حدیث سبق اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث سبق اسلام.
پرسش: حدیث سبق
اسلام چیست؟ و در چه پایهای از اعتبار قرار دارد؟
پاسخ: رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بعد از
مرگ مادرش
آمنه بنت وهب و جدش
عبدالمطلب در هشت سالگی به خانه عمش
عبدمناف مکنی به
ابوطالب منتقل شد.
ابوطالب و همسرش
فاطمه بنت اسد مانند پدر و مادری دلسوز از آن حضرت سرپرستی کردند و تا بیست و پنج سالگی و به قولی سی و یا سی و هفت سالگی که با
خدیجه ازدواج کرد و به خانه او رفت، با ابوطالب زندگی میکرد.
ازاینرو وقتی
علی ـ علیهالسلام ـ متولد شد، به چشم فرزند یا برادر کوچک بدو مینگریست و در پرستاری از او به
فاطمه کمک میکرد و ساعتهای بسیار در کنار گاهوارهاش مینشست یا اینکه او را در
آغوش میگرفت و به او غذا میداد و برایش آواز لالایی میخواند تا به خواب رود.
علی ـ علیهالسلام ـ وقتی بزرگتر شد و زبان باز کرد و به راه افتاد،
رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مربی و زبانآموز او شد. او را به دوش میگرفت و به
کوه و صحرا میبرد و با او حرف میزد و به پرسشها و کنجکاویهای او پاسخ میداد.
هرچه زمان میگذشت، تعالیم پیغمبر دقیقتر و عمیقتر و سرسپردگی و
اخلاص علی ـ علیهالسلام ـ به معلم و مربی خود افزونتر میشد تا این که رفتهرفته نسخه دوم مقام
رسالت و شایسته منصب
ولایت گردید. از قضا بعد از انتقال رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به خانه خدیجه و در ایام خردسالی علی ـ علیهالسلام ـ واقعهای پیش آمد که وی از خانه پدر به خانه
پیغمبر نقل مکان کرد.
تفصیل چنین بود که در حجاز قحطی و خشکسالی پیش آمد (از آن خشکسالیها که تا کشف و استخراج نفت غالباً گریبانگیر عرب بود) و مکیان از جمله ابوطالب که شیخ الاباطح و رئیس
مکه و
قریش بود، دچار عسرت گردیدند. اما
رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و همسرش خدیجه دولتمند و بازرگان بودند و عمش
عباس نیز تاجر و ثروتمند بود. پس پیغمبر به عباس پیشنهاد کرد هریک یکی از پسران ابوطالب را متکفل شوند و با هم به خانه ابوطالب رفته عباس،
جعفر را و رسول الله علی ـ علیهالسلام ـ را با خود به خانه بردند.
از این پس علی
پسرخوانده و عضو
خانواده رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شد و شب و روز را با او میگذرانید. حتی در خلوت کوه
حرا که هیچکس را حق رفتن نزد پیغمبر نبود، فقط علی حق داشت نزد آن حضرت برود.
به سبب همین پیوستگی است که محدثین
سنی و
شیعه آوردهاند که رسول الله به علی فرمود: «انت منی و انا منک»؛ تو پارهای از تن من، و من پارهای از تن توام.
و
پیامبر فرمود: «علی لحمه من لحمی و دمه من دمی»؛ علی گوشتش از گوشت من و خونش از
خون من است
و در خانه پیغمبر بود که علی علوم ظاهر و باطن را فراگرفت تا جایی که رسول الله در حق او میفرمود: «اعلم امتی من بعدی علی بن ابیطالب»؛ بعد از من عالمترین
امت من علی بن ابیطالب است.
و خود او میگفت: سلونی قبل ان تفقدونی فانی لا اسال عن شی ء دون العرش الا اخبرت عنه»؛ پیش از اینکه مرا از دست بدهید، هرچه میخواهید بپرسید. درباره هیچ چیز ـ فروتر از عرش ـ از من پرسیده نمیشود؛ مگر آنکه از آن خبر میدهم.
با این مقدمات طبیعی است وقتی رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مأمور ابلاغ رسالت شد، نخستین مردی که از این واقعه باخبر گردید و
دعوت او را پذیرفت، علی ـ علیهالسلام ـ بود.
خود او در
خطبه قاصعه در
نهجالبلاغه فرموده است: «...یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یأمرنی بالاقتداء به. و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه و لا یراه غیری و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و خدیجة و انا ثالثهما. أری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة»؛ یعنی (رسولالله) هر روز حکمت تازهای از اخلاق خود به من میآموخت و مرا امر میفرمود، از او پیروی کنم. آن حضرت در هر سال چندی در کوه حرا مجاور میشد. در آن خلوت تنها من او را میدیدم و جز من کسی او را نمیدید. خانه پیغمبر آن وقت تنها خانه در
اسلام بود و رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
خدیجه و من ـ که سومی ایشان بودم ـ در آن با هم به سر میبردیم. من نور
وحی و
رسالت را میدیدم و بوی
نبوت را استشمام میکردم.
