگانی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شکلگیری علم کلام در کنار فلسفه در زمان ائمه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۶/۲۰.