امام حسن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ولادت، کودکی، نوجوانی، امام حسن ـ علیهالسلام.
پرسش: ولادت، کودکی و نوجوانی امام حسن ـ علیهالسلام ـ چگونه بوده است؟
پاسخ: امام حسن مجتبی ـ علیهالسلام ـ در خاندان
وحی چشم به
جهان گشود، زیر نظر بزرگترین
معلم عالم بشریت تربیت شد، در دامان
عصمت و
طهارت پرورش پیدا کرد و در سایه
امامت و ولایت به
کمال رسید. خلاصهای از
زندگی پربرکت آن حضرت را در چند بخش بیان میکنیم:
روزی که پیوند آسمانی
علی علیهالسلام و
حضرت فاطمه علیهاالسلام صورت گرفت، حضرت
جبرئیل علیهالسلام سیبی از
بهشت برای
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آورد و آن حضرت
سیب را نصف کرد و به آنان داد. و به این ترتیب
نطفه سبط اکبر از
میوه بهشتی منعقد شد. پس از مدتی روزی پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به دختر گرامیشان فرمود: بهزودی پسری به
دنیا میآوری که جبرئیل بهواسطه او به من
تبریک و
تهنیت میگوید. قبل از اینکه امام حسن ـ علیهالسلام ـ متولد شود،
امالفضل دخترعموی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نزد ایشان آمد و گفت: دیشب در خواب دیدم پارهای از
بدن مبارک شما در خانه من است و من از آن نگهداری میکنم. پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: بهزودی خداوند به دخترم پسری عنایت خواهد کرد و تو دایگی او را بر عهده خواهی گرفت. وقتی روز
موعود فرا رسید،
پیامبر صلیاللهعلیهوآله اسماء بنت عمیس را که
قابله بود، با
امسلمه احضار فرمود؛ نیمه شب، سهشنبه پانزدهم ماه مبارک
رمضان شهر
مدینه نورافشان شد.
مولودی پاک، ناف بریده،
ختنه شده، زیبا و نورانی
چشم به
جهان گشود.
صبح زود نوزاد را در پارچه زردی پیچیدند، خدمت رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آوردند، آن حضرت پارچه زرد را برداشته، بچه را در پارچه سفیدی پیچیدند، سپس او را در
آغوش گرفتند.
زبان مبارک در دهان او گذاشت، صورت لطیف و شفاف او را بوسید، در
گوش راستش
اذان و در گوش چپش،
اقامه خواند و فرمود: «اللهّم إنیّ اُعیذه بک و ولده من الشیطان الرجیم» بارالها! من او و فرزندانش را از
شر شیطان به تو میسپارم. روز هفتم حضرت جبرئیل ـ علیهالسلام ـ از طرف
خداوند متعال به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و خاندانش،
تولد مولود مبارک را تبریک و تهنیت گفتند و پارچهای ابریشمی از بهشت را به او
هدیه نمود و فرمود: به امر الهی نام او را
شبر بگذارید که در
لسان عرب حسن است و
رسول الله صلیاللهعلیهوآله او را در
پارچه بهشتی پیچیده، موهای سرش را تراشید و هموزن آن
نقره،
صدقه داد و سرش را با عطری به نام خلوق
معطر نمود و گوسفندی به عنوان
عقیقه قربانی کرد و ران آن را به قابله و مقداری از بقیه
گوشت را به همسایهها داد.
امام حسن ـ علیهالسلام ـ بهترین دوره زندگی خود را در زیر
سایه پرعطوفت جد بزرگوارش آغاز کرد. مادرش
سیده نساء العالمین و پدرش
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بود که مقام و
منزلت آنها بر کسی پوشیده نیست. پیامبر اعظم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ توجه و
محبت خاصی به نوهاش داشت. او را بر دوش خود سوار میکرد و با خود به
مسجد میبرد و در بالای منبر در کنار خود مینشاند، آن حضرت مدام به امام حسن ـ علیهالسلام ـ اظهار محبت میکرد و میفرمود: « اللهم إنی اُحبهُ فأحبَّ من یحبّهُ» خدایا من او را دوست دارم؛ پس تو هم دوستداران او را
دوست بدار.
روزی پیامبر خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برای
اقامه نماز جماعت به مسجد آمد و امام حسن ـ علیهالسلام ـ را که کودکی
خردسال بود، همراه خود آورد.
