خودداری از گناه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: گناه، ترک گناه، خودداری از گناه.
پرسش: چگونه از گفتن
دروغ،
غیبت،
فحش و دیگر کارهای زشت خودداری کنیم؟
پاسخ: برخی راههای جلوگیری و ترک گناه، بدین شرح است: ۱. غفلتزدایی (مانند مداومت بر ذکر قلبی، استفاده از برنامههای اخلاقی، مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاقبه)؛ ۲. انجام
واجبات؛ ۳. پرهیز از
محرمات؛ ۴. انجام
مستحبات؛ ۵.
توسل به
اهل بیت و
اخلاص؛ ۶. بستن راه
شیطان؛ ۷.
تقویت اراده؛ ۸. مقابله با خودخواهی؛ ۹. توجه به مضرات گناه.
قبل از هر چیز لازم است به جایگاه
انسان،
حقیقت گناه و منشأ اصلی گناه اشاره کنیم. از آنجایی که هر پدیده علتی دارد،
گناهان نیز از این قانون مستثنا نیستند. پس ناگزیر هستیم که به عوامل پیدایش گناه اشاره کنیم و در آخر، راهکارهای عملی خود را ارائه دهیم.
انسان طبق فرمایش
قرآن دارای طبیعتی دوگانه و مشتمل بر خیرگرایی و شرگرایی است و همین امر است که به او اجازه گزینش و انتخاب داده است و انسان را میتواند ارزشمند (برتر از
ملک) یا بیارزش (پستتر از
حیوان) کند. قرآن از انسان به عنوان جانشین و امانتدار و مورد تکریم
پروردگار،
سخن به میان آورده است و بر این نکته تأکید شده است که بسیاری از پدیدههای جهان مادی مشهود، در جهت منافع او آفریده شده است.
در حدیثی میخوانیم که: «ای انسان! قیمت تو
بهشت (
قرب الهی) است؛ خودت را کمتر از آن به نفس و
شیطان مفروش».
گناه چه کوچک و چه بزرگ باشد، نقطه مقابل بندگی خداست که سرپیچی از ساحت عزّ ربوبی است. گناه یعنی حرکت کردن در جهت خلاف مسیر
کمال و
رشد. گناه جنبه
علیت دارد و باعث به وجود آمدن معلولاتی خواهد گشت؛ مثل سقوط نفس، رکود معنوی، نقص در نفس، تاریکی دل، از دست دادن حال راز و نیاز، توجه و
قساوت قلب که اینها خود باعث روآوردن به دیگر گناهان خواهد بود و سرانجام خواری دنیا و آخرت را برای انسان ارمغان میآورد.
در
روایت داریم: به کوچکی گناه نگاه مکنید. ببینید نزد چه کسی گناه میکنید و دیگر اینکه گناه یعنی پشت کردن به جایگاه والای انسانی.
خودخواهی سرچشمه همه
مفاسد و معاصی است و بزرگترین مانع است که انسان را از خدا دور میکند. با غلبه تدریجی خود حیوانی (غرایز) بر خود الهی (بعد روحانی)، تمایلات عالی از درون انسان رخت برمیبندد؛ بهطوریکه او میماند و تمایلات نفسانی.
در واقع ضعف اراده از همین جا شروع میشود؛ یعنی با قدرتمند شدن غرایز حیوانی و ضعیف شدن بعد معنوی. از طرفی از آنجا که انسان همه چیز را برای خود میخواهد (
پول،
شهوت، شهرت و...) برای آن هر کاری میکند و دست به هر گناهی میزند؛ چراکه از نیروی
کنترل غرایز در وجود او خبری نیست.
قبل از بیان راههای عملی جلوگیری از گناه، به برخی عوامل پیدایش گناه اشاره میکنیم:
۱. ناآگاهی دینی (نمیدانیم سر سفره چه کسی نشسته و از جایگاه رفیع انسانیت در
جهان بیخبریم).
۲.
غفلت و
هوای نفس که شیطان از همین کانال با
وسوسه و تزئین دنیا و تعلق به آن وارد میگردد؛
۳. دوست ناباب؛
۴. تقلید کورکورانه؛
۵.
لقمه حرام.
۶ خودخواهی که مهمترین عامل است و شیطان با نفوذ از
حس واهمه و خیال انسان سعی میکند این بعد را با وسوسه و
تزئین دنیا و ... تقویت کند. این عوامل برخی (هوا و هوس) و برخی خارجی (شیطان و. ..) هستند.