به روایت
سلمان فارسی،
ابوذر غفاری،
مقداد بن عمرو کندی،
جابر بن عبدالله، ابوسعید خدری،
زید بن ارقم و قتادة بن النعمان و سایر
صحابه و
تابعین (که علامه امینی در الغدیر،
نام ۶۶ تن از ایشان را برده است)، نخستین مردی که
مسلمان شد، علی ـ علیهالسلام ـ بود.
پیش از او تنها کسی که اسلام آورده بود، خدیجه همسر رسول الله بود.
در آن وقت علی پانزده ساله
و به قولی یازده ساله
یا ده ساله
بود.
پیغمبر روز دوشنبه هفدهم
رجب و به قولی دوشنبه دوازدهم
رمضان به
رسالت مبعوث شد.
علی روز بعد ـ سهشنبه ـ ایمان آورد
سپس زید بن حارثه (و همسرش امایمن) و بعد ابوبکر بن ابیقحافه به شرف مسلمانی نائل آمدند.
اینکه جمعی پنداشتهاند
ابوبکر مسلمان اول بوده ـ زیرا طبق بعض روایات علی ـ علیهالسلام ـ هنگام اسلام به سن بلوغ نرسیده بود و خدیجه زن بوده و زید مولی بوده ـ هم برخلاف نصوص و هم مخالف منطق و عقل است که علمای حدیث در اینباره به تفصیل سخن گفتهاند. اینک ترجمه چند حدیث که مؤید
سبق اسلام امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ است، بیان میشود:
ابوبکر احمد بن الحسین البیهقی در السنن الکبری
چنین آورده است:... و کان اول من آمن به علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ و هو ابن خمس عشرة او ست عشرة سنه؛ یعنی نخستین کسی که به رسول الله
ایمان آورد، علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ بود و او در آن وقت پانزده یا شانزده سال داشت. همین حدیث را هیثمی در مجمع الزوائد
به نقل از طبرانی روایت کرده و گفته است رجال این حدیث صحیحند؛
متقی هندی در کنزالعمال
و حاکم نیشابوری در الکنی و الالقاب و ابوبکر فارسی شیرازی در القاب الرجال از
عمر بن الخطاب چنین آورده است: «... کنت أنا و أبوبکر و ابوعبیدة بن الجراح و نعز من
اصحاب رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و النبی متکی ء علی علی بن ابیطالب حتی ضرب (فضرب) بیده علی منکبه ثم قال: أنت یا علی اول المؤمنین ایمانا و اولهم اسلاما. ثم قال: أنت منی بمنزله هارون من موسی. و کذب علی من زعم انه یحبنی و یبغضک»؛ یعنی روزی من (عمر بن الخطاب) و ابوبکر و ابوعبیده
جراح و چند تن دیگر از اصحاب نزد رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بودیم و آن حضرت بر علی بن ابیطالب تکیه داشت. پس دست بر شانه علی زد و گفت: تو ای علی! نخستین مؤمنی که ایمان آوردی و نخستین مسلمانی که اسلام آوردی. سپس گفت: تو برای من بهجای
هارون برای
موسی هستی (برادر و جانشین) و بر من
دروغ بسته است آنکه ادعا کند مرا
دوست دارد؛ ولی
دشمن تو باشد؛
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین
چنین آورده است: «اولکم واردا علی الحوض اولکم اسلاما، علی بن ابیطالب»؛ نخستین کس از بین شما که در کنار حوض بر من وارد میشود، همان است که پیش از شما
مسلمان شده و او
علی بن ابیطالب است. این حدیث را علاوه بر
سلمان،
ابن عباس و
ابوموسی اشعری نیز روایت کردهاند و با الفاظی مشابه ابن ابیشیبه نیز روایت کرده است
در
صحیح ترمذی به روایت زید به ارقم
و در «»
به روایت از عمرو بن مره جهنی و عبدالله بن فضاله مزنی و جابر بن عبدالله انصاری آمده است که «اول من اسلم علی بن ابیطالب علیهالسلام»؛ یعنی نخستین کسی که مسلمان شد، علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ بود. این حدیث را علاوه بر محدثین امامی و عده دیگری که قبلاً ذکر شد،
امام نسائی در خصائص
و ابن سعد کاتب واقدی در الطبقات الکبیر
و ابن اثیر در اسد الغابة
و احمد بن حنبل در المسند
و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک
نیز روایت کردهاند؛
معاذ بن جبل از رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ چنین روایت کرده است: «قال رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ لعلی علیهالسلام: یا علی، أخصمک بالنبوة و لا نبوة بعدی و تخصم بسبع لا یحاجک فیها احد من قریش. انت اولهم ایمانا بالله و أوفاهم بعهد الله و أقومهم بأمر الله و أقسمهم بالسویه و أعدلهم فی الرعیة و أبصرهم بالقضیة و أعظمهم عندالله مزیة»؛ یعنی «رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ فرمود: ای علی، من به سبب مقام
نبوت از تو برترم و پس از من پیامبری نخواهد بود و تو نیز هفت فضیلت داری که هیچیک از
قریش در آنها به تو نمیرسند. پیش از همه به خدا ایمان آوردی و در
پیمان با خدا از همه وفادارتری و در اجرای اوامر الهی از همه پایدارتری و مساوات را در تقسیم بیشتر از دیگران رعایت میکنی و در امور رعیت از همه عادلتری و هنگام دادرسی از هر
