خلقت بشر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خلقت انسان.
پرسش: در قرآن آمده که انسان اول خاک بوده بعد به شکل گیاه و بعد مراحلی را پیموده و انسان شده است؟ لطفا در این باره توضیح دهید؟
پاسخ:
ابتدا در تصحیح سؤال شما عرض میشود در جایی از قرآن نیامده که
انسان از خاک به شکل گیاه درآمده، بلکه مراحل دیگری را بیان کرده که بعداً خواهد آمد. تنها در آیه «
و الله انبتکم من الارض نباتا»
آمده که تعبیری استعاری است؛ یعنی همانطور که گیاه از مواد زمینی میروید و رشد میکند و
حیات گیاهی مییابد، شما هم از همین مواد
زمین بودهاید که خدا به شما حیات بخشید، این هم رویاندن از زمین محسوب میشود.
حقیقت انسان کتابی است که نیازمند شرح و شارح این کتاب هم کسی جز مصنف آن، یعنی آفریدگار هستی نمیتواند باشد، خدای بخشنده حقیقت انسان را به وسیله
پیامبران و پیشوایان و
فرشتگان بیان کرده و با بیان اینکه آدمی از کجا آمده به کجا میرود و در چه راهی گام برمیدارد، او را با خودش و هم با آفریدگارش و با گذشته و حال و آیندهاش آشنا میکند. اگر انسان حقیقت خود را برای شرح به خدا نسپارد، دیگران او را شرح کرده و انسانشناسی مینگارند؛ اما بهسان کتب آسمانی پیشین، دست به
تحریف و
تفسیر به رأی میزنند.
ازاینروست که ما از
خداوند شرح خویش را میخواهیم و چنین عرضه میداریم که «
رب اشرح لی صدری».
بحث جنجالبرانگیز چگونگی
خلقت نخستین بشر همواره مورد توجه مراکز علمی و مذهبی بوده و در مغربزمین گویا این بحث رایجتر بوده و چون با پیدایش فرضیههای جدید و پیشرفتهای علمی یافتههای علمی و گفتههای موجود در
کتاب مقدسشان ناسازگاری و تعارض بوجود میآمد، مشکلاتی را برای اربابان کلیساها همراه داشته که تفصیل این بحث مورد نظر ما نبود؛ بلکه میخواهیم پاسخی قرآنی برای این سؤال بیابیم و این پاسخ سه مرحله دارد:
قرآن کتاب
هدایت است و بحث فشردهای در زمینهی
خلقت انسان دارد که تقریباً بهطور سربسته و اجمال از آن گذشته؛ چون منظور اصلی مسائل تربیتی بوده و نباید انتظار داشت که جزئیات این امر از قبیل مسائل تکامل، تشریح، جنینشناسی و مانند آن در قرآن مطرح شود.
از
آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی که درباره مبدأ
آفرینش انسان آمده، استفاده میشود که انسان در آغاز، خاک بود سپس با
آب آمیخته شده و بهصورت گل درآمد سپس بهصورت گل بدبو (لجن) و بعد حالت چسبندگی پیدا کرد و بعد بهصورت خشکیده درآمد و حالت «صلصال کالفخار» به خود گرفت. اما این مراحل از نظر بعد زمانی چه اندازه طول کشید؟ و انسان در هر مرحله چهقدر توقف کرد؟ و این حالتهای انتقالی تحت چه عواملی به وجود آمد؟ اینها روشن نشده. آنچه مسلم است اینکه بقیههای یادشده بیانگر یک واقعیت است که با مسائل تربیتی انسان پیوند مهمی دارد و آن اینکه
ماده اولیه انسان بسیار بیارزش و بیمقدار و از حقیرترین مواد روی زمین بوده، ولی خداوند از چنین ماده بیارزشی چنان مخلوق پرارزشی ساخت که گل سرسبد آفرینش شد.
اگر
قدرت الهی به این تعلق بگیرد که خاک در یک آن، انسان تمام عیار شود، فوری میشود؛ چنانکه
روز قیامت یک مرتبه انسانها (که خاک شدهاند) از
قبر بیرون میآیند.
«(
و نفخ فیالصور فاذاهم من الاجداث الی ربهم ینسلون؛
در صور دمیده میشود، ناگهان آنها از قبرها شتابان بهسوی پروردگارشان میروند». در مورد جریان طبیعی
خلقت آدم اگر ما با نظر دقیق به جریان انفجار کرات فضایی و نیروی با عظمتی که آنها را به حالت سیستماتیک نگه داشته است و مسئله پیدایش کره زمین و اولین موجود زنده در روی آن و انقسام آن به نر و ماده توجه کنیم، قبول کردن امکان چنین خلقی برای ما دشوار نخواهد بود و نمیتوانیم با مقدار معلومات محدود و پراکندهای که در دسترس ما قرار گرفته است، چنین حادثهای را منکر شویم که انسان بهطور استقلال به
قدرت خداوند بزرگ از مقداری گل به شکل
آدم قدم به عرصه هستی گذاشته است.