برخی راههای
ترک گناه، عبارتاند از:
درباره غفلتزدایی به موارد زیر اشاره میکنیم:
به زبان آوردن ذکر قلبی (نفسی) نه زبانی. این امر باید همیشگی باشد تا از
غفلت و ثمره آن (پیروی از هوای نفس و شیطان) در امان باشیم.
از برنامه اخلاقی
علما استفاده کنیم.
هر
روز صبح با خود شرط کنیم گناه نکنیم؛
در طول روز به شرط خود وفادار باشیم؛
شب به شب به
محاسبه اعمال خود بپردازیم؛
اگر خلاف کردیم، خود را توبیخ کنیم. معذرتخواهی،
توبه،
نذر و جریمه.
برخی راههای غفلتزدایی، عبارتاند از:
۱.
ذکر و یاد صفات و اسمای خدا (ذکر قلبی) و تأمل در نعمتهای الهی (معنوی و دنیوی).
۲. معاشرت با دوستان متخلق به اخلاق خدا و یا اساتید اخلاق (حضوری و غیرحضوری).
۳. مطالعه روزانه کتابهای اخلاقی (کم و مداوم) و یادگیری
اصول و
فروع دین و یافتن پاسخی قانعکننده برای شبهات ذهنی خود.
۴. بازگشت سریع از اشتباه (توبه،
استغفار، معذرتخواهی، ادای حق مردم و خدا و...).
۵.
یاد مرگ (تشییع، زیارت
اهل قبور، نوشتن
وصیتنامه و...).
مورد دیگر اهمیت دادن به
نماز با آداب ظاهری و باطنی آن است.
قرآن میفرماید نماز انسان را از
فحشا و منکر (آنچه که
شرع و عقل سالم ممنوع کردهاند) باز میدارد (
حضور قلب، توجه به ذلیل بودن خود و عزیز و عظیم بودن خدا). البته عکس رابطه فوق هم صادق است؛ یعنی اصرار بر
منکرات و گناه هم حال نماز حقیقی را از ما میگیرد و در نتیجه آن
نماز نمیتواند بازدارنده باشد.
دل باید مبدأ و
معاد را باور کند؛ چون گاهی انسان ایمان عقلی (برهان و استدلال) دارد، ولی باز هم
گناه میکند؛ ولی ایمان قلبی تنها راه مطمئن برای کنترل غرایز است؛ البته ایمان عاطفی همراه ایمان عقلی محکمتر است.
برخی راههای تحصیل ایمان قلبی، عبارتاند از:
مقیّد به ظواهر شرع بودن (انجام واجبات).
اجتناب از
محرمات و
صبر بر گناه، طاعت خدا و
مصیبت.
انجام
مستحبات (در حد نشاط، کم و بادوام).
توسل به
اهل بیت و
اخلاص نمک ایمان قلبی است.
شیطان از «
قوه خیال» انسان کمک میگیرد و بعد حواس پنجگانه انسان را تحت سلطه خود در میآورد. شهوت و
دنیا را زیبا جلوه میدهد. پس بهتر است فرمان شیطان را در نطفه خفه کنیم؛ چون این
اندیشه است که تبدیل به
عمل ، آنگاه عادات و آنگاه
شخصیت انسان درمیآید. قدرت «نه گفتن» خود را به شیطان درونی (هوا) و شیطانهای بیرونی (دوست بد،
ابلیس) تقویت کنیم و برای این کار باید
اراده خود را تقویت کنیم.
انسان دارای دو بعد ملکوتی (عقل، دل،
قلب، وجدان اخلاقی) و ناسوتی (بعد حیوانی، جسمی، مجموعه غرائز) است. طبق نظر اسلام هر دو بعد نیاز به تغذیه مناسب دارند و اگر سیر نشوند، این نیاز در دل تبدیل به عقده میشود و اگر تعادل تغذیه آن به هم بخورد باز هم مشکل ایجاد میکند. هرگاه به بعد جسمانی و غرایز رسیدگی شود، طرف مقابل (بعد ملکوتی) ضعیف و لاغر میشود و اینجاست که اراده انسان ضعیف میشود و در به روی گناهان دیگر باز میشود. پس باید توجه داشته باشیم که تغذیه هر دو لازم است؛ ولی چون اصالت انسان به بعد ملکوتی است، باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد که این همان
تقویت اراده و متخلق به اخلاق انبیا شدن است. اینجاست که دیو رذایل از خانه قلب میرود و
فرشته فضایل وارد خانه دل میشود.