قاضی دیگر بیناتری و نزد خدا مزیتی از همه بزرگتر داری. این حدیث را حافظ ابونعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء
و محب طبری در الریاض النضره
و دیگران روایت کردهاند؛
سلمان فارسی و ابوذر غفاری از رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ چنین روایت کرده اند: «... اخذ رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بید علی ـ علیهالسلام ـ فقال: ان هذا أول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیامة و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الامة یفرق بین الحق و الباطل و هذا یعسوب الدین و المال یعسوب الظالمین قاله لعلی ـ الطبرانی عن سلمان و أبی ذر معا. البیهقی و ابن عدی عن حذیفة»؛ یعنی رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دست علی را گرفت و گفت: همانا این است کسی که پیش از همه به من
ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز
قیامت دستش را در دست من میگذارد. این است صدیق اکبر و این است فاروق این امت که
حق و
باطل را از هم جدا میکند. این است پشتیبان
مؤمنان و مال پشتیبان
ستمکاران است. این سخن را درباره علی فرمود. این حدیث را هیثمی در مجمع الزوائد و متقی در کنزالعمال
به روایت از طبرانی در المعجم الکبیر از سلمان و ابوذر و به روایت بیهقی در السنن الکبری و ابن عدی در الکامل از حذیفة الیمان و نیز عبدالرؤوف مناوی در فیض القدیر
از طبرانی نقل کردهاند؛
احمد بن حنبل در المسند
و طبرانی در المعجم الکبیر (به نقل کنزالعمال) از معقل بن یسار روایت کردهاند که آن حضرت به
فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ فرمود: «أوما ترضین انی زوجتک أقدم امتی اسلاما و اکثرهم علما و أعظمهم حلما»؛ یعنی آیا راضی نیستی از اینکه تو را به شوهری دادم که از همه
امت من پیشتر اسلام آورده و علمش از همه بیشتر و
عقل و حلمش از همه بزرگتر است.
متقی هندی در کنزالعمال
میگوید: احمد بن حنبل تمام این حدیث را روایت کرده و گفته است: معقل گوید: روزی رسول الله را شستوشو میدادم. مرا فرمود: آیا میل داری از
فاطمه عیادت کنی؟ گفتم: آری. پس برخاست و به من تکیه کرد و فرمود: سنگینی آن را دیگری تحمل میکند و ثوابش مال تو است. معقل گوید: مثل اینکه هیچ سنگینی بر من نبود. با هم به خانه فاطمه ـ علیهاالسلام ـ رفتیم. رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به او فرمود: حالت چطور است؟ ـ عرض کرد به خدا سوگند اندوهم سخت و فقرم شدید و بیماریم دراز شده است. پس آن حضرت حدیث فوق را به فاطمه فرمود. عبدالله به احمد بن محمد بن حنبل که این حدیث را روایت کرده، گفته است: آن را در کتاب پدرم به خط او یافتهام. همین حدیث به روایت از ابن عباس و ابوهریره و بردة بن الحصیب در جلد پانزدهم کنزالعمال شمارههای ۱۱۶۵ و ۱۱۶۶ و ۱۱۶۷
نقل شده است؛
احمد بن شعیب نسائی در خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ حدیث ذیل را از امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ روایت کرده است: «حدثنا أحمد بن سلیمان الرهاوی قال: حدثنا عبدالله بن موسی. قال: حدثنا العلاء بن صالح عن المنهال عن عمرو بن عباد بن عبدالله قال: قال علی رضی الله عنه أنا عبدالله و أخو رسول الله و أنا الصدیق الاکبر لایقولها بعدی الا کاذب. آمنت قبل الناس سبع سنین»؛ یعنی احمد بن سلیمان رهاوی از عبدالله بن موسی و او از علاء بن صالح و علاء از منهال و منهال از عمرو بن عباد چنین روایت کرده است: علی رضی الله عنه فرمود: من
بنده خدا و برادر رسول خدا و
صدیق اکبرم. بعد از من هرکه این سخن را بگوید، دروغگو است. من هفت سال پیش از سایر مردم به خدا ایمان آوردم.
حدیث سبق اسلام امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ نزد
شیعه متواتر و
رجال آن همه از ثقات محدثین بهشمار میروند. علمای اهل سنت نیز
صحت و اعتبار آن را پذیرفتهاند. علاوه بر گواهی کبار صحابه چون
سلمان،
ابوذر،
مقداد،
جابر،
ابوسعید خدری،
سعد وقاص و
زید بن ارقم... که
احادیث ایشان در صحاح
مسانید معتبر ثبت است، کتب
تاریخ و سیره نیز از قدیمترین ایام تاکنون آن را بهصورت حدیثی مسلم الصدور روایت میکنند. علامه امینی در الغدیر
صد و یک حدیث در اینباره از طرق اهلسنت نقل نموده و اتفاق نظر
علما ی
اسلام را در اینباره به اثبات رسانده است.
منبع:دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۶۸.
پایگاه حدیث نت.