خداوند درباره آفرینش هیچ موجودی جز انسان، اعلام قبلی نکرده و امر خلقت او را با فرشتگان در میان ننهاده، اما در مورد بشر، نخست از خلقت او با فرشتگان سخن گفت و آنها را با تعبیرهای مختلف از این امر عظیم آگاه ساخت. گاهی در قلمرو طبیعی به
خلق انسان از مبدأ مادی گل اشاره فرمود که: «
اذ قال ربک للملئکة انی خالق بشرا من طین؛
هنگامی که
پروردگارت به فرشتگان گفت من بشری از گل میآفرینم» و گاه از مبدأ قابلی صلصال و حماء مسنون سخن به میان آورده و میفرماید: «
و اذ قال ربک للملئکه انی خالق بشرا من صلصال من حمإ مسنون؛
و هنگامی که پروردگارت به
فرشتگان گفت: من بشری را از گل خشکیدهای که از گل بدبویی گرفته شده میآفرینم».
البته تعبیرات متفاوت به دلیل مراحل مختلف آفرینش بدن انسان است، ریشه اولی بدن انسان خاک است، وقتی به این خاک آبی افزوده شود، بهصورت گل درمیآید، پس از مدتی این گل، لجن بدبو و متعفن شده و «حمإ مسنون» نامیده میشود. در این مراحل خداوند با تعبیر «من طین» بدن انسان را به خاک و گل نسبت داده، ولی مرحله دیگری نیز در کار است که به قلمرو ماورای
طبیعت انسان باز میگردد و خداوند با تعبیر «من روحی» آن را با وجود خود مرتبط میسازد و میفرماید: «
فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛
هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از
روح خود درآن دمیدم، برای او به
سجده افتید».
خداوند متعال در
قرآن کریم کار خود را به دو بخش تقسیم کرده و هر دو را زیر پوشش و احاطه
علم و قدرت خویش اعلام فرموده است،
براساس این تقسیم، بخشی از کارها را که مربوط به طبیعت است، بهصورت زمانمند انجام میدهد که آفرینش جسم انسان هم از اینگونه کارهای زمانمند و مربوط به (
عالم خلق) است، چه در آدم علیهالسلام که مسیر «تراب» و «طین» و «حماء مسنون» و «صلصال» را پیمود و چه در بنیآدم که سلسله
نطفه، علقه، مضغه، عظام و... را پشت سر نهاده است.
بخش دوم از کارهای خدا اموری است که مجرد از زمان و به «عالم امر» باز میگردد وبه اصطلاح با «کن فیکون» تحقق مییابد که خلقت روح الهی انسان مربوط به همین عالم امر و جدای از زمان است. در
قرآن مجید هرگز چیزی مخالف با امور مسلم علمی و براهین عقلی چه در علوم تجربی و چه بالاتر از آن در علوم ریاضی و
فلسفه و
حکمت وجود ندارد.
پس از این مقدمه باید دید که تحلیل
آفرینش آدم بهوسیله خداوند چهگونه است؟ آیا مجسمهای از خاک آفرید و سپس از روح خویش در او دمید؟ مجسمههای آدمی که بشر با دست خود میسازد، تنها نمایی از شکل انسانی دارد و از اندامهای درونی چون
قلب و دستگاه گوارش و هاضمه و... تهی است؛ اما کار خداوند درباره خلقت جسم آدم هرگز چنین نبود. بلکه بدنی کامل با همه جوارح ساخت و سپس از روح خویش در او دمید.
به همان صورت اگر
حضرت عیسی علیهالسلام به اذن خداوند پرندهای از گل میساخت و در او میدمید، چنین نبود که ظاهری بدون اعضا و جوارح درست میکرد، بلکه پرندهای با همه جهاز درون و بیرون ساخته، سپس به اذن خداوند آن را حیات میبخشید. بنابراین اگر خداوند در مدت کوتاهی آدم را از خاک و گل آفرید و از روح خویش در او دمید، این کار خداوند منزه از طفره و استحاله است و اگر اکنون بهصورت عادی خاکهایی صرف رشد و تغذیه
گیاهان و حیوانات و آنها نیز صرف تغذیه و رشد و تولید مثل انسان میشود، به امر خدا در آفرینش ابتدایی همین مسیر سیر از خاک تا انسان با سرعت و بدون طفره طی شد و
آدم با روح الهی پا به عرصه هستی گذاشت.
۱. طباطبایی، محمدحسین،
تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۴۰۱، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی فکری علامه، ۱۳۶۳.
۲. جوادی آملی، عبدالله،
تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۱۴، ص ۳۵، مرکز نشر اسراء، قم، چ ۱، ۱۳۷۹،
۳. سبحانی، جعفر،
منشور جاوید، ج ۴، ص ۱۹۰.
سایت اندیشه قم.