از آنجا که خودخواهی منشأ همه مفاسد است، باید با آن مبارزه کرد. به همین خاطر
اسم این را
حجاب و مانع بزرگتر گذاشتند و به مبارزه با آن
جهاد اکبر گفتهاند. در مقابل باید به پرورش عواطف انسانی بپردازیم (تمرین عفو، تمرین انصاف، تمرین بذل و
بخشش، تمرین یتیمنوازی،
ایثار و مهر ...).
گناه بهداشت جسمانی و روانی ما را به هم میزند (توجه به فواید
ترک گناه و مضرات گناه).
برخی
گناهان رابطه قلبی ما را با دیگران به هم میزند (
حسد،
غیبت، فحش و ...) از طرفی پیوند عاطفی یک نیاز روانی است که باید ارضا شود. این گناه باعث میشود انسان دائماً مشغول تعارضهای درونی ناشی از تنش با دیگران شود. (نقش بین نیاز درونی به پیوند و گناه و دیگرگریزی) پرواضح است فکر و روان مثل میدان جنگی میشود که در آن حقد، [[حسد] و
ناسزاگویی در آن رژه میروند و این فرد به خاطر این
جنگ از رشد معنوی ـ عاطفی و اجتماعی و حتی اقتصادی خود باز میماند و بهداشت جسمانی و روانیاش به مشکل برمیخورد.
گناه یعنی غفلت از خدا یعنی گسستن پیوند خود از بینهایت و منبع عظمت. کسی که
گناه نمیکند، با این منبع در ارتباط است و این پیوند
روح را بزرگ میکند، ظرفیت و جود میبخشد، به انسان کمال میبخشد تا حدی که پستیها، سوءخلقها، کینه و حسدها و ... برای انسان حقیر و نفرتانگیز میشوند و
گذشت و
ایثار برای او آسان میشود. انسان به جای
خشم،
کینه و حسد آنان را سزاوار بخشش، دلسوزی و ... میبیند؛ چون که مخلوق او هستند (سلامت روانی و جسمانی).
به
جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست •••
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
گناه، جنگ با خود و تعارض درونی است.
انسان دارای بعد ملکوتی است که این بعد شامل وجدان،
فطرت و
عقل است و گناه یعنی برخلاف مسیر این نیروها حرکت کردن و این امر باعث تعارض و جنگ درونی میشود. از آنجایی که این نیروهای اصلاحگر درونی به این زودی خسته نمیشوند، اثر آن تعارض به صورت بیماری جسمی روانی و روانتنی (psychosomatic) ظاهر میشود. (مثل زخم معده، سردرد و ...)
با توجه به مطالب فوق، دانسته شد که این گناهان (حسد و ...) عوامل مزاحم درونیاند که جنگ درونی ایجاد میکنند و این امر باعث میشود که انسان نتواند در کارها،
عبادات و ... تمرکز خوب داشته باشد و مسلم است که تمرکز نیاز است تا انسان
موفقیت را لمس نماید، پس گناه باید ترک شود.
توجه به مطالب فوق در کنار هم (مجموعاً) کارگشاست. دیگر اینکه مبارزه با این صفات بد باید تدریجی و معقول باشد و بهترین فصل برای از بین بردن صفات بد، به قول علمای اخلاق، دوران جوانی است که ریشه گناه قوی نشده است.
نکته دیگر اینکه انسان نیاز دارد دائماً با کتابهای اخلاقی و آدمهای اخلاقی رابطه داشته باشد. در کتابهای اخلاقی برای تکتک این صفات درمانهایی ذکر شده که باید به قسمت تفصیلی آن رجوع کرد.
در آخر باید توجه داشت که گناه نکردن بهتر و راحتتر از درمان گناه است (فرق بین رفع و ترک با دفع و جلوگیری).
۱. خلاصه معراج السعادة، شیخ عباس قمی، مؤسسه در راه حق.
۲. چکیده اخلاق در قرآن، استاد محمدتقی مصباح، به قلم علی شیروانی، انتشارات دارالفکر قم.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خودداری از گناه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۴/۲۷.