معرفت نفس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معرفت نفس، شناخت نفس، روح مجرد،.
پرسش: حدیث شریف «مَن عرف نفسه فقد عرف ربه» را توضیح دهید.
پاسخ: انسان مراتب گوناگون دارد: خودِ جسمانی، نباتی، حیوانی و انسانی. آنچه انسان را انسان کرده و بر سایر موجودات برتری داده،
روح مجرد و ملکوتی و
نفخه الهی اوست. در مرتبه روح مجرد است که خودخواهیها، حسدها و جهلها میتواند جای خود را به کمالات و ارزشها بدهد. انسان میتواند آزادانه بیندیشد و درک کند و بفهمد و از
اندیشه و درک و
فهم،
شناخت حاصل میشود. در این مرتبه انسان قابلیت شناخت اختیاری
پروردگار را پیدا میکند. درست است که گفتیم همه کمالات در مرتبه روح ملکوتی و نفخه الهی انسان نهفته است، ولی این روح مجرد بدون مراتب پایینتر نمیتواند به
فضایل و کمالات دست یابد.
معرفت نفس ناطقه انسانی، محور جمیع مسائل علوم عقلیه و نقلیه، و اساس همه
خیرات و سعادات است.
و به بیان
امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «
معرفةُ النفسِ اَنْفَعُ المعارف:
شناخت نفس سودمندترین شناختها است».
معرفت نفس همان روانشناسی و خودشناسی است که نزدیکترین راهها به ماورای
طبیعت، و
صراط مستقیم خداشناسی است. انسان بزرگترین جدول بحر وجود، و جامعترین دفتر
غیب و
شهود، و کاملترین مظهر
واجب الوجود است.
این جدول اگر درست
تصفیه و لایروبی شود، مجرای
آب حیات و مجلای
ذات و
صفات میگردد.
«
'''مَن عرف نفسه فقد عرف ربه''».
حدیث شریف مذکور که یکی از
احادیث معروف و گرانسنگ محسوب میشود، از حضرت نبی اکرم
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده
و مشابه این
حدیث از
علی (علیهالسلام) هم نقل شده است.
معنی و ترجمه حدیث کاملاً روشن است که: «هرکس خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است».
اما مهم این است که منظور از
شناخت نفس چیست؟ چگونه میتوانیم به شناخت نفس نائل شویم؟ و راهها و
اسباب شناخت چیست؟
۱. انسان دارای مراتب و شئونات گوناگون است.
گرچه انسان یک
حقیقت بیش نیست، لیکن دارای ابعاد گوناگونی از وجود است. وجود
انسان از
ماده خاکی بیدرک و شعور آغاز شده و به
جوهر مجرد ملکوتی منتهی میگردد.
آنجا که میگوید: وزن و شکل من، از مرتبه طبیعی خویش حکایت میکند.
آنجا که میگوید: غذا و رشد و نمو من، از مرتبه جسم نامی خویش خبر میدهد.
آنگاه که میگوید: حرکت و شهوت و
غضب من از مرتبه حیوانی خویش گزارش میدهد.
و بالاخره جایی که میگوید:
فکر و
اندیشه و
عقل من، از مرتبه عالی انسانی خویش میگوید.
پس انسان «منها» و «نفسهای» گوناگون دارد: خودجسمانی، نباتی، حیوانی و انسانی.
۲. اصالت و
ارزش هر انسان حقیقتاً از آنِ مرتبه روح مجرد اوست.
آنچه انسان را انسان کرده و بر سایر موجودات برتری داده، همین
روح مجرد و ملکوتی و
نفخه الهی اوست.
خداوند متعال در
قرآن کریم سجده بر
آدم (علی نبینا و آله و علیهالسلام) را بعد از نفخ و دمیدن
روح الهی بر او بر فرشتگان واجب گردانید.
و همینطور فخر بر
آفرینش انسان را برای خود بعد از این میداند که بر
آدم و
انسان روح دمیده شد.
۳. تمام کمالات و ارزشها در مرتبه روح نهفته شده است.