نماز شروع شد در اثنای نماز یکی از سجدهها خیلی طول کشید، مردم نگران شدند و فکر کردند حتماً اتفاقی افتاده است، وقتی نماز به آخر رسید، علت را از نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ سؤال کردند، آن حضرت در جواب فرمود: هنگام سجده، فرزندم حسن بر پشتم سوار شده بود، به همین خاطر سجده را طولانی کردم تا از پشتم پایین بیاید.
امام مجتبی علیهالسلام در جلساتی که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برای مردم صحبت میکرد، شرکت مینمود و هنگامی که به خانه برمیگشت کلام آن حضرت را بیکموکاست برای مادرش بازگو میکرد.
یکی از بزرگترین رویدادهای دوران کودکی امام حسن ـ علیهالسلام ـ ماجرای
مباهله بود، آن حضرت با اینکه
کودکی خردسال بود، در این مبارزه تاریخی به دستور
خداوند شرکت کرد، و این نشانگر عظمت روحی و
مقام و منزلت والای آن حضرت در پیشگاه خداوند بود.
پایان دوران کودکی پایان خاطرات خوش آن حضرت بود؛ نزدیک
سن هشت سالگی، جد بزرگوارش بهشدت مریض شد، حضرت
فاطمه زهرا علیهاالسلام او و برادرش
امام حسین علیهالسلام را پیش پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برد، رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به آنها ابراز
محبت کرد و فرمود: فرزندم حسن،
هیبت و
سیادت مرا به
ارث خواهد برد.
پس از رحلت جانگداز خاتم الانبیا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ضربه روحی شدیدی به امام حسن ـ علیهالسلام ـ که در سن کودکی بود، وارد شد و پس از این ضایعه بزرگ مصائب آن حضرت شروع شد و سیل مشکلات بهسوی
خاندان وحی جاری شد. ماجرای
سقیفه، آتش زدن درگاه منزل،
شهید شدن برادرش
محسن،
بیعت گرفتن اجباری از پدرش و
شهادت مظلومانه مادر مکرمهاش، حضرت صدیقه طاهره و دیدن صحنههای ناگوار از ظلمی که بر او و خاندانش روا داشتند،
روح لطیف او را بهشدت آزرده کرد.
دوران نوجوانی امام حسن مجتبی در حالی آغاز شد که نه از
حمایت بیدریغ پیامبر گرامی اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برخوردار بودند و نه از وجود پرمهر مادر.
امام مجتبی ـ علیهالسلام ـ در این مرحله از
زندگی خود
شاهد مظلومیت پدر گرامیاش بود؛ ایشان در مناسبتهای مختلف برای
مهاجرین و
انصار سخنرانی مینمود و با بیان شیوا و کمنظیر از مقام
ولایت و
امامت دفاع میکرد، و حقانیت
امیرالمؤمنین علیهالسلام را به آنها تذکر میداد.
دوره نوجوانی آن حضرت دوره ظهور سجایای اخلاقی و
کمالات انسانی ایشان بود. آن حضرت علاوه بر اینکه در خلقوخو شبیه پیامبر خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود، از لحاظ
قیافه ظاهری نیز
شباهت زیادی به
رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ داشت،
صورتش سفيد و کمی گلگون، چشمهايش، درشت و
سیاه، گونههايش لطيف بود؛ به
مستمندان کمک زيادی میکرد و بر سر سفره آنها مینشست. در پيشگاه خداوند، بسيار
خاشع بود؛ بهطوری که در وقت
عبادت رنگش زرد میشد و بدنش میلرزيد، با ياد
مرگ،
قبر و
قیامت اشک از چشمانش جاری میشد؛ در کلامش، راستگو بود؛ به
حیوانات ترحم میکرد، بسيار حليم و بردبار بود. شجاعت بینظيری داشت؛ به سؤلات مردم جواب میگفت. هرگز سخن ناصواب بر
زبان جاری نمیکرد. بهطور خلاصه
حیات پربرکت امام حسن ـ عليهالسلام ـ نمونه زندگی يک
انسان کامل است که هر دوره آن سرشار از درسهای انسانساز میباشد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «امام حسن (علیهالسلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۲۶.