در مرتبه روح مجرد است که خودخواهیها، حسدها و جهلها میتواند از وجود آدمی رخت بربندد و جای خود را به کمالات و ارزشها بدهد.
و در این رتبه است که انسان میتواند آزادانه بیندیشد و درک کند و بفهمد و از
اندیشه و درک و فهم،
شناخت حاصل میشود. شناخت ضعفها، تواناییها، نیازمندیها، وابستگیها.
۴. در مرتبه
روح مجرد است که انسان قابلیت
شناخت اختیاری پروردگار را پیدا میکند.
در این مرحله است که انسان توانایی درک وابستگی وجود خود را مییابد و مییابد که هیچ شأنی از شئونش به دست خودش نیست و مییابد که تماماً تحت
ربوبیت موجودی قرار دارد که حقیقتاً به او وابسته است و هر چه دارد، از اوست.
از این روست که در
احادیث شریف بر ارزش نفس انسانی تأکیدهای فراوانی شده است؛
چنانکه از
حضرت علی (علیهالسلام) نقل شده است که: «
تعجب میکنم از کسی که برای یافتن گمشدهاش تلاش میکند، در صورتی که نفس (انسانی) خود را گم کرده و درصدد یافتن آن نیست».
۵. رسیدن به مرحله ملکوتی به معنی مهمل گذاشتن مراتب پایین نیست.
درست است که گفتیم همه کمالات در مرتبه روح ملکوتی و نفخه الهی انسان نهفته است، ولی این روح مجرد بدون مراتب پایین تر نمیتواند به فضایل و کمالات دست یابد.
در واقع برگشت این مطلب به این است که اگر انسان اسیر مراتب پایین باشد و از
حقیقت خود غافل بماند،
اعمال مراتب پایین را فقط انجام میدهد. (مثل خوردن و آشامیدن و شهوترانی و خشمگین شدن که به صورت حیوانی محض باشد نه برای اهداف عالی).
اما اگر از قوای مراتب پایین بهره برد، میتواند افعالی با نیات و اهداف عالی انجام داده، باعث تعالی
روح خود شود.
با توجه به مقدمات پیش گفته باید گفت: در
حدیث فوق احتمالات فراوانی وجود دارد که برخی محققین تا دوازده احتمال ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. هر کس خود را بشناسد و بفهمد که روحش یکی است و اگر متعدد باشد، باعث تعارض و
فساد بدن میشود، خواهد فهمید که ربّ هستی نیز یکی است و اگر متعدد باشد، باعث فساد آن میشود.
۲. کسی که بشناسد که بر روح چیزی از معلومات بدن مخفی نیست؛ بلکه به تمام آن
علم دارد، خواهد فهمید که ربّ هستی نیز بر تمام هستی و حتی ذرّات آن علم و احاطه دارد.
۳. کسی که بشناسد نسبت روح به تمام اعضای بدن مساوی است و چیزی به او نزدیکتر و یا دورتر نیست، خواهد فهمید که تمام اشیا نسبت به
قدرت و
علم خداوند رابطه یکسانی دارند.
۴. هر کسی بشناسد که نفس انسان با حواس ظاهری قابل درک نیست، خواهد فهمید که خداوند نیز با
حواس ظاهری قابل درک نیست.
۵. اگر کسی بفهمد که شناخت حقیقی روح امکان ندارد، خواهد فهمید که درک کنه خداوند نیز برای بشر قابل دسترسی نیست.
۱. قرآن در اسلام، علامه طباطبایی، انتشارات درالکتب الاسلامیه، ص۳- ۱۸.
۲. معرفت نفس، علامه حسنزاده، انتشارات علمی و فرهنگی.
۳. مجموعه آثار، شهید مطهری (رحمةاللهعلیه)، انتشارات صدرا، ج۲، جهانبینی اسلامی، ص۳۰۳ الی ۳۲۷.
۴. خودسازی، آیة الله امینی، انتشارات شفق.
۵. شکوفایی فطرت، محمدرضا بحرینی، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «معرفت نفس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۲